eitaa logo
صالحین دامغان
311 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
3هزار ویدیو
631 فایل
ارتباط با ادمین @a_mohammadi61
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 سلام به همگی✋ طاعات و بندگیتون قبول ✨ من سید محمد فرزند سید احمد هستم. در تاریخ ۱۳۴۴/۰۸/۲۰ در شهرستان دامغان به دنیا آمدم. پدرم انسانی شریف و زحمتکش بود و بنایی می کرد و از این راه چرخه ی زندگی ما را می چرخاند.🙂 ✨ پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شدم و بعداز پایان دوره ی ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شدم و تا سال سوم دبیرستان به تحصیلم ادامه دادم.😊 ✨ سال ۶۲ وقتی کشورمون روزهای سخت جنگ را می گذراند، من به عضویت رسمی سپاه درآمدم تا در شرایط بحرانی جنگ به کشور خدمتی کرده باشم.😊 ✨ارتش عراق در سال ۵۹ با زیر پا گذاشتن قوانین حقوق بشر به چندین شهر ایران حمله کرد و در عین ناجوانمردی بسیاری از هموطنان ما را به خاک و خون کشید و آنها را از خانه و کاشانه ی خویش آواره کرد.😡😔 ✨ من پس از مدتی فعالیت در سپاه، در سال ۶۶ به جبهه اعزام شدم و در منطقه عملیاتی جنوب خدمت کردم و در برابر دشمن غاصب جنگیدم تا به همراه دیگر رزمندگان سپاه حق، از مرزهای کشور و ملت شریف ایران دفاع و پاسداری کنم😊 ✨ در تاریخ ۱۳۶۶/۰۴/۲۹ در حالی که  ۹ روز از حضورم در منطقه می گذشت، بر اثر اصابت ترکش به آرزوی خودم یعنی رسیدم 😇😍 🌹 اگر دوست داشتین به دیدن من بیایین، آدرسم گلزار شهدای دامغان، فردوس رضا 😍😊 منتظرتون هستم ❤️😊✋ 🌷 ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
صالحین دامغان
🕊 #پیامکی_از_بهشت 💌 🍃همرنگ حضور باغ آغاز شوم 🍃 با قافله نسیم دمساز شوم 🍃 آلاله ی پرپر دیار عشقم  
🕊 🌹 سلام دوستان✋ طاعات قبول وفات بانو خدیجه(سلام الله علیها ) را بهتون تسلیت میگم💔 🍂 من سید محمدعلی فرزند سیدمحمود هستم در تاریخ ۱۳۴۶/۰۴/۱۱ در خانواده ی مذهبی و متدین در دامغان به دنیا اومدم پدرم آقا سید محمود از روحانیون مبارز و متعهد شهر هستن و خانواده ام همانند خانواده های دیگه در راه این انقلاب فعالیتهای زیادی را انجام دادند.😊 🍂پدر بزرگ و عموی پدرم هم از کسانی بودند که از زمان مشروطیت در صف اول مبارزه بودند و در این راه خطرات و رنج های زیادی را به جان خریدند.😊 🍂من هم در چنین خانواده ای و در کنار پدری همچون آقا سید محمود که در حال حاضر نیز در شهرستان دامغان از احترام و اعتبار والایی برخوردار هستن و در دامان مادر مهربان و پاکدامنم تربیت یافته و رشد کردم 😍 🍂 تحصیلاتم را تا سال اول دبیرستان ادامه دادم و در آن سال ها که کشورمان روزهای پر التهاب و سختی را می گذراند، فکرم جای دیگری بود، چون عقیده داشتم که درس و مدرسه تا همین قدر برایم کافی است و آن چیزهایی که نیاز داشتم در قلب و ذهنم جای گرفت و همین عقاید قلبی باعث عاقبت بخیری و سعادتم می شود.😇 🍂 من به انجام کارهای فنی و تعمیر لوازم برقی، علاقه و تبحر خاصی داشتم. در زمان جنگ تحمیلی به عضویت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم و داوطلبانه به جبهه های حق علیه باطل رفتم تا به عقاید اسلامی و دینی ام عمل کنم و وظیفه ام را در قبال ایران و ملت شریف آن ادا کنم. در مدتی که در جبهه بودم ، فقط سه بار به دیدن خانواده ام آمدم✋😉 حرفام ادامه داره، پس ادامه اش رو در قسمت بعدی دنبال کنید😊 🌷 ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
