eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله محمد تقی از شاگردان آیت الله طباطبایی رحمت الله علیه می گویند: در خواب با دعوایم شد بالأخره دستش را گرفتم و بردم در دهانم و گاز گرفتم، از دردی که در دستم ایجاد شد بیدار شدم دیدم دست خودم را گاز گرفته ام! می فرمایند: خواستند به من بفهمانند تو با امّاره ات که همان شیطان درونت است، درگیری، باید خودت را درمان کنی. : یکبار دیگر در خواب با شیطان در گیر شدم، دو تا از انگشتانم را در چشمانش فرو کردم و فشار دادم تا کورش کنم. از فشاری که به چشمان خودم آمد بیدار شدم، دیدم: انگشتانم در چشمان خودم است! یعنی اگر میخواهی شیطان را از خودت دفع کنی. 🔴اول باید خودت را درست کنی. @SALAMbarEbrahimm 🌸🍃🌸🍃🌸
⚠️خواهرم 🔹حواست هست که از کجا شروع شد و دارد به کجا کشیده میشود 🔸مقصر بودی که باعکس شماره یک، رقابتی شوم را آغاز کردی ⛔️خراب کردی بانو این تبلیغ حجاب نبود..! ❌ بود، بود. شکست برابر بود.. 👈اخلاص درحجاب🌹جز برای رضای خدا کاری نکن.. 💢اونی که چادر رو درک کرده ، پروفایلش پراز خودنمایی باچادر نیست😊 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
پروردگارا! گاهی خجالت می کشم در حضورت؛ حتی بکشم! پروردگارا! برای آمرزشم؛ رجب... شعبان... و رمضان... را محیا نمودی که بنده ات از غل و زنجیر شیطان درون ؛ و از غبار گناه،منزه گردد... پروردگارا! شرمنده ام از رحمانیتت... شرمنده ام که در لحظه ی گناه و لذتش را بر نگاهت ترجیح دادم؛ و غفلت کردم... پروردگارا! تو را نه برای بهشت و جهنم؛ برای خودت میخواهم! که خواهان منی؛ اما از سر ندیدم و نمی بینم... پروردگارا! قلبی که محبت غیر تو را در خود راه دهد! نمی خواهم... واجـعـل قـلبـــي بـحبک مـتيماً... و دل مرا سرگشته و ديوانه و محبت خود قرار ده...
چگونه در بند خاک بماند #پرنده ای که پرواز آموخته... مراقب #نفس و غرورت باش... نکند #دام نهد؟ خام شوی، رام شوی؟ نپَریده، #جلد شوی، بی پر و بی بال شوی؟ 🌷شهید مرتضی عطایی🌷
یک‌ رزمنده از شهید آوینی پرسیدند : شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این رسیدند..؟ گفت: یکی را دیدم سه روز در هوای گرم در خط مقدم جبهه روزه گرفته بود هر چه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط جائز نیست خودت را چرا اذیت میکنی جواب نداد... وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود خب آقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشوی سه روز روزه میگیری تا سرکش را مهار کرده باشی..!
