کسانی که به فُـقرا در دنیا٬ بینام و نشان
میبخشند ، نه احمق هستند ، نه از پول
بدشان میآید ؛
یقین کنیم که آنها در جایی لذتی را میبینند
که میبخشند؛ و اگر ما نمیبخشیم، مشکل
خودمان است که ب اندازهی آنها عاقل نیستیم.
🌸تجربه نشان داده عاقلترین و موفقترین
انسانها بخشندهترین آنها هستند. |
@SALAMbarEbrahimm
در محضرشهید....
✨پاش میلنگید. اول فکر کردم تصادف کرده، ولی هر چی ازش پرسیدم، نگفت چی شده.
☀️بالاخره بعد از کلی اصرار گفت: «پا برهنه روی لولههای نفت راه رفتم!» گفتم: «تو این آفتاب داغ!؟ مگه زده به سرت؟».
🔥گفت: «این چند وقت خیلی از خودم غافل شده بودم، باید این کار رو میکردم تا یادم بیاد چه آتیشی منتظرمه!» گفتم: «تو و آتیش جهنم!؟ تو که جز خدمت کاری نمیکنی!».
✖️گفت: «تو اینطور فکر میکنی، ولی من خیلی گناه دارم. بعضی از اشـارهها یا بعضی سکوتهای نا به جا... اینا همه گناهان کوچیکی هستن که چون تکرار میکنیم برامون عادی میشه. واسه همین دائم باید حواسمون جمع باشه».
💠شهیده مریم فرهانیان.
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
#سلام_برابراهیم 🌸 🌹داخل کانال (قسمت 5) ابراهیم برگشت و نوجوان رادر آغوش کشید .رزمنده نوجوان گفت :م
#سلام_برابراهیم 🕊
🌷روز های غم...
🍃یکی از باز ماندگان کانال
#قسمت (1)
تنهاصدایی که سکوت مرموز کانال را می شکست ، نوای نوحه های ابراهیم بود. او باصدای زیبای خود ، به یاران بی رمق کانال جان تازه ای می بخشید.
زمزمه های ابراهیم ، درمیان خون و جراحت و تشنگی و گرسنگی ، آرامش بخش بود . صدای روضه مادر پهلو شکسته ، به اصحاب کانال قدرت پرواز و اوج گرفتن می داد.
بااین نغمه ها زندگی دوباره در کانال جریان می گرفت و همه به تکاپو می افتادند.
هنگام اذان ابراهیم ، آن هایی که هنوز اندک توانی در بدن داشتند خود را به دیوار کانال می رساندند تا به مدد و یاری دیوار ، از جا برخیزند و نماز را اقامه کنند.
مجروحین اما، باحالتی ملکوتی تر ، به سختی خود را به سمت قبله می چرخاندند و پیشانی خونین و زردشان را به نشانه عشق و بندگی ، برخاک کانال می گذاشتند .
به راستی که خداوند برای آفرینش چنین انسان هایی به فرشتگان خود مباهات می کرد!
در کانال بعداز اقامه نمازها ، شهید سید جعفرطاهری قرآن می خواند و حتی تفسیر میکرد...
#ادامه_دارد...
@SALAMbarEbrahimm
📚برگرفته از کتاب سلام برابراهیم2
کانال کمیل
❁ لبخند #خُدا بسته به لبخند #حُسین است پس باش پیِ آنچه #خوشایند حسین است ❁ تعریف من از #عشق همان ب
از اول نامزدیمون...💍
با خودم کنار اومده بودم که من،
اینو تا ابد ڪنارم نخواهم داشت...💔
یه روزے از دستش میدم...😞
اونم با #شهادت...
وقتی كه گفت میخواد بره...🚶
انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد...💔
انگار میدونستم ڪہ دیگه برنمیگرده...
اونقد ناراحت بودم...
نمیتونستم گریه کنم...
چون میترسیدم اگه گریه ڪنم،
بعداً پیش ائمه(ع) #شرمنده شمـ 😞
يه سمت #ايمانم بود و
يه سمت #احساسم...
احساسم ميگفت جلوش وایسا نذار بره...❌
ولی ایمانم اجازه نمیداد...
یعنی همش به این فکر میکردم
که #قیامت...
