eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
زمستون بود. منتظربودم که مجتبی ازجبهه برگرده،شب شدوهرچه به انتظارش نشستم نیومدتااینکه خوابم برد. صبح زودبلندشدم تابرم نون بگیرم وارد حیاط که شدم همه جاروبرف پوشانده بود. هواخیلی سردشده بود. درب خونه روکه بازکردم دیدم پسرم توی کوچه خوابیده، بیدارش کردم وگفتم:کی ازجبهه برگشتی مادر؟سلام کرد و گفت: نصف شب رسیدم. گفتم:پس چرادرنزدی !؟ گفت:مادرجون گفتم نصف شبی خوابیدین ممکنه با در زدن من هول کنین واسه همین دلم نیومدبیدارتون کنم پشت درخوابیدم که صبح بشه... 🌷شهیدمجتبی خوانساری🌷 شادی روحشان 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#چند_خط_بصیرت به #آزادی_خواهان جهان بگویید علاج بیرون کردن #دشمن از خانه فقط اسلحه ی گرم و خون سرخ است، نه بر سر میز #مذاکره نشستن و خود را تا ابد به #دشمنان اسلام و #انسانیت فروختن #شهید_محمد_اسلامی_نسب
🌸🍃 یک شب برفی #زمستونی به محسن زنگ زدم📞 که هوا دو نفره‌ست و پاشو برویم بیرون.میان خواب و بیداری گفت:خره! تو این هوا #خطرناکه با موتور🏍. تازه #ماشین خریده بودم.گفتم با ماشین میریم؛اگرم اتفاقی بیفته برای ماشین من می‌افته،تو #راحت باش. از او انکار و از من اصرار که بزن بریم. از آن طرف #خانم‌ها هم خواستند بیایند و دسته جمعی زدیم بیرون.تا راه افتادیم دیدیم انگار ماشین‌ها را گذاشته‌اند تو #سرسره .لیز می‌خوردند برای خودشان. داشتیم به ماشین‌های #لیزخورده توی جوی آب می‌خندیدیم که محسن گفت: مجید بگیر این طرف! بوم، رفتیم توی #صندوق ماشین جلویی.یکی ما را می‌دید فکر می‌کرد چیزی زده‌ایم این‌قدر می‌خندیم افتاد به #التماس که از خر شیطان بیا پایین.گفتم تا سه نشه بازی نشه. می‌گفت اگه دیگه ده به بعد زنگ زدی، نامردم جوابت رو بدم! راوے:دوست‌شهید #شهید_محسن_حججی🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
Panahian-ForsatiKeMardhaNabayadAzDastBedahand-64k.mp3
2.45M
🎵فرصتی که مردها نباید از دست بدهند! ➕راهکاری کلیدی برای تربیت دخترانی باوقار و محجبه #پیشنهادویژه_دانلود👌 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
هدایت شده از سلام برابراهیم
j027.mp3
18.59M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️
یه روز ظهر اومد خونه ، غذام سوخته بود خیلی ناراحت بودم اومد نشست سر سفره وقتی دید خیلی ناراحتم گفت اینها چیزی نیست که براش ناراحت باشی و غصه بخوری اگه یه وقت نمازت قضا شد یا غیبت کسی را کردی ناراحت باش که معصیت و نافرمانی خدا را انجام دادی ، پس نگران نباش باب الحوائج گلزار شهدای کرمان 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
📝دفترچه خاطرات کیلومتر ها با موتورش می رفت و برای جذب جوانان و مردم در جبهه ها برای مردم در روستاهای دور صحبت و سخنرانی میکرد می گفتم چرا با ماشین سپاه نمی ری میگفت این موتور شخصیه ولی اون ماشین متعلق به میلیون ها نفر هست و این جوری وجدانم راحت تره... سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
از همان وقت که صدای #یاحسین آخرتان را شنیدیم، دیگر تاکنون نغمه ی دل انگیز نوایتان را گُم کرده ایم. آخرین باری که چهره ی نورانیتان را دیده ایم، موقعی بود که صورتتان را بر خاک مزارتـان نهـاده بودند، سنگ لَحد دیواری شد و نظاره ی رویتان را #برای_همیشه از ما دریغ کرد ای شقایق های آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که #داغ_شهادت شما را بر خود دارد آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💢✨هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا بود. 💢✨خودشم همیشه بهم میگفت اگه شما و مامان نباشید من هیچ وقت نمیشم. 💢✨وقتی که میرفت بهش گفتم من محمدامین هستم؛ اون خیلی کوچیکه اگه شهید بشی چی به سرش میاد! گفت: خانم نگران نباش، اگه روزی من نباشم سرپرستش میشه، کلی هم قوم و خویش پیدا میکنه 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
حاج‌آقا رفت نشست رو صندلی. او سخن‌رانی را شروع کرد و فقط از ثواب نماز شب گفت. در اوج صحبت بود که اکبر کاراته زد به پیشونیش. حاج‌آقا گفت: اکبر، چی شده؟ گفت: خوش‌حالم که اصلاً نماز شبم ترک نمی‌‌شه. نادی گفت: حاج‌آقا این اصلاً نمی‌دونه نماز شب سیبه یا نمازه. اکبر کاراته گفت: بعداً بهت می‌گم چیه! پاشو برادر پاشو وقته نماز شبه. اینو نادی می‌گفت و پاهای بچه‌ها را لگد می‌کرد، می‌رفت آن سنگر و برمی‌گشت. همه رو از خواب بیدار کرده بود. هر‌کسی چیزی می‌گفت؛ یکی فحش می‌داد، یکی می‌خندید و یکی... نادی داشت با سرعت می‌رفت که اکبر کاراته پتو را از زیر پاهایش کشید. نادی رفت توی هوا و با کمر اومد روی زمین. اکبر کاراته پرید پتویی انداخت روشو و گفت: هورا بچه‌ها، هورا! کوهی از رزمنده ریخته بودند. روی نادی که حاج‌آقا با یک فانوس داخل سنگر شد و گفت چه خبره؟ اکبر کاراته گفت: هیچی، نادی داره نماز شب می‌خونه. طاهری گفت: آره ما ریختیم روش. کسی نبینه؛ که ریا نشه!
به یاد #شهیدانی که وقتی میفهمیدن رمز عملیات بنام حضرت #عباس علیه السلام هست آب قمقمه ها شونو خالی می کردند و با لبهای تشنه به #شهادت می رسیدند.
این روزها عجیب دلم به سیم خاردار های ! گیر کرده است... را گفتند: یا علی ما فعلتَ حتی نصیرَ علیاً ؟! چه کردی که شدی!؟ فرمود: إنّی کنتُ بوابّاً لقلبی! نگهبان بودم... حتی اگر بـه خط هم رسیدی! آنجا برای شروعی مجدد است...