eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - shoor - ayam shahdat imam sadegh98 - javad moghaddam.mp3
4.28M
احساسی 🍃من که برات خیسه چشام 🍃میگیره تو روضه ات صدام 💔میدونم میشنوی صدامو ، میبینی اشک و گریه هامو... 🎤 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
💔روایت غم 😔 حمید زنده است ٬ خواهش می کنم حمید رو داخل قبر نذارید » می خواستم تلاش های آخر خودم را بکنم که به خودم بقبولانم حمید هنوز نفس می کشد ٬ ولی انگار کسی صدای من را نمی شنید . خواهرها و مادر حمید حالشان بد شده بود به عقب رفته بودند ٬ از خانم ها فقط من بودم که از اول تا آخر بالای سرش ایستادم ٬ دلم می خواست تا لحظه آخر چشمم به صورت و چشم های حمید باشد٬ طاقت دوری حمید را نداشتم ٬ چهره اش را که می دیدم فکر می کردم هنوز هست ٬ خاک ها را بوسیدم و روی پیکر حمید ریختم ٬ گفتم :« تا ابد به جای من با حمید باشید .»😔 وقتی خاک ها را ریختند خرد شدن احساسم ٬ عشقم ٬ امیدم ٬ آینده ام و همه چیزم را با تمام وجود حس کردم ٬ بلند بلند گریه کردم ٬ مسئول تدفین گفت :« خانم مرادی آروم باشید ٬ ببینید حمید حتی داخل قبر داره می خنده »٬ چهره اش را نگاه کردم ٬ تبسم بر لب داشت ٬ این خنده دلم را بیشتر سوزاند ٬ می دانستم الان‌ چیزهایی را می بیند که من نمی توانم ببینم ٬ چیزی را حس می کند که من نمی فهمم ٬ دلم بیشتر شکست از این جا ماندگی !😔 یک طرف بابا بود یک طرف عمو نقی ٬ من را گرفته بودند که داخل قبر نیفتم ٬ سنگ های لحد را چیدند ٬ وقتی سنگ ها را می گذارند‌ یعنی همه چیز تمام شد ٬ یعنی دیگر حتی نمی توانستم چهره حمید را ببینم ٬ به سنگ سوم که رسیدند‌ جا نشد ٬ مجبور شدند دوباره سنگ ها را بردارند تا جا به جا کنند.. 🌷شهید حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسرشهید 📚 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌷 شهید 🌷 خانومش نذر کرد اگه زنده از جبهه برگشت گوسفند قربانی کنند عبدالحسین هم وقتی اومد همین کارو کرد و خودش همه قسمت‌های گوسفند تا پوست و جگرش را بسته بندی کرد و توی گونی گذاشت پشت موتورش. خانومش گفت من به فامیل و همسایه ها می دم _مگه نذرت فی سبیل الله نبوده؟ _آره _اونا به نون شبشون محتاج نیستند. همه رو با خودش برد شادی روحش 📚 خاکهای نرم کوشک
🌷 اوایل ازدواج به خانومش می گفت؛ آدم مگه روی زمین نمی تونه بشینه، حتما مبل می خواد؟ آدم مگه حتما باید تو لیوان کریستال آب بخوره؟ آخرش خانومش برگشت گفت تو منو دوست داری منم تو رو، چه مبل و ... داشته باشیم یا نداشته باشیم. بعد از مدتی خونه ای که همکاراشون می گفتند باید بیایم وسایلاشو کش بریم به خانه ای ساده تبدیل شد. شادی روحش 📚 نیمه پنهان ماه5
شهید #محمد_زمانی 🌷 اگه کاری رو قبول می کرد حتما انجام می داد. وقتی می فهمید کسی به کار نیاز داره بهش می گفت برات پیدا می کنم و دنبال کارش رو می گرفت. به هر کس می تونست رو می زد. حتی اگر طرف را چندان نمی شناخت، معرفش می شد. کارش رو راه می انداخت. ای شهید دست ما را هم بگیر #شادی_روحش_صلوات 📚معبر تنگ
