⛔️⛔️اینم یه داستان دیگه در مورد #کنترل_خشم
یه روزی مردی در حال پاک كردن اتومبيل جديدش بود كودك 4 ساله اش تكه سنگي رو برمیداره و به روی بدنه اتومبيل خطوطی رو میکشه .
مرد اونقدر #عصبانی میشه كه دست پسرش رو میگیره و چند بار محكم پشت دست او میزنه بدون اینکه به دليل #خشم متوجه بشه كه با آچار پسرش رو #تنبيه کرده .
توی بيمارستان به سبب شكستگی های متعدد چهار انگشت دست پسر رو قطع میکنن .
وقتی كه پسر چشمای اندوهناك پدرش رو میبینه از اون می پرسه که "پدر کی انگشتای من درمیاد" !
اون مرد اونقدر #مغموم بود كه هیچ چیز نتونست بگه . به سمت اتومبيل برگشت و چندين بار با لگد به اون زد.
حيران و سرگردان از کار خودش ؛
روبروی اتومبيل نشسته بود و به خطوطی كه پسرش روی اون انداخته بود نگاه می كرد . پسرش نوشته بود " دوستت دارم پدر"
⚜ @Salehe_keshavarz ⚜