YEKNET.IR - zamine 2 - shahadat imam hasan askari 1398 - banifatemeh.mp3
2.5M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
🌴گریه هر شب سلام علیک
🌴سوخته از تب سلام علیک
🎤 #بنی #فاطمه
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
امام عسكرى، يادهمين پيشواى شيعيان، در سال 232 ه'. ق چشم به جهان گشود (1). پدرش امام دهم، حضرت هادى - عليه السلام - و مادرش بانوى پارسا و شايسته، «حُدَيثه»، است (2) كه برخى، از او بنام «سوسن» ياد كردهاند (3). اين بانوى گرامى، از زنان نيكو كار و داراى بينش اسلامى بود و در فضيلت او همين بس كه پس از شهادت امام حسن عسكرى - عليه السلام - پناهگاه و نقطه اتّكاى شيعيان در آن مقطع زمانى بسيار بحرانى و پر اضطراب بود (4).
از آنجا كه پيشواى يازدهم به دستور خليفه عباسى در «سامّرأ»، در محله «عسكر» سكونت (اجبارى) داشت، به همين جهت «عسكرى» ناميده مىشود (5).
از مشهورترين القاب ديگر حضرت، «نقى» و «زكى» (6) وكنيهاش «ابو محمد» است. او 22 ساله بود كه پدر ارجمندش به شهادت رسيد. مدّت امامتش 6 سال و عمر شريفش 28 سال بود، در سال 260 ه' به شهادت رسيد و در خانه خود در سامّرأ در كنار مرقد پدرش به خاك سپرده شد (7).
خلفاى معاصر حضرت
امام عسكرى - عليه السلام - در مدت كوتاه امامت خويش با سه نفر از خلفاى عباسى كه هر يك از ديگرى ستمگرتر بودند، معاصر بود، اين سه تن عبارتند از:
1 - المعتزّ بالله (252 - 255)
2-المهتدى الله(255 - 256)
3 - المعتمد بالله(256 - 279)
خلفاى عباسى كه روز نخست به نام طرفدارى از علويان و به عنوان گرفتن انتقام آنان از بنى اميه قيام كردند، آنچه را كه قبلاً به مردم وعده داده بودند، ناديده گرفته و مانند خلفاى بنى اميه و بلكه بدتر از آنان ستمگرى و خود كامگى را آغاز كردند
#توقیع_مهدوی
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
اولين شهيد کربلا از بني هاشم (فرمايشات امام زمان خطاب به علي اکبر)
«السلام عليک يا أول قتيل، من نسل خير سليل، من سلالة ابراهيم الخليل صلي الله عليک و علي أبيک اذ قال فيک:
قتل الله قوما قتلوک، يا بني ما أجرأهم علي الرحمن و علي انتهاک حرمة الرسول، علي الدنيا بعدک العفا کأني بک بين يديه [مائلا] ماثلا و للکافرين قائلا:
أنا علي بن الحسين بن علي
نحن و بيت الله أولي بالنبي
أطعنکم بالرمح حتي ينثني
أضربکم بالسيف أحمي عن أبي
ضرب غلام هاشمي عربي
و الله لا يحکم فينا ابن الدعي
حتي قضيت نحبک و لقيت ربک
سلام بر تو اي اولين کشته از نسل بهترين فرزندان سلاله ي ابراهيم خليل، درود خداوند بر تو و بر پدرت باد، آن گاه که درباره ي تو گفت:اي پسرم، خداوند بکشد قومي که تو را کشت، به خاطر آنچه ايشان را بر خداوند بخشنده جري کرد و به هتک حرمت رسول واداشت. بر دنيا پس از تو نابودي باد. بدان سان که تو بودي و در پيش روي حسين عليه السلام جنگيدي و به دشمنان گفتي:
من علي فرزند حسين بن علي هستم، و ما و خاندان خدا به پيامبر نزديکتريم.
شما را با نيزه مي زنم تا اين که خم شود و بر شما شمشير را فرو مي آورم از پدرم حمايت مي کنم.
ضربتي به سان زدن جوان هاشمي عرب سيرت فرود مي آورم، بخدا سوگند فرزند پدر ناشناخته، نمي تواند درباره ي ما فرمان براند. تا اين که مرگت فرا رسيد و پروردگارت را ديدار کردي.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص269
شهيد شيرخوار
السلام علي «عبد الله بن الحسين» الطفل الرضيع، المرمي الصريع المتشحط دما المصعد دمه في السماء، المذبوح بالسهم في حجر أبيه
لعن الله راميه «حرملة بن کاهل الأسدي» و ذويه.
سلام بر «عبد الله بن الحسين»، کودک شير خوار تير خورده ي به زمين افتاده ي به خون غلتيده، که خونش به آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسيله ي تير ذبح شد. خداوند تيرانداز و پژمرده کننده اش «حرملة بن کاهل اسدي» را لعنت کند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص270
منادي ولايت در کربلا
السلام علي «عبد الله بن أمير المؤمنين» مبلي البلاء و المنادي بالولاء في عرصة کربلاء، المضروب مقبلا و مدبرا. لعن الله قاتله «هاني بن ثبيت الحضرمي».
سلام بر «عبد الله فرزند امير مومنان»، گرفتار بلا و آزمايش و منادي ولايت و دوستي برادر و خاندانش در پهنه ي کربلا، که از همه طرف توسط دشمنان احاطه شد. خداوند قاتل او «هاني بن ثبيت حضرمي» را لعنت کند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص270
علمدار کربلا
السلام علي «العباس بن أمير المؤمنين» المواسي أخاه بنفسه الاخذ لغده من أمسه، الفادي له، الواقي الساعي اليه بمائه، المقطوعة يداه، لعن الله [قاتله يزيد بن الرقاد الحيتي] قاتليه «يزيدبن وقاد» و «حکيم بن الطفيل الطائي».
سلام بر «عباس فرزند امير مومنان» که با جانش برادرش را همياري و کمک کرد، و از امروزش براي فردايش با خود پيمان ياري امامش را بست. آن فدا کننده ي خود براي امامش و نگاهبان او، که با مشک آبش به سوي او شتافت و دو دستش بريده شد. خداوند قاتلانش «يزيد بن وقاد» و «حکيم بن طفيل طائي» را لعنت کند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص270
پيشتاز در ستيز
السلام علي «جعفر بن أمير المؤمنين» الصابر [بنفسه] نفسه محتسبا، و التائي عن الأوطال مغتربا، المتستسلم للقتال المستقدم للنزال، المکثور بالرجال، لعن الله قاتله «هاني بن ثبيت الحضرمي».
سلام بر «جعفر فرزند امير مومنان» که خويشتندار نفسش و حسابگر کردارش بود، و تنها از سرزمين خويش ترک وطن کرد و تسليم جنگ شد و پيشتاز در ستيز بود و به خاطر زيادي دشمنان و مردمان حمله ور بر او، شکست خورد. خداوند قاتلش «هاني بن ثبيت حضرمي» را لعنت کند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص270
قاسم بن الحسن
السلام علي «القاسم بن الحسن بن علي» المضروب هامته، المسلوب لامته حين نادي الحسين عمه فجلي عليه عمه کالصقر، و هو يفحص برجله [برجليه] التراب و الحسين يقول:
بعدا لقوم قتلوک، و من خصمهم يوم القيمة جدک و أبوک
ثم قال:
عز و الله علي عمک أن تدعوه فلا يجيبک أو [ان يجيبک و أنت قتيل جديل فلا ينفعک هذا و الله يوم کثر واتره، و قل ناصره].
جعلني الله معکما يوم جمعکما، و بوأني مبوأکما، و لعن الله قاتلک «عمرو [عمر] بن سعد بن [عروة بن] نفيل الأزدي» و أصلاه جحيما، و اعدله عذابا أليما.
سلام بر «قاسم فرزند حسن بن علي» باد، آن که جثه اش ضربت خورد و ابزار جنگش به تاراج رفت. هنگامي که عمويش حسين عليه السلام را فراخواند، عمويش به سان عقاب تيز پرواز به سوي او شتافت و مردم را از کنار او دور کرد و خود را بدو رسانيد، در حالي که قاسم پايش را (از شدت زخمها) به زمين مي کشيد و حسين عليه السلام فرمود:
گروهي که تو را کشتند، در روز قيامت نيايت و پدرت با ايشان دشمني مي کنند، خداوند از رحمت خويش دورشان کناد.
سپس فرمود:
به خدا سوگند بر عمويت گران است تو او را بخواني، ولي او تو را جواب
نگويد، يا به سوي تو آيد و به تو رو کند در حالي که تو کشته شده باشي و استخوان دست و پايت بريده شده باشد.
اين شتافتن در روزي که ستم کنندگان زياده شده و ياري کننده اندک باشد، تو را سود نمي بخشد.
خداوند در روزي که شما را گردهم مي آورد، مرا با شما قرار دهد. و مرا در سکونتگاه شما ساکن گرداند، و خداوند کشنده ات «عمر بن سعد بن نفيل ازدي» را لعنت کند و به دوزخ افکند و برايش عذابي دردناک آماده کند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص271-270
جايگاه تيرها و شمشيرها
السلام علي «عون بن عبد الله بن جعفر الطيار» في الجنان، حليف الايمان، و منازل الأقران، الناصح للرحمن، التالي للمثاني و القرآن، لعن الله قاتله «عبد الله ابن قطبة النبهاني».
سلام بر «عون فرزند عبدالله بن جعفر» پرواز کننده در بهشت، همراه و همگام ايمان، جايگاه تيرها و شمشيرها، نصيحت گر در راه (خداي) بخشنده، همتاي مثاني و قرآن باد. خداوند قاتلش «عبد الله بن قطبه نبهاني» را لعنت کند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص271
مسلم بن عوسجة اسدي
السلام علي «مسلم بن عوسجة الأسدي» القائل للحسين و قد أذن له في الانصراف:
أنحن نخلي عنک و بم نعتذر الي الله من أداء حقکک: [و] لا ولله حتي أکسر في صدورهم رمحي و أضربهم بسيفي ما ثبت قائمه في يدي و لا افارقک، و لو لم يکن معي سلاح اقاتلهم و لقذفتهم بالحجارة ثم [و] لم افارقک حتي اموت معک. و کنت اول شهيد من شهداء الله قضي نحبه، ففزت و [ب] رب الکعبة شکر الله [لک] استقدامک و مواساتک امامک اذ مشي اليک و أنت صريع فقال:
يرحمک الله يا مسلم بن عوسجة و قرأ.
(فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا) [1] .
لعن الله المشترکين في قتلک «عبد الله الضبابي» و «عبد الله بن خشکارة البجلي». [2] .