شهید #علی_چیت_سازیان🌷 آلبومشو نگاه می کرد. آه می کشید و اشک می ریخت می گفت فرشته اینا همه عاشق اباعبدالله (ع) بودند به خاطر آقا خیلی عرق ریختند، خیلی زخمی شدند، خیلی بی خوابی کشیدن، خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن، خیلی زیر آفتاب سوختن، اما یه بار نگفتن خسته شدیم، به اینا نگاه می کنم تا یادم نره الان زمان آرزو و حرف نیست وقت عمل کردنه. 📚گلستان یازدهم
❣ جنگیدن در راه خدا خستگی نمیاره ... اگه داریم خستہ مےشیم ، ایراد اینہ ڪه یہ چیز قاطی قضیہ هست ... 🕊 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
4_5848445181572941612.mp3
4.11M
@salambarebrahimm امام زمان تو روضه بخوان از این غم هجران نمانده توان 🎤مهدی اکبری 🌷 🌷
4_5996885839802532631.mp3
1.85M
@salambarebrahimm 💠چرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه را نمی بینیم؟ 🎤حجت الاسلام
! 🌷به قول امروزی ها، حاجی خیلی «فدایی» داشت. بچه ها صف کشیده بودند جلوی بیمارستان و سر اهدای کلیه به حاجی، جر و بحث می کردند. هر کسی می خواست قرعه به نام او بیفتد. بچه ها سر از پا نمی شناختند. هر لحظه به تعداد بچه ها اضافه می شد. 🌷....لحظه شماری می کردند برای اهدای کلیه. اما هر کاری کردند حاجی زیر بار نرفت و گفت: «من شرعاً راضی نیستم که شما جان خودتان را به خطر بیندازید و به من کلیه بدهید. هر چه خدا بخواهد، همان می شود.» 🌹 به ياد فرمانده شهید يدالله کلهر ❌ مسئول خوب با ژن فوق برتر يعنى حاج يدالله
🌷 شهید #علیرضا_شهبازی 🌷 از روز اولی که وارد تفحص شد هر کاری می تونست انجام می داد و فقط فکر شهید پیدا کردن نبود. سحر مناجات پخش می کرد و بعدش آبجوش می زاشت. به قول معروف #کار_راه‌انداز بود؛ تدارکات، اطلاعات، شناسایی، ثبت نقشه، نگهبانی ایام نوروز با روی خوش مدام از کاروانها پذیرایی می کرد . می گفتن رضا یه استراحتی بکن. می گفت وقت خوابیدن زیاده... نثار ارواح طیبه شهدا #صلوات 📚معبرتنگ
4_721038705925555157.mp3
2.52M
🔥از فضیلت بی حجابی برام بگو... 💥چقدر از جوون های ما گرفتار چشاشونند... ♻️زنه شوهر داشته شوهر زن داشته اما.. 🌷گوش کنید 🎤استاد #دارستانی 🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
دلـم بـہ وسعت دریاگـرفتہ آقا جان از این زمانہ ازاینجا گـرفتہ آقاجان بیا دوای غم وغصـہ ها تویی مولا برای توست ڪہ دلہـا گـرفتہ آقا جان😔
کانال کمیل
💔روایت غم 😔 حمید زنده است ٬ خواهش می کنم حمید رو داخل قبر نذارید » می خواستم تلاش های آخر خودم را ب
🍃پاییز ٬ زمستان ٬ بهار ٬ تابستان ٬ هر چهار فصل را با حمید داخل گلزار شهدا تجربه کردم . 💔و فکرهایی که هیچ وقت دست از سر آدمی بر نمی دارد: « عزیزی که به خاک سپردی استخون شده یا نشده ؟ درد کشیده یا نکشیده ؟ وقتی هوا گرمه نگرانی ٬ وقتی که برف میاد بند دلت پاره میشه نکنه سردش بشه ٬ نکنه بارون اذیتش کنه »😔 با این که میدانی همه چیز تمام شده و روح از بدن رفته است ولی تعلق خاطری که داری هیچ وقت کهنه نمی شود... 📚یادت باشد ص 319 🌷رفقا نکنه با اعمالمون شرمنده این شهدا و خانواده هاشون بشیم..!😔 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
‌✦ هرخانمی که چادر به سر کند و و هرجوانی که را دراول وقت بخواند،سفارشش رابه مولایم امام حسین(ع)می کنم... شهادت ۱۱ آذر۹۵
هنـوز باورم این بود، ‌تو باز میگردی😍 ‌ برای باورم امـا پلاک آورده اند😭💔 سلامتے مادران شهدا #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
✍ برگی از خاطرات 🌸چند ماهی بود که جذب تشکیلات شده بود و هر روز به محل کارش رفت و آمد داشت. از اینکه با سختی و به صورت هر روز می رفت ناراحت بودم و تصمیم گرفتم با پول بازنشستگی برایش تهیه کنم. 🌸تنها پسرم بود و خاطرش برایم عزیز بود لذا با او تماس گرفتم و گفتم: می خواهم ماشینی را ثبت نام کنم به نظرت چه ماشینی بهتر است؟ تصور کرد که می خواهم ماشین را بفروشم و تبدیل به احسن کنم. 🌸برای همین گفت: شنیده ام که ال نود ماشین خوبی است. حرفش را پذیرفتم و ال نود ثبت نام کردم. چند مدتی از تحویل گرفتن آن نگذشته بود که حسن به آمد و در یک فرصت مناسب و بعد از ناهار بود که سوئیچ ال نود را آوردم و گفتم این من به شماست. 🌸ابتدا تعجب کرد و بعد سراغ سوئیچ سمند ام را گرفت. و هر دو سوئیچ را در دستانم گذاشت و گفت: حالا اگر یکی از ماشین هایت را به من تعارف کنی سمند را قبول می کنم. 🌸با اینکه جوان بود و ماشین نو برایش مناسب تر بود ولی روحیه پدر و مادر در حسن بسیار زیاد بود سوئیچ سمند را از من تحویل گرفت و تا ابد را در دلمان ماندگار کرد. 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
مرحوم اسماعیل دولابی 🍃چه خوب است که انسان جز از خدا سخن نگوید. همیشه حرفت را ذکر خدا قرار بده و اگر هم خواستی با دیگر انسان‌ها صحبت کنی،با لسان خدا حرف بزن.ان شاء الله دیده‌هایتان باز شود.
🕊شهادت در حین صبح روز بعد كه برای انتقال شهدا و بقیه مجروحان به منطقه رفتیم با یك صحنه عجیب رو به رو شدم! در بین شهدا، برادری بود كه دیشب مجروح شده بود... این برادر روی سجاده‌ ای نشسته بود! قرآن و مهرش روی سجاده و هر دو دستش شدیداً مجروح بود... او با همین حالت شهید شده بود... از خودم پرسیدم: اینها با این وضع، نماز شب شان را نكردند... ما كجای راه هستیم؟! 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#حاج_آقا_پناهیان: هر کی آرزو داشته باشه خیلی خدمت کنه ، #شهید میشه ... یه گوشه دلت پا بده ؛ #شهدا بغلت کردند..! ما به چشم دیدیم اینارُو از این #شهدا مدد بگیرید مدد گرفتن از #شهدا رَسمِه دست بذار رُو خاک قبرِ #شهید بگو: #حسین ! به حق این شهید یه نگاه به ما بکن...!
دختـرهـا خیلے بابایی اند...
5c7837a6b9a5a7c99f6b6042_-6956450821971447434.mp3
2.62M
پاشو به کـارات برس! 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
نصف شب با صدای گریه هاش از خواب بیدار شدم.... بهش گفتم : آخه پسره مؤمن مگه تو چه گناهی کردی که اینطوری ناله میزنی ؟! گفت : مگه باید مــَعصیتی باشه !؟ مگه امام سجاد (علیه السلام) گناهی داشتن ؟ همین که به راحتی از نعمتای خدا استفاده میکنیم و شکرشُ به جا نمیاریم ، خودش مـَعـصیته... 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
هدایت شده از کانال کمیل
مداحی آنلاین - دعای عظم البلاء - فرهمند.mp3
1.37M
❤️ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⚠️ دوتا منبر گوش دادیم سه تا کتاب خوندیم چهارتا توییت خوندیم از اینور اونور فکر کردیم کار تموم شده و عالم شدیم! زوده تا به یک رکعت برسیم! ۶۰۰۰سال بندگی شوخی نیست...! ⛔️ 🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