(گفتن اللّه اکبر): دستمون رو تا گوش میاریم بالا و میگیم الله اکبر ما یه زبان بین المللی داریم؛ زبانِ ایما و اشاره. شما هر جای دنیا اینجوری دستت رو ببری بالا، یعنی: نه هیج جای نیست که شما وقتی این کارو انجام بدی، بگن این داره میگه آره. ما اول نماز، یه بزرگ میگیم به کی؟ به چی؟ به (به دنیا نه نمیگیما،دنیا خیلی هم خوبه، دنیا مزرعه ی آخرته، ما اومدیم اینجا تا بکاریم و اونور درو کنیم) همه این بدی ها رو میندازید پشتِ سر و میگید که نمیخوامشون. پس چی میخوای؟! تو این حالت دست ها رو به نشانه میره، میگیم: ، ... تویی که انقدر بزرگی که قابل توصیف نیستی! ◀دیدی هرچقدر از چیزی دورتر میشی و بالاتر میری، اون چیز برات کوچیک میشه؟ مثلا هرچی از زمین بالاتر بری، چیزایی که رو زمین خیلی بزرگه برات کوچیک میشه تو هواپیما که نشستی قشنگ تو دوتا انگشتت میگی: آخی تهران ریزه میزه این فضانوردا که تو فضا میرن میگن آخی کره زمین چقدر ریزه اول نماز همینه میگیم خدایا میخوام خطاها رو، نفس پرستی هارو گناه هارو بریزم دور... اینارو نمیخوام! با تویی که غیر قابل وصفی میخوام اوج بگیرم میخوام انقدر با تو اوج بگیرم که این چیزایی که رو زمین برای خیلی ها بزرگه ، واسه من کوچیک بشه. خب بریم سراغ مرحله بعد به من بگید ببینم، الان شما جلوی یه آدم خیلی خیلی بزرگ قرار بگیری، میتونی کلمه ای حرف بزنی؟! ❓الان بزرگترین و شریف ترین انسان روی کره زمین کیه؟ ❤ الان اگه بگن، فلانی بیا بریم آقا میخواد شما رو ببینه، آیا شما در مقابل امام میتونید حرفی بزنید؟! شاید کلی حرف آماده کرده باشی اما اونجا یه دفعه قفل می کنی! حالا اگه امام بیاد و یه دستی به سرت بکشه، قبول داری یه دفعه همه اون سختی ها کنار میره و میتونی حرف بزنی؟! حالا تصور کنید ایستادیم جلوی خدا، باید حواسمون باشه جلوی کی ایستادیم! میگیم: بسم الله الرحمن الرحیم خدا اول نماز یه دستی سرمون میکشه، میگه: من هستما، راحت باش آیا خدا نمیتونست بگه نمازو اینجوری شروع کنید: به نام خدایی که گردن میزند و...؟؟! بعد میگیم: خدایا شکرت، خیلی ها الان گمراه شدن و دیگه نماز نمیخون، خیلی ها فکر میکنن که خیلی عارف و روشن فکرن و میگن نمازو میخوای چیکار؟ خدایا خیلی ها الان تو مجلس هستن، ممنون که توفیق دادی الان من با تو باشم و با تو حرف بزنم...
آهای در گناه می مانی !؟ یا می روی سمت (ع) ؟! مان را می زنیم و مان را می کنیم؟! منتظر ماست!!
بعد از خوندن هردو رکعت نماز شب، میخوابید و بیدار میشد تا دو رکعت دیگه بخونه ازش پرسیدن چرا؟ میگفت: رو باید داد تا بشه... 🌷
🕊 ✨باران شدیدی در تهـران باریده بود خیابان۱۷ شهریور را آب گرفته بود چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگرخیابان بروند مانده بودند چه کنند..! 🍃 همان موقع از راه رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف دیگر خــــیابان بُرد ابراهیم از این کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز شکستن خودش نداشت مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین بچـــــه‌ها مطـــرح بود!✨ ❤️ 🌷یادش باذکر 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
آن نَفس که شد اماره نخواهد شد...!! کسی که خویش را گرامی میدارد با خوارش نمی سازد...!