صالحین دامغان
🕊 #شهیدانه 🌹 سلام دوستان✋ طاعات قبول وفات بانو خدیجه(سلام الله علیها ) را بهتون تسلیت میگم💔 🍂 م
🕊 🌹 سلام مجدد✋ 🍂 وقتی که اهواز بودم، پدر و مادرم به سفر پر فیض حج مشرف شدند و من تلفنی با پدر و مادرم خداحافظی کردم و از آن ها حلالیت طلبیدم.💔 بقیه حرفامو از زبان مادرم بشنوید😊 🍃سلام من مادر سید محمدعلی هستم سیدمحمدعلی نتونست برای خداحافظی به دامغان بیاد و تلفنی با ما خداحافظی کرد. من به او گفتم ، سوغاتی برایت چی بیارم؟ او فقط گفت: من یک ساعت می خواهم و دیگر چیزی لازم ندارم. »🙂 🍃 در یکی از شب هایی که ما در مکه بودیم، من خواب عجیبی دیدم و سراسیمه از خواب بیدار شدم و خوابم را برای آقا تعریف کردم. پدر محمدعلی به من گفت: آفرین خواب خوبی دیدی ، نمره ات بیست می شود و وقتی او اینطور گفت ، من آرام گرفتم.🙂 🍃وقتی از سفر حج برگشتیم، من در بین همه دنبال سید محمدعلی می گشتم ولی او را ندیدم، حس کردم اتفاقی افتاده و من از آن بیخبرم. ولی کم کم اطرافیان به ما گفتند که محمد علی شهید شده است.😔💔 🍃این خبر برام خیلی سخت بود. پدرش به من گفت به این دلیل به تو گفتم نمره ات بیست میشود، خوابت تعبیر شد. ولی من آرام وقرار نداشتم، بی تاب بودم.😣 🍃با خودم می گفتم: سیدمحمدعلی هیچ وقت از ما چیزی نخواسته بود، او فقط یک بار در طول زندگی کوتاهش از من چیزی خواسته بود، پس چرا صبر نکرد سوغاتیش را بگیرد.😐🤔 🍃اما در این میان اتفاق جالبی افتاد و سید محمدعلی به خوابم آمد و گفت: « ساعتی که برایم سوغاتی آوردی، به یکی از دوستانم که فردا به دیدنت می آید، بده .آخر او ساعت ندارد و همین طور هم شد، دوستش آمد و من ساعت را به او دادم و کمی آرام گرفتم. »🙂 🍃من بارها او را در خواب دیدم، او همیشه در خواب بهم میگفت : « مادرم نگران من نباش، من علمدار حضرت ابوالفضل هستم. » و من با این خواب ها و دیدارها آرام می گیرم و خوشحالم که فرزندم به آرزویش رسیده است.😊 🍂خب دوستان عزیز! آخر زندگیم را براتون بگم. من در تاریخ ۱۳۶۱/۰۸/۱۱ در شوش منطقه عین خوش بر اثر اصابت ترکش به آرزوی خودم یعنی رسیدم. دوست دارین بیایین دیدنم؟؟😊 👈آدرسم گلزار شهدای دامغان👉 منتظر دیدنتون هستم✋😊😍 🌷 ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
🕊 🌹 سلام به همگی✋ شبتون بخیر و طاعات قبول 😊 🍃 من سیدرضا فرزند سید علی اصغر هستم در تاریخ  ۱۳۴۱/۰۲/۰۲ در دامغان به دنیا اومدم. پدرم انسانی شریف و زحمتکش بود و مغازه کفاشی داشت و از این طریق امرار معاش می کرد و الحمدلله از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار بود. من هم درسم را تا سوم دبیرستان ادامه دادم و بعد از آن بیشتر به فعالیت های سیاسی در دوران قبل و بعد از انقلاب مشغول شدم.😊 🍃 من در تظاهراتهای ضد رژیم پهلوی حضور فعالی داشتم و نوجوانی پرشور و جدی بودم و به همراه دوستان انقلابی خودم زمانی که از اعلامیه های امام مطلع می شدیم، آنها را به گوش همه می رساندیم🙃😉😊 🍃بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم به فعالیتهای خودم ادامه دادم و به طور داوطلب به جبهه رفتم و در ستاد دکتر چمران مشغول به فعالیت شدم و با این شهید بزرگوار همکاری کردم.☺️ 🍃 سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دامغان درآمدم تا این فعالیت های با ارزش و مستمرم باز هم ادامه داشته باشد و در کنار برادران سرزمین پرافتخارم، ایران، باز هم از این مرز وبوم پاسداری کنم.😊💪✌️ 🍃 مجدداً از طرف بسیج سپاه پاسداران به جبهه اعزام شدم و این بار در تاریخ ۱۳۶۰/۰۹/۱۳ در منطقه بانه به دست امال آمریکا (دموکراتها) در حالی که ۱۴ ماه در جبهه های حق علیه باطل حضور داشتم، به آرزوی دیرینه خودم یعنی رسیدم 😍 🍃 اگر دوست دارین به دیدنم بیایین، آدرسم فردوس رضای دامغان ،گلزار شهدا 😉😍 منتظر دیدار شما هستم ✋😊❤️ 🌷 ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