چطور میتونم تو چشماے #امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و...
انتظار شفاعت داشته باشم...😕
در حالےکه هیچ کاری تو این دنیا نکردم...
اشکامو که دید...😢😭
دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت...😭
"دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـــــا..."
راحت کلمه ی...
❤...دوستت دارم...❤
💕...عاشقتم...💕
رو بیان میڪرد...
روزی که میخواست بره گفت...
#عاشقت_هستم_شدیدا_دوستت_دارم_ولی…
#دلبری_ها_یت_بماند_بعد_فتح_سوریه…
"من جلو دوستام،پشت تلفن نمیتونم بگم...
❤...دوستت دارم...❤
میتونم بگم...
💔...دلم برات تنگ شده...💔
ولی نمیتونم بگم #دوستت_دارم...
چیکار کنم...؟!"
گفتم...
"تو بگو یادت باشه،
من یادم میفته...☺️
از پله ها که میرفت پایین...
بلند بلند داد میزد...
❣یادت باشـہ...
❣یادت باشـہ...
منم میخندیدم و میگفتم:
💕یادم هسسست...
💕یادم هسسست...😭
همسر شهید،حمید سیاهکالی مرادی
@SALAMbarEbrahimm
💓❣💓❣💓❣💓❣💓
🌷 #طنز_جبهه
😁 ﺳﻨﮕﺮ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﮏ؟
🔹ﻫﻤﯿﺸﻪ ی ﺧﺪﺍ ﺗﻮﯼ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺕ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ . ﮐﻤﯽ ﻫﻢ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩ. ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻓﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
🔸ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻋﺼﺮ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﺮ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺕ ﻣﯽﺁﻣﺪﯾﻢ، ﻋﺮﺍﻗﯽﻫﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺁﺗﺶ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﻣﺎ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺳﺮﯾﻊ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺎﻥ ﮐﻨﺪﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﯾﮏ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ
🔹 ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﮐﻪ ﺣﺎﺟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﯿﺦ ﺳﯿﺦ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻓﺖ؛ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ :
« ﺣﺎﺟﯽ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﮕﯿﺮ! »
🔸ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺩﺳﺖ ﭼﭙﺶ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ : « ﭼﯽ؟ ﺳﻨﮕﮏ؟ »
ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ : « ﺳﻨﮕﮏ ﭼﯿﻪ ﺑﺎﺑﺎ، ﺳﻨﮕﺮ، ﺳﻨﮕﺮ ﺑﮕﯿﺮ !!...»
🔹ﺳﻮﺕ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩﺍﯼ ﺣﺮﻓﻢ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩ، ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻡ . ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : « ﺳﻨﮕﮏ؟ »
ﺯﺩﻡ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ
🔸ﺣﺎﺟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﻬﻤﯿﺪ.
#لبخند_بزن_بسیجی☺️
@SALAMbarEbrahimm
#عاشقانه..
یادتـ هستـ آن روزها که از شهادتـ حرف میزدی...
سریع میگفتم:
_رضایتـ زن براے شهادتـ لازم استـ
میگفتی:
رضایتتـ را که سر سفره عقـــد اعلام کردی!
با اخم میگفتم :
_ اگر قرار به شهادتـ باشد من از تو لایق ترمــ آقا!!!
میخندیدی...
بند پوتینهایت را میبستی:
_اما من از تو دلتنگ ترمــ بانو...
با گوشه چادرم اشک هایم را پاک می کنم...
حال ، منم و انتظار یک لحظه بودن با تــو...
من از تو لایق تر بودم اما،
رفتی...
تویی که از من دلتنگ تر بودی😔
#همسران_شهدا
@SALAMbarEbrahimm
@salamvarebrahimm
#حاج_آقای_قرائتی:
⚠️چرا از مرگ مىترسیم⁉️
راننده زمانى در جاده می ترسد كه
یا بنزین ندارد؛ یا قاچاق حمل كرده؛ یا
اضافه سوار كرده؛ یا با سرعت غیر مجاز رفته؛
یاجاده را گم كرده؛ یا درمقصدجایى را
آماده نكرده؛ و یا همراهانش نا اهل باشند.
اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه
لازم را برداشته باشد، كار خلاف نكرده باشد.
