#سیره_شهدا
یه روز ظهر اومد خونه ، غذام سوخته بود خیلی ناراحت بودم
اومد نشست سر سفره وقتی دید خیلی ناراحتم گفت اینها چیزی نیست که براش ناراحت باشی و غصه بخوری
اگه یه وقت نمازت قضا شد یا غیبت کسی را کردی ناراحت باش که معصیت و نافرمانی خدا را انجام دادی ،
پس نگران نباش
#سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
باب الحوائج گلزار شهدای کرمان
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
📝دفترچه خاطرات
#رعایت_بیت_المال
کیلومتر ها با موتورش می رفت و برای جذب جوانان و مردم در جبهه ها برای مردم در روستاهای دور صحبت و سخنرانی میکرد
می گفتم چرا با ماشین سپاه نمی ری
میگفت این موتور شخصیه
ولی اون ماشین متعلق به میلیون ها نفر هست و #بیت_المال
این جوری وجدانم راحت تره...
سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
از همان وقت که صدای #یاحسین آخرتان را شنیدیم، دیگر تاکنون نغمه ی دل انگیز نوایتان را گُم کرده ایم.
آخرین باری که چهره ی نورانیتان را دیده ایم، موقعی بود که صورتتان را بر خاک مزارتـان نهـاده بودند، سنگ لَحد دیواری شد و نظاره ی رویتان را #برای_همیشه از ما دریغ کرد
ای شقایق های آتش گرفته،
دل خونین ما شقایقی است که
#داغ_شهادت شما را بر خود دارد
آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💢✨هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، #دلتنگش بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا #حقش بود.
💢✨خودشم همیشه بهم میگفت اگه شما و مامان #راضی نباشید من هیچ وقت #شهید نمیشم.
💢✨وقتی که میرفت بهش گفتم من #نگران محمدامین هستم؛ اون خیلی کوچیکه اگه شهید بشی چی به سرش میاد!
گفت: خانم نگران نباش، اگه روزی من نباشم #خدا سرپرستش میشه، کلی هم قوم و خویش #معنوی پیدا میکنه
#شهید_علیرضا_بریری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#طنز_جبهه
حاجآقا رفت نشست رو صندلی. او سخنرانی را شروع کرد و فقط از ثواب نماز شب گفت. در اوج صحبت بود که اکبر کاراته زد به پیشونیش. حاجآقا گفت: اکبر، چی شده؟ گفت: خوشحالم که اصلاً نماز شبم ترک نمیشه.
نادی گفت: حاجآقا این اصلاً نمیدونه نماز شب سیبه یا نمازه. اکبر کاراته گفت: بعداً بهت میگم چیه!
پاشو برادر پاشو وقته نماز شبه. اینو نادی میگفت و پاهای بچهها را لگد میکرد، میرفت آن سنگر و برمیگشت. همه رو از خواب بیدار کرده بود. هرکسی چیزی میگفت؛ یکی فحش میداد، یکی میخندید و یکی...
نادی داشت با سرعت میرفت که اکبر کاراته پتو را از زیر پاهایش کشید. نادی رفت توی هوا و با کمر اومد روی زمین. اکبر کاراته پرید پتویی انداخت روشو و گفت: هورا بچهها، هورا!
کوهی از رزمنده ریخته بودند.
روی نادی که حاجآقا با یک فانوس داخل سنگر شد و گفت چه خبره؟ اکبر کاراته گفت: هیچی، نادی داره نماز شب میخونه. طاهری گفت: آره ما ریختیم روش. کسی نبینه؛ که ریا نشه!
#ارتباط_با_خدا
#سردارشهیدمحسن_وزوایی
در عملیات بازی دراز هلی کوپترهاب عراقی به صورت مستقیم به سنگرهای بچه ها شلیک میکردند و اوضاع وخیمی را ایجاد کرده بودند!!!
در همان وضع یکی از نیروها پیش محسن رفت و با ناراحتی گفت:پس آنهایی که قرار بود ما را پشتیبانی کنند کجایند؟چرا نمی آیند؟چرا بچه ها را به کشتن می دهی؟!
وزوایی سرش را برگرداند،
نگاهی به آسمان انداخت و همه را صدازد
صدایش در فضا پیچید که
می گفت:
الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل...✨
بچه ها با او شروع به خواندن کردند در همین لحظه یکی از هلی کوپترها به اشتباه تانک عراقی را به آتش کشید و دو هلی کوپتر دیگر با هم برخورد کردند...
خوشا زبانی که #شهدا را یاد کند♥️
با ذکر #صلوات بر محمد و آل محمد
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🕊در مکتب شهادت
💥 #پیـڪِ_حـق
✍ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﺻﻨﻌﺘﻜﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ #ﻣﻘﯿـّﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤـﺎﺯ ﺷـﺐ ﺑﻮﺩ.
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻤـﻞ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺮﯾﻦ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯽڪﺮﺩ ﻫﺮ ڪﺲ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺧـﻮﺍﻥ ﻣﯽﺷﺪ.
🍂ﯾڪﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺷﺒﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ڪﻪ ﺍﺯ ﺧـﻮﺍﺏ ﺑﯿـﺪﺍﺭ ﻧﺸﻮﯼ؟
🍂ﺑﺎ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﻣﻠﯿﺢ ﮔﻔﺖ: ﯾڪ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺿﻌـﻒ ﻭ ﺑﯽﺧـﻮﺍﺑﯽ، ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺎﻧﺪﻡ. ﺑﺎ #ﻧﯿـﺶ_ﭘﺸﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ. ﺳـﺎﻋﺖ ﺳﻪ ﺑﺎﻣﺪﺍﺩ ﺍﺳﺖ.
🍂ﺑﻪ ﻗـﺪﺭﯼ #ﺧـﻮﺷﺤ.ﺎﻝ ﺷﺪﻡ ڪﻪ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﭼﺮﺍ ڪﻪ ﯾڪ #ﭘﯿـﻚ_ﺣـﻖ_ﺩﺭ_ﻗـﺎﻟﺐ_ﭘﺸـﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺧـﻮﺍﺏ #ﺑﯿـﺪﺍﺭ ڪﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﻓﻮت نشود.
#شهید_حسین_صنعتکار
🌷شادی روحش #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 #تصاویر_ماندگار
🎥 فیلم | صبحگاه دوکوهه - #سال_1363
🌷 شهید محسن گلستانی در حال خواندن دعا : "اللهُمّ اجعَل صَباحَنا صَباحَ الاَبرار ..."
☀️ گویا زمین و آسمان با او همنوا شدهاند.
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌷
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