🕊 🌹 سلام به همگی ✋ شبتون بخیر و طاعاتتون قبول 😊 ✨ اسمم را عبدالله گذاشتند. در تاریخ ۱۳۴۰/۱۲/۰۵ در دامغان در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. پدرم رحمت الله، خیاط بود و از این راه امورات خانواده پر جمعیت ما را می گذراند و الحمد لله از این شرایط راضی بودیم. 😊 ✨ تا کلاس ششم ابتدایی درس خواندم ولی ترک تحصیل کردم و به تهران رفتم تا بتونم برای خودم کسب و کاری پیدا کنم و در آمدی داشته باشم. پس از مدتی جستجو به مکانیکی مشغول شدم و با این حرفه کسب درآمد و امرار معاش کردم. ولی بعد از مدتی دوباره به زادگاهم برگشتم و در آنجا در جهاد سازندگی مشغول به خدمت شدم و از جمله افرادی بودم که از اوایل جنگ تحمیلی در جبهه های حق علیه باطل با دشمنان بعثی جنگیدم تا این کشور متجاوز نتواند حتی یک وجب از این خاک مقدس را غصب کند.😠😡 ✨ آخه غیرتم اجازه نداد بی تفاوت باشم و تاب این بی حرمتی را به سرزمین مقدس خودم را نداشتم و تا زمان پروازم در حدود ۲ سال در جبهه بودم و در طول این ۲ سال در عملیاتهای مختلف و مناطق گوناگون علیه متجاوزان جنگیدم😊 ✨ با عنایت خدا سر انجام در تاریخ ۱۳۶۱/۸/۱۲ در منطقه عین خوش در یکی از عملیات ها، در حین رانندگی بلدوزر به عنوان خط شکن و جلودار و ایجاد راهی برای عبور دستگاههای سنگین، بر اثر اصابت گلوله به آرزوی خودم یعنی رسیدم 😍❤️ ✨اگر دوست داشتین به دیدنم بیایین آدرسم فردوس رضا، گلزار شهدای دامغان 😍😊   منتظر دیدار شما هستم ✋😉😍 🌷    ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
صالحین دامغان
🕊 #پیامکی_از_بهشت 💌 📱 هميشه پشت سر امام حركت كنيد نه با تندروی های افراطی از امام جلو بيفتيد كه اي
🕊 🌹 سلام به همه دوستان ✋ شب بخیر طاعات قبول 😊 🌿 من غلامرضا فرزند عبدالکریم هستم. در تاریخ ۱۳۴۲/۰۶/۳۱ در شهر بندرگز استان گلستان متولد شدم. دوران کودکی را در همانجا سپری کردم و بعد وارد دبستان شدم و تا پایان دوره ی ابتدایی در بندرگز اقامت داشتم و بعد به همراه خانواده به دامغان نقل مکان کرده و در آنجا ساکن شدم.😊 🌿 تحصیلات خودم را تا دیپلم ادامه دادم و بعد برای رفتن به خدمت مقدس سربازی اقدام نمود ولی به علت مشکلات جسمی معاف شدم. بعد از گرفتن معافیت پزشکی، در رشته شیمی دانشگاه زاهدان قبول شدم😊 🌿 ایام تحصیلم در دانشگاه همزمان شد با حمله عراق به ایران با پشتیبانی بسیاری از کشورهای استکباری و بسیاری از هموطنانمان از خانه و کاشانه شان آواره شده بودند و خیلی از جوانان و مردان غیور ایرانی در این جریان به شهادت رسیده بودند. 🌿 من هم وظیفه خود دانستم تا در کنار امر تحصیل به جبهه برم و در این شرایط بحرانی و سخت در کنار مردمم باشم.😔 🌿عضو بسیج دانشجویی بودم و از طرف همین ارگان به جبهه اعزام شدم و در منطقه شلمچه در کنار دیگر همرزمانم با دشمن جنگیدیم و در مقابل حملات اونا ایستادگی کردیم تا به همه جهانیان ثابت بشه که تا این جوانان غیور و دلاور ایرانی زنده اند هیچ بیگانه ای اجازه تعدی و تجاوز به خاک مقدس ایران را ندارد.🤨 🌿 در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ در عملیات کربلای ۵ به علت اصابت ترکش به ناحیه سر ، از جام شیرین شهادت نوشیدم و به وصال خدا رسیدم😇 آدرس خانه ابدیم فردوس رضا،گلزار شهدای دامغان 😊 اگر دوست داشتین، سری به ما بزنید 😊 منتظر دیدارتون هستم✋😍   🌷     ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