راه را بداند در مقصد جایى را در نظر
گرفته باشد، و دوستانش افراد صالح باشند ،
وحركتش طبق مقررات و مجاز باشد؛
نگرانى نخواهد داشت! و از مرگ نمیترسد.
آیت الله مجتهدی (ره):
⚠️تقوا یعنی چه؟
تقوا یعنی اگر یک هفته مخفیانه
از همهی کارهای ما فیلم گرفتند و
گفتند اعمال هفتهی گذشتهات در
تلویزیون پخش شده،ناراحت نشویم
@salambarebrahimm
#تلنگر
چیزی ڪه باعث #غــرق شدنت
میشه افتــــــادن تـــــوی آب نیست
موندن زیر آب و بالا نیومـــدنه!!
مـــراقب باشیم در #اشــتبــاهات
خــودمون نمـونیم!
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
آتـش هـجـرِ تـو با اشڪ روان بنشانیم سوزِ دل را بہ جز این ؛ مایہ ی تسڪینـی نیست . . . #شهـید_حامد_جو
🖇 #سیره_شهید
گاهی ڪه به #خانه می آمد می گفت:
ڪه خیلی #گرسنه است
می گفتم:
پسرم بیرون که #قحطی نیست هروقت
#گرسنه شدی چیزی بخر و بخور
تا گرسنه نمانی،
می گفت: #مامان گرسنه بمونم بهتر
ازینڪه #نمازمو دیر بخونم...
#شهید_حامد_جوانی🌷
@SALAMbarEbrahimm
#پسرانعلوی
میدانݥ چه قدر سخت اسٺ زندگے برایت در این جامعه امروزی ....✋
میدانݥ برای فرارِ چشمانٺ دست به هرڪاری میزنے ....
میدانم ڪه وقتے با خانواده بیرون میروی 🚶 یڪ راست سرت را در گوشے📲 میڪنے تا چشمت به هیچ ڪس نیفتد ❌ و مردم ناداݩ😒 مے گویند خیر سرش مذهبیه همش سرش تو گوشیه😏
☝️ آنان نمے فهمند?
🍃 ❤️
ولے من میدانم✋
میدانم قلبت❤️ چه دردی می ڪشد، وقتے مردان جامعه ات را میبینے ڪه #مردانگے از تن دریده😔 و همه فقط نر شده اند ....
💙 برادرم چه عذابے میڪشے وقتی زنانے با صدها رنگ🌈 و لعاب برایت در خیابان ها فشن شو میگذارند و تو چشم
مے پوشانے ....⚡️
چه میتوانم بگویم در برابر این پاڪ دامنے وصف نشدنے ات ؟!!🌺
میدانم چه دردی دارد دیدن مردانے ڪه با ظاهر مذهبے و باطنے گرگ گونه
وجه ی تو و تمام امثال تو را خراب میکنند ...😤
آری برادرم با افتخار میگویم ڪه خون مهـــدی فاطمه (س)💚 در رگ هایت جاری ست .....😌
میدانم در این روزگار ڪه پسران همچون تو شهوت در جلو چشمان شان خیمه زده تو با چه نیروی #قاسمواری از آن
مے گریزی
چقدر سخت است ...😔
ولے برادرم راستش را بگو چگونه در این فلاڪت بازار خودت را این گونه حفظ ڪرده ای؟!
برادرم چه زیبا قاسم وار مےجنگے در این میدان بےعفتے‼️
#مردان_واقعے
پ.ن:
#چندکلمـہ ..
گفتم :
دگر قلبم شوق شــهادت ندارد !
گفت :
مراقب ِنگاهت باش.
اَلعَین بَریدُ القَلب ؛
چشــم پیغام رسان دل است ...
@SALAMbarEbrahimm
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال کمیل
#شهید_حبیب_هاتف @salambarebrahimm
ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ . #ﺣﺒﯿﺐ ﺍﺯ ﺳﺮ #ﺍﺧﻼﺹ ﻭ #ﺣﯿﺎ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺩﻫﺪ .
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ #ﺣﺒﯿﺐ ﻣﯿﮑﺮﻭﻓﻮﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﮐﻤﻪ ﯼ ﺧﺎﻣﻮﺷﺶ ﺭﺍ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : « ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ، ﺑﻨﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ #ﭘﯿﺎﻡ ﺩﻫﻢ . ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﺖ ﺣﺰﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﺩﻫﺪ، ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻣﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﺖ ﻫﻢ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻣﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﻣﻦ ﮐﯿﻢ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺭﺍﺯﯼ ﮐﻨﻢ؟😔 ....
@salambarebrahimm
ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﮔﻔﺖ : « ﺣﺪﺍﻗﻞ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﻦ ﻭ ﺳﺎﻻﻧﺖ ﺑﺪﻩ «!
ﺣﺒﯿﺐ ﮔﻔﺖ : « ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﺍﻟﺴﺎﺑﻘﻮﻧﻨﺪ ﻭ ﺟﺰﻭ ﻣﻘﺮﺑﺎﻧﻨﺪ . »
ﮐﻠﯿﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﺭﺍ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : « ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ . ﻣﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺭﻡ :
" ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮﺣﯿﻢ
👈⛔️ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻏﯿﺮﺕ ! ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺣﺠﺎﺑﺖ !⛔️👉
ﻭﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮑﻢ ﻭﺭﺣﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ "
ﺿﺒﻂ ﺻﻮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﺩﺍﺷﺖ😊، ﺍﺯ ﻧﻈﺮﻫﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ...
#ﺷﻬﯿﺪﺣﺒﯿﺐﻫﺎﺗﻒ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1365 ﻃﯽ #ﻋﻤﻠﯿﺎﺕﮐﺮﺑﻼﯼ5 ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ #ﺷﺎﻧﺰﺩﻩﺳﺎﻝ ﺑﯿﺶ ﻧﺪﺍﺷﺖ؛ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ #ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﺎﺋﻞ ﺁﻣﺪ ...
روحشون شاد ویادشان گرامی باد🌺🌺
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم؛
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را؛
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت
مرا تنها تو نگذاری...
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم
خدا گوید:
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان...!
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن...
یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من...
@SALAMbarEbrahimm
#یادم_باشد
🌺یادم باشد هر لحظه از زندگی ام در محضر خدا است؛ پس مراقب باشم چه کارهایی انجام میدهم!
#عالم_محضر_خداست...
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
🖇 #سیره_شهید گاهی ڪه به #خانه می آمد می گفت: ڪه خیلی #گرسنه است می گفتم: پسرم بیرون که #قحطی نیست
#خاطرات_شهدا 🌷
🌹شهید حامد جوانی🌹
🔹همه جای بدنش #ترکش بوده و به گفته پزشکان 85 درصد از مغزش در اثر ترکش آسیب دیده بود، اما افتخار پیدا کرد که در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید.
🔸در عراق و سوریه بیش از ایران حامد جوانی را به عنوان #شهید_ابوالفضلی میشناسند که بدون دست شهید شد.
🔹برای زدن حامد از چهار سمت فیلمبرداری شده بود و سه ماه شهادت حامد را که معروف به #حمزه بود در شبکه #داعش پخش میکردند.
🔸بنابه گفته پدر:
حامد تنها شهیدی بود که در #سوریه به صورت ویژه دنبالش بودند و #ترورش کردند.
🔹يکی از فرماندهان در سوریه:
هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل #آچار_فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی.
🔸کامیون را پر از #مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند! فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود.
🔹همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در #لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که پانصد نفر آنها را حامد کشته است.
🔸آرزو داشت که مثل #حضرت_عباس (ع) شهید بشود که همین اتفاق هم افتاد، هر دو #دستش قطع شده و بر اثر انفجار #چشمانش تخلیه میشود، علاوه بر این بدنش هم تمام بر اثر همین ترکشها زخمی میشود.
🔹پدر شهید:
آنجا مدافعان حرم اسم #مستعار دارند، وقتی ما در بیمارستان های سوریه دنبالش میگشتیم و میگفتیم حامد جوانی ،کسی او را نمیشناخت اما میگفتند یک ایرانی داریم که مثل حضرت ابوالفضل شهید شده...»
🌷شادی روحش صلوات🌷
@SALAMbarEbrahimm