eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
#سلام_برابراهیم اے شـ‌هید هوایت می زند بر سر دلم دیوانه می گردد! چه عطری در هــوایت هست؟! نمیدانم...نمیدانم.. 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
.... ! 🌷عملیات فتح ‌المبین جدا از اینکه یک عملیات بزرگی بود، اتفاقات جالبی هم در آن رخ داد، در گردانی که من در آنجا بودم، دو نوجوان ١٥، ١٦ ساله بودند که در حین عملیات، دیدیم خبری از آنها نیست، همه بچه ‌ها خیال کردند آنها اسیر شدند. 🌷دو ساعتی از غیبت آنها گذشت، یکی از بچه ‌ها که داشت با دوربین سمت عراقی‌ ها را نگاه می‌ کرد، گفت: «هفت عراقی دارند به طرف ما می‌ آیند!» وقتی جلوتر آمدند، دیدیم دو نوجوان گمشده ما آنها را همراهی می‌ کنند، ٥ سرباز بلند قامت عراقی توسط دو نوجوان ایرانی اسیر شده بودند. 🌷یکی از آنها ٢ متر قد داشت، وقتی از آنها پرسیدیم اهل کجای عراق هستید؟ گفتند: «ما سودانی هستیم، عراقی نیستیم.» تازه آن روز فهمیدیم که ما فقط با عراق نمی‌ جنگیم....!! راوی: رزمنده دلاور عباس تقوی از بهشهر
🌷فاتح خیبر،یل خط شکن 🌷 چنگ زد توی خاک ها و گفت «اين آخرين عملياتيه كه من دارم می جنگم.» اصلا همتِ چند روز پيش نبود. خيلی گرفته بود. هميشه می گفت «دوست دارم بمونم و اون‌قدر درد بكشم كه همه‌ ی گناهام پاک بشه.» می گفت «دلم می خواد زياد عمر كنم و به اسلام و انقلاب خدمت كنم.» ولی اين روزها از بچه‌ها خجالت می كشيد. می گفت «نمی تونم جنازه‌هاشونو ببينم.» ماندن براش سخت شده بود. گفتم «اين چه حرفيه حاجی؟ قبلاً هرکی اين حرف‌ها رو می زد می گفتی نگو. حالا خودت داری می گی.» انگار دردش گرفته باشد، مشتش را محكم‌تر كرد و گفت «نه. من مطمئنم.»
🔸ﻳَﺎ ﻓَﺎﺭِﺝَ ﺍﻟﻬَﻢِّ ﻳَﺎ ﻛَﺎﺷِﻒَ ﺍﻟﻐَﻢِّ ﻳَﺎ ﻏَﺎﻓِﺮَ ﺍﻟﺬَّﻧﺐِ ﻳَﺎ ﻗَﺎﺑِﻞَ ﺍﻟﺘَّﻮﺏ 🔹ای شاد کننده ی دلهای اندوهناک ﺍی ﻧﺸﺎﻁ ﺑﺨﺶ ﺧﺎﻃﺮ ﻏﻤﻨﺎﻙ ... ﺍﻯ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﮔﻨﺎﻩ ﺧﻠﻖ ... ﺍﻯ ﭘﺬﻳﺮﻧﺪﻩ ﺗﻮﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ... 🔷 با این همه ... آمده ام ... تا که تو ... کنی مرا ... 🔹 سال بعد ... این ایام ... یک عده را ... با نام ... می شناسند ... همان هایی که می دانستند ... چگونه بخواهند و بگیرند ...! ...
4_345554935284237613.mp3
5.94M
@salambarebrahimm 💠 ما همه میریم شهدا هستن 🎤 سید رضا نریمانی
گرماے خونه هامون توے این روز هاے سرد ازسوختن نفت و گاز نیست این گرما را مدیون مردانے هستیم ڪه براے ما سوختن.... 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
قُلْ مَن یَکْلَؤُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ... کردیم با هم؛ من ، روز و شب از شما محافظت کنم، و شما تنها مرا نکنید! من همیشه بر عهد خود و ... شما چه؟! همیشه کردید... سوره انبیاء آیه 42
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینان سربازان وطنند, اینان مردان مرد سرزمین من هستند, مردانی که درجبهه ها با صلابت جنگیدند, وپشت دشمن زبون را به خاک مذلت رساندند و پوزه شان را به خاک مالیدند, اینان سربازان رهبرند. حتی در کهنسالی چون شیران غرش میکنند. ودشمن از غرششان و نهیبشان به خود میلرزد. #فدایی وطن #سربازان رهبر
تكليف مارا حضرت سيدالشهدا معلوم كرد ...
شهید سید مرتضی آوینی: این #خاک که ما این چنین #غفلت زده! پای بر آن می گذاریم؛ مهر نماز #فرشتگان است...
در گیر جنگ داخلی ام ! کاش ... سازمان مللِ دلم ... قطعنامه ایی صادر کند ... و هر چه ناپاکی ست را ... پلمپ... ... نگهبان دل هایمان باشیم ...
! 🌷در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره. فرمانده گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری. 🌷یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه. بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند. 🌷سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند؛ گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟ برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم. بعد هم با گریه بیرون رفت. 🌷بعدها شنیدم آن سرباز، راننده و محافظ شهید بروجردی شده. یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت.... 🌹 قهرمان لرستان، سردار سرلشکر پاسدار محمّد بروجردى