eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
@salambarebrahimm 💠 اسیر سودانی یا جوک بندر عملیات تمام شده بود . و از قرارگاه به قصد ترک منطقه سوار اتوبوس شدیم . هوای خیلی گرمی بود😓 به همین خاطر یونیفرمم را بیرون آوردم و فقط زیرپوشی سفیدی تنم بود .😅 بعد از ساعتی اتوبوس به ایستگاه صلواتی رسید😍 و همگی با دیدن لیوان های شربت آب لیمو خیلی خوشحال شدیم بخصوص من که در ردیف اول صندلی اتوبوس نشسته بودم .😁 لحظاتی بعد یکی از مسئولان ایستگاه صلواتی وارد اتوبوس شد و با دیدن بچه ها که اغلب سیه چهره یا سبزه بودند ، فریاد زد چرا این اسیرها محافظ ندارند ،😤 به نظرم سودانی باشید ، بعد هم رو به همکارانش کرد و فریاد زد ؛ اسیران سودانی هستند،😐 شربت نه ، آب بیاورید .☹️ از سرتان هم زیاد است !! این را که بچه ها شنیدند ، اتوبوس از خنده بچه ها منفجر شد .😂 اصلا دلمان نمی خواست در آن گرما آب بخوریم .😬 بعد از اینکه به حاج آقا فهماندیم رزمندگان هرمزگان هستیم . بنده خدا کلی ضایع شده بود .😅 ◀️ راوی رزمنده باقر نوری زاده . 📚 منبع کتاب غلط انداز
💠زندگی ساده @salambarebrahimm فرمانده سپاه زیرکوه بود . ازدواج که کردیم، ازش خواستم همراهش بروم. رفتیم به یک ده سر مرز . زندگی مان را آنجا با نصف وانت اسباب و اثاثیه و توی یک اتاق محقق و خشتی شروع کردیم. آنجا نه آب داشت، نه برق ، نه درمانگاه، نه مدرسه و نه خیلی چیزهای دیگر. در عوض در تابستان گرمای شدید داشت و زمستان سرما . مدتی تحمل کردم و ماندم. بعد از آن طاقتم طاق شد. گفتم: بریم یه جای بهتر .قبول نکرد. گفت: این ده هم جزء کشور ماست .مردم اینجا هم ایرانی هستند. 🌹 شهید محمدناصر ناصری🌹 📚برگرفته از کتاب آن سوی دیوار دل
🍃❤️🍃 🌷🍃قلب رئوف و مهربان ابراهیم به حیوانات هم محبت داشت. حتی نمی توانست ببیند که یک حیوان اذیت می شود. یک روز قرار شد که با ابراهیم، از گیلان غرب به کرمانشاه و از آن جا به تهران بیاییم. سوار مینی بوس و راهی کرمانشاه شدیم. همین که ماشین از شهر خارج شد، یکدفعه ترمز کرد و صدایی آمد. 🌷🍃راننده لحظه ای توقف کرد و به حرکتش ادامه داد. ابراهیم از شیشه نگاه کرد و متوجه شد که این توقف، به خاطر برخورد ماشین با یک سگ بود. من هم دیدم که پای آن سگ آسیب دیده بود و لنگ لنگان به آن سوی جاده رفت. 🌷🍃ابراهیم به راننده گفت: نگه دار ببینیم چی شد. راننده گفت: چیزی نیست سگ بود. ابراهیم بلندتر گفت: نگه دار، من می خوام پیاده بشم. ماشین ایستاد. ابراهیم کرایه دو نفر رو داد و پیاده شدیم. رفتیم به سراغ آن سگ. 🌷🍃حیوان زبان بسته قادر به حرکت نبود. ابراهیم جلو رفت. یک تکه چوب برداشت و با مقداری پلاستیک که کناره جاده افتاده بود، پای سگ را آتل بست.خلاصه آن سگ هم از محبت ابراهیم بی نصیب نماند. یکی از کردهای محلی که از دور شاهد این صحنه بود جلو آمد. به کار ابراهیم خیره شده بود. از این کار خیلی خوشش آمد و تشکر کرد. ابراهیم کمی پول به او داد و گفت: "مراقب این زبان بسته باش. اگر شد کمی استخوان برایش تهیه کن." 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص ۹٨ @SALAMbarEbrahimm
