eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب #حضرت_رقیه(س) رو دیده بود بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از #گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم. موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام #روضه حضرت رقیه بخون گفتم نمیخونم، داری میری حسین #بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های #گریه میکرد. ✍به روایت سیدرضا علیزاده، ذاکر اهل بیت #شهید_حسین_محرابی🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @SALAMbarEbrahimm
دلتنگ بشی دلت بگیره ولی #اسمش ک میاد و حس میکنی داره نگات میکنه و آرومت میکنه همه چی یادت میره ی لبخند گنده میشینه رو لبات حالت از این رو به اون رو میشه ❤️ 🌹دورت بگردم آخه مادرم...
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹 یک دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهـه نبود، بهش گفتند: « با یک دست که نمیتونی بجنگی برو عقب.» میگفت: « مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟ مگه نفرمود : « والله ان قَطعتَمو یَمینــی، اِنی اُحـــامی ابـداً عن دینــــی »... عملیات والفجر 4 مسئول محور بود. حمیدباکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محـاصره دشمن نجات بـده با عـده ای از نیـروهاش رفت به سمت منطـقه مأموریـت، لحظه‌های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بـود: «مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه‌ی شهـادت آب آشامید که من بیاشامم.» شهید کہ شد هم تشنه‌لب بود هم بی‌دست .. ✍ راوی : همرزم شهیـــد 🌷شهید شاپور برزگر گلمغانی فرمانده‌محورعملیاتی‌لشکر۳۱عاشورا 🌹 روح شهدا و امام شهدا صلوات @SALAMbarEbrahimm
فراز قيامه - عبدالباسط.mp3
4.01M
🌹شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دل هاست❤️
از #خطر نمی ترسید، وقتی که همه روی زمین خوابیده بودند او #تیراندازی میکرد. یک نفر به او گفته بود: قناصه میزنند سرت را خم کن؛ مرتضی به او گفته بود: اگر من سرم را خم کنم همه نیروهایم #سینه_خیز میشوند. آن شخص گفته بود: قناص دارد سر ما را میزند. مرتضی جواب داد: اگر قرار باشد #تیری به من بخورد اسم من روی آن نوشته شده است. #مدافع_حرم #شهید_مرتضی_حسین_پور🌷 ❤️ @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
از #خطر نمی ترسید، وقتی که همه روی زمین خوابیده بودند او #تیراندازی میکرد. یک نفر به او گفته بود:
🌷 💠▫️نفربر نیروهای در مسیر برگشت روی یک تله موزاییکی رفته بود. راننده درجا شدو یکی از همراهانش دست و پایش را از دست داد. 💠▫️بلافاصله نیروهای داعشی شروع به تیراندازی کردند. هیچ کس جرئت نزدیک شدن نداشت. خود دست به کار شد و زیر آتش سنگین دشمن به‌سمت ماشین رفت و را بیرون کشید و عقب برد. 💠▫️فردای آن روز مرتضی را ناراحت دیدم. جلو رفتم و جریان را پرسیدم. گفت: "در مسیر برگشت، که مجروح شده بود از من خواست. 💠▫️چون شدیدی داشت قبول نکردم و به او آب ندادم."، گفتم: "خب، اینکه ناراحتی ندارد کار درستی انجام دادی."، گفت: "امروز خبر دادند در بیمارستان شده است. کاش به او آب می‌دادم". 🌷 @SALAMbarEbrahimm
هدایت شده از ﷽
b703002f941898c1001ee2eb4b3ba44644578934.mp3
5.51M
🔴نواهای ماندگار 💢 حاج صادق آهنگران 🌹مثنوی زیبا و دلنشین و باطل آنطرف راهیست که آغازش پناه ، این طرف راهی که پایانش بقاست... @SALAMbarEbrahimm
گفتمش دل میخری پرسید چند گفتمش دل مال تو تنها بخند خنده اےڪردو دل از دستم ربود تا به خود بازآمدم او رفته ‌بود دل زدستش روی خاڪ افتاده‌ بود😔 #همسران_منتظر💔 @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
گفتمش دل میخری پرسید چند گفتمش دل مال تو تنها بخند خنده اےڪردو دل از دستم ربود تا به خود بازآمدم او
بی تو سهم همسرت هرروز تنهایی شده😔 زندگی کردن کنارت باز رویایی شده من تحمل میکنم اما دلم آتش گرفت دخترت این روزها بدجور بابایی شده😔
@Salambarebrahimm پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو می کرد پرسیدم : دنبال چی می گردی ؟ گفت : سربند #یا_زهرا! گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟ گفت : نه ! آخه من مادر ندارم …😔 @SALAMbarEbrahimm
4_390271854142557438.mp3
773.6K
🎤👆نواهای جبهه اے لشکر حسینے تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر 😔 @SALAMbarEbrahimm
🌷مهدی به همراه برادر كوچكترش مجید كه مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشكر علی‌ بن ابیطالب (ع) بود، جهت شناسایی منطقه عملیاتی از كرمانشاه به سمت سردشت حركت می‌ كنند. موقعی كه عازم منطقه می‌ شوند، راننده‌ شان را پیاده كرده و می‌ گویند: خودمان می‌رویم. 🌷حتی در مقابل اصرار یكی از رزمندگان مبنی بر همراه شدن با آنها می‌ گوید: تو اگر شهید بشوی جواب عمویت را نمی ‌توانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید شویم جواب پدرمان را می‌ توانیم بدهیم. 🌷غروب در راه به كمین ضدانقلاب می‌ خورند. موشك آر.پی.جی به سقف ماشین اصابت می‌ كند و مجید به شهادت می‌ رسد و مهدی پیاده شده تا در پناهگاهی قرار بگیرد كه از پشت مورد اصابت رگبار گلوله قرار می‌ گیرد. 🌷....فردا وقتی نیروهای خودی می‌ رسند دو نفر را مى ‌بینند كه به آنها تیر خلاص زده‌ اند. چندان قابل شناسایی نبودند. وقتی قبض پرداخت خمس در داشبورد ماشین پیدا می‌شود، مطمئن می‌ شوند كه خود شهید مهدی زین ‌الدین است.