چشم به راهم تا تو بیایی پدر مهربانم...🌹
🌤#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_علی_آل_یاسین
🌐 @Salehe_keshavarz ⚜♥️
#روتین_روزانه
#همسرداری
#مشارطه
یا لطیف!
امروز شرط میکنم ...
برای تمام اشتباهاتم که در تمام طول زندگیم همسرم را آزار دادم و کارهایی که میبایست میکردم و نکردم از همسرم عذرخواهی کنم و ابراز پشیمانی کنم و از بخواهم که مرا ببخشد ؛
از صمیم قلب صادقانه تلاش کنم تا گذشته را جبران ، آیندمون رو لبریز از عشق و محبت کنم🤝
ان شاءالله و تعالی 🤲🌹
🌘 @Salehe_keshavarz 🌒
صالحه کشاورز معتمدی
#روتین_روزانه #همسرداری #مشارطه یا لطیف! امروز شرط میکنم ... برای تمام اشتباهاتم که در تمام طول
#تمرین و #تغییر
#پیشنهاد امروز من برای شما ...
عزیز من!
ابراز پشیمانی یعنی :
اصلاح رفتار ها و اشتباهات ؛
تمام کارهایی که همسرتون رو عصبانی کرده ؛
به او لطمه زده ؛
باااااید اصلاح بشه و دست برداری...
برای #اصلاح و #تغییر
قطعا نه شما و نه همسرتون یه شبه نمیتونید این #عادت های چندین و چند ساله رو کنار بگذارید
هر دوی شما باید در طول این فرآیند آموزش ببینید و کم کم با #تمرین این #تغییر رفتارها رو ایجاد کنید
نسبت به این امر ؛
کوشا باشید لطفا و از فرصت هاتون به نحو احسن استفاده کنید ...
همیشه پیشنهاد من به مراجعینم همینه که لطفا لطفا لطفا آموزش ببین👌📚
#پیشنهاد و هدیه من👇👇
ورود به 👈 #دوره_حال_خوب_زوجین 😇
یاد بگیر ، تمرین کن و تغییر رو در زندگیت احساس کن ؛
تا کی میخوای توی این اوضاع بمونی ؛
با جزع و فزع به هیج جا نمیرسی ؛
بسه دیگه⛔️⛔️⛔️⛔️
تا الان هر چی داغون کردی
خودت رو
همسرت رو
لحظاتی که میتونست بهترین باشه اما با اشتباهاتت خرابشون کردی به خودت استپ بده لطفا✋
یه بار برای همیشه این تصمیم رو بگیر و تمام گذشته رو برای آینده ای لذت بخش جبران کن
ببینم چه کار میکنی دیگه
خانم کشاورز نمیشه و نمیتونم نداریم
این رو تجربه به من ثابت کرده
اگه دیگران تونستند پس تو هم میتونی💪✌️
#همسرداری
#اصلاح_رابطه
🆔 @Salehe_keshavarz 🌐📚
اینم یه فرصت طلایی✨
پس بسم الله ...
برای ورود به دوره به بنر ثبت نام مراجعه کنید😉👇
هدایت شده از صالحه کشاورز معتمدی
#خبر_ویژه
🧕👨💼خانم و آقای متاهل ❗️شما دو تا راه بیشتر ندارید :
👈یا طلاق
👈یا خوشبختی
⛔️اما بیشتر شما تو راه سوم گیر کردید ↪
نه طلاق میگیرید نه کامل خوشبخت هستید ❌
#ثبت_نام دوره حال خوب زوجین
✔️مخصوص زوجین هم آقا و هم خانم
اگه یکبار هم فکر طلاق افتادید ، یا میدونید حال زندگیتون جای کار داره ، این دوره مخصوص شماست💯
♻️ برای ثبت نام و استفاده از دوره های رایگان به کانال زیر مراجعه بفرمایید:
https://eitaa.com/joinchat/3534356591Cdbfc9b3cb8
#بنر_مطالعه شود
مدرس : صالحه کشاورز معتمدی
صالحه کشاورز معتمدی
#خبر_ویژه 🧕👨💼خانم و آقای متاهل ❗️شما دو تا راه بیشتر ندارید : 👈یا طلاق 👈یا خوشبختی ⛔️اما بیشتر
☝️☝️
سلام وقتتون بخیر
شما هم میتونید از این فرصت طلایی استفاده ببرید ؛
برای ثبت نام به ادمین مراجعه کنید👇👇
@Admiin114
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
#خاطرات_یک_مشاور
#حضرت_دلبر
#قسمت_دهم
📚شبهای پاییز با داستان حضرت دلبر
✍صالحه کشاورز معتمدی
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz
داستان حضرت دلبر ۱۰.mp3
3.4M
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
#خاطرات_یک_مشاور
#حضرت_دلبر
#قسمت_دهم
📚داستان حضرت دلبر
#فایل_صوتی
با صدای نویسنده :
✍صالحه کشاورز معتمدی
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_دهم
پشت یک وانت که کلی وسیله بار زده بود سوار شدیم.
چادرم خاکی خاکی بود ، با حال نزار یکجای تنگ گوشه وانت خودم را جا کردم ، مرتضی بالای سرم روی بار نشسته بود و باد به صورتش میخورد ، حال اشک ریختن هم نداشتم فقط خیره بودم و تصویر پدرم از جلوی چشمانم رد نمیشد ، چقدر بی خبری سخت بود.
یک ساعتی راه پیچدرپیچ طی شد ، حالت تهوع داشتم و خداخدا میکردم این زمان به پایان برسد .
پیشازظهر به روستا رسیدیم حجم آوار و ویرانی بهحدی بود که نه کوچهای مانده بود و نه راهی .
دوتا ماشین نیروهای امدادی مستقر بودند و مردم مشغول آواربرداری ، کنار قبرستان هم عدهای مشغول شیون .
مرتضی پیش افتاد ...
پشت سرش افتان و خیزان میرفتم
حواسش به من بود که زمین نخورم ...
به اولین آشنا که رسیدیم مرتضی سراغ پدرم را گرفت ، از صحبتهای آنها چیزی متوجه نمیشدم فقط دیدم که مرتضی سر تکان داد و متأثر شد...
روی زمین پهن شدم هیچ توانی برای ایستادن نداشتم ، با همه توانم فریاد زدم:
باباااا
مرتضی به سمتم دوید :
_آب بیارید ...
آب بیارید ...
صدایش را گنگ میشنیدم :
_طیبه طیبه جان!!!
به خدا هیچی نشده
آب به صورتم میپاشید چشمهایم را بهزحمت باز کردم چند نفر دورم جمعشده بودند با دستهایم یقهاش را گرفتم :
+مرتضی بابام کجاست ؟؟!!!
_ این آبو بخور...
خوبه به خدا ...
خوبه داره میاد اینجا ...
+دروغ میگی...
بابام مرده حتماً ...
مرتضی دروغ میگی...
از دور صدایش را شنیدم ...
خودش بود :
+مرتضی...
آهای مرتضی ...
بهشدت مرتضی را کنار زدم و دیدمش ...
پدرم خاکآلود به سمتم میآمد...
خدایا شکرت یکی از زیباترین لحظات عمرم را در آن دم حس کردم ، آغوش پدرم امنترین جای دنیا بود در حین بوسیدن پدرم دیدم که مرتضی سجده شکر میکند.
بعد از دو روز بالاخره نفسم به ریههایم رسید.
نیم ساعتی به گفتوگو پرداختیم و بعد با مدیریت بابا ما هم مشغول امدادرسانی شدیم.
ساعات و روزهای سختی بود ، در روستای کوچک و تقریباً خالیازسکنهی ما حدود پانزده نفر کشتهشده بودند ، زخمی هم کم نبود بحث اسکان موقت ، غذا ، دارو و درمان ، دنیای کار بود و خدا را شکر پدرم مرد روزهای سخت ، اوضاع را مدیریت میکرد.
از زرنگی مرتضی کیف میکردم مثل پدرم دقیق و کاربلد بود ، کاری و با غیرت زحمت میکشید و مهربانانه به مردم خدمات میرساند.
سه روز سخت را پشت سر گذاشتیم تا آن شب که زندگی من و مرتضی وارد فاز جدید خود شد ...
✍ صالحه کشاورز معتمدی
#ادامه_دارد ...
❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤
💌 انتشار #خاطرات_یک_مشاور بدون لینک کامل کانال#صالحه_کشاورز_معتمدی جایز است💌
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz