#تلنگر
💢بعضی کارها مثل لیموشیرین هستند
اولش شیرینه
اما بعد از گذشت مدت کوتاهی تلخ میشه...
❌درست مثل گناه❗️
اولش باعث شادی ولذت؛
اما تا آخرعمرت باید جواب همون
گناهت رو بدی...
استاد قرائتی
🔵 #دانشمند هستی؟ #نابغه هستی؟ #پروفسور هستی؟ #مخترع هستی؟ فکر میکنی بری #خارج زندگی شخصی ت بهتره؟!
#شهید_تهرانی_مقدم باش..
هزاران ایرانی تابعیت کشورهای غربی گرفتند و برای آنها نوکری کردند.. اما چند تن مثل #تهرانی_مقدم تا ابد نامش در قلب مردم ایران و جبهه مقاومت می تپد.. و به مظلومان جهان قدرت بخشیده؟
🔻 سکوت فکه
- بزن📞... بزنش📞... ولک بزنش دیگه... اومد... بخدا داره میاد...
صدای شلیک آر پی جی فضای خاک گرفته خاکریز کوچک مارا پر کرده بود.
دشمن دوباره پاتک زده بود.
صدای بی سیم پی آر سی قطع نمی شد.
-حسین... حسین... حسین... حمید
-بگوشم... حمید جان بگو...
-حسین... اوضاع چطوره؟... چه خبره جلو؟!...
-حاجی خرچنگ ها... دارن میان... نقل و نبات میخوایم...
-حسین... باید خط رو نگهداری یا... یادت باشه...
-چشم... ولی حمید جان نقل ونبات یادت نره... خیلی لازم میشه...
-اینا خیلین...
-حسین ... هروقت رسید برات میدم بیاد.
- هرچی داری جلوشون بریز... وایسا تا بیام کمکت...
- حاجی کمک نمی خوام... مهمات... نقل ونبات... بابا بفرس... اینجا هوا خوب نیس...
- داره میاد... تو راهه... صبر کن...
- آخه اینجا...
چشم ها را باز می کنم و از انبوه صدای تیر و خمپاره ها و صدای دل انگیز بچهها، به آرامش دشت فکه باز می کردم و......باز سکوتی سنگین و چشمانی خیس که اکنون نظاره گر بقایای سیم های خاردار و کانالهای ماسه گرفته و ترکش های زنگ زده ایست که هر کدامش حکایتی دارد از تنهایی استخوان هایی که گویی آرامش را از آنها گرفته ام.
شهدای عزیز خجلیم از اینکه هنوز زنده ایم و باز لنگ می زنیم.......دست ما را بگیرید و همنشین خود کنید
#صلوات
#بخاطر_اسم_مادر_شكنجه_نكردند...!
🌷در اردوگاه الانبار هشت سال از جوانی و سالهای خوب خود را گذراندم. هشت سال در اردوگاهی بودم که در بدو ورودم سید آزادگان مرحوم ابوترابی را از آنجا بردند و من ماندم با دوستان همسنگر خود و چهار بانویی که چند سال از سالهای اسارت خود را در اردوگاه ما گذراندند.
🌷یک روز که در آسايشگاه نشسته بودیم ناگهان صدایی نظرمان را جلب کرد. خوب که گوش دادیم دیدیم صدای آن ۴ بانوی اسیر است که سینه مى زدند و مى گفتند: مهدی جان مهدی جان به جان مادرت زهرا/ امشب امضا کن پیروزی ما را. این صدا را که شنیدیم با همدیگر گفتیم وقتی خانم ها اینقدر جرأت دارند که سینه زنی می کنند چرا ما این کار را نکنیم؟!
🌷همه به پا خاستیم و با صدای بلند شروع به سینه زنی کردیم. چند دقیقه ای نگذشته بود که سربازهای عراقی وارد شدند. چراغ ها را خاموش کردند و شروع به کتک کاری کردند. من که پایم زخمی بود در گوشه ای کز کرده بودم و زیاد کتک نخوردم. بعد از روشن شدن چراغ کسانی که زیاد کتک نخورده بودیم را به داخل حیاط بردند و به دسته های ۱۰ تایی تقسیم کردند و شروع به کابل زدن به کف پاهایمان نمودند. وقتی نوبت به دسته ی ما رسید و شروع کردن به فلک کردن پاهایمان، هر کسی اسم ائمه ای را مى گفت و به او متوسل می شد. من هم که پانزده سال بیشتر نداشتم شروع کردم به مامان جون مامان جون گفتن.
🌷وقتی دیدند من مادر، مادر مى گويم، دست از شکنجه کشیدند و به مترجم گفتند: او چه می گوید؟ مترجم گفت: مادرش را صدا می زند. گفتند: تو چرا اسم ائمه را صدا نمی زنی؟ من هم گفتم: وقتی دیدم همه ۱۲ امام را صدا مى زنند و امامی برای من نماند من هم شروع به مادر، مادر کردم. افسر عراقی که منقلب شده بود گفت: بخاطر مادرت شما را نمى زنيم و تمام ۱۰ نفر گروه ما را به داخل آسایشگاه فرستادند.
🌷گروه ۱۰ تایی که بعد از ما نوبت فلکشان بود خواسته بودند مانند ما از زیر فلک در بروند، یکی از آنها شروع به بابا، بابا گفتن کرده بود که افسر عراقی عصبانی شده بود و بیشتر کتکشان زده بود. بعد از کتک پیش من آمدند و پرسیدند: چرا تو مادر، مادر گفتی کتکت نزند ولی ما پدر، پدر گفتیم بیشتر کتکمان زدند؟! من هم گفتم: مقام مادر آنقدر بلند است که بهشت زیر پایش است. حتما بخاطر مقام بالای مادر ما را نزدند....
راوى: آزاده سرافراز سيد كريم حسنعلى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴چرا ابراهیم هادی؟
🎥 ببینید دلدادگی امام خامنه ای به شهید عزیز ابراهیم هادی را
❗️قابل توجه کسانی که می گویند چرا این شهید را بزرگ می کنید