#تلافى_سيد_نورخدا_موسوى_مفرد
🌷خنده هاش بسیار زیبا بود. یادش بخیر خاطره ای از شهید زنده عزیز، تخت سید روبروی تخت من بود. یکی از دوستانمون شلوغ کار بود و شب ها دیر مى خوابيد و بعد از خاموشی شب که ساعت ۲۲ بود، مجدداً بیدار مى شد و با شلوغیش نمى ذاشت بخوابیم! سید چند بار با اون چهره زیباش به وی تذکر داد. گفت: اگر نخوابی تلافی اش را سرت در میارم. گذشت....
🌷....یک شب زمستانی دوست شلوغ کار ما نگهبان بود به علت سردی هوا پس از خاموشی نگهبانی را ترک کرد و به خیال خودش رفت روی تخت خواب دراز کشید کمی استراحت کند و خودش را گرم کند، که خوابش برد. سید منو از خواب بیدار کرد و گفت: وقتش است حالی به دوست شلوغ كارمون بدیم!
🌷نزد تخت دوست شلوغ کار رفتیم و به من گفت: به آرامی بند پوتینش را از چند سوراخ پوتین آزاد کن. كه بند پوتین پای راستش را من آزاد کردم و بند پوتین پای چپ را سید آزاد کردند. نصفی از بند پوتین به پای دوست شلوغ کار و نصفی آزاد شده بود. پس از این اقدام سید بند آزاد شده پوتین را محکم به میله تخت بست.
🌷پس از ساعتی مسئول وقت یا سرنگهبان جهت بازدید به محل نگهبانی مراجعه و دنبال نگهبان مى گشت و با صدای بلند نگهبان را صدا می كرد. دوست شلوغ کار صدا راشنید و قصد بلند شدن را داشت. متوجه شد به تخت بسته شده و .... بله از اون تاریخ به بعد دوست شلوغ کار به موقع می خوابيد!!
🌹خاطره اى از سيد نورخدا موسوى مفرد
راوى: سرهنگ ساکی حیدری دوست دوران دانشجویی سید نورخدا موسوى مفرد
❌ روح مطهر اين جانباز ١٠٠ درصد، پس از حدوداً ١٠ سال از قفس تن رهايى يافت و ميهمان اجداد طيبين و طاهرينش شد. روحش شاد و يادش گرامى باد.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات