eitaa logo
سلام بر آل یاسین
22.9هزار دنبال‌کننده
838 عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻 🍃🌻🍃🌻 ∞﷽∞ •••••••••∞•🍃🌻🍃•∞•••••••• "دلبرِ علی" نگاهم دنبال سوگند کشیده شد. رفتارهایش عجیب و هول زده بود. سطل ماست را به جای کاسه‌اش سر سفره می‌گذاشت. عجیب به حرکاتش نگاه می‌کردم که آخر با یک بهانهٔ الکی از زیر کار در رفت و وارد اتاقش شد. فکرم درگیر بود، بابا دست هایش را شست و بالای میز نشست‌. _طاهره خانم دستتون درد نکنه چه سفرهٔ رنگینی! مامان طاهره با پایین دامنش دستانش را خشک کرد. _خواهش می‌کنم، چیز قابل داری نیست. حلما جان، میری سوگندم صدا کنی؟ تیله‌هایم روی مامان طاهره نشست. پلک‌هایش را روی هم انداخت. فکر کنم گفت که بروم و از حال سوگند سر در بیاورم. _چشم. لبخندش شکفت؛ چشمانش غرق قدردانی شد. از میز و اعضایش دور شدم و سمت اتاق سوگند رفتم. در اتاقش نیم‌باز بود و خودش بغ کرده سر تخت. تقه‌ای به در زدم و بی‌اجازه وارد شدم. _چی‌شده ملکهٔ شاه پریون ناراحته؟ تیله‌های آبی‌اش لحظه‌ای روی من نشست و بعد برگشت. توی خودش جمع‌تر شد. _هیچی. •••••••••∞•🍃🌻🍃•∞•••••••• ✍🏻 ❌کپی ممنوع❌ 🌻🍃🌻🍃 🍃🌻🍃🌻🍃🌻