@salambarebrahimm ✅ با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... اللهم عجل لولیک الفرج
♥ ️بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ♥ ️ محمد علی وصیت کرده بود : "وقتی که پیکرش را برای طواف به حرم میبرند مدت بیشتری پای  نگه دارند". به خدام که گفتیم قبول نکردند و گفتند : حرم شلوغه و پیکر ایشون همانطور که با بقیه شهدا وارد میشه همراه بقیه هم خارج میشه . آن روز حدود سی تا چهل شهید را کنار ضریح قرار داده بودند . مراسم نوحه خوانی هم برگزار شد و بعد شهدا رو طواف دادند . اما وقتی نوبت محمدعلی شد متوجه ریختن قطره های خون از پایین پیکر شدیم و خدام را خبر کردیم . به خاطر اینکه آب خون روی فرش ها میریخت از تکون دادن پیکر خودداری کردند . حدود بیست و پنج دقیقه طول کشید تا پیکر را توی دو لایه پلاستیکی قرار دادند و دیگه خونی ازش نریخت . به خاطر اتفاقی که افتاد محمدعلی نیم ساعت بیشتر از بقیه کنار ضریح بود و به خواسته اش که توی وصیتنامه اش گفته بود رسید . @SLAMbarEbrahimm
💢کشورمون حال اون خانواده ای رو داره که پدرش باسیلی صورتشو سرخ نگه میداره تااشتباهات فرزندانش به گوش همسایه وآشنا نرسه... خدا حفظت کنه آقا جان😔 @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
💢کشورمون حال اون خانواده ای رو داره که پدرش باسیلی صورتشو سرخ نگه میداره تااشتباهات فرزندانش به گوش
از مظلومیت امام خامنه ای فقط یک نکته برای گفتن کافیست که ایشان همواره بیشترین توجه را به وضعیت معیشت مردم دارند اما گناه عمل نکردن دولت ها را به گردن ایشان میندازند😒 @SALAMbarEbrahimm
شبی خوابیده بودند که صدایی از اتاق شنیدم میگفت: یا ذوالجلال و الاکرام رفتم ببینم سید بیدار است یا نه دیدم خواب است در خواب هم ذکر میگفت..! •| @SALAMbarEbrahimm
✨﷽✨ 🌷🍃کتابهای بزرگان اخلاق را بسیار خوانده ام. ادعا دارم که ابراهیم یک انسان کامل بود. برای این حرف دلیل دارم. 🌷🍃یکبار همراه ابراهیم داشتیم باعجله از میدان خراسان عبور میکردیم. یکباره ایستاد و گفت: یواش بریم.. گفتم: ما عجله داریم چرا باید یواش بریم؟ 🌷🍃به روبروی ما اشاره کرد و گفت: اون جوان فلج را ببین. اگه ما تند از مقابلش عبور کنیم ممکنه ناراحت بشه. 🌷🍃همراه با ابراهیم از کوچه ی مجاور عبور کردیم. او راضی نشد حتی دل یک معلول از دست او ناراحت شود. 📚کتاب سلام بر ابراهیم 2. @SALAMbarEbrahimm
در غائلهٔ ڪردستان با اسلحه در شهر حرڪت نمی کرد میگفت:من نیامدم با این مردم بجنگم اینها تشنه محبت هستند باید با آنها برادری ڪرد تا اوضاع آرام شود #شهید_سرلشڪر_حسین_قجه‌ای #فرمانده_گردان_سلمان_فارسی #لشکر۲۷_محمدرسول‌اللهﷺ #سالروز_شهادت @SALAMbarEbrahimm
خواهــرم ... اگر به این باور بِرِسي کـه ایــن #چادر همان چادریست که پشت دَر سوخت ؛ولي از سَرِ #حضرت_زهرا نَیُفتاد...َ هًٍرًٍگٍزً ٍ از سَرَتْ شُـــلْ نمي شود... @SALAMbarEbrahimm
میخواهم اشک بریزم کارے کنم تادلت برمن به رحم آید مبادا دستم رارهاکنے... مےخواهم زاربزنم تا مراازاین تعلقات رهاکنے هیچ ندارم امادلبسته ام همه چیزداشتے امادل نبسته بودے... 😔😭 #شهیدابراهیم_هادی شبتون شهدایی.. @SALAMbarEbrahimm