سلام بر «مسلم بن عوسجه اسدي»، که به حسين عليه السلام در حالي که حضرتش بدو در بازگشتن اجازه داد، عرض کرد:
آيا ما از تو روي برتابيم؟ براي خداوند در به جا نياوردن حق تو چه بهانه اي بياوريم؟ نه به خدا سوگند (روي بر نتابم) تا اين که نيزه ام را در سينه هايشان خرد کنم و تا آن گاه که شمشير در دستم باشد آن را بر ايشان مي کوبم و از تو جدا نمي شوم. اگر اسلحه اي نداشته باشم تا به وسيله ي آن با ايشان کازار کنم، به آنها سنگ پرتاب مي کنم. از تو جدا نمي شوم تا اين که همراه تو بميرم.
تو اولين کسي هستي که جانش را بفروخت و اولين شهيد از شهيدان خداوندي که پيمان خويش را به انجام رساند.
به خداي کعبه رستگار شدي. خداوند به پايداريت و کمکت به امامت پاداش فراوان دهد، هنگامي که حضرتش به سوي تو آمد و تو بر زمين افتاده بودي، فرمود:
خداوند، تو را رحمت کند و اين آيه را قرائت کرد:
و از ايشان کساني هستند که پيمان خويش را به انجام رساندند و از ايشان گروهي است که چشم انتظارند و چيزي را به جاي آن دگرگون نمي کنند.
خداوند شرکت کنندگان در کشتنت «عبد ضبابي» و «عبد الله بن خشکاره بجلي» را لعنت کند.
منبع:
1- احزاب/23
2- بحار الانوار/ ج98/ ص272-271
تو را رها نمي کنيم
السلام علي «سعد بن عبد الله الحنفي» القائل للحسين عليه السلام و قد أذن له في الانصراف:
[لا و الله] لا نخليک حتي يعلم الله أنا قد حفظنا غيبة رسول الله صلي الله عليه و آله فيک، و الله لو أعلم أني اقتل ثم احيا ثم احرق ثم اذري و يفعل[بي ذلک] ذلک بي سبعين مرة ما فارقتک حتي ألقي حمامي دونک، و کيف لا أفعل ذلک، و انما هي موتة واحدة، ثم هي الکرامة التي لا انقضاء لها أبدا.
فقد لقيت حمامک و واسيت امامک، و لقيت من الله الکرامة في دار المقامة، حشرنا الله معکم في المستشهدين، و رزقنا مرافقتکم في أعلي عليين.
سلام بر «سعد بن عبد الله حنفي» که به حسين عليه السلام در هنگامي که بدو در بازگشتن اجازه داد عرض کرد: تو را رها نمي کنيم تا اين که خداوند بداند در نبود رسول خدا صلي الله عليه و آله، تو را پاس داشتيم. به خدا سوگند اگر بدانم کشته مي شوم، سپس زنده مي شوم، سپس به آتش سوزانيده مي شوم، سپس در هوا پراکنده مي شوم و اين کار را با من هفتاد بار انجام مي دهند، از تو دست نکشم تا اين که مرگم فرا رسد. چرا اين کار را نکنم در حالي که اين يک بار مردن يا يک بار کشته شدن است و سپس کرامتي است که براي آن نهايتي نيست.
پس مرگ را ديدار کردي و امامت را ياري نمودي و در سراي هميشگي، از سوي خداوند کرامت ديدي. خداوند ما را در زمره ي شهادت خواهان با شما برانگيزد و دوستي و همراهي شما را در اعلي عليين روزي فرمايد.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص272
بشر بن عمر حضرمي
السلام علي «بشر بن عمر الحضرمي» شکر الله لک قولک للحسين عليه السلام و قد أذن لک في الانصراف:
أکلتني اذن السباع حيا اذا [ان] فارقتک و أسئل عنک الرکبان، و اخذلک مع قلة الأعوان؟ لا يکون هذا أبدا.
سلام بر «بشر بن عمر حضرمي»، خداوند به خاطر سخنت که به حسين عليه السلام (گفتي) پاداش فراوان ارزاني فرمايد، در حالي که به بازگشتن اجازه داده
بود، عرض کردي:
اگر از تو روي برتابم، حيوانان درنده مرا زنده زنده بخورند. من از تو سواره دور شوم و تو را با کمي ياوران، خوار نمايم؟ اين کار ابدا نخواهد شد.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص272
زهير بن قين بجلي
السلام علي «زهير بن القين البجلي» القائل للحسين عليه السلام و قد أذن له في الانصراف:
لا و الله لا يکون ذلک أبدا ءأترک ابن رسول الله صلي الله عليه و آله أسيرا في يد الأعداء و أنجوأنا؟ لا أراني الله ذلک اليوم.
سلام بر «زهير بن قين بجلي» که به حسين عليه السلام در حالي که به بازگشتن اجازه داده بود، عرض کرد:
به خدا سوگند اين کار نخواهد شد. آيا فرزند رسول خدا را که گرفتار و اسير در دست دشمنان رها کنم و رهايي يابم؟ خداوند اين روز را نياورد.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص272
سلام بر بهترين ياران
السلام عليکم يا خير أنصار. السلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبي الدار، بوأکم الله مبوء الأبرار، أشهد لقد کشف الله لکم الغطاء، و مهد لکم الوطاء و أجزل لکم الغطاء، و کنتم عن الحق غير بطاء و أنتم لنا فرط [فرطاء]، و نحن لکم خلطاء في دار البقاء و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
سلام بر شما اي بهترين ياران، سلام بر شما که شکيبايي ورزيديد. چه جايگاه و خانه ي نيکويي در آينده داريد. خدا شما را در جايگاه نيکان سُکنا دهد، شهادت مي دهم خداوند پرده را از برابر ديدگان شما برداشته و برايتان فرش و بستر گسترده. و عطا و بخشش فراوان داده است. شما از حق روي برنگردانديد و بر ما پيش افتاديد. از خدا مي خواهيم در سراي هميشگي، همنشين و همراه شما باشيم. سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص273و274
سلام بر حسين
السلام علي الحسين سمحت نفسه بمهجته، السلام علي من أطاع الله في سره و علانيته، السلام علي من جعل الله الشفاء في تربته، السلام علي من الاجابة تحت قبته، السلام علي من الأئمة من ذريته.
