eitaa logo
صالحه کشاورز معتمدی
6.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
9 فایل
کمکتون میکنم تا حال خانواده شما بهتر بشه دبیر خانواده استان البرز در جبهه فرهنگی و قرارگاه تحول ادمین : @Admiin114 ثبت نام دوره: @Sabte_name_doreh واحد مشاوره https://eitaa.com/joinchat/4035444855C167ad52bed
مشاهده در ایتا
دانلود
به این پدیده ها علم زدگی می گوییم علم زدگی ۳ معنا داره: 1⃣ زیاد ، زیاد تر از حدی که علم مؤثر هست آگاهی بدهید. (فکر نکنید مشکلات با آگاهی دادن از بین می رود.) 2⃣ اینکه فکر کنید علم بیش از عمل مؤثر است. 3⃣ همیشه باید از علم شروع کنیم. در خیلی از مسائل نباید ابتدا آگاهی بدهیم.( بعداً به طور مفصل توضیح خواهیم داد.) حاج آقا یک سوأل 👇👇 چرا نباید از آگاهی شروع کنیم ؟ زیرا در برخی موارد ظرفیت پذیرش آگاهی وجود ندارد و در این مواقع باید با عمل و رفتار مشکل را برطرف کرد. حتی باید توجه داشت که ما ایمان زدگی ، محبت زدگی هم داریم. خب اینها یعنی چه ؟ اینکه بخواهیم بدون اصلاح رفتار افزایش ایمان و علاقه را داشته باشیم ، این مورد می شود ... « ایمان زدگی » ایمان زدگی یعنی چی⁉️🤔 ارسال پاسخ به ادمین @Admiin114 🌐 @salehe_keshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... ▪️ @Salehe_keshavarz ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ‍‍ اگر زمین مصیبت کربلا را دید و از هم نپاشید اگر آسمان، آن صحنه های جانسوز را دید و بر زمین فرود نیامد ، همه به امید روز آمدن شما بود كه خود را آرام کردند به امید اینکه مي آييد و انتقام میستانید ؛ انتقام دانه‌دانه‌ی اشک‌های رقیه انتقامِ همه‌ی لحظه‌های تشنگی اصغر، انتقامِ قطره‌های امیدی که از مشک عمو ریخت، انتقامِ گودالی که قامت زینب را خم کرد انتقام نگاه های پر طعنه اهل کوفه به کاروان اسیران کربلا بيا و پایان ببخش به این صبر جانکاه ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ▪️يا رب الحسين بحق الحسين ▪️إشف صدر الحسين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 @Salehe_keshavarz 💫 ↩️موفقیت موفقیت از آن کلمه هایی است که گستره ی زیادی از تعارف شامل آن می شوند. برخی موفقیت را با پول می سنجند، برخی موفقیت را احساس آرامش و شهرت می سنجند. برخی موفقیت را داشتن زندگی ساده و بی دردسر تعریف می کنند. منظور ما از موفقیت در اینجا یعنی: افراد چقدر در راه رسیدن به اهداف خود کامیاب بوده اند و چقدر از زندگی خود رضایت دارند.  موفق شدن آسان، موفق ماندن دشوار👌 برخی فکر می کنند موفقیت آخر مسیر است، در حالی که موفقیت تازه شروع راه است. وقتی شما در زمنیه ای موفق می شوید، تازه سر و کله ی رقبا پیدا می شود. تازه باید از موفقیتی که به دست آورده اید دفاع کنید. وقتی موفق می شوید که کارهای زیادی برای حفظ موفقیت خود انجام دهید که اگر عاشق مسیرتان نباشید دیگر لذتی از مسیر خود در راه رسیدن به اهدافتان نمی برید. ✅مسیر موفق ماندن  اگر در مسیر موفق شدن باشید می توانید برای مدت کوتاهی تلاش کنید و با پشت کار بسیار به موفقیت برسید، البته برای رسیدن به هر موفقیتی باید بهای آن را پرداخت کنید. اما بهای موفق ماندن بسیار بیشتر و سنگین تر از بهای موفق شدن، این ها صرفا بازی با کلمات نیست. و‌ ملزم کسب اطلاعات و آگاهی در زمینه هدف ، برنامه ریزی معقول و منعطف و تلاش تلاش تلاش ... به محض این که موفق می شوید سر و کله ی رقبا پیدا می شود، تا وقتی ضعیف هستید کسی با شما کاری ندارد اما به محض این که موفق می شوید باید از جایگاه و رتبه ی خودتان یا شرکتتان دفاع کنید. دقیقا وقتی موفق می شوید باید تلاش خودتان را چندین برابر کنید تا بتوانید از موفقیت خودتان دفاع کنید.😊✅ 💫 @Salehe_keshavarz 💫
