eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
یادت باشد شهید اسم نیست،رسم است شهید عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود شهید مسیر است،زندگیست،راه است، مرام است شهید امتحانِ پس داده است شهید راهیست بسوی خدا 🌹 منطقه عملیاتی بیت المقدس، اردیبهشت ۱۳۶۱ ، مرحله دوم عملیات ، وقتی رزمنده ای رفیق مجروحش رو به دوش می کشه تا به بهداری ببره عکاس مهرزاد ارشدی
همهٔ ما را عاشورائی هست؛ فقط باید خود را به کربلا برسانیم..🌷
🔸 یکی از روزهای گرم منزل پدرمان بنایی داشتیم، علی همان روز صبح زود به خانه ما آمد و به عنوان مشغول کار شد! نزدیکی های ظهر بود که متوجه شدم لب هایش خشک شده و زیر نور آفتاب کار میکند. یک لیوان شربت برایش اوردم ولی او آهسته گفت: "روزه ام؛ کسی نفهمه‌ ها" خیلی اصرار کردم که اگر مستحبی گرفته بشکند؛ ولی قبول نکرد و گفت: "چون امروز صبح دیر از بیدار شدم و نتونستم رو به موقع بخونم، برای جبران اون تصمیم گرفتم تا عصر با زبان روزه در آفتاب کار کنم" 🌷شهید علی‌نقی ابونصری🌷
!! 🌷چند روز بود كه صبح زود تا ظهر پشت خاكريز مى رفت و محور عملياتى لشگر را تنظيم مى کرد. هواى گرم جنوب؛ آن هم در فصل تابستان، امان هر كسى را مى بريد. يكى از همين روزها نزديك ظهر بود كه آقا مهدى به طرف سنگر بچه ها آمد و با آب داغ تانكر، گرد و خاك را از صورت پاك كرد و سر و صورتش را آبى زد و وضو گرفت و به داخل سنگر رفت. 🌷آقا رحيم با آمدن آقاى باكرى سر پا ايستاد و ديده بوسى كردند. در همين حين آقا رحيم متوجه لب هاى خشك آقا مهدى شد. رحيم به سراغ يخچال رفت و يك كمپوت گيلاس بيرون آورد، در آن را باز كرد و به آقا مهدى داد. آقا مهدى خنكى قوطى را حس كرد، گفت: امروز به بچه ها كمپوت داده اند؟ آقا رحيم گفت: نه آقا مهدى! كمپوت، جزء جيره امروزشان نبوده. 🌷باكرى، كمپوت را پس زد و گفت: پس چرا، اين كمپوت را براى من باز كردى؟ رحيم گفت: چون حسابى خسته بوديد و گرما زده مى شديد. چند تا كمپوت اضافه بود، كى از شما بهتر؟ آقا مهدى با دلخورى جواب داد: از من بهتر؟ از من بهتر، بچه هاى بسيجى هستند كه بى هيچ چشم داشتى مى جنگند و جان مى دهند. رحيم گفت: آقا مهدى! حالا ديگر باز كرده ام. اين قدر سخت نگير، بخور. آقا مهدى گفت: خودت بخور رحيم جان! خودت بخور تا در آن دنيا هم خودت جوابش را بدهى....!! 🌹خاطره اى به ياد سردار رشيد اسلام شهيد مهدى باكرى ❌مسئولانِ مدير يا مديرانِ مسئول؟ مسئله اين است!!
یک بار که دور هم نشسته بودیم و از آینده صحبت می‌کردیم گفتم: روح‌الله! اگر ما بریم و شهید بشیم خانواده‌ هامون چی میشن؟ من خیلی نگرانشون هستم، روح‌الله خیلی محکم و جدی گفت: من دارم در راه امام زمان (عج) می‌رم و با دشمنای اسلام می‌جنگم، مگه ممکنه که امام زمان (عج) خانواده‌ منو رها کنه، من مطمئنم که امام زمان (عج) هوای خانواده‌ام رو داره. دیدگاه عمیقش من رو به فکر فرو برد. روح‌الله رابطه قلبی خوبی با امام زمان(عج) داشت. 🌷شهید روح الله قربانی🌷 راوی: همرزم شهید
به همین زودی ها، ان شاءالله
#همسر_شهید #هادی_کجباف : همسر من مدافع حرم #حضرت_زینب_(س) بود و من هم در عمل به ایشان اقتدا کردم. من از پیکر ایشان گذشتم و آن را به خدا سپردم با اینکه شنیدم بعد از مخالفت ما با پرداخت پول ، پیکر ایشان را به رگبار بستند و به جنازه ایشان جسارت کردند و در شبکه های اجتماعی هم گذاشتند . برای بازگشت پیکر همسر شهیدم حاضر نیستم یک ریال به تکفیری ها پرداخت شود . ما پیکر عزیزمان را در راه خدا داده ایم و آنچه را که در این راه دادیم پس نمی گیریم . #صلوات
‍ ‍ ‌ 💢ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ ‌ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷه، کافیه. هم نخوندی نخون... نگرفتی نگیر. به نگاه کردی اشکال نداره و......... فقط سعی کن دلت پاک باشه!!!!!! :👇 ✅ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺁﻣﻨﻮﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ : [ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ] ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ . ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .❗️ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ .❗️ ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ . ✅ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ
از پاهایی که نمی توانند ما را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باشیم که ما را به بهشت ببرند. 🕊به یاد نمازهای عارفانه و عاشقانه شهدا ... التماس دعا در لحظات ناب عاشقی
فَقَدْ هَرَبتُ إليكَ .. فرار میکنم از دست ِخود به آغوشت..
نمی دانم تقصیر حاج آقای مسجد بود که نماز را خیلی سریع شروع میکرد و بچه ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس در حالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند، خود را به نماز برسانند یا اشکال از بچه ها بود که وضو را می گذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می کردند و مکبّر مجبور بود پشت سر هم یا الله بگوید و اِنَّ الله معَ الصّابرین... بنده خدا حاج آقا هر ذکر و آیه ای بلد بود میخواند تا کسی از جماعت محروم نماند. مکبّر هم کوتاهی نکرده، چشم هایش را دوخته بود به ته سالن تا اگر کسی وارد شد به جای او یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد . وقتی برای لحظاتی کسی وارد نشد، ظاهراً بنا به عادت شغلی اش بلند گفت: یاالله نبود ... ؟؟؟؟ حاج آقا بریم. نمی دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن... 😊😂
توی کارون، غواصی يادمان می‌دادند چه آب کثيفی هم بود بچه ها به شوخی می‌گفتند يه بار آب را داده‌اند اصفهان، برا آزمايش ،،از بس آلوده بوده، جواب داده بودند «فاضلابی که فرستاديد، بيست درصد آب داره » 📚منبع کتاب روزگاران، قسمت خلیج فارس