(گفتن الله اکبر): دستمون رو تا گوش میاریم بالا و میگیم الله اکبر ما یه زبان بین المللی داریم؛ زبان ایما و اشاره. شما هر جای دنیا اینجوری دستت رو ببری بالا، یعنی: نه هیج جای نیست که شما وقتی این کارو انجام بدی، بگن این داره میگه آره. ما اول نماز، یه بزرگ میگیم به کی؟ به چی؟ به (به دنیا نه نمیگیما،دنیا خیلی هم خوبه، دنیا مزرعه ی آخرته، ما اومدیم اینجا تا بکاریم و اونور درو کنیم) همه این بدی ها رو میندازید پشتِ سر و میگید که نمیخوامشون. پس چی میخوای؟! تو این حالت دست ها رو به نشانه میره، میگیم: ، ... تویی که انقدر بزرگی که قابل توصیف نیستی! ◀دیدی هرچقدر از چیزی دورتر میشی و بالاتر میری، اون چیز برات کوچیک میشه؟ مثلا هرچی از زمین بالاتر بری، چیزایی که رو زمین خیلی بزرگه برات کوچیک میشه تو هواپیما که نشستی قشنگ تو دوتا انگشتت میگی: آخی تهران ریزه میزه این فضانوردا که تو فضا میرن میگن آخی کره زمین چقدر ریزه اول نماز همینه میگیم خدایا میخوام خطاها رو، نفس پرستی هارو گناه هارو بریزم دور... اینارو نمیخوام! با تویی که غیر قابل وصفی میخوام اوج بگیرم میخوام انقدر با تو اوج بگیرم که این چیزایی که رو زمین برای خیلی ها بزرگه ، واسه من کوچیک بشه. خب بریم سراغ مرحله بعد به من بگید ببینم، الان شما جلوی یه آدم خیلی خیلی بزرگ قرار بگیری، میتونی کلمه ای حرف بزنی؟! ❓الان بزرگترین و شریف ترین انسان روی کره زمین کیه؟ ❤ الان اگه بگن، فلانی بیا بریم آقا میخواد شما رو ببینه، آیا شما در مقابل امام میتونید حرفی بزنید؟! شاید کلی حرف آماده کرده باشی اما اونجا یه دفعه قفل می کنی! حالا اگه امام بیاد و یه دستی به سرت بکشه، قبول داری یه دفعه همه اون سختی ها کنار میره و میتونی حرف بزنی؟! حالا تصور کنید ایستادیم جلوی خدا، باید حواسمون باشه جلوی کی ایستادیم! میگیم: بسم الله الرحمن الرحیم خدا اول نماز یه دستی سرمون میکشه، میگه: من هستما، راحت باش آیا خدا نمیتونست بگه نمازو اینجوری شروع کنید: به نام خدایی که گردن میزند و...؟؟! بعد میگیم: خدایا شکرت، خیلی ها الان گمراه شدن و دیگه نماز نمیخون، خیلی ها فکر میکنن که خیلی عارف و روشن فکرن و میگن نمازو میخوای چیکار؟ خدایا خیلی ها الان تو مجلس هستن، ممنون که توفیق دادی الان من با تو باشم و با تو حرف بزنم...
کانال کمیل
پیامبر مهربانی ها‌ فرمودند: حاسِبُوا‌ اَنْفُسَکُم قبل اَن تُحاسَبُوا... خویشتن‌ را #محاسبه‌ کنید
ببین، چند بار نَفس را زمین زدی؟ و چند بار نَفست تو را زمین زد؟ دشمن تو بدی های تو نیست، دشمن تو رفتارهای بد تو هم نیست، دشمن تو، توست! هر روز بررسی کن!
🌹امام على عليه السلام: سزاوار است كه آدمى نگهبان خود و مراقب و نگه دار خويش باشد 📚غررالحكم حدیث۱۰۹۴۷
ادمی چموشه! اگه مشغولش نکنی، اون تورو میکنه! مشغول به ...!
گناهکارا وقتی موقع مرگشون میرسه میگن: خدایا مارو برگردون...! قال رب ارجعون... ما هنوز میکشیم! یعنی خدا هنوز بهمون فرصت داده... خدایا ممنون که حواست هست..!
