eitaa logo
صالحه کشاورز معتمدی
6.2هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
9 فایل
کمکتون میکنم تا حال خانواده شما بهتر بشه دبیر خانواده استان البرز در جبهه فرهنگی و قرارگاه تحول ادمین : @Admiin114 ثبت نام دوره: @Sabte_name_doreh واحد مشاوره https://eitaa.com/joinchat/4035444855C167ad52bed
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣📣 ثبت نام دوره های کاربردی 📝 🖇 ویژه بانوان 📚 🔖همه دختران بالای ۱۵ سال 📚 🔖مختص همه بانوان متأهل 📚 🔖ویژه همه دختران و بانوان‌ 📌به صورت👇👇 🔍حضوری و مجازی🔎 با تدریس👇👇 🎓صالحه کشاورز معتمدی🎓 ♻️ ثبت نام : ۳۰ مهر ۱۴۰۱ دوره : ۱ آبان ۱۴۰۱💯 جهت ثبت نام به شماره زیر در ایتا یا پیامک مراجعه کنید👇👇 📲 09335208183 📨 🆔 @Admiin114 💬 🎁 @Salehe_keshavarz 🎁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣📣 ثبت نام دوره های کاربردی 📝 🖇 ویژه برادران 📑 ↩️همه پسران بالای ۱۶ سال 📑 ↩️مختص همه آقایان متأهل 📑 ↩️ ویژه همه پسران و آقایان 📌به صورت👇👇 🔍حضوری و مجازی🔎 با تدریس👇👇 🎓استاد محمد شجاعی🎓 ♻️ ثبت نام : ۳۰ مهر ۱۴۰۱ دوره : ۱ آبان ۱۴۰۱💯 جهت ثبت نام به شماره زیر در ایتا یا پیامک مراجعه کنید👇👇 📲 09335208183 📨 🆔 @Admiin114 💬 🎁 @Salehe_keshavarz 🎁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من ظهور لحظه‌ها را می‌شمارم تا بیایی در تمنای نگاهت بیقرارم تا بیایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌤 ♥️ @Salehe_keshavarz ♥️
‼️‼️‼️ خانواده متعالی ⚜ ✔️اگر به رشد خانواده خودتون علاقمند هستید وارد کانال زیر شده و چهارشنبه ساعت ۱۷ لایو رایگان رو از دست ندید 👌 ♻️ تا حالا بیش از ۱۶ هزار نفر با این آموزش‌ها زندگیشون تغییر کرده ... 🎙صالحه کشاورز معتمدی دبیر خانواده استان البرز ✍نویسنده 🎓مشاور و مدرس دوره های رشد و تعالی فردی و خانوادگی https://eitaa.com/joinchat/3534356591Cdbfc9b3cb8
❤️سلام صبحتون عسل عمری باشه چهارشنبه دم غروبی یه لایو میرم براتون کامل طرح خانواده متعالی رو توضیح میدم. ✔️این طرح برای مهارت افزایی خانواده هایی هست که درصدی مشکل مالی دارن 👌۳ تا دوره برای دخترها و خانمها و ۳ تا دوره برای پسرها و آقایان ‼️حتما اطلاع رسانی کنید به دوستانتون که نیاز به آموزش دارن ولی مشکل مالی اجازه شرکت نمیده لایو فردا کامل توضیح میدم😇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به کانال من خوش آمدید ⭕من صالحه کشاورز معتمدی ۴۲ سالمه همسر و مادر ۳ فرزند و مادربزرگ ۲ نوه هستم عاشق تحصیل و تحقیق (‌ تو بایو براتون نوشتم ) 🔅مشاور 🔅مدرس و مربی حوزه خانواده 🔅دبیر خانواده استان البرز 🔅مسئول خانواده موسسه در مسیر خدمت 🔅مشاور و مسئول خانواده گروه جهادی راه آسمان 🔅نویسنده و ... ✔اینجا قراره خانواده ها گرم‌تر و متعالی تر بشن ❗از راهنمای کانال که پین شده استفاده بفرمایید و یه چرخی بزنید لطفا ۲ ، ۳ تا از کلیپها رو تماشا کنید و نظرتونو برامون بفرستید . ✍رمان حضرت دلبر که از سری داستان‌های خاطرات یک مشاور نوشته ی خودم هست ، هر شب به جز جمعه ها ارسال میشه برای ثبت نام به آی دی زیر مراجعه بفرمایید 👇 @Admiin114 بسم الله ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 📚شب‌های پاییز با داستان حضرت دلبر ✍صالحه کشاورز معتمدی ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
InShot_۲۰۲۲۱۰۱۸_۲۲۰۰۱۲۳۳۹_324x406_۱۸۱۰۲۰۲۲.m4a
7.84M
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 📚داستان حضرت دلبر با صدای نویسنده : ✍صالحه کشاورز معتمدی ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 زندگیم با امیر شروع شد ... زندگی با تنها کسی که هیچ‌وقت فکر همسری او را نمی‌کردم . خانه‌ام زیبا و جادار بود ، آن روزها آپارتمان صد و پنجاه‌متری داشتن یعنی ثروت ، امیر ازنظر مالی برایم هیچ‌چیزی کم نگذاشت. اما لبخند با صورت من قهر کرده بود و تنها چیزی که خوشحالم می‌کرد رفتن به روستا و ساعت‌ها نشستن بر مزار بابا بود... امیر مرد شوخ‌طبعی بود دنبال بهانه می‌گشت تا مرا بخنداند همیشه یک سوژه برای سورپرایز من پیدا می‌کرد . کم‌کم تنفر من به دلسوزی تبدیل شد ... دلم برایش می‌سوخت... عاشق شدن بد دردی بود که خود آن را چشیده بودم دلم برای امیر می‌سوخت که عاشق منی بود که او را نمی‌خواستم ... اما خواست زمانه با من یکی نبود... حدود پنج ماه بعد از ازدواجم بزرگ‌ترها جمع شدند تا برای سالگرد زلزله برنامه‌ریزی کنند قرار شد مراسم در روستا و منزل بازسازی‌شده پدربزرگ و مادربزرگم برقرار شود. خبر داشتم که آن خانه را مرتضی برایشان ساخته بود ، حال عجیبی داشتم می‌دانستم آن روز او و عمه فاطمه را خواهم دید . امیر قدری عصبی بود اما سعی می‌کرد به روی خودش نیاورد چمدان بستم و با ماشین خودمان معصومه خانم و بچه‌ها را برداشتیم و روز قبل‌از مراسم به روستا رفتیم . وقتی وارد حیاط شدیم عمه فاطمه را دیدم ... روی ایوان ایستاده بود و مادرانه نگاهم می‌کرد در آن لحظه هیچ قدرتی نمی‌توانست جلوی رسیدن من به آغوش او را بگیرد ، دست‌هایش را صورتش را تک‌تک انگشتانش را با اشک می‌بوسیدم ... خدایا چقدر دلم برای آغوش مادرانه‌اش تنگ شده بود ، یک‌سال دوری اجباری آن‌هم روزهای بی‌پدری و تنهایی من ... همه افراد حتی امیر با دیدن بی‌قراری ما دونفر متأثر شدند ، معصومه خانم هم با عمه خوش‌وبش کرد هرچند سردی بین شان کاملاً مشخص بود . تا شب مثل مرغ پرکنده بی‌قرار بودم... پس کجا بود ... چرا مرتضی را نمی‌دیدم... صحبتش بود... می‌دانستم آن‌جاست اما جلوی من ظاهر نمی‌شد... دخترها مشغول درست کردن خرما شدیم و بزرگ‌ترها حلوا پختند ، بوی غذای خیرات و اسفند فضا را پر کرده بود سفره‌ی شام انداخته شد . دیدمش ... با سینی بزرگ غذا از گوشه حیاط آمد ... خدای من چرا زنده بودم ... مرتضی بود ... مرتضای من ... موهایش بلند شده بود و روی پیشانی‌اش ریخته بود به‌نظر مرد تر و پخته‌تر می‌آمد. همین‌طور که مسحور او بودم سنگینی نگاه امیر را که گوشه‌ی دیوار ایستاده بود حس کردم ، خودم را و نگاهم را‌ جمع کردم و رفتم داخل نمی‌خواستم با مرتضی روبرو شوم همین‌که او را دیده بودم قلبم داشت از جا کنده می‌شد توان صحبت و گفتگو با او را نداشتم از طرفی دلم نمی‌خواست امیر تحریک شود. نیمه‌های شب بلند شدم تا به حیاط بروم دلم می‌خواست روی همان سکویی که بارها با مرتضی می‌نشستم بنشینم و یاد ایام کنم اما پیش‌از من کس دیگری دل‌تنگ آن سکو شده بود هیبتش را در تاریکی تشخیص دادم به دیوار تکیه زدم و به سیاهی چشم دوختم ... اشک گاهی درمان درد نمی‌کند... بی‌صدا برگشتم داخل و تا صبح خواب پریشان دیدم . فردای آن روز پیش‌ازظهر بنا بود به مسجد رفته و آن‌جا را آماده مراسم کنیم ، من داوطلب شدم تا وسایل را ببرم و بچینم. عکس زن‌عمو و چهار بچه‌هایش و عکس بابا را برداشتم به‌علاوه روبان سیاه ،گل، شمع ، ترمه و گلاب مشغول چیدن وسایل داخل مسجد بودم که صدای یا الله او توجهم را جلب کرد... جای فراری نبود هر دو دست‌پاچه به‌هم نگاه کردیم : _سلام ✍ صالحه کشاورز معتمدی ... ❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤ 💌 انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است💌 ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @salehe_keshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
═══📖 💙 @Salehe_keshavarz 💙 📕 ⃟❖═══════════ 📚راهنمای داستان ♥️👇 🔍 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 ═══📘 ❤️ @Salehe_keshavarz ❤️ 📖 ⃟❖═══════════ ✍ نویسنده : صالحه کشاورز معتمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل یتیم گم شده‌اے زار مے زنیم باید چہ ڪرد با غم مولا نداشتن؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌤 ♥️ @Salehe_keshavarz ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از بس که خدا عاشق نقاشی بود هر فصل رو به روی بوم، یک رنگ کشید یه تابلوی زیبا از زیبایی تقدیم نگاهتون😍 سلام روزتون متعالی عرض خیر مقدم داریم محضر همه اعضای جدیدالورود مون 👋 رفیق ؛ فردا دیره زندگی الانه ... برای دسترسی به آموزش ها راهنمای کانال کمکتون می‌کنه😉 📍ثبت نام طرح هم درگاه پیام ادمین مون در رکابتون📥 🆔 @Admiin114 📨 امروز ساعت ۱۷ با لایو خانواده متعالی در خدمتتونم😇 ♥️ @Salehe_keshavarz ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر حین لایو سوالی براتون پیش اومد برای ادمین ارسال کنید پاسخ میدم محضرتون @Admiin114
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لایو 🖥👇 طرح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا