eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
83 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.3هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ◾️ آیت‌الله به ملکوت اعلی پیوست. @salahshouran313
🇮🇷 📝( ۲۰۳) 🔻خبر: تغییر در نظام پرداخت یارانه‌ها مسئله‌ای است که این روزها بیش از هر چیز دیگری، افکار عمومی جامعه را تحت تأثیر قرار داده است؛ امری که نشان‌دهنده گردش در رویکرد قوه مجریه از تمرکز بر «ساخت‌وساز» به سمت اصلاح «سازوکار» است. 🍃🌹🍃 🔸گزاره‌های تحلیلی: 1⃣ دولت سیزدهم می‌توانست به‌جای اتخاذ مدل پرمخاطره «سازوکار»، بر الگوی «ساخت‌وساز» تمرکز نماید؛ موضوعی که همواره برای دولت‌ها از جذابیت زیادی برخوردار است؛ خاصه اینکه ذائقه مردم عادت کرده است تا میزان موفقیت دولت‌ها را بر اساس عدد اجرای پروژه‌ها ارزیابی نمایند. علاوه بر این، پیروی از متد ساخت‌وساز می‌توانست رضایت زنجیره‌ای از پیمانکاران و شرکت‌های بزرگ دولتی، نمایندگان مجلس که دنبال اجرای پروژه‌های عمرانی در حوزه خود هستند، بروکرات‌ها، تولیدکنندگان، واردکنندگان و ... را به دنبال داشته باشد. 2⃣ سال‌ها است که مسئولین دولتی در حال کلنگ زنی پروژه‌های زیرساختی و عمرانی در کشور هستند؛ اما نتیجه قابل‌توجهی از آن به دست نیامده است. علی‌رغم ساخت تعداد زیادی سد، ما بیش از گذشته با بحران آب مواجه هستیم، به‌واقع با اینکه حجم پروژه‌های توسعه، صعودی بوده؛ اما در بسیاری از آن‌ها بهره‌وری در سطح نازلی است و برخی دیگر نیز معطل و فاقد قابلیت بهره‌برداری هستند؛ چراکه سازوکارها دچار ایراد اساسی است. 3⃣ اصلاح سازوکارها شهامت می‌خواهد؛ چراکه برخلاف تمرکز بر ساخت‌وساز که رضایت خیلی‌ها را در پی دارد، دست زدن به اصلاح سازوکارها، مستلزم درگیر شدن با کانون‌های فساد قدرتمندی است که از سازوکارهای معیوب فعلی منتفع می‌شوند. علاوه بر این برخلاف ساخت بزرگراه و سد، پل و ... که ریسک پایینی دارد، اصلاح سازوکارها یعنی قدم گذاشتن در مسیری با تجربه کم و قبول ریسک انجام فعالیت‌هایی که هیچ تناسبی با نمایش‌های پوپولیستی ندارد و حتی ممکن است در کوتاه‌مدت محبوبیت دولت را به‌شدت کاهش دهد. 🔺 نکته پایانی: باید توجه داشت مشکل عمده دولت‌ها، نه در سیاست‌گذاری، بلکه در سازوکارها و مکانیزم‌های اجرای سیاست‌ها است و تا زمانی که این مکانیزم‌ها اصلاح و ترمیم نگردند، ایجاد زیرساخت‌ها نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت. موضوعی که به نظر می‌رسد دولت سیزدهم با همه پیچیدگی‌ها و دردسرهایی که به همراه دارد، بر اجرای آن مصمم است. ✍ حسین حسینی نژاد @salahshouran313
🖼 | رعایت اخلاق اسلامی در فضای مجازی 🍃🌹🍃 ❌ یکی از چیز‌های بسیار مهم، حفظ ادب و اخلاق اسلامی در سخن گفتن است که متأسفانه امروز این ادب و اخلاق مخصوصا در فضای مجازی بتدریج دارد کم‌رنگ می‌شود. @salahshouran313