🌹 سلام دوستان ✋ شب بخیر طاعات قبول😊 🌾 خودمو معرفی کنم. من سیدحسنم در تاریخ ۱۳۳۴/۰۱/۰۳ در روستای حسن آباد دامغان به دنیا آمدم. تا ششم ابتدایی بیشتر درس نخوندم. بخاطر وضعیت اقتصادی و معیشتی ترک تحصیل کردم و در مزارع به کارگری مشغول شدم و از این طریق امرار معاش می کردم.🙂 🌾بعداز مدتی به تهران رفتم و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم تا از این طریق به کشور خدمت کنم.😊 🌾 در ادامه فعالیتهام در سپاه، به کردستان رفتم و در تاریخ ۱۳۵۸/۰۶/۱۱ در همانجا بر اثر اصابت گلوله به رسیدم.😇 🌾 پیکرم مدتها مفقود بود و پس از چند سال در پی تفحص، پیدا شد و در زادگاهم به خاک سپرده شد 🙂😊 اگر دوست داشتین به دیدنم بیایین، آدرسم گلزار شهدای حسن آباد😊🌹 منتظر دیدار شما هستم😊✋ 🌷 ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
یادمان نرود به قول حاج‌قاسم :) این انقلاب، آن‌قدر تلاطم و سختے دارد ڪه یڪ روزی شهدا آرزو مےڪنند زندہ شوند و براۍ دفاع از انقلاب دوبارہ شهید شوند.... ❤️
حاج قاسم میگفت🍃 حتی‌اگہ‌یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌ڪہ یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبہ‌کنـه... حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ!🙃 قضاوت‌فقط‌ڪار‌خداست! فلذا‌حواسمـون‌باشه🚶‍♂ ♥️
🌹🕊آرزوی شهادت 🌹🍃هر کی‌ آرزو داشته‌ باشه خیلی خدمت‌ کنه شهید‌ میشه..! یه‌ گوشه‌ دلت‌ پا بده، شهدا‌ بغلِت‌ می‌کنن.. از این‌ شهدا‌ مدد‌ بگیرید.. مدد‌ گرفتن‌ از شهدا رسمه..!💚 ❤️🍃دست‌ بذار رو خاک‌ِ قبر‌ِ شهید، بگو حسین‌ به‌ حق‌ِ این‌ شهید، یه‌‌نگاه‌ به‌ ما‌ کن..🤲⚘🍃 👤حاج‌آقا پناهیان 🍃🌹
🌹🕊شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا... ❤️سیف الله شیعه زاده از شهدای بهزیستی استان مازندارن که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید که خانواده ای ندارد. کمتر سخن میگفت و با سن کمش، سخت ترین کار یعنی بیسیم چی بودن را انتخاب کرده بود! ✅هنگام اسارت برگه ی حاوی کدهای عملیات را خورد تا به دست منافقین نیفتد! اما منافقین کوردل برای بدست اوردن اسم رمز، سینه و شکمش را شکافته بودند... 📎آسایش امروز را مدیون فداکاری شهدا هستیم... 🔮 مرجع گفتمان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃•✾• صالحین دامغان ••✾ @salehin_damghan ┗╯\╲
🔰خاطرات شهدا 🚫بی نماز ها از شفاعت محرومند 🌟یکی از آشنایان، خواب شهید سید احمد پلارک را دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد، شهید پلارک بهش گفت: من نمیتوانم شما را شفاعت کنم... فقط وقتی میتوانم شما را شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان تان را نگه دارید در غیر این صورت هیچ کاری از من بر نمی آید... 🇮🇷خاطره ای از شهید سید احمد پلارک 📚منبع: مجموعه خاطرات ۱۳، کتاب پلارک صفحه ۲۶ 🔮 مرجع گفتمان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃•✾• صالحین دامغان ••✾ @salehin_damghan ┗╯\╲