وقتی مایکل جردن بارها تلاش می کرد و شکست می خورد، این شکست ها برایش لذت بخش نبودند ... بلکه درد داشتند ... درد واقعی😏👇 اما او آن ها را تحمل کرد و به تلاش کردن ادامه داد تا توانست تبدیل به اسطوره ای ماندگار شود. 🌐 @salehe_keshavarz
به این داستان موفقیت واقعی دقت کنید👇👇 در سال 2008 دکستر جکسون برای اولین بار در طول زندگی اش قهرمان مهم ترین مسابقه ی ورزشی رشته ی خودش شد. با قهرمان شدن در این مسابقه نامش را در تاریخ این ورزش در جهان به ثبت رساند و ماندگار شد.  دکستر جکسون یک بدنساز حرفه ای است. او در مستر اولمپیای سال 2008 در رقابت با جی کاتلر که سال قبل مستر اولمپیا بود پیروز شد. دکستر جکسون پیروز شد و بر جایگاه اول تکه زد،مسابقات مستر اولمپیا در سال یک بار برگذار می شود و افراد حرفه ای از سراسر جهان با هم به رقابت می پردازند. دکستر جکسون در راه رسیدن به موفقیت خود بسیار زحمت کشید. بعد از بیش از ده سال تمرین بدن سازی او توانست قهرمان جهان شود. اما موفق شدن شاید برایش آسان تر از موفق ماندن بود. او در سال بعد جایگاه خود را به قهرمان قبلی جی کاتلر واگذار کرد و تنها مستر اولمپایی است که برای یک سال فقط قهرمان شد. قهرمان های قبل از او افرادی مانند رونی کلمن، دوریان یتس، آرنولد شوارتزنگر بودند که هر کدام برای چندین سال پیاپی قهرمان جهان بودند.  دکستر جکسون برای رسیدن به موفقیت بسیار تلاش کرد و وقتی موفق شد لذت بسیار زیادی را تجربه کرد، اما برای حفظ موفقیت خود باید چندین برابر قبل تلاش می کرد، زیرا در رقابتی که پیش رو داشت، رقیب او برای برنده شدن آمده بود و او برای دفاع از قهرمانی خود. 📍دکستر جکسون در سال 2009 از جی کاتلر شکست خورد.  درد شکست بسیار زیاد است، اما باید با واقعیت ها کنار بیایم که موفق شدن و موفق ماندن دو مقوله ی جدا از هم هستند، موفق شدن مقطعی و موفق ماندن یک روند است.  📍🔍تصمیم با ما است که برای موفق شدن تلاش کنیم یا برای موفقیت مستمر ... 🖇موفقیت مستمر نیاز به تلاش مستمر دارد و باید عاشق مسیری که در آن هستی باشی.  داشتن انگیزه سوزان و علاقه ی بسیار از عوامل موفقیت است که باید در راهی که انتخاب می کنیم حواسمان باشد که در راستای علاقه ی و عشق ما به آن مسیر باشد. استیو جابز می گوید: تنها راه انجام کار بزرگ این است که عاشق کاری باشید که انجام می دهید.👌👌 🎯 @salehe_keshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ⚫️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... ... ▪️ ... @Salehe_keshavarz چگونه همراه دلتان باشم در مصیبتی که چشمانتان را صبح و شام به خون نشانده ! بار دگر مصیبت کبری شروع شد دارند سوی شام بلا میروند وای... ▪️يا رب الحسين بحق الحسين ▪️إشف صدر الحسين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔊💰🔊💰🔊💰🔊💰🔊 📌ویژه و 🎓استاد دوره👇 ⚜...صالحه کشاورز معتمدی...