eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا رحمت کنه #آیت_الله_احمدی_میانجی رو... به من میگفت: آقا محمد حسین؛ این انقلاب تعزیه خونی قبل ظهوره... یه عارف میگفت... یکی میره جبهه! یکی نمیره! یکی جنگ نرم میاد،یکی نمیاد... همینه دیگه! فکر میکنی شِمر یهو از آسمون اومد رو سینه #امام_حسین؟ #چمران چی میگه؟ وقتی شیپور جنگ نواخته میشه مرد از نامرد تشخیص داده میشه،پس ای شیپور چی بنواز! . بچه ها جنگ با همه ی عظمتش شروع شده... کجای جنگی؟ کجای خاکریزی؟ این خاکریز نمی شکنه... خیالت راحت راحت... خیالتو راحت کنم؟ این #انقلاب هیچ طوریش نمیشه... #امام گفته... #آقا گفته... #اینا_نائب_امام_زمانن_عج #حاج_حسین_یکتا
....!! 🌷عملیات خیبر انقدر سخت و سنگین بود که بعد از گذشت هفت شب در جریزه مجنون، وقتی به شهید کلهر (فرمانده ى شهيد يدالله كلهر) گفتم: که این هفت شب چگونه گذشت؟ پاسخ داد: نگو هفت شب، بگو هفت هزار سال. 🌷....وضعیت وحشتناکی بود. تعداد انگشت شماری باقی مانده بودند به اضافه یک تیر بار و دو اسلحه. به آقا مهدی گفتم: چه باید کرد؟ با خونسردی گفت: صد متر تا انجام تکلیف باقی مانده، ما تکلیف خود را انجام می دهیم؛ ادامه راه با آنان که باقی مانده اند.... ❌ مسئولين! اين صد متر رو چكار كردين....؟!
بهشت ! بهشت ! #بهشت حرکت ... بدو جا نمونی، بوفه هم سوار می کنیم... بی چاره اونایی که هشت سال این فریادو شنیدن و جا موندن....
وخدا خواست برای همه مـادر بشود تا اگر رهگذری خسته و مضطر بشود یا یتیمی برسد زائر این در بشود نخی از چادر او رشته ی آخر بشود @salambarebrahimm
4_5922795038311448864.mp3
1.85M
@salambarebrahimm 🌺 ستاره بارون ....
به عنوان يك برادر به آنها ميگويم دركنار انديشيدن به ماديات، لحظه اي هم به آخرت خود بينديشيد و ببينيد كه براي آنجا چه كرده ايد، پس قبل از اين كه دير شود به خود آييد كه سستي و درنگ، موجب پشيماني اخروی است. 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
«از برادرانم می‌خواهم که محکم و استوار در مقابل مشکلات استقامت کنند؛ همیشه پیرو خط امام باشند؛ پایگاه مسجد را خالی نگذارند و نیز از ادامه‌ راه شهدا و نیز راه من، خسته نشوند و نگذارند سلاح من بر زمین بماند.» 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
وصيتم به شما برادرانم ، از شما مي خواهم كه ادامه دهنده راه شهدا باشيد و نگذاريد كه اسلحه ام روي زمين بماند و نگذاريد كه سنگرم خالی بماند. 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
«نگذارید حتی یک قطره از خون شهیدان این انقلاب خدای نکرده به هدر برود و شما باید حافظ خون شهیدان باشید که امیدم بر شماست.» 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
برادران و خواهران به شما توصيه شديد می‌کنم در تربيت نسل خردسال و نوجوان، زيرا كه تضمين آينده اسلام است؛ اين غنچه‌های نشكفته را دريابيد و شما هستيد كه از اين افراد می‌توانيد بزرگان فردا را بسازيد. 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
4_6023726859961762932.mp3
20.2M
جدیدترین بحث پدر و مادر توصیه میکنم شنیدن این کلیپ صوتی بسیار زیبا رو از دست ندید👌 👈 #ویژه_نامه_روز_مادر❤️ 🎤استاددارستانی 🍃 @SALAMbarEbrahim 🍃
💌نامه شهید مدافع حرم در روز زن به همسرگرامیشان؛ 📝سلام جانم... من خدا رو شکر می کنم و خوشحالم که همیشه همسری داشتم و دارم که فدایی اهل بیته و آسایش و آرامش زندگیش را در سایه عنایت اهل بیت علیهم السلام میدونه و اگر وقتی چیزی میگه از تنگناها و مشکلاته . ولی اینو میدونم که همیشه مثل یه شیر زن از پس تمام مشکلات بر میاد. همسر عزیزم هر وقت به نماز می ایستم یا به زیارت میروم از خدا می خوام که ثواب زیادی نصيبت کنه که من با فراق بال و بدون هیچ مشکلی اينجام. ای آرامش روحم چه خوب گفت: امام روح الله که از دامن زن مرد به معراج میرود وقتی در این کلام تعمق می کنم و نگاهی به زندگی سراسر غیبت خودم می اندازم پی به همه چیز می برم انشاءالله که بی بی دو عالم من را برای غلامی فرزندان و تو را برای کنیزی انتخاب نماید و چه سعادتی بالاتر از این و در پایان از خداوند متعال خواستارم که به شما و این حقیر صبر عنایت فرماید. یا علی 🕊شادی روح پرفتوح شهدا صلوات
SajadJafari-shohadaei.mp3
4.3M
🌷مداحی شهدایی «وقتم دلم می گیره» 🌹پیشنهادویژه دانلود... 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران... چون بابا نداشت خیلی بد شده بود خودش میگفت: گناهی نشد که من انجام ندم! تا اینکه یه نوار ی حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و روش کرد... بلند شد اومد جبهه! یه روز به فرماندمون گفت من از بچگی حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم... می ترسم بشم و آقا رو نبینم! یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت مشهد؛ دو ساعت توی حرم کرد و برگشت جبهه! توی وصیت نامه اش نوشته بود : در راه برگشت از حرم امام رضا توی ماشین خواب رو دیدم... آقا بهم فرمود حمید! اگر همین طور ادامه بدی؛ میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود! نیمه شبا تا میخوابید داخل قبر گریه میکرد میگفت یا امام رضا وعده ام... توی وصیت نامه شهادت، شهادت و شهادتش رو هم نوشته بود!! که شد دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز، ساعت و مکانی شهید شد! که تو وصیت نامه اش نوشته بود... 🌹شهید 🌹
نبضم شده پژواک تپش های تو بگذار، نبضم به تپش های تو وابسته بماند ... 🌷میلاد حضرت زهـرا (س) و روز زن بر مــادران شهیـد پرور مبـارک🌷
همیشه می گفت: خوشا به حال کسانی که مفقودالاثر و مفقود الجسد هستند. هر شب جمعه حضرت زهرا(س) خودش به دیدن آن ها می رود. بالای سرشان مینشیند، خوشا به حالشان که خانم را می بینند. آن وقت مادرها همه اش بی تابی می کنند که چرا شهیدمان را نیاوردند بگو آخه مادر جان تو بروی بالای سر پسرت بهتر است یا خانم فاطمه زهرا(س)؟ می گفتم: خب معلومه حضرت زهرا(س) می گفت: پس هیچ وقت فکر نکنی اگه من مفقود الاثر شدم چرا نیامدم اجازه بده بی بی دو عالم بیاید بالای سرم. همیشه حواسش به رزمندگان گردان و حتی خانواده هایشان بود. گاهی وقتی از طرف لشکر هدیه ای به او می دادند آن را به خانواده رزمندگان یا شهدای گردان هدیه می‌کرد. یک بار که یک فرش به او هدیه داده بودند خبردار شد که یکی از بچه های گردان صاحب فرزند شده و در خانه اش فرش ندارد آن فرش را به عنوان هدیه تولد به خانواده اش هدیه داد. با این که خودش  به آن فرش احتیاج داشت . 📌راوی : مادر شهید  🌷شهید اسماعیل فرجوانی🌷 یادش با ذکر 🌹 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
شاهد خداست ! و تنها او میداند که جوانی ِشان را ، وقف ِ  نجابت کشورشان کردند ...
#جبهه یک #زندگی قشنگ بود، بسیاری از اوقات متوجه نمیشدی لباسهایت را چه کسی شسته، وقتی متوجه میشدی که روی بند افتاده و یا تا کرده و مرتب روی ساک و وسایل شخصی گذاشته شده... . اگر چه ظاهرش رختشویی ست ... اما روح و باطنش " تهذیب نفس " بود. عملیات خیبر، جزیره مجنون سال ۱۳۶۲ عکاس : محمود عبدالحسینی
💞 #ازدواج_به_سبک_شهدا ✍خيلی از حضر ت علی(ع) و حضرت فاطمه (س) #ياد ميکرد.می خواست که آنها را الگوی زندگی قرار دهيم. #صـداقـت حاج محمد خيلی به دلم نشست ،به خصوص که وسط صحبت همين که #صدای اذان شنيد،عذر خواهی کرد و گفت :اگر من #نمازم را اول وقت نخوانم ،تا آخر شب حالم گرفته است... ازدواج #خيلی_ساده برگزار شد.محمد کتابهایی تدارک دیده بود و متنهای زیبا روی #جلد کتاب نوشتند که به مهمانان هدیه بدهند به چند تا از دوستانش گفته بود پلاکارتهايی بنويسند و به در و ديوار نصب کنند . #زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است به شرط این که #لباس_رزمش_لباس_عفتش باشد. روي دو تا پارچه هم نوشته بود عالم محضـر خداست در محضر خدا #معصيت نکنيد .من پرسيدم #علت نوشتن اين مطلب چيست ؟ گفت:درهيچ مجلسی و هيچ کجا انسان نبايد #گنـاه کند،بخصوص در مراسم ازدواج ما .. #شهید_محمد_گرامی
در صحنه ی زندگی! اگر مراقب لوکیشن نباشیم؛ قطعا کات میخوره... نه این که کارگردان(خداوند) کات بده! خودمون تو نقش جا نیفتادیم... خودمون! میدونیم! شنیدیم! خوندیم! دیدیم! از شهدا... اما باز کار میکنیم... الهی را؛ تو کن... برا تنبل ها نیست! برا شاگرد شده ها نیست! برا خدا بشیم...
❌ خواندن اين پست براى مسئولين و شرعاً حرام است!! 🌷صبح عملیات والفجر هشت، نیروهای دشمن با تعداد فراوانی از تانک‌ ها به سمت ما حرکت کردند. آتش سنگین توپخانه و خمپاره اندازهای دشمن، این پاتک را پشتیبانی می کرد. در این پاتک سنگین تعدادی از بچه ها به شهادت رسیدند. نفرات و تجهیزات ما کمتر از آن بود که طبق محاسبات عادی، توانایی مقابله با یک تیپ آماده را داشته باشیم. 🌷بچه‌ ها نیم نگاهی به هم انداختند. در چشمان خسته ‌ای که چند روز بی‌ خوابی را تحمل کرده بود، هنوز برقی از غیرت و شهامت موج می زد. فرمانده به سراغ بچه‌ ها آمد و گفت: اگر می‌ خواهید خون دوستانتان هدر نرود باید با تمام وجود از این جاده محافظت کنید. 🌷قرار بر این شد کمی به طرف دشمن پیشروی کنیم. این طوری تسلط بیشتری بر اوضاع پیدا می‌ کردیم. مقابل ما، زمینِ باتلاقی بود. پوتین ‌ها آن قدر سنگین شد که کسی قدرت حرکت نداشت. به ناچار آنها را از پا در آوردیم. حالا ترکش‌ هایی که در باتلاق فرو رفته بود، پاهای ما را زخمی می‌ کرد. به هر زحمتی که بود از آنجا عبور کردیم. 🌷آتش دشمن غیر قابل توصیف بود. فاصله ‌ی ما با تانک‌ ها کم شده بود. در حالی که بسیاری از آر.پی‌.جی زن‌ ها به شهادت رسیده بودند و مهمات ما نیز رو به اتمام بود، دست به دعا بردیم و از خداوند طلب یاری کردیم. محاصره ی نعل اسبی، تاکتیک نهایی دشمن برای شکست دادن بچه‌ ها بود. از نیروهای کمکی هم خبری نبود. فقط یک راه باقی مانده بود؛ نبرد تن و تانک. 🌷نارنجک ‌ها را برداشتیم و به سمت تانک‌ ها یورش بردیم. شدت انفجار مرا به گوشه ‌ای پرت کرد. از شدت درد، زمین گیر شدم. سرم گیج می‌ رفت و حالت تهوع داشتم. به رغم شلیک بی‌ امان تیربارچی‌ های عراقی، تعدادی از بچه ‌ها با چابکی و حرکات سریعِ زیگ زاگ، خود را به تانک‌ ها ‌رساندند. بعضی، شنی تانک‌ ها را هدف قرار ‌دادند و برخی دیگر بالای تانک رفته و نارنجک را به داخل آن ‌انداختند. 🌷صدای انفجار چند تانک دشمن، جهنمی از آتش و دود را ایجاد کرده بود. بعضی بچه‌ ها که چالاک ‌تر بودند، جستی زده، از تانک فاصله ‌گرفتند؛ اما برخی نیز با انفجار تانک‌ تبدیل به خاکستر ‌شدند. من این صحنه ‌ها را می‌ دیدم. با دیدن این صحنه ‌ها بغضی که مد‌ت‌ ها گلویم را می‌ فشرد؛ ترکید. 🌷صدای بالگردی مرا به خود آورد با خودم گفتم: تانک‌ ها کم بودند، حالا این هم اضافه شد. وقتی دقت کردم، دیدم بالگرد خودی است. با شلیک چند راکت، دشمن متواری شد و کار جاده به پایان رسید. راوى: رزمنده فداكار محمدرضا قنبری
خیلیها که الان قربون صدَقت میرن شب اول قبرت نیم ساعت بیشتر سر قبرت نمیمونن❗️ همه میرن تو می مونی و اعمالت برای اون لحظه خودتو آماده کن ‼️دست خالی از اعمال صالح و دست پر از گناه نباشی...
نام تو اعتبار! قنوت های من است... "اللهم الرزقنی شفاعة الحسین"
یادمان بماند خیل عظیم شهدا بدون اینکه ما را ببینند و بشناسند برای ما رنجها کشیدند!
برادرم خیلی عاشق شهادت بود: حتی یادم است اینقدر عاشق شهادت بود که کنار یکی از عکس های خودش را هم با فوتوشاپ نوشته بود : «شهید سجاد زبرجدی ، دفاع از اسلام وظیفه ماست.» #شهید_سجاد_زبرجدی 🌷 #شادی_روحش_صلوات