🇮🇷 📝 | جاسوسی در لباس پزشک‼️ 🍃🌹🍃 🔻 خبر اعدام یک جاسوس را زیاد شنیده ایم. احمدرضا جلالی متولد سال ۱۳۵۰ فارغ التحصیل رشته پزشکی یکی از مهمترین ماموران اطلاعاتی سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی است که توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) شناسایی و دستگیر شده است. او پس از کار مشترک با وزارت دفاع، در یک سفر علمی پژوهشی به سوئد در تور اطلاعاتی می افتد. 🔸 موساد مرحله به مرحله جلالی را در مسیر اهداف خود هدایت کرده و او را آماده جاسوسی در داخل کشور می‌کنند. جلالی در این باره در اعترافات خود می‌گوید:« عمده دیدارها با افسران موساد در پوشش مصاحبه کاری، درباره پروژه‌هایی در بخش دفاعی کشور بود که در آن من در کنار افرادی چون دکتر( شهید) شهریاری و دکتر(شهید) علی‌محمدی در آن حضور داشتم!» 🔺 جلالی پس از دریافت دو خط تلفن امنیتی در بیش از ۵۰ ملاقات با ماموران موساد حاضر شده و برای آن‌ها مبالغی را به عنوان حق الجلسه دریافت می‌کند. علاوه بر این موساد به جلالی قول تابعیت در یک کشور اروپای غربی را نیز به این جاسوس پوششی وعده می‌دهد. او اطلاعات کامل( محل کار، تردد و منزل) برخی دانشمندان نخبه کشور چون شهیدان شهریاری و علی‌محمدی را در اختیار موساد گذاشته و این سازمان منحوس توسط عامل مزدور خود قرار داده تا عملیات ترور و شهادت آن‌ها اجرا شود. @salahshouran313
ساعات اداری تمام شده و همهمه‌ای ریز راهروی اداره را برداشته بود‌. کیان تکیه داد. جفت پنجه‌هایش را پشت گردن قفل هم کرد و لبخندی مرموز زد. در همین حین ارسلان کیفش را از داخل کمد برداشت و پرسید: _ نشستی که؟ راه بیفت یه ساعت دیگه افطاره. نیشش کشیده‌تر شد. بی‌صدا سری تکان داد و بعد از کمی مکث در جوابش گفت: _ تو برو، یه کم دیگه کار دارم. ارسلان شانه بالا انداخت. چند لحظه بعد خداحافظی کرد و او را با اتاقشان تنها گذاشت. صدای پس دادن نفسش، بعد از رفتن او در اتاق پیچید. طولی نکشید که حرکت تندی سرجایش زد و از پشت میز بلند شد. آهسته‌‌آهسته و قدم‌زنان تا پشت پنجره‌ی اتاقش رفت‌. سپس با نوک انگشت پرده را کنار زد و به تماشای خیابان ایستاد. لبخندش عمیق‌تر شد. ایستگاه اتوبوس خلوت بود و جز مریم بدر و چند نفر دیگر کسی انتظار اتوبوس را نمی‌کشید‌. همیشه همین بود‌. نرگس همیشه دیرتر از همه محل کارش را ترک می‌کرد و بسیار متعهد و‌ مسئولیت پذیر بود. برگشت. به سرعت برق و باد روی پاشنه چرخید و خودش را به میز کارش رساند. لحظه‌ای بعد، جام ادکلنش را برداشت و چند پاف زیر گردن و روی مچ دستش زد. همهمه‌ی داخل راهرو خوابیده بود و احتمال می‌رفت که دیگر کسی از کارکنان در اتاقش نباشد‌. آب دهانش را بلعید. نفسی گرفت و دل‌دل کنان از اتاق بیرون زد. حدسش درست بود. هر چهارتا اتاق خالی بود الا یکی که همچنان برقش روشن و صداهای ریزی از داخلش به گوش می‌رسید. خبیثانه نیشش کشیده شد. لحظه‌ای تامل کرد و بعد گام‌هایش را سمت اتاق متعهدترین و مسئولیت‌پذیرترین کارمند این مجموعه کشید. ....
نرگس خیری! دختر زیبا و نجیبی که تا کارش را تمام و کمال تحویل نمی‌داد اداره را ترک نمی‌کرد. پشت در ایستاد. کمی این پا و اون پا کرد و در نهایت وارد شد. بی‌آنکه در بزند یا اعلام حضور کند. نگاه خسته و محجوب نرگس به آنی بالا رفت و متعجب زمزمه کرد: _ آقای تاجیک؟ اتفاقی افتاده؟ کیان پیش‌رفت. ساکت و با حفظ لبخندی که شیطنت چهره‌اش را دو چندان می‌کرد. خط ریزی بین دو ابروی نرگس افتاد. کیان ولی کناره‌ی کتش را بالا زد و لبه‌ی میز نشست. بی‌تعارف! بدون آنکه حرفی بزند یا اجازه بگیرد. اخم نرگس غلیظ‌تر شد و او دست روی دست گذاشت‌‌. سپس نیم‌تنه‌اش را جلو کشید و هوس‌آلود زمزمه کرد: _ وقت داری چند دقیقه‌ای کپ بزنیم؟ نرگس خروشید. کیان ولی به سرعت دستش را به علامت سکوت بلند کرد و گفت: _ اصلا نگران نباش. فقط یه گفتگوی دوستانه‌س. بعدش اگه.. نرگس شیطنت را در نگاه و کلام او دیده و ترس تمام وجودش را در برگرفت. لب‌هایش تکان خورد. نگاهی به اطراف اتاق خالی انداخت و در نهایت دست‌هایش را لبه‌ی میز گذاشت و هلش داد. کیان تعادلش را از دست. نرگس به سرعت سمت در دوید و قبل از اینکه موفق به فرار شود، مرد جوان سد راهش شد و با حفظ همان شیطنت لانه کرده در نگاهش نجوا کرد: _ کجا؟ آروم باش دختر، تو که نمی‌خوای جفتمونو بی‌آبرو کنی نه؟ _ برو کنار. جون بچه‌ت بزار برم. من...من..‌. پنجه‌های کیان آهسته بالا آمد و نزدیک به صورت او متوقف شد. نرگس وحشت‌زده خودش را عقب کشید و دوباره ناله زد: _ مادرم منتظره‌. تو رو به امام حسین (ع) کاریم نداشته باش بزار برم. کیان قدم رفته‌ی او را جبران کرد.. ....
شهید ابراهیم هادی برای ازدواج کمکم کرد... 🌸🍃 🌸بعد از کلی تماس و اصرار.... آمده بود دفتر انتشارات. می گفت: باید ماجرایی را برایتان بگویم. بی مقدمه گفت: سن و سال من بالا رفته بود. شغل خوبی داشتم. بارها برای ازدواج به خواستگاری رفتم. هر بار به یک مشکل بر می خوردم و ازدواج من عقب می افتاد. 🌸یک بار سر مسئله حجاب به توافق نرسیدیم. یکبار مسئله مهریه، بار دیگر تفاوت فرهنگی خانواده ها و..... دیگر مادر و خواهرم خسته شدند. خودم بیش از بقیه اذیت شدم. 🌸روزها گذشت تا اینکه دوسال قبل در اول اردیبهشت رفتم بهشت زهرا. با دوستانم بر سر مزار یادبود ابراهیم، برایش مراسم تولد برگزار کردیم. افراد بسیاری آمدند و از خاطرات ابراهیم شنیدند. خوشحال بودم که توانستم قدم کوچکی در این راه بردارم. 🌸وقتی همه رفتند، به تصویر ابراهیم خیره شدم و گفتم: شما تا زنده بودی تلاش می کردی که گره از کار مردم بازکنی، حالا هم که شهید شدی و خدا شما را زنده معرفی می کند. 🌸بعد در دلم گفتم: ابراهیم جان، همه برای تولد کادو می برند، من از تو کادو می خواهم. یک کاری کن که دفعه بعد با همسرم به دیدنت بیایم!! روز بعد یکی از دوستان تماس گرفت و خانواده ای معرفی کرد. با اینکه دیگر حوصله این کار را نداشتم اما بار دیگر با مادر و خواهرم راهی شدیم. 🌸تمام مراحل کار خوب پیش رفت. همانی بود که می خواستیم. هیچ مشکلی نبود. نه مهریه و نه موارد دیگر، هیچ اختلافی بین خانواده ها نبود. بعد از تمام صحبت ها به ما گفتند: برای صحبت های خصوصی به این اتاق بروید. 🌸به محض اینکه به همراه دخترخانم وارد اتاق شدیم، چشمم به تصویر بزرگ آقا ابراهیم بر روی دیوار افتاد!! وقتی نشستیم، به عنوان اولین سوال پرسیدم: شما ابراهیم هادی را می شناسید؟ ایشان هم با تعجب گفت: بله، شهید هادی همرزم پدرم بودند. آن ها در یک محل زندگی می کردند و بنده هم به این شهید والا مقام بسیار اعتقاد دارم و.... 🌸خلاصه، هفته ی بعد بعشت زهرا (علیه السلام) رفتم. همراه با همسرم به کنار مزار یادبودش آمدیم و برای عرض تشکر، ساعتی را در کنارش نشستیم. آخر همسرم نیز مانند من، از ابراهیم خواسته بود که یک همسر مناسب برایش انتخاب کند. 😓 @salahshouran313
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
مواسات.MP3
17.41M
حجت الاسلام والمسلمین علی صالح غفاری/موضوع:مواسات{جلسه 456}مکان تبلیغ:سمیرم https://eitaa.com/eslam20
🛑⚫️ روح بلند آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا به ملکوت اعلی پیوست 🔹آیت الله سید عبدالله فاطمی‌نیا (ره) درسال ۱۳۲۵ در تبریز به دنیا آمد. او مجتهد، خطیب، استاد اخلاق و مورخ اسلامی بود. ایشان همچنین در زمینه اخلاق و عرفان، حدیث و شعر تحقیقاتی انجام داده است.   🔹پدر بزرگوارشان از علما و عارفان بزرگ در عصر خویش به شمار می رفتند که از همان کودکی تحت تربیتش قرار می گیرند. اندکی بعد ایشان را نزد حضرت آیت الله مصطفوی تبریزی (عارف کبیر و از شاگردان حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی) برای تربیت و علم آموزی می فرستند که نزدیک به ۳۰ سال تحت تربیت ظاهری و باطنی این مرد عظیم قرار داشتند. می توان گفت که ایشان با یک واسطه، از شاگردان حضرت آیت الله قاضی بود چرا که تقریباً تمامی اساتیدشان از شاگردان سرّ حضرت آیت الله قاضی بودند. قطعاً گلاب نابی در وجود ایشان پدید آمده بود گر چه ایشان خود گلی ناب از گلستان اولیای الهی بود. کراماتی از زبان برخی اهل سلوک در مورد ایشان بر زبانها جاریست، اما خودشان هیچ گاه به بیان و تایید آنها نپرداخت. ایشان کوهی از تواضع و اخلاق بود. رحمت به روح پاکش
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍پیامبر اکرم (ص)؛ دعای پدر برای فرزند، مانند دعای پیامبر برای امت خویش است. ⏳امروز سه‌شنبه ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ ۱۵ شوال ۱۴۴۳ ۱۷ می ۲۰۲۲ @salahshouran313
✨﷽✨ 🌼عمّارهای مهدی ✍دل یاران حضرت به وسعت دریاست؛ امواجِ متلاطمِ مشکلات و سختی‌ها دلشان را نمی‌لرزاند. دربرابر مشکلات مقاومت می‌کنند و آن را رامِ خود می‌سازند. مانند عمّار و مالک اشتر برای امیرالمؤمنین‌ و تفسیر آیه‌های قرآنند. رزمندگان مقاوم؛ «فَما وَهَنُوا» نه از درون روحيّه خود را مى‌بازند، «وَ ما ضَعُفُوا» نه توان رزمى خود را از دست مى‌دهند. «و َمَاسْتَکانُوا»: نه در اثر ناملايمات تسليم دشمن مى‌شوند.*1 آری! با وجود چنین یارانی، امام، فاتح نبردهای بزرگ خواهد شد. فتحی که جهان تا به حال به خود ندیده است. برای یاری حضرت باید جسم و روحی قوی داشته باشی. پس، از همین امروز برنامه‌ای دقیق برای زندگی خود تعیین کن. برنامه‌ای که سلامت و قدرت جسم و روحت را تامین کند. فراموش نکن تو هم می‌توانی عمّار مهدی باشی. 📚 1. تفسیر آیه 146 سوره آل عمران؛ تفسیر نور، محسن قرائتی. زمان @salahshouran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا