#دختر_شینا🌸
#قسمت_شصت
روستا کوچک است و خبرها زود پخش می شود. همه می دانستند یک هفته ای است بدون خداحافظی به خانه پدرم آمده ام.
به همین خاطر وقتی من و صمد را با هم، و شوخ و شنگ می دیدند، با تعجب نگاهمان می کردند.
هیچ کس انتظار نداشت صمد چنین رفتاری با من داشته باشد. خودم هم فکر می کردم صمد از ماجرای پیش آمده خبر ندارد.
جلو در خانه که رسیدیم، ایستاد و آهسته گفت: «قدم جان! شتر دیدی ندیدی.
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. خیلی عادی رفتار کن، مثل همیشه سلام و احوال پرسی کن. من با همه صحبت کرده ام و گفته ام تو را می آورم و کسی هم نباید حرفی بزند. باشد؟!»
نفس راحتی کشیدم و وارد خانه شدیم. آن طور که صمد گفته بود رفتار کردم.
مادرشوهر و پدرشوهرم هم چیزی به رویم نیاوردند. کمی بعد رفتیم اتاق خودمان.
صمد ساکی را که گوشه اتاق بود آورد. با شادی بازش کرد و گفت: «بیا ببین برایت چه چیزهایی آورده ام.»
گفتم: «باز هم به زحمت افتاده ای.»
خندید و گفت: «باز هم که تعارف می کنی. خانم جان قابل شما را ندارد.»
دو سه روزی که صمد بود، بهترین روزهای زندگی ام بود. نمی گذاشت از جایم تکان بخورم.
می گفت: «تو فقط بنشین و برایم تعریف کن. دلم برایت تنگ شده.»
هر روز و هر شب، جایی مهمان بودیم. اغلب برای خواب می آمدیم خانه.
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#زن_در_غرب
#زن_از_نگاه_اندیشمندان_غرب
🔶توماس آکونیاس(پر آوازه ترین دانشمند مسیحی قرون وسطی):
📝زن با نخستین مقصود طبیعت یعنی #کمال جویی منطبق نیست،بلکه با دومین مقصود طبیعت یعنی #گندیدگی، فرتوت بودن و بد شکلی انطباق دارد.
📚 کتاب "زن،ستم تاریخی،ستم برابری"
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
💥 #اطلاعیه_مهم
انواع #لوازم_التحریر_ایرانی
🇮🇷 حمایت از #تولید_ملی🇮🇷
💥💥 #دفتر_طرح_شهدا و #حجاب
❤️ #کوله_مدرسه با طرح مذهبی
🌹 جامدادی #مهدوی و #حجاب
با #تخفیف_ویژه
ارسال به #سراسر_کشور
ویژه #آقا_پسرها و #دختر_خانم_ها
🔰بازدید و سفارش محصولات😍👇
http://eitaa.com/joinchat/2533687297Ca2329e98c6
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه بهداشتی به دانش آموزان جهت جلوگیری از ابتلا به بیماریهای کرونا
حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی حضرت مریم س دامغان
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام باعظمت تو
زبان قلم را میگشايد
تو آغاز هركلمهای
و صبح كلمهای است
لبريز از نام تو …
صبح تنها با نـام تـو آغاز میگردد..
🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻
🏴
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#روزمان_را_با_قرآن_شروع_کنیم
💠 آیه ۲۲ سوره یونس
🍃هُوَ الَّذِى یُسَیِّرُکُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنتُمْ فِى الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَآءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَ جَآءَهُمُ الْمَوْجُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الْشَّکِرِینَ🍃
🔹ترجمه
✨او کسى است که شما را در خشکى و دریا سیر مى دهد، تا آنگاه که در کشتى باشید و بادى موافق، کشتى ها را به جریان در آورد و بدین وسیله خوشحال شوند، ناگهان تندبادى آید و موج از هر سو سراغشان آید و گمان برند که در محاصره ى بلا گرفتارند، (در این هنگام) خداوند را با اخلاص عقیده مى خوانند (و مى گویند:) اگر ما را از این خطر نجات دهى، قطعاً از شاکران خواهیم بود.✨
♻️آلوسى و مراغى در تفاسیر خود، آورده اند که شیعیان هنگام خطر، امامان خود را صدا مى زنند، در حالى که مشرکان در وقت خطر خدا را صدا مى کنند!! غافل از آنکه توسّل به امام معصوم شهید که به گفته ى قرآن زنده است، با توسّل به بت فرق دارد.
📝پیام ها
۱- قوانینِ حاکم بر طبیعت، مخلوق و محکوم خداوند است. «هو الذى یسیّرکم»
۲- کارهاى انسان، به خدا هم نسبت داده مى شود، چون قدرت از اوست. با آنکه سِیر، عمل انسان است، «سیروا فى الارض»، امّا مى فرماید: «هو الّذى یسیّرکم»
۳- انسان هر چه هم پیشرفت کند، از گزند حوادث طبیعى درامان نیست. «جاءتها ریح عاصف»
۴- مرفّهان نپندارند که پیوسته در رفاه خواهند بود. «فرحوابها، احیط بهم»
۵ - حوادث طبیعى، غرور و تکبّر انسان را برطرف ساخته، او را در برابر خداوند خاضع مى سازد. «دَعَوا اللَّه»
۶- هنگام خطر فطرت انسان، به یک مبدأ نجات متوجّه مى شود. «دعوا اللَّه مخلصین»
۷- ایمان و اخلاص باید دائمى باشد، نه موسمى و به هنگام احساس خطر. «احیط بهم دعوا اللّه مخلصین»
۸ - انسان در هنگامه ى خطر قول مى دهد، ولى به رفاه که رسید غافل مى شود. «لئن انجیتنا»
۹- ناسپاسى و کفران نعمتها، یکى از زمینه هاى بروز سختى و عذاب است. «لئن انجیتنا من هذه لنکوننّ من الشاکرین»
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
🌱اگرسلام به شما نبود
🍂آفتاب هر روزصبح
🥀به چه امیدی
🍁سر در آسمان می کشید
🌱باسلام به امام زمانمان
🍂روزمان را پربرکت کنیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#نهج_البلاغه
🔔ترك حسد، و تندرستى
🔅صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ .
🔹 سلامت تن در دوری از حسادت است.
📚 #حکمت_۲۵۶
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#ما_ملت_امام_حسینیم
#فقط_به_عشق_حسین_ع
نقاشی با موضوع محرم
کیانا کرمانی پور
حلقه شهیده صدیقه رودباری
🏴🏴🏴🏴
#پایگاه_محبان_الزهرا_س
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
جلسه اول(مانورتجمل انقلابیون در دهه هفتاد).pdf
447.9K
#بسته_مطالعاتی_خیمه_معرفت
ویژه ایام محرم و صفر
#تاریخ_نگار
✴️ موضوع: مانور تجمل انقلابیون در دهه هفتاد
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#تجربه_تربیتی
#تجربه_ای_در_ایام_کرونا
✅ با توجه به وضعیت قرمز کرونا در اکثر شهرستانها ، سرگروه های یکی از پایگاه ها برای عدم قطع ارتباط با متربیان ، شماره تلفن متربیان یا والدین را جمع آوری کرده و هر هفته دقیقا در روز و ساعت برگزاری حلقه ، سوالاتی را برای متربیان پیامک کرده و متربیان جواب سوالات را با ذکر نام و نام خانوادگی برای سرگروه ها ارسال میکنند . که نیاز به داشتن گوشی هوشمند هم نیست .
بدینوسیله هم ارتباط با متربیان را حفظ کرده اند و هم خوده متربی و خانواده ها را درگیر یک سری معارف و مسائل و احکام مبتلا به می کنند .
هر ماه هم به نفرات برتر که بیشترین پاسخ صحیح را داشته اند یا مستقیم یا به صورت قرعه کشی جوایزی اهدا می شود .
#حلقه_های_صالحین
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
🕊️دهه اول محرم ۹۹ پایگاه قهرمان کربلا 🏴
شامل: تقسیم بسته معیشتی و خرید لوازم تحریر وتهیه دارو وتقسیم غذا وقربانی گوسفند🏴
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
🕊️دهه اول محرم ۹۹ پایگاه قهرمان کربلا🏴
شامل: تقسیم بیسکویت در شب ۷ محرم و هدیه کتاب به دختران چادری ومحجب و پرداخت قصد نیازمند و تقسیم حلوا و تقسیم غذا🏴
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
🕊️دهه اول محرم ۹۹🏴 پایگاه قهرمان کربلا
شامل: تقسیم غذادر شب عاشورا و سفره علی اصغر (س) و پرداخت هزینه شیر خشک و پوشک و تسویه سوپر مارکت و پول نان 🏴
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
07 آیا در زندگیمان و در این مسیری که میخواهیم گام برداریم، عنایات ایشان است که شامل حال ما میشود؟.mp3
591.4K
🎧کلیپ صوتی: رزق ما چگونه می رسد؟
🎙 #حجت_الاسلام_عالی
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
32.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای رای دادن به تولید محتوای فرمانده واحد خوبمون خانم فتحی از دامغان لینک زیر را کلیک کنید EitaaBot.ir/poll/5foe
هدایت شده از صالحین دامغان
#داستان_شب📚
رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃
✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم ....