سلام بر حسين، کسي که خون جانش را ارزاني داشت، سلام بر کسي که در پنهان و آشکار، خداوند را فرمان برد، سلام بر کسي که خداوند در خاکش شفا قرار داد، سلام بر کسي که اجابت دعا در زير گنبدش مي باشد. سلام بر کسي که امامان از فرزندان و ذريهي او هستند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص318
سلام بر فرزند فاطمهي زهرا
السلام علي ابن خاتم الأنبياء، السلام علي ابن سيد الأوصياء، السلام علي ابن فاطمة الزهراء، السلام علي ابن خديجة الکبري، السلام علي ابن سدرة المنتهي، السلام علي ابن جنة المأوي، السلام علي ابن زمزم و صفا.
سلام بر فرزند خاتم پيامبران، سلام بر فرزند سيد جانشينان، سلام بر فرزند فاطمه ي زهرا، سلام بر فرزند خديجه ي کبري، سلام بر فرزند سدرة المنتهي، سلام بر فرزند جنت المأوي (باغهاي پناهگاه)، سلام بر فرزند زمزم و صفا.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص318
سلام بر آغشته به خون
السلام علي المرمل بالدماء، السلام علي المهتوک الخباء، السلام علي خامس أصحاب الکساء، السلام علي غريب الغرباء، السلام علي شهيد الشهداء، السلام علي قتيل الأدعياء، السلام علي ساکن کربلاء، السلام علي من بکته ملائکة السماء، السلام علي من ذريته الأزکياء.
سلام بر آغشته به خون، سلام بر کسي که خيمه اش دريده شد، سلام بر پنجمين اهل کسا (ساکنان زير بُرد يماني)، سلام بر غريب غريبان، سلام بر شهيد شهيدان، سلام بر کشته به دست پسر خواندگان مشکوک نسلان، سلام بر سکونت يافته ي کربلا، سلام بر کسي که فرشتگان آسمان بر او گريستند، سلام بر کسي که فرزندانش پاک شده گانند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص318
سلام بر لبهاي خشکيده
السلام علي يعسوب الدين، السلام علي منازل البراهين، السلام علي الأئمة السادات، السلام علي الجيوب المضرجات، السلام علي الشفاه الذابلات [الزابلات]، السلام علي النفوس المصطلمات، السلام علي الأرواح المختلسات، السلام علي الأجساد العاريات، السلام علي الجسوم الشاحبات، السلام علي الدماء السائلات السلام علي الأعضاء المقطعات، السلام علي الرؤوس المشالات، السلام علي النسوة البارزات.
سلام بر پادشاه و امير آيين، سلام بر محل فرود آمدن برهانها، سلام بر امام سادات، سلام بر قلبها و سينه هاي به خون آلوده، سلام بر لبهاي خشکيده، سلام بر جان هاي از بدن رفته، سلام بر روحهاي ربوده شده، سلام بر پيکرهاي عريان، سلام بر جسمهاي لاغر رنگ باخته، سلام بر خونهاي جاري شده، سلام بر عضوهاي بريده شده، سلام بر سرهاي افراشته شده، سلام بر زنان سر برهنه شده.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص318و319
سلام بر کشته ي مظلوم
السلام علي حجة رب العالمين، السلام عليک و علي آبائک الطاهرين، السلام عليک و علي أبنائک المستشهدين، السلام عليک و علي ذريتک الناصرين، السلام عليک و علي الملائکة المضاجعين، السلام علي القتيل المظلوم، السلام علي أخيه المسموم، السلام علي علي الکبير، السلام علي الرضيع الصغير.
سلام بر حجت و گواه پروردگار جهانيان،
سلام بر تو و بر پدران پاکيزه ات، سلام بر تو و بر پسران شهادت پذيرت، سلام بر تو و فرزندان و ذريه ي ياري کنندگان ات، سلام بر تو و بر فرشتگان ملازم و همراه آرامگاهت. سلام بر کشته شده ي مظلوم، سلام بر برادر مسموم اش، سلام بر علي بزرگ، سلام بر شير خوار کوچک.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص319
سلام بر بدنهاي غارت شده
السلام علي الأبدان السليبة، السلام علي العترة القريبة، السلام علي المجدلين في الفلوات، السلام علي النازحين عن الأوطان، السلام علي المدفونين بلا أکفان، السلام علي الرؤوس المفرقة عن الأبدان، السلام علي المحتسب الصابر، السلام علي المظلوم بلا ناصر، السلام علي ساکن التربة الزاکية، السلام علي صاحب القبة السامية.