⚜ 📑برخی از سرفصلها : 🔅ثروت و برکت 🔅پیدا کردن موانع پولدار شدن 🔅ساختار ذهنی ثروت آفرینی 🔅معرفی انواع مشاغل 🔅چگونه درآمد از شغل خود را ده برابر کنیم؟ 🔅راه اندازی کسب و کار اینترنتی 🔅آموزش تولید محتوا به سبک پیجهای مطرح اینستاگرام 🔅چگونه یک پیج پول ساز داشته باشیم 🔅و ... 🖇دارای👇 🔖۱۲ جلسه لایو‌ 🔖به همراه پاورپوینت 📚آموزش در👇 ⏱روز یکشنبه رأس ساعت ۱۷🔻 📍مهلت ثبت نام👇 📂۶ شهریور الی ۱۲ شهریور 🗃 ادمین ثبت نام↙️ 🆔 @Admiin114 کانال توانمندسازی بانوان↙️ 🌐 @Salehe_keshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 ساعت حدود ده صبح صدای دایره و ترانه‌خوانی کل خانه را پر کرده بود ... بچه‌ها با سرعت تمام در حال دویدن و شادی بودند. یکی از دایی‌هایم وسط حیاط درحال رقصیدن بود. من با مانتو و شلوار و کفش سفید چادرم را سر کردم تا به آرایشگاه بروم ، معصومه خانوم سرش را داخل اتاق کرد: _ طیبه بجنب ... یک لحظه نگاهش روی من خیره ماند: _ ماه شدی ... خندم گرفت : +هنوز که آرایشگاه نرفتیم ... معصومه خانم سعی کرد اشک‌هایش را پنهان کند _الان ماه شدی عزیز جانم ماشاءالله برات صدقه گذاشتم بیا برو بیچاره جلوی در کلی منتظرت موند... باعجله وسایلم رو جمع کردم: + باشه باشه الان میرم بگو یکی بیاد کمک کنه جعبه لباس عروس بزرگه ... ترکی شروع به صدا زدن برادرش کرد به برادرهای معصومه خانم هم دایی می‌گفتم یکی از آن‌ها آمد و کمک کرد و وسایل را به داخل ماشین برد . جلوی در ماشین ایستاده بود... درب را برایم باز کرد ... _سلام بر ملکه قلب من طیبه خانم ... زیر لب سلامی دادم و سریع جلوی ماشین نشستم. در طول راه بشکن می‌زد و پشت فرمان می‌رقصید تا مرا بخنداند اما دریغ از یک لبخند. جلوی در آرایشگاه دوید و در را برویم باز کرد. _عنق نشو دیگه عشقم ، مثلاً روز عروسی‌ مونه ها... زوری لبخندی زدم و پیاده شدم پشت سرم را هم نگاه نکردم ... _عشقم لباست ... با چهره‌ای درهم برگشتم و به‌ زور همه وسایلم را بردم داخل آرایشگاه ، تمام ساعاتی که آرایشگر روی سر و صورتم کار می‌کرد مشغول خواندن قرآن بودم . نزدیک ظهر زیارت امین‌الله خواندم و نماز اول وقتم را هم به‌جا آوردم هنوز آرایش چشمم تمام نشده بود سر نماز با تمام حسم اشک ریختم و شکایت زندگی‌ام را به خداوند کردم باورم نمی‌شد سرنوشت این‌همه بی‌رحم باشد . دلم برای خودم می‌سوخت... دلم بابایم را می‌خواست... دلم آغوش عمه فاطمه را می‌خواست ... عمه را شش ماه بود که ندیده بودم ... دلم مرتضی را... نه ... مرتضی... نه... آرایشگرم به زحمت پف چشم‌هایم را پشت خط چشم سیاه پررنگ پنهان کرد ، تاج و تور و لباس عروس همه‌چیز سر جای خودش بود . در آینه به چهره جدیدم نگاه کردم انصافاً زیبا شده بودم با آن‌همه طلای سنگین گران‌قیمت ساعت طلا و حلقه برلیان خودم را نمی‌شناختم. چشم‌هایم را بستم مرتضی را با لبخند زیبایش با چشم‌های سبزش و قامتی که مرا به یاد پدرم می‌انداخت تصور کردم. با صدای آرایشگر به خودم آمدم: _ عروس خانوم آقا داماد اومد ناز نکن ... فیلم‌بردار داخل شد و شروع به کار کرد . چادر سفید عروس را برداشتم محض احتیاط قرار بود دوتا چادر سر کند فیلم‌بردار گفت عروس خانوم وسط سالن آرایشگاه بایستید تا داماد وارد شود و دسته‌گل را تقدیم کند ... گوش کردم ... ایستادم ... در باز شد... داماد داخل شد... با لباس سرتاسر سفید ... شب عروسی داماد برازنده شده بود... پشت سرش