رفقاتونو دعوت کنید 😊
💢واما...
با رمان شیرین و جذاب ♥️ #دختر_شینا ♥️
در کنارتون هستیم .
هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#دختر_شینا🌸
#قسمت_شصت_و_یک
کم کم در و همسایه و دوست و آشنا به حرف درآمدند که: «خوش به حالت قدم. چقدر صمد دوستت دارد.»
دلم غنج می رفت از این حرف ها؛ اما آن دو سه روز هم مثل برق و باد گذشت.
عصرِ روزی که می خواست برود، مرا کشاند گوشه ای و گفت: «قدم جان! من دارم می روم؛ اما می خواهم خیالم از طرفت راحت باشد.
اگر اینجا راحتی بمان؛ اما اگر فکر می کنی اینجا به تو
سخت می گذرد، برو خانه حاج آقایت.
وضعیت من فعلاً مشخص نیست. شاید یکی دو سال تهران بمانم. آنجا هم جای درست و میزانی ندارم تو را با خودم ببرم؛ اما بدان که دارم تمام سعی ام را می کنم تا زودتر پولی جمع کنم و خانه ای ردیف کنم.
من حرفی ندارم اگر می خواهی بروی خانه حاج آقایت، برو. با پدر و مادرم حرف زده ام، آن ها هم حرفی ندارند. همه چیز مانده به تصمیم تو.»
کمی فکر کردم و گفتم: «دلم می خواهد بروم پیش حاج آقایم. اینجا احساس دلتنگی می کنم. خیلی سخت می گذرد.»
بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، گفت: «پس تا خودم هستم، برو ساک و رخت و لباست را جمع کن. با خودم بروی، بهتر است.»
ساکم را بستم و با صلح و صفا از همه خداحافظی کردم و رفتیم خانه پدرم.
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#دختر_شینا🌸
#قسمت_شصت_و_دو
صمد مرا به آن ها سپرد. خداحافظی کرد و رفت.
با رفتنش چیزی در وجودم شکست.
دیگر دوری اش را نمی توانستم تحمل کنم. مهربانی را برایم تمام و کمال کرده بود.
یاد خوبی هایش می افتادم و بیشتر دلم برایش تنگ می شد. هیچ مردی تا به حال در روستا چنین رفتاری با زنش نداشت.
هر جا می نشستم، تعریف از خوبی هایش بود. روزبه روز احساس علاقه ام نسبت به او بیشتر می شد.
انگار او هم همین طور شده بود. چون سر یک هفته دوباره پیدایش شد.
می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای! پنج شنبه صبح که می شود، دیگر دل توی دلم نیست. فکر می کنم اگر تو را نبینم، می میرم.»
همان روز با برادرم رفت و اسباب و اثاثیه ام را از خانه مادرش آورد و خالی کرد توی یکی از اتاق های پدرم.
آن شب اولین شبی بود که صمد در خانه پدرم خوابید. توی روستای ما رسم نبود داماد خانه پدرزنش بخوابد.
صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامد.
صبحانه و ناهارش را بردم توی اتاق.
شب که شد، لباس پوشید و گفت: «من می روم. تو هم اسباب و اثاثیه مان را جمع کن و برو خانه عمویم. من اینجا نمی توانم زندگی کنم. از پدرت خجالت می کشم.»
همان روز تازه فهمیدم حامله ام. چیزی به صمد نگفتم.
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
⭐ ️خــــــ🌸 ـــــدا
🌸 تنها اسمی است کہ
⭐ ️هر کجا صدایش زدم
🌸 گفت: جـانم!
⭐ ️هیچوقت هیچکسو
🌸 جـز خـدا صدا نکنید
⭐ ️امیدوارم محتاج هیچکس
🌸 جـز خــدا نباشید
با توکل به اسم اعظمش
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو ❤️
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan