💜بسم الله الرحمن الرحیم💜
قسم به ماه که پیرو خورشید تابان است»
شمس /۲
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::
۵شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰🥀
۲۳رمضان ۱۴۴۲🌙
۶مه ۲۰۲۱🌺
#ذکر_روز
لا اله الا الله الملک الحق المبین
۱۰۰مرتبه🦋
التماس دعا♥️
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️من همونم روسیاه قدیمی
▪️میثم مطیعی
🥀♥️🥀♥️🥀♥️
«سفرنامه برزخ»
قسمت اول
شب آخر عمر
به دنبال آن همه گناه و بی دینی، عیاشی و خوشگذرانی، هرزگی و
بی بندوباری، یک روز عصر سراغ یکی از زنان ولگرد و هرزه ای که با
او دوست بودم رفته و او را به منزل دعوت کردم و ساعاتی خوش
بودیم. گفتیم و خندیدیم و لذت بردیم.
آن شب، از هر شبی سر حال تر، خوش دماغتر و بی غم و غضه تر
بودم لحظه ای احساس خستگی نمی کردم.
با لبخندی پر از محبت و عشق، رو به زن کردم و گفتم: امشب از
خواب خبری نیست، باید تا صبح خوش گذرانی کنیم و از این شب
بیشترین لذت را ب بریم.
او هم قبول کرد و به آشپزخانه رفت تا چای دم کند، من هم
مشغول پیدا کردن فیلمی دلخواه شدم، تا هم سرگر م مان کند و هم
بزم مان را کامل کند.
غافل از اینکه تا چند لحظه دیگر، چه واقعه هولناکی برای من
روی خواهد داد(.
هنوز چند لحظه ای تا نیمه شب باقی مانده بود، به غیر از سر و
صدای ترانه و آن زن که در آشپزخانه چای آماد، میکرد، صدای
دیگری به گوش نمیرسید.
آن شب شب وحشتناک، آخر آبان ماه بود و به خاطر سردی هوا، تمام
درها و پنجره ها بسته بود. لکه های ابر سیاه رنگ به آرامی، ستاره هاي
روشن را یکی پس از دیگری خاموش می کرد و باد، ناله کنان و با
شدت خود را به پشت پنجره می کوبید، گویی می خواست مانند
شدن ستارگان خوشی های مرا نیز محو کند
من فيلم دلخواه را انتخاب کرده با آرامش کامل و بدون هیچ
اضطرابی و با وجودی سرشار از نشاط، آن را در ویدئو گذاشتم و
دستگاه را روشن کردم.
هنگامی که می خواستم دکمه روشن کردن دستگاه را فشار دهم،
دستی را روی شانه
احساس کردم؟! از وحشت زبانم بند
آمده
بود چرا که نه کسی درب اتاق را باز کرده تا داخل شود و نه کسی از
پنجره وارد شده بود.
گمان کردم آن زن، به عنوان شوخی آهسته داخل اتاق شده تا مرا
بترساند. خواستم به او بگویم: این شوخی های بی مزه دیگر چیست؟
اما وقتی سر خود را برگرداندم، قیافه ترسناکی را در برابر خود
دیدم. فکر کردم در خواب هستم و به علت خوردن مشروب زیاد
کابوس می بینم؛ زیرا در زندگی هیچ اعتقادی به موجودات غیبی
نداشتم و باور کردن این موجود برایم مشکل بود.
موجودی که با دیدن او هر انسانی به وحشت می افتد و مضطرب
می شود. چرا که شمایل ظاهری او چنین بود:
۱۔ قدی بلند مثل نخل بزرگی سر بر آسمان کشیده و رنگی سیاه مانند
قیر داشت.
۲- چشمانی درشت و قرمز همانند دو کاسه بزرگ پر از خون که از
دیدن آن تمام موهای بدنم راست شد.
٣- دهانی بزرگ با دندان های نا منظم و تیزی که از دهانش بیرون زده
بود.
۴- لب های پهن و کلفت و آویزان به طوری که بر روی سینه اش افتاده
بود.
۵- صورتی زشت و ناموزون و سیاه که از ذغال سیاه تر بود و زشتی او
انسان را به وحشت می
انداخت.
۶- سوراخ های بینیش گشاد و گوش های او آویزان بود و دود و آتش از
آنها بیرون می آمد.
۷- نفس کشیدن او مانند حرارت شعله های آتش که از سوراخی بیرون
می آید انسان را از دور می سوزاند و به فریاد می آورد.
۸- موهای بلند و ژولیده ای ماننده تخته نمد که همه جای او را
پوشانده بود.
۹- سیخی بلند در دست داشت که در اثر حرارت آتش گداخته شده
بود و حرارت آن چنان بود که هوای اتاق را به سرعت گرم کرد
#نویسنده_نعمت_الله_صالحی
کپی ممنوع❌❌❌
🥀♥️🥀♥️🥀
🥀♥️🥀♥️🥀
«سفرنامه برزخ»
قسمت دوم
حیران بودم که چرا آن سیخ قرمز شده دست او را نمی سوزاند(۱).
بیش از این نمی توانم قیافه ترسناک او را بیان کنم، فقط می توانم
بگویم اگر کسی را روزی ده بار برهنه کنند و آرام آرام در دیگی پر از
روغن جوشان فرو برند به مراتب شکنجه آن، آسان تر از دیدن چنین
قیافه وحشتناکی خواهد بود.
حضور شیاطین:
کمی بعد از ظاهر شدن این موجود هولناک تعداد زیادی موجود
عجیب و غریب و ترسناک در سمت چپم ظاهر شدند، به نظرم فضای
اتاق چندین برابر شد طوری که همه آن موجودات وحشتناک به
راحتی ایستاده بودند.
یکی از آنان جلو آمد و گفت: همه ما شیطان هستیم، حتما اسم ما
را زیاد شنیده ای ولی هرگز ما را باور نمی کردی، تو در زندگی ات گوش
به فرمان ما بودی و صلاح نبود در این لحظات آخر عمر، تنها بمانی.
ما آمده ایم تا تیر خلاص را به ایمان، اعتقادات و فطرت تر بزنیم،
آمده ایم تا در این لحظه آخر و حساس تو را بدون ایمان، بدون تقوا و
بدون اعتقاد از این عالم به عالم برزخ و قیامت بدرقه کنیم
آمدیم تا مبادا کسی خدا، قرآن، پیامبر و امامان معصوم را به تو
تلقین کند و در اثر آن رستگار شوی.
گفتم: شما که هستید؟ از من واهید؟ دور شوید من شما بیزارم.
شیطان در جواب گفت: این تهدیدها در ما اثر ندارد. اگر تو آدم
شایسته ای بودی، اگر دین دار و با تقوا بودی، اگر اعتقادت به خدا و
پیامبر و امامان محکم بود. ما الآن نمی توانستیم پیش تو باشیم.
اگر قرآن خوانده بودی می دانستی که خداوند در قرآن می فرماید:
الشيطان بر مؤمنان حقیقی و کسانی که خدا توکل میکنند
تسلطی نداره. ( 2)
من وقتی قسم خوردم که همه اولاد آدم را گمراه کنم، دیدم
نمی توانم بر مخلصین تسلطی داشته باشم از این جهت خودم اقرار
کردم که همه را گمراه می کنم مگر مخلصين را. (3)
________________
1.لئالی الاخبار ج ۵ _ ص ۱۲
2.سوره نحل آیه ۹۸
3.سوره حجر آیه ۳۹
#نویسنده_نعمت_الله_صالحی
کپی ممنوع❌❌❌
♥️🥀♥️🥀♥️
آقام سلام....🌺
شما ب زیارت امام حسین علیه السلام دعوت شدید...
#لختی_کربلا