خانواده وارد شدند ... نقل پاشیدند و قربان‌صدقه رفتند... امیر پیشانی‌ام را بوسید ... از آن شب جز خنده‌های مصنوعی و صدای رقص و آواز و هدایای فراوان چیزی به خاطرم نیست... ✍ صالحه کشاورز معتمدی ... ❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤ 💌 انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است💌 ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ⚫️ هر روز صبح، با اشک روضه صحن چشمهایم را میشویم تا شاید قدم رنجه کنی و خانه دلم را روشن سازی ... @Salehe_keshavarz سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدر مهربانم ، سلام ... ▪️ ... ▪️يا رب الحسين بحق الحسين ▪️إشف صدر الحسين
‼️‼️‼️‼️ سلام روزتون بخیر این هفته نداشتیم تا عزیزان برنامه ریزی ها و هدفگذاری های خودشون رو تکمیل کنند اگر بود حتما بپرسید که شبهه ای نباشه ان شاءالله برای دسترسی به مطالب فوق از هشتگ ها یا جستجوی عنوان مورد نظر کمک بگیرید👇👇 از هفته آینده ان شاءالله میریم سراغ 💪💪 برنامه ها و های اکید و مؤکد👌 ان شاءالله و تعالی🤲🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بریم سراغ درس جدیدمون 👇👇
📍📖📍📖📍📖📍 1⃣ در قرآن کریم خداوند «۱۳» مرتبه توصیه به افزایش ایمان کرده است. آنهم فقط برای اصلاح مؤمن که بداند ایمانش ... ایمان واقعی نیست. 🎓 @salehe_keshavarz
2⃣ 🎓 @salehe_Keshavarz 🎓 اما قرآن کریم اصل توصیه و اندرزش در عمل است. جالب است که در قرآن کریم مشاهده کنید آمار « بدانید » هم زیاد نیست. علم زدگی در قرآن نداریم اما عمل بسیار دیده می شود. »»» إِتَّقُوا اللّٰه ««« متأسفانه ما عمل را میوه ایمان می دانیم. حاج آقا حالا چرا متأسفانه !! چون اگر ایمان را درخت فرض کنیم ، ۴ سال بعد می خواهد میوه بدهد ، حالا تازه بعضی از درختان اینطورند بعضا ۷ سال بعد بارور می شوند. ❌این اشتباه است.❌ زیرا انسان در این مدت به شقاوت و بدبختی دچار می شود. زیرا فکر می کنیم باید عالم فرهیخته شویم همانند آیت الله بهجت ، بعد عمل کنیم ، این تلقی ما از عمل و غلط است. چه تلقی برای عمل درست است ؟ عمل نسبت به ایمان مثل میوه نسبت به درخت نیست ، مثل برگ ، شاخه است. عمل مثل برگ عملیات فتوسنتز را موجب می شود ، زمانی که برگ سر از خاک بیرون می زند و اکسیژن و نور می گیرد ، ریشه را تقویت می کند. حالا آبی که به پای این گیاه میریزید ثمر می دهد ، عمل دقیقا اینطور است. ☢فرض کنید روی یک گلدان را بپوشانید طوری که هوا و نور به آن نرسد و در این زمان به ریشه آب بدهید. 👈 عمل ، عملیات فتوسنتز است. 👈 علم و آگاهی بدون عمل ، آب دادن است. 🍀اگر برگ ، نور و هوا دریافت کند. 💦مقدار کمی آب ، ریشه را تقویت می کند. با مقدار کمی ایمان حرکت آغاز می شود.👌👌 🎓 @salehe_Keshavarz 🎓
‼️‼️‼️‼️ و مهمترین نکته👇👇
3⃣ ایمان نسبت به عمل👇👇 ایمان یک قطره و عمل دریاست. با این اوصاف به نظرتون⁉️🔰 اثر آگاهی در انسان بیشتر است یا اثر عمل ؟ چرا ؟ 