eitaa logo
صالحان موعودحوزه۳۵۸
99 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
26 فایل
کانال خبری واطلاع رسانی صالحین ✅ بازتاب اخبار سیاسی،فرهنگی و اجتماعی ✅ تبیین گام دوم انقلاب ✅ روشنگری پیرامون موضوعات سیاسی ✅ تبیین مهدویت وعصرظهور ارتباط بامدیر: 🆔 @Fatemeh51420
مشاهده در ایتا
دانلود
عليه السلام: 💠کلُّ ذی‌صَناعَةٍ مُضطَرًّ اِلی ثَلاثِ خِصالٍ یَحْتلِبُ بِها الْکَسْبَ: و هُوَ اَن یَکُونَ حاذِقاً بِعِلْمٍ مُؤَدّیاً لِلْاَمانَةِ فیهِ، مُسْتَمیلاً لِمَنِ اسْتَعْمَلَهُ ❇️ هر اهل فنی برای اینکه کارش بگیرد به سه چیز نیازمند است: 1️⃣ در کار خود مهارت داشته باشد. 2️⃣ امین باشد و در کار و مال مردم، امانت و درستی را حفظ کند. 3️⃣ دل صاحب کار و مراجعه کننده‌اش را به دست آورد. 📚 تحف العقول، جلد۵، ص ۳۲۲
🔅 شرکت در ختم قرآن برای فرج
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفی‌پور 📝 «سرداران جاوید» 🔹 ویژگی‌های شخصیتی حاج احمد متوسلیان و حاج قاسم سلیمانی 📥 سخنرانی کامل این کلیپ 👇 🌐 t.me/Masafbox/2444
👤 انسان شناسی ۱٠۲
🙏 ➖وقتی ذهنم خسته میشه؛ - یعنی تهویۀ هوای بدنم رو خوب انجام ندادم و این باعث شده حرارت مغزم بالا بره، تا جایی که ممکنه سلول‌های حساس مغزم آسیب ببینن و عملکرد کلی بدنم به مشکل بخوره. - توی این شرایط خطرناک، تو با یه خمیازۀ کش‌دار به دادم می‌رسی! - تو دهانم رو بیش از حد معمول باز می‎کنی و با کش آوردنِ عضلات فک‌هام، گردش خونی که به مغزم میره رو بالاتر می‌بری تا این عضو حیاتیم رو خنک کنی. - هم‌زمان هوای زیادی رو می‎کشی توی ریه‎هام و با سرعت بیشتری خارجش می‌کنی و این‌جوری اکسیژن بیشتری رو به مغزم می‌رسونی و دی‌اکسیدکربن‌ها رو، که موجب خستگی‌م میشن، می‌فرستی بیرون. - خیلی وقتا وسط فعالیت‌های ذهنیم، من بی‌خبرم از اینکه حرارت مغزم داره بالا میره، اما تو با روشن کردن پنکۀ طبیعی بدنم مغزم رو خنک می‌کنی تا مراقب سلامتیم باشی. 💞 ممنونم ازت خدا...
انسان شناسی ۱٠۲.mp3
11.09M
۱۰۲ - اینکه هر فقدان و نداشتنی، - هر شکست و از دست دادنی، - هر ضربه و تخریب و تحقیری، جان به لبت می‌کند و می‌تواند مدتی تو را از روند طبیعی، شاد و آرام زندگی جدا کند، یعنی: ↓ ✘ تو هنوز اهلِ دنیایی! ✘ هنوز به اینجا بندی! ✘هنوز یادت نیامده اهل کجایی! 💥هنوز با خانه‌ی ابدی‌ات اُنس نداری و اگر ناگاه بدان متولد شوی، دچار دردسر خواهی شد. ▪️ حالا با این اوضاع، چه کنم؟
حاج‌حسین‌یڪتا‌مےفرمود: در‌رویای‌صادقانه‌به‌شهید‌گفتم چرا‌براےما‌دعا‌نمےڪنید‌که‌‌شهید‌بشیم؟ گفتن:‌ما‌دعا‌مے‌ڪنیم‌،براتون‌شهادت‌مے‌نویسند.. ولے‌خودتان‌با‌انجام‌دادن‌گناه‌شهادتتون‌را‌پاک‌مے‌ڪنید.. (عج)
. . ولۍ‌میدونۍ‌قشنگۍ‌خوب‌بودن‌کجاست؟ اونجا‌ڪہ‌تو‌تنھاۍ‌خودت‌هم‌خوب‌باشۍ‌ نہ‌جلو‌بقیہ! تو‌تنھاۍ‌خودت‌‌هم‌همونطورۍ‌باش‌ڪہ‌جلو‌بقیہ‌هستی(:
نزد خداوند آرزوها نمی میرند...!🧡
📚 در حیاط خانه پدربزرگم، ناراحت و غمگین نشسته بودم؛ پدربزرگم که انسان فهیم و بزرگی است علت ناراحتی را از من جویا شد... ابتدا گفتم چیزی نیست اما بعد با خودم گفتم شاید بتواند راهکار خوبی به من نشان دهد به همین دلیل به او گفتم: از تمرکز نداشتن و حواس پرتی خسته شدم؛ در نماز، از اول آن، فکرم به همه جا پرواز می‌کند و وقتی حواسم جمع می‌شود که متوجه می‌شوم نمازم تمام شده است! یا در امتحانات مدرسه هم همینطور و خلاصه هر جا که هستم انگار آنجا نیستم...! از این آشفتگی خسته شدم! پدر بزرگم گفت: ذهن انسان مانند ظرف غذا است و هر آنچه می‌بیند و می‌شنود مانند مواد اولیه غذا وارد آن می‌شود و همانها را تجزیه و تحلیل می‌کند؛ نمی‌شود که داخل قابلمه نخود لوبیا بریزیم و‌ انتظار خورشت گوشت داشته باشیم! باید ابتدا ظرف ذهن را خالی و پاک کنیم سپس در آن هر چه میخواهیم بریزیم تا به ما چیزی را که میخواهیم بدهد! اگر قدرت خالی کردن آن را نداریم نگذاریم چیزی وارد آن شود! ذهنی که از همه چیز پر شده است معلوم است که گاهی سرریز می‌شود و خروجی آن افکاری شلوغ و درهم است! 🌹در حال زندگی کن و همه چیزخوار نباش تا ذهنی زلال و آماده داشته باشی🌹 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚داستان کوتاه پیکی به محضر خواجه نظام الملک وارد شد و نامه ای تقدیم نمود. خواجه با خواندن نامه چنان گریست که حاضران در مجلس ناراحت شدند. در نامه نوشته بود؛ خیل اسبان شما در فلان ولایت، مشغول چرا بوده که پرندگان بزرگی مثل عقاب بر آنان حمله کرده اند و اسبها وحشتزده دویده اند و ناگاه بعضی شان به دره ای سقوط کرده اند و بیست اسب کشته شده اند. گفتند : عمرخواجه دراز باد. مال دنیاست که کم و زیاد می شود. خودتان را اذیت نکنید. خواجه نظام الملک،وزیر اعظم سلاجقه، اشکهایش را پاک کرد و پاسخ داد : از بابت تلف شدن مال و ثروت نگریستم. به یاد ایام جوانی افتادم که از شهرم طوس قصد حرکت به نیشابور برای جستن کار و شغل داشتم. پدرم هرچه کرد نتوانست اسبی برایم بخرد. استری فراهم کرد و خجالت بسیار داشت. منهم شرمگین بودم که مرکبی حقیر داشتم و با آن رفتن به درگاه امیران موجب خجالت بود. پدر و مادرم در درگاه ایستادند، شرمگین، بدرقه ام کردند و دستها را بالا بردند و دعا کردند خدایا به این فرزند ما برکت بده، از خزانه غیبت به او ببخش ... امروز چهل سال از آن وقت گذشته. ثروت و املاک من به لطف الهی چنان فراوان شده که الان نمی دانم این خیل اسبها کجا هستند و تلف شدن بیست راس از آنها ابدا خللی به دستگاه زندگی ام نیست، که صدها برابر آن را دارا شده ام و همه اینها به برکت دعای والدینم و توجه الهی است . 📚جوامع الحکایات ✍محمد عوفی
هرزمان (عج) رازمزمه‌کند همزمان‌ (عج)‌ دست‌های‌‌‌‌‌مبارکشان‌‌‌‌‌رابه سوی‌آسمان‌بلندمیکنندو‌برای‌آن‌جوان‌ میفرمایند؛ چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌حداقل‌روزی یک‌بار را زمزمه می‌کنند؛)♥️🌱! "بخونیم‌‌‌‌‌باهم "