✍️ 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک‌هایش می‌کند که مستقیم نگاهش کردم و بی‌پرده پرسیدم :«چی شده؟» از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچه‌ها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوش‌خیالی می‌تواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش شده!» 💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو .» از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن‌عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. 💠 دیگر نمی‌شنیدم رزمنده از حال عباس چه می‌گوید و زن‌عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه می‌دویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدم‌هایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس می‌کردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. 💠 تخت‌های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به‌قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر به رگ‌هایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده می‌شد و بالای سرش از افتادم. 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمی‌زد. رگ‌هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این به چشمم نمی‌آمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود. 💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به‌قدری روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد. شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه می‌دیدم نگاهم نمی‌شد. 💠 دلم می‌خواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع می‌کردم و زیر لب التماسش می‌کردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم‌های به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. 💠 با هر دو دستم به صورتش دست می‌کشیدم و نمی‌خواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس می‌زدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!» دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس می‌دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، کردن، الان نمیدونم زنده‌اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم می‌خواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق می‌کنم!» 💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره برای کشتن دل من کافی بود. اجازه نمی‌داد نغمه ناله‌هایم را بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار می‌دادم و بی‌صدا ضجه می‌زدم. 💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث می‌شد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در جا شده‌ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی دست روی سینه گرفته و قدم‌هایش را دنبال خودش می‌کشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله‌ای برایش نمانده بود که با نفس‌هایی بریده نجوا می‌کرد. 💠 نمی‌شنیدم چه می‌گوید اما می‌دیدم با هر کلمه رنگ از صورتش می‌پَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره‌ پاره عباس، عمو که از درد به خودش می‌پیچید و درمانگاهی که جز پرستارانش وسیله‌ای برای مداوا نداشت. 💠 بیش از دو ماه درد و مراقبت از در برابر و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود. هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی می‌خواستند احیایش کنند، پَرپَر می‌زدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت کشیدن جان داد... ✍️نویسنده:
(گفتن الله اکبر): دستمون رو تا گوش میاریم بالا و میگیم الله اکبر ما یه زبان بین المللی داریم؛ زبان ایما و اشاره، شما هر جای دنیا اینجوری دستت رو ببری بالا، یعنی: نه هیج جای نیست که شما وقتی این کارو انجام بدی، بگن این داره میگه آره ما اول نماز، یه بزرگ میگیم به کی؟! به چی؟! به (به دنیا نه نمیگیما، دنیا خیلی هم خوبه، دنیا مزرعه ی آخرته، ما اومدیم اینجا تا بکاریم و اونور درو کنیم) همه این بدی ها رو میندازید پشتِ سر و میگید که نمیخوامشون
اجر کسانی است که مدام در زندگی خود درحال درگیری با اند . و زمانی که نفس سرکش خود را رام نمودند، خداوند به مزد این جهاد اکبر شهادت را روزی آن ها خواهد کرد . شهید محمد مهدی لطفی نیاسر🕊🌷
☘️امام علی (علیه السلام) 🔶أَقْوَى اَلنَّاسِ مَنْ قَوِيَ عَلَى نَفْسِهِ نيرومندترين مردم كسي است كه بر خود نيرو و قدرت داشته باشد. 📙غررالحکم ،باب النفس
هِی می خواهیم از بگوییم اما عشق که در کلمات نمی گنجد مجبوریم که اسلحه بر دست به پیکار با برویم آنجا که نفس مغلوب شد عاشق میشویم و عشق نمود پیدا میکند
می گفت: ما به اینجا نیامده ایم تا روی هر تپه ای سنگری بکَنیم و خودمان را با زدن چهار تا گلوله مشغول کنیم! آمده ایم تا نَفَس دشمن را ببریم ؛ قیمتش را هم با خون مان می دهیم... 🌷 حالا باید گفت: ما آمده ایم خود را بسازیم؛ تا را از نَفَس در بیاوریم... 🕊 @salambarEbrahimm 🕊
بهایی است، که در برابر ماندن با هیولای درونتان ( ) می‌پردازید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه در بند خاک بماند ای که پرواز آموخته...🕊 مراقب و غرورت باش...😉 نکند نهد؟ خام شوی، رام شوی؟ نپَریده، شوی، بی پر و بی بال شوی؟!💔 ❤️
کانال کمیل
زنده ام به عشق تو یا صاحب الزمان (عج)...❤️🌱 🌱@salambarebrahimm🕊
🍂گر کسی بهر تو مشغول دعا نیست ببخش دست این طایفه ار سوی خدا نیست ببخش... 🍂در نبودت همه بازیچه این شدیم اگر آقا سر ما گرم شما نیست ببخش...😔
🍂گر کسی بهر تو مشغول دعا نیست ببخش دست این طایفه از سوی خدا نیست ببخش... 🍂در نبودت همه بازیچه این شدیم اگر آقا سر ما گرم شما نیست ببخش...😔 💚 ✍نایب الزیاره شما امامزاده‌هاشم 🍃