سلام بر بدنهاي غارت شده، سلام بر عترت و خاندان نزديک و خويشاوند، سلام بر جهاد کنندگان در بيابانهاي پهناور. سلام بر دور افتادگان از سرزمين خويش، سلام بر دفن شدگان بدون کفن، سلام بر سرهاي جدا شده ي از بدن، سلام بر محتسب شکيبا، سلام بر مظلوم بدون ياور، سلام بر سکنا گزيده در خاک پاکيزه، سلام بر صاحب گنبد رفيع.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص319
سلام بر سر بريده
السلام علي من طهره الجليل، السلام علي من افتخر به جبرئيل، السلام علي من ناغاه في المهد ميکائيل، السلام علي من نکثت [نکشت] ذمته، السلام علي من هتکت حرمته، السلام علي من اريق بالظلم دمه، السلام علي المغسل بدم الجراح، السلام علي المجرع بکاسات الرماح، السلام علي المضام المستباح، السلام علي المنحور في الوري، السلام علي من دفته أهل القري.
سلام بر کسي که خداوند جليل، پاکيزه اش فرمود، سلام بر کسي که جبرئيل بدو مباهات کرد، سلام بر کسي که ميکائيل در گهواره با او سخن گفت، سلام بر کسي که پيمانش شکسته شد، سلام بر کسي که حرمتش گسسته شد، سلام بر کسي که خونش به ظلم ريخته شد، سلام بر کسي که به خون زخمها غسل داده شد، سلام بر کسي که به جامهاي تيره آب داده شد، سلام بر - کسي که - ستم بر او جايز شمرده شد، سلام بر سر بريده شده در ميهماني [در کنار نهر]، سلام بر کسي که ساکنان قريه ها او را دفن کردند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص319
سلام بر گونه و رخسار خاک آلود
السلام علي المقطوع الوتين، السلام علي المحامي بلا معين، السلام علي الشيب الخضيب، السلام علي الخد التريب، السلام علي البدن السليب، السلام علي الثغر المقروع باقضيب، السلام علي الرأس المرفوع، السلام علي الأجسام العارية في الفلوات، تنهشها الذئاب العاديات، و تختلف اليها السباع الضاريات.
سلام بر - کسي که - شاهرگش بريده شد، سلام بر مدافع بدون ياور کمک کننده، سلام بر سپيد موي محاسن خضاب کرده، سلام بر گونه و رخسار خاک آلود، سلام بر بدن غارت شده ي برهنه، سلام بر کسي که دندانهاي پيشينش توسط چوب خيزران به هم کوبيده شد، سلام بر سر افراشته شده، سلام بر جسمهاي عريان در بيابانهاي پهناور که گرگان درنده گازشان مي گيرند و درندگان مزه ي خون و گوشت را مي چشند و به گِردشان مي گردند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص319
سلام بر تو اي آقاي من
السلام عليک يا مولاي و علي الملائکة المرفوفين حول قبتک، الحافين بتربتک، الطائفين بعرصتک، الواردين لزيارتک، السلام عليک فاني قصدت اليک و رجوت الفوز لديک.
سلام بر تو اي آقاي من و بر فرشتگان بال گشوده که خواستار فرود در اطراف گنبد تو هستند، فرشتگاني که به تربتت و طواف کنندگان صحن و سرايت و وارد شوندگان براي زيارتت، بسيار احترام مي کنند. سلام بر تو، قصد تو کرده ام و آرزومند رستگاري نزد توام.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص320و319
سلام بر تو... سلام دردمند گرفته و محزون
السلام عليک سلام العارف بحرمتک، المخلص في ولايتک، المتقرب الي الله بمحبتک، البري ء من أعدائک سلام من قلبه بمصابک مقروح، و دمعه عند ذکرک مسفوح [مصفوح]، سلام المفجوع الحزين [المحزون] الواله المستکين، سلام من لو کان معک بالطفوف لوقاک بنفسه حد السيوف، و بذل حشاشته دونک للحتوف، و جاهد بين يديک، و نصرک علي من بغي عليک، و فداک بروحه و جسده و ماله و ولده، و روحه لروحک فداء، و أهله لأهلک وقاء.
سلام بر تو، سلام آشناي به حرمت و مقامت، سلام خالص در ولايت و دوستي ات، سلام نزديکي جوينده به خداوند به وسيله ي محبتت، سلام دوري جوينده از دشمنانت، سلام کسي که قلبش به مصيبت و سختي تو زخمي و مجروح است، و اشکش در هنگام ياد تو ريزان، سلام دردمند گرفته و محزون و شيداي فروتن، سلام کسي که اگر با تو در کربلا مي بود، تو را با جانش از تيز شمشيرها نگاه مي داشت، و باقي مانده ي عمرش را براي تو در معرض مرگ مي انداخت، و در پيش رويت کارزار مي کرد و تو را در برابر آناني که بر تو هجوم آورده و شوريدند، ياري مي کرد و روح و جسد و مال و فرزندش را فداي تو مي نمود و روحش فداي روحت و خانواده اش نگاهدار و مدافع خانواده ات بود.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص320
به جاي اشک برايت خون مي
گريم
فلئن أخرتني الدهور، و عاقني عن نصرک المقدور، و لم أکن لمن حاربک محاربا، و لمن نصب لک العداوة مناصبا، فلأندبنک صباحا و مساء، و لأبکين لک بدل الدموع دما، حسرة عليک، و تأسفا علي مادهاک، و تلهفا حتي أموت بلوعة المصاب، و غصة الاکتياب.
پس اگر روزگار (ولادت) مرا به تأخير انداخت و مقدرات مرا از ياريات دور کرد، و با کساني که با تو کارزار کردند، کارزار نکردم و با کساني که با تو دشمني کردند نستيزيدم، پس صبح و شام برايت ناله مي کنم و به جاي اشک برايت خون مي گريم، و به خاطر حسرت بر تو اندوه و تاسف بر آنچه تو را گرفتار کرد، شعله ور در سوز و گدازم تا اينکه از بيقراري سختي ها و مصيبتها و غصه ي اندوهگيني بميرم.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص320
امر به معروف و نهي از منکر نمودي
أشهد أنک قد أقمت الصلوة [الصلاة] و آتيت الزکاة، و أمرت بالمعروف و نهيت عن المنکر و العدوان و أطعت الله و ما عصيته، و تمسکت به و بحبله فأرضيته و خشيته و راقبته و استجبته [استحييته] و سننت السنن، و أطفأت الفتن، و دعوت الي الرشاد و أوضحت سبل السداد، و جاهدت في الله حق الجهاد.
شهادت مي دهم نماز را به پا داشتي و زکات را پرداختي و به نيکي فرمان دادي و از بدي و ستمکاري بازداشتي و خداوند را فرمان بردي و از او سرپيچي نکردي و به او و ريسمانش چنگ آزيدي، در نتيجه از او خشنود شدي و از خداوند ترسيدي و او را در نظر گرفتي و او را لبيک گفتي و به روشهايش سلوک نمودي، و آشوبها را فرو نشاندي، و به سوي رشد و هدايت خواندي و راههاي استواري را آشکار کردي و در راه خداوند آن گونه که سزاوار بود، جهاد کردي.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص320
به حجتها و دليلهاي خداوند قيام کردي
و کنت لله طائعا، و لجدک محمد صلي الله عليه و آله تابعا، و لقول أبيک سامعا، و الي وصية أخيک مسارعا، و لعماد الدين رافعا، و للطغيان قامعا، و للطغاة [للطغات] مقارعا، و للامة ناصحا، و في غمرات الموت سابحا، و للفساق مکافحا، و بحجج الله قائما، و للأسلام و المسلمين [للمسلمين] راحما، و للحق ناصرا، و عند البلاء صابرا، و للدين کالئا، و عن حوزيه مراميا.
و تو فرمانبردار خداوند بودي و پيرو جدت محمد صلي الله عليه و اله، و شنواي سخن پدرت بودي و براي اجراي وصيت و سفارش برادرت شتابگر و کوشا بودي، و پايه هاي دين را بلند کردي و سرکشي و طغيان را درهم کوبيدي و آشوبگران و طغيانگران را سخت کوبيدي، و براي امت، نصيحتگر و در لحظات مرگ ستايشگر و تسبيح کننده بودي، و با گناهکاران هرزه درگير شدي و به حجتها و دليلهاي خداوند قيام کردي و براي اسلام و مسلمانان رحم کننده و براي حق ياور بودي، و در هنگام بلا و گرفتاري شکيبايي ورزيدي و براي دين نگهبان، و از محدوده ي آيين دفاع کننده بودي.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص320
باران بهاري يتيمان
تحوط الهدي و تنصره، و تبسط العدل و تنشره، و تنصر الدين و تظهره و تکف العابث و تزجره، و تأخذ للدني من الشريف، و تساوي في الحکم بين القوي و الضعيف، کنت ربيع الأيتام، و عصمة الأنام، و عز الاسلام، و معدن الاحکام، و حليف الانعام، سالکا طرائق جدک و ابيک، مشبها في الوصية لاخيک.
هدايت را نگاهداشتي و يارياش کردي و عدل و داد را گستردي و آن را پراکنده ساختي و آئين را ياري کردي و آشکارش ساختي، و کسي را که دين را بازيچه شمرده بود بازش داشتي و او را راندي و حق پست را از شريف باز ستاندي، و در حکم ميان توانا و ضعيف مساوات قرار دادي، و تو باران بهاري يتيمان و بيپدران بودي، و بازدارنده ي مردمان (از بدي) و عزت اسلام و گنجينه ي احکام و هم پيمان نيکويي، رهرو نيايت و پدرت و در وصيت شبيه برادرت هستي.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 321و320
نماز شب گزار در تاريکيها
و في الذمم، رضي الشيم، ظاهر الکرم، متهجدا في الظلم، قويم الطرائق، کريم الخلائق، عظيم السوابق، شريف النسب، منيف الحسب، رفيع الرتب کثير المناقب، محمود الضرائب، جزيل المواهب، حليم رشيد منيب، جواد عليم شديد، امام شهيد، اواه منيب، حبيب مهيب.
وفا کننده ي امانتها، دوستدار خويهاي نيکو، کَرَمهاي آشکار، نماز شب گزار در تاريکي ها، بر پاکننده ي روشها، بخشنده ي مخلوقات، بزرگ پيشينيان، نيکو نسب، با حسب فراوان، با رتبه هاي بلند، با مناقب فراوان، با سرشتهاي ستوده، با موهبتهاي بسيار، بردبار و رشيد و بازگشت کننده به سوي خدا، و سخي و دانا و قدرتمند و پيشواي شهيد و آموزشگر و انابه کننده و دوست دارنده ي ترسان هستي.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 321
صاحب رکوع و سجود طولاني
کنت للرسول صلي الله عليه و آله ولدا، و اللقرآن منقدا [سندا] وللامة عضدا، و في الطاعة مجتهدا، حافظا للعهد و الميثاق، ناکبا عن سبل الفساق، و باذلا [بازلا] للمجهود، طويل الرکوع و السجود.
براي رسول صلي الله عليه و آله فرزند بودي و براي قرآن سند و براي امت بازو، و در فرمانبري کوشا، نگاهبان عهد و پيمان، کناره گ
ير از راههاي گناهکاران و هرزگان، عطا کننده و بخشنده به مسکين به سختي افتاده، و داراي رکوع و سجده هاي طولاني بودي.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 321
زاهد در دنيا
زاهدا في الدنيا زهد الراحل عنها، ناظرا اليها بعين المستوحشين منها، آمالک عنها مکفوفة، و همتک عن زينتها مصروفة، و ألحاطک [امحاظک] عن بهجتها مطروفة و رغبتک في الاخرة معروفة.
کناره گير در دنيا (چون) کناره گير کوچ کننده از آن، نگرنده به دنيا به ديده ي ترسندگان از آن، آرزوهايت از دنيا بازداشته شده، همت و تلاشت از آرايشهايش برگرفته شده، چشمت از شادماني دنيا پوشيده و اشتياقت در مورد آخرت شناخته شده و مشهور است.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 321
حقيقت را به روشني و درستي آشکار کردي
حتي اذا الجور مد باعه، و أسفر الظلم قناعة، و دعا [دعي] الغي أتباعه، و أنت في حرم جدک قاطن. و للظالمين مباين، جليس البيت و المحراب، معتزل عن للذات و الشهوات، تنکر المنکر بقلبک و لسائک، علي حسب طاقتک و امکانک، ثم اقتضاک العلم للانکار، و لزمک أن تجاهد الفجار، فسرت في أولادک و أهاليک، و شيعتک و مواليک، و صدعت بالحق و البينة، و دعوت الي الله بالحکمة و الموعظة الحسنة و أمرت باقامة الحدود، و الطاعة للمعبود، و نهيت عن الخبائث و الطغيان، و واجهوک بالظلم و العدوان.
تا آن هنگام که بيداد دستش را از آستين برون کرد و ستم اسلحه اش را آشکار کرد و گمراهي پيروانش را فراخواند، در حالي که تو در حرم جدت ساکن بودي و از ستمگران دوري گزيده و در خانه و محراب نشسته، گريزنده از لذتها و شهوتها بودي، زشتي را با قلب و زبانت به مقدار توان و امکانت زشت مي شمردي، سپس موقعيت ايجاب کرد پرچم انکار و مخالفت برداري و تو را بر آن داشت که با عياشان و هرزگان کارزار کني، پس با فرزندان و خاندان و پيروان و دوستان به راه افتادي و حقيقت را به روشني و درستي آشکار کردي، و به سوي خداوند - با حکمت و پند و اندرز نيکو فراخواندي، و به برپاداشتن حدود و فرمانبري از معبود امر کردي، و از پليدي و طغيان و سرکشي بازداشتي، ولي با تو به ستم و دشمني برخورد کردند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 321
کارزار با ذوالفقار به سان علي
فجاهدتهم بعد الايعاز لهم [الايعاذ اليهم] و تأکيد الحجة عليهم،فنکثوا ذمامک و بيعتک و أسخطوا ربک و جدک، و بدؤوک بالحرب، فثبت للطعن و الضرب، و طحنت جنود الفجار، و اقتحمت قسطل الغبار، مجالدا بذي الفقار، کأنک علي المختار.
پس با ايشان کارزار کردي پس از آنکه آنان را به انجام کار فراخواندي و حجت و دليل را بر ايشان آشکار نمودي، پس امان و بيعت تو را شکستند و پروردگار و نيايت را خشمگين کردند و جنگ را با تو آغاز نمودند، پس بر زخم زبانها و ضربه ها ايستادگي کردي، و لشگريان ستمگر هرزگان را درهم کوبيدي، در گرد و غبار برخاسته در ميدان جنگ وارد شدي، در حالي که با ذوالفقار کارزار مي کردي، به سان آن که حضرت علي مختار بودي.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 321
شگفتي فرشتگان از صبر حسين
فلما رأؤک ثابت الجاش، غير خائف و لا خاش، نصبوا لک غوائل مکرهم و قاتلوک بکيدهم و شرهم، و أمر اللعين جنوده، فمنعوک الماء و وروده، و ناجزوک القتال، و عاجلوک النزال، و رشقوک بالسهام و النبال، و بسطوا اليک أکف الاصطلام، و لم يرعوا لک ذماما، و لا راقبوا [راغبوا] فيک أثاما، في قتلهم أولياءک، و نهبهم رحالک، و أنت مقدم في الهبوات، و محتمل للأذيات، قد عجبت من صبرک ملائکة السماوات.
چون تو را پايدار- نه گريز پا، و نترس و شريف ديدند، شرارتهاي فريبهايشان را پيش آوردند و با حيله و بدي خود با تو جنگيدند و آن نفرين شده، لشگريانش را فرمان داد، پس تو را از آب و وارد شدن در آن بازداشتند و تو را به جنگ کشاندند، و در جنگ از شترها پياده شده، بر اسبها نشستند و بر تو شتافتند و با تير و سنگ زدند، و دستها را براي از ميان برداشتن و نابود کردن تو گشودند و احترام تو را حفظ نکردند و از جزاي گناه خويش در حق تو، در کشتن فرزندانت و تاراج بردنت نترسيدند، در حالي که تو پيشتاز در گرد و غبار و تحمل کننده ي آزارها و اذيتها بودي، فرشتگان آسمان از صبر و شکيبايي تو به شگفتي افتادند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص322 و321
زخمهاي کاري
فأحدقوا بک من کل الجهات، و أثخنوک بالجراح، و حالوا بينک و بين الرواح، و لم يبق لک ناصر، و أنت محتسب صابر، تذب عن نسوتک و أولادک حتي نکسوک عن جوادک [جوارک]، فهويت الي الأرض جريحا، تطؤک الخيول بحوافرها أو [و] تعلوک الطغاة ببواترها.
پس از هر سو دور تو را گرفتند و زخمهاي کاري بر تو زدند و نگذاشتند کارت تا شب به طول کشد، در حالي که براي تو ياوري نمانده و تو محتسب شکيبا بودي و از زنان و فرزندانت دفاع مي کردي تا اين که تو را از اسب انداختند، پس تو زخمي بر زمين افتادي، اسبها با سمهايشان بر تو تازيدند و ستمگران و سرکشان شمشيرهاي برانشان را بر تو فرود آوردند.
منبع:
بحار
منان آمدند، و براي تو در اعلي عليين عزا و ماتم بر پا شد، و به خاطر تو حور العين بر خود سيلي زدند و آسمان و ساکنانش و بهشت ها و خزانه دارانشان و کوههاي گسترده بر روي زمين و کرانه هايشان و درياها و ماهي هايشان و جنيان و فرزندانشان و خانه ي خدا و مقام ابراهيم و مشعر الحرام و حل و احرام گريستند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 323
الانوار/ ج98/ ص 322
آماده ي شهادت
قد رشح للموت جبينک، و اختلفت بالانقباض و الانبساط شمالک و يمينک تدير طرفا خفيا الي رحلم و بيتک، و قد شغلت بنفسک عن ولدک و أهاليک و أسرع شاردا، الي خيامک قاصدا، محمحما باکيا.
پيشانيت براي شهادت عرق کرده بود، و به راست و چپ کشيده مي شدي و به خود مي پيچيدي، گوشه ي چشمت را به سوي خاندانت گرداندي و از فکر فرزندان و خاندانت، به خود مشغول شدي، و اسبت گريزان به سوي خيمه هايت شتافت، در حالي که شيهه مي کرد و گريان بود.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 322
اهل حرم شتابان به سوي قتلگاه
فلما رأين النساء جوادک مخزيا، و نظرن [نظرت] سرجک عليه ملويا، برزن من الخدور، ناشرات الشعور، علي الخدود لاطمات الوجوه سافرات، [و] بالعويل داعيات و بعد العز مذللات، و الي مصرعک مبادرات.
هنگامي که زنان، اسبت را شرمسار ديدند و بر روي زين برگشته ات نگاه کردند، از سراپرده ها برون آمدند، (با) موهاي پريشان و بر گونه ها سيلي مي زدند ولي چهره ها به تمامي باز نشد، و شيون مي کردند و ناله مي زدند، در حالي که پس از عزت و شکوه، خوار و ذليل شده و به سوي قتلگاهت شتابنده بودند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 322
سر عزيز زهرا بر روي نيزه
و الشمر جالس علي صدرک، و مولغ [مولع] سيفه علي نحرک، قابض علي شيبتک بيده، ذابح لک بمهنده، قد سکنت حواسک، و خفيت أنفاسک، و رفع علي القناة [القنا] رأسک، و سبي أهلک کالعبيد، و صفدوا في الحديد، فوق اقتاب المطيات، تلفح وجوههم حر الهاجرات، يساقون في البراري و الفلوات، أيديهم مغلولة الي الأعناق يطاف بهم في الأسواق.
و شمر بر روي سينه ات نشسته بود. شمشيرش را بر گودي زير گلوي تو فرو برده و گيرنده ي محاسنت با دستش بود و سر تو را با شمشيرش مي بريد. در آن حال آرامش داشتي و نفسهايت آرام شده بود. سرت بر نيزه بلند شد و خانواده ات چون بندگان اسير شدند و در آهنها غل و زنجير گرديدند، بالاي پالان هاي چهار پايان چهره هايشان از گرماي ظهر تابستان مي سوخت و در بيابانها و دشتهاي پهناور پيش برده مي شدند دستهايشان به گردنهايشان آويخته در بازارها گردانيده مي شدند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 322
با کشتن تو اسلام را کشتند
فالويل للعصاة الفساق، لقد قتلوا بقتلک الاسلام، و عطلوا الصلاة و الصيام و نقضوا السنن و الأحکام، و هدموا قواعد الايمان، و حرفواآيات القرآن، و هملجوا [همجلوا] في البغي و العدوان.
پس واي بر سرکشان هرزه ي گنهکار، با کشتن تو اسلام را کشتند و نماز و روزه را بيهوده و مهمل گذاشتند و سنتها و احکام را نقض نمودند، و پايه هاي ايمان را نابود کردند و آيات قرآن را تحريف نمودند و در فساد و دشمني سخت پيش رفتند.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 322
کتاب خدا رها شد
لقد أصبح رسول الله صلي الله عليه و آله موتورا، و عاد کتاب الله عز و جل مهجورا و غودر الحق اذ قهرت مقهورا، وفقد بفقدک التکبير و التحليل، و التحريم و التحليل و التنزيل و التأويل، و ظهر بعدک التغيير و التبديل، و الالحاد و التعطيل، و الأهواء و الاضاليل، و الفتن و الأباطيل.
انتقام خون کشته ي رسول خدا صلي الله عليه و اله گرفته نشد و کتاب خداوند عز و جل رها شد، و به حق خيانت شد، آن گاه که تو مغلوