eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23هزار دنبال‌کننده
842 عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : با اشاره ش در کمال تعجب عروسک بچگی‌های خودمو دیدم که وقتی به این خونه اومدیم بچه‌ها از لابلای اثاثهای تو انباری درآورده بودنش زهرا هم ازون روز باهاش بازی می‌کرد و اسمشم عسل خانوم گذاشته بود امیرحسین : موهای فر و چشمای قشنگش منو کشته این عسل خانومتون _ این عروسکو وقتی بچه بودم خالم برام بافته نمی‌دونم چی پیش خودم فکر می‌کردم که عاشقش بودم با این موهای فرفری و قیافه هچل هفتش _ امیرحسین : ماشالله مادر و دختر چقدرم با سلیقه اید !!! صدای خنده ی بچه ها بلند شدو هول شده به امیرحسین نگاه کردم که ديدم اونم داره میخنده اون روز موند پیشمون و خدا میدونه من چقدر تو دلم ذکر گفتم تا مسئله ای پیش نیاد و حالش بد نشه شامو کنار هم خوردیم و بچه ها ازش خواستند تا براشون قصه بگه ؛ جای همه رو تو پذیرایی انداختمو بچه ها دور تا دورش دراز کشیدند و تا آخری که خوابشون ببره براشون حرف زد آخرای داستانش یادم افتاد وضو نگرفتم رفتم دستشویی و تجدید وضو کردم که دیدم بلند شده و داره اتاقا رو نگاه میکنه _ قهوه می‌خوری برات درست کنم نه ممنون تو ترکم ، جدیدا خیلی بی خواب میشم با خوردنش ؛ نمیدونم چرا شاید چون مثل گذشته فعالیت ندارم اینطوره _ آهان _ خب من دیگه برم ، کاری نداری ؟ _ نه ... ممنون که اومدی بچه ها خیلی امروز خوشحال بودند _ منم خیلی حالم عوض شد میگم ... کم و کسری مالی نداری ؟ _نه _ مطمئن باشم ؟ _ چرا اینقدر نگرانی ؟ قبلنا خودت می‌گفتی بچه‌ها وجودشون برکت آورده به زندگیمون اگه واقعاً اعتقادت اینه پس نباید دیگه دلواپس باشی _ چرا به میثم گفتی زمینو نفروشه؟ _ عجب ... به آقا میثم گفته بودم چیزی نگه _ چرا نگه ؟ _ چون فعلاً احتیاجی نداریم به نظرم اونو باید بزاریم برای روز مبادا ؛ الانم اون روز نیومده هر وقت دیدم موقعش شد مطمئن باش زنگ می‌زنم به میثمو میگم زمینو بفروشه 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401