🤔🤔 ارسال پاسخ به ادمین @Admiin114 🎓 @salehe_keshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 زندگیم با امیر شروع شد ... زندگی با تنها کسی که هیچ‌وقت فکر همسری او را نمی‌کردم . خانه‌ام زیبا و جادار بود ، آن روزها آپارتمان صد و پنجاه‌متری داشتن یعنی ثروت ، امیر ازنظر مالی برایم هیچ‌چیزی کم نگذاشت. اما لبخند با صورت من قهر کرده بود و تنها چیزی که خوشحالم می‌کرد رفتن به روستا و ساعت‌ها نشستن بر مزار بابا بود... امیر مرد شوخ‌طبعی بود دنبال بهانه می‌گشت تا مرا بخنداند همیشه یک سوژه برای سورپرایز من پیدا می‌کرد . کم‌کم تنفر من به دلسوزی تبدیل شد ... دلم برایش می‌سوخت.. عاشق شدن بد دردی بود که خود آن را چشیده بودم دلم برای امیر می‌سوخت که عاشق منی بود که او را نمی‌خواستم ... اما خواست زمانه با من یکی نبود... حدود پنج ماه بعد از ازدواجم بزرگ‌ترها جمع شدند تا برای سالگرد زلزله برنامه‌ریزی کنند قرار شد مراسم در روستا و منزل بازسازی‌شده پدربزرگ و مادربزرگم برقرار شود. خبر داشتم که آن خانه را مرتضی برایشان ساخته بود ، حال عجیبی داشتم می‌دانستم آن روز او و عمه فاطمه را خواهم دید . امیر قدری عصبی بود اما سعی می‌کرد به روی خودش نیاورد چمدان بستم و با ماشین خودمان معصومه خانم و بچه‌ها را برداشتیم و روز قبل‌از مراسم به روستا رفتیم . وقتی وارد حیاط شدیم عمه فاطمه را دیدم ... روی ایوان ایستاده بود و مادرانه نگاهم می‌کرد در آن لحظه هیچ قدرتی نمی‌توانست جلوی رسیدن من به آغوش او را بگیرد ، دست‌هایش را صورتش را تک‌تک انگشتانش را با اشک می‌بوسیدم ، خدایا چقدر دلم برای آغوش مادرانه‌اش تنگ شده بود ، یک‌سال دوری اجباری آن‌هم روزهای بی‌پدری و تنهایی من ... همه افراد حتی امیر با دیدن بی‌قراری ما دونفر متأثر شدند ، معصومه خانم هم با عمه خوش‌وبش کرد هرچند سردی بین شان کاملاً مشخص بود . تا شب مثل مرغ پرکنده بی‌قرار بودم... پس کجا بود ... چرا مرتضی را نمی‌دیدم... صحبتش بود... می‌دانستم آن‌جاست اما جلوی من ظاهر نمی‌شد... دخترها مشغول درست کردن خرما شدیم و بزرگ‌ترها حلوا پختند ، بوی غذای خیرات و اسفند فضا را پر کرده بود سفره‌ی شام انداخته شد . دیدمش ... با سینی بزرگ غذا از گوشه حیاط آمد ... خدای من چرا زنده بودم ... مرتضی بود ... مرتضای من ... موهایش بلند شده بود و روی پیشانی‌اش ریخته بود به‌نظر مرد تر و پخته‌تر می‌آمد. همین‌طور که مسحور او بودم سنگینی نگاه امیر را که گوشه‌ی دیوار ایستاده بود حس کردم ، خودم را و نگاهم را‌ جمع کردم و رفتم داخل نمی‌خواستم با مرتضی روبرو شوم همین‌که او را دیده بودم قلبم داشت از جا کنده می‌شد توان صحبت و گفتگو با او را نداشتم از طرفی دلم نمی‌خواست امیر تحریک شود. نیمه‌های شب بلند شدم تا به حیاط بروم دلم می‌خواست روی همان سکویی که بارها با مرتضی می‌نشستم بنشینم و یاد ایام کنم اما پیش‌از من کس دیگری دل‌تنگ آن سکو شده بود هیبتش را در تاریکی تشخیص دادم به دیوار تکیه زدم و به سیاهی چشم دوختم ... اشک گاهی درمان درد نمی‌کند... بی‌صدا برگشتم داخل و تا صبح خواب پریشان دیدم . فردای آن روز پیش‌ازظهر بنا بود به مسجد رفته و آن‌جا را آماده مراسم کنیم ، من داوطلب شدم تا وسایل را ببرم و بچینم. عکس زن‌عمو و چهار بچه‌هایش و عکس بابا را برداشتم به‌علاوه روبان سیاه ،گل، شمع ، ترمه و گلاب مشغول چیدن وسایل داخل مسجد بودم که صدای یا الله او توجهم را جلب کرد... جای فراری نبود هر دو دست‌پاچه به‌هم نگاه کردیم : _سلام ✍ صالحه کشاورز معتمدی ... ❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤ 💌 انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است💌 ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا