4_191885287515750608.mp3
3.97M
💠جز دوم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
@salambarebrahimm
هدایت شده از کانال کمیل
دعای_سحر_با_صدای_دلنشین_محسن_فرهمند_249329.mp3
11.07M
💠دعای سحر
با نوای استاد محسن فرهمند🌺
@salambarebrahimm
کانال کمیل
یارانِ شھیدمان پُراَز خندہ شدند رفتندو بہ مِهر وماه تابندہ شدند خیری ز توای زمین ندیدند انگار رفت
@Salambarebrahimm
#تلنگر
کاش ما هم بتـوانیم
مثل شما بجنگیـم
شاید جنـگ ما
جنگ با نفسمـان است
جنگ با دشمنـان درونـمان
جنگی که شما پیـروز آن بودید
🌷هدیه نثار شهدا صلوات
🌹شهید حزب الله لبنان مصطفی بدرالدین🌹
💠شجاعت آقامصطفی بدرالدین💠
شهید مصطفی بدرالدین برادر همسر و جانشین سردار شهید حاج عماد مغنیه، فرمانده سابق شاخه نظامی حزب الله بود. وی از سال 1982 هنگامیکه از زندان کویت آزاد شد و فعالیت جهادی و مبارزاتی خود را در دوایر حساس امنیتی و نظامی مقاومت آغاز کرد، او همواره از سوی سازمانهای جاسوسی اسرائیل، آمریکا و انگلیس تحت تعقیب قرار داشت و بارها از عملیات ترور جان سالم بدر برده بود.
سازمانهای جاسوسی اسرائیل، آمریکا و انگلیس بر این باور بودند که شهید بدرالدین در پس بزرگترین عملیات مقاومت در شناسایی و انهدام شبکههای جاسوسی آنها در لبنان و سوریه و بازداشت عوامل آنها در این شبکهها قرار دارد.
پس از ترور شهید عماد مغنیه مسئولیت هدایت و راهبری شاخه نظامی حزب الله را برعهده گرفت. با آغاز بحران سوریه و ورود آن به مرحله نظامی، شهید بدرالدین حضور در این عرصه و مبارزه با گروههای تکفیری را وظیفه خود شمرد. وی سال گذشته در دیداری خصوصی به یکی از فعالان رسانهای لبنان گفته بود: «وظیفه من مبارزه با توطئههای این کشورهاست و مبارزه در لبنان یا سوریه یا هر جای دیگر را جز با در دست گرفتن پرچم پیروزی و یا رسیدن به شهادت رها نخواهم کرد
📚منبع:فردا نیوز
@salamvarebrahimm
#شهید_مصطفی_بدرالدین
#عاشقانه_شهدا
من بر عکس خیلی از خانما اهل بازار وخرید نبودم😏
حسین همیشه میگفت:
چرا شما اهل خرید وبازار نیستے؟😳
چون مسولیت خرید خونه ولباسها همه روی دوش خودش بود!
یادمه قبل از اعزام رفت خرید خوراک و پوشاک و...
بهش گفتم مگه قرار قحطی بیاد؟!!😳😅
خندید وگفت:
نه میخوام این چند وقتے که من نیستم اذیت نشے😄☺️
گفتم:لباس چرا خریدی؟
اونم این همه ؟!!😮
بازم خندید😅
وگفت:
شما که اهل بازار نیستے...
حالا هرروز که لباسے رو مےپوشم
یادم میاد چرا این همه خرید کرده بود!
آره خودش میدونست دیگه برگشتے نداره😓
واین همه خرید کرد تا مبادا
بعد از نبودش من اذیت بشم!💔
حسین برا من و بچه ها هیچ وقت کم نمیگذاشت
شاید خودش اذیت میشد ولے دوست نداشت من وبچه ها رو یک لحظه ناراحت ببینه...
@SALAMBAREBRAHIMM
#شهید_حسین_رضایی🌷
#همسر_شهید
#لااضحــــك😂
🕰ساعت های 1 و 2 نیمه شب بود كه در میان همهمه و شلیك توپ و تانك و مسلسل و آرپی چی و غرش هواپیماهای دشمن در عملیات بزرگ كربلای 5 ، فرمانده تخریب بعد از چندین بار صدا زدن اسم من ، بالاخره پیدایم كرد و گفت : حمید هرچه سریعتر این اسرا را به عقب ببر و تحویل كمپ اسرا بده .🏃🏃
سریع آماده شدم.
سی و دو نفر اسیر عراقی كه بیشترشان مجروح بودند
سوار بر پشت دو دستگاه خودروی تویوتا 🚘شدند و من با یك قبضه كلاش تاشو با نشستن بر پنجره خودرو دستور حركت خودروها را به سمت كمپ اسرا صادر كردم😎
مسافتی طی نكرده بودیم كه متوجه شدم چند اسیر عراقی به من نگریسته👁👁 و اسمم را صدا زده📢 و با هم میخندند😂.
اول تعجب كردم😳 كه اینها اسم مرا از كجا میدانند . زود به خاطر آوردم😏 صدا زدن های فرمانده مان را كه به دنبال من میگشت و عراقیها نیز یاد گرفته بودند .
من با 18 سال سنی كه داشتم از لحاظ سن و هیكل از همه آنها كوچكتر بودم😌. بگی نگی كمی ترس برم داشت😰 . گفتم نكند در این نیمه شب ، اسرا با هم یكی شوند و من و راننده بی سلاح را بكشند و فرار كنند🏃🏃.
دنبال واژه ای گشتم كه به زبان عربی معنای نخندید😐 یا ساكت باشید😠 ، بدهد .
كلمه « ضحك » به خاطرم آمد😍 كه به معنای خنده بود😄. با خودم گفتم : خوب اگر به عربی بگویم نخندید😐 ، آنها می ترسند و ساكت می شوند .
لذا با تحكم و بلند داد زدم 😏📢«لا اضحك».
با گفتن این حرف علاوه بر چند نفری كه می خندیدند😄 ، بقیه هم كه ساكت بودند شروع به خنده كردند 😂.
چند بار دیگر «لا اضحك» را تكرار كردم ولی توفیری نكرد.😥
سكوت كردم و خودم نیز همصدا با آنها شروع به خنده كردم😅. چند كیلومتری كه طی كردیم به كمپ اسرای عراقی رسیدیم و بعد از تحویل دادن 32 اسیر به مسئولین كمپ ، دوباره با همان خودروها🚘 به خط مقدم برگشتیم .
@Salambarebrahimm
در خط مقدم به داخل سنگرمان كه بچه های تخریب حضور داشتند رفتم و بعد از چاق سلامتی قضیه را برایشان تعریف كردم☺️. بعد از تعریف ماجرا ، دو سه نفر از برادران 👨👨👦👦همسنگر كه دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) بودند و به زبان عربی نیز تسلط داشتند ، شروع به خنده كردند😂 و گفتند فلانی می دانی به آنها چه می گفتی كه آنها بیشتر می خندیدند تو به عربی به آنها می گفتی « لا اضحك » كه معنی آن می شود « من نمیخندم» و برای اینكه به آنها بگویی نخند یا نخندید ، باید می گفتی « لا تضحك » ................. آنجا بود كه به راز خنده عراقیها پی بردم.😓😅
کانال کمیل
@Salambarebrahimm شهدا اینقدر در این آشفته بازار غرق شدیم که گذشته را فراموش کردیم خدایا کمکمون کن
من : شهدا شرمنده ایم😔
شهدا: مسخره کردن هم حدی داره، چندساله که شرمنده ای...؟؟!!
@Salambarebrahimm
رفقا شرمنده زیاده هااا
رهرو باشید😉
کانال کمیل
#عملیات_شناسی 📎نام عملیات: قدس 2 (آبی_خاکی) 📎زمان اجرا: 1364/4/4 📎ساعت اجرا: : 2 بامداد 📎مدت ا
#عملیات_شناسی
📎نام عمليات : فتح 7 – برون مرزی
📎زمان : 7 تیرماه 1366
📎رمز عملیات : یافاطمه الزهرا (س)
📎مكان اجرا : منطقه حلبچه و سیدصادق کردستان عراق – عقبه محور شمالی جبهه دشمن
📎تلفات دشمن : 1545 (کشته ، زخمی و اسیر)
📎ارگان هاي عمل كننده : نیروهای عملیاتی قرارگاه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با همکاری معارضان کرد عراقی
📎اهداف عمليات : انهدام عقبه ستادی و لشکری دشمن در منطقه حلبچه و سیدصادق کردستان عراق انهدام تأسیسات نظامی و اقتصادی دشمن.
@salambarebrahimm
#یادشهداباذکرصلوات
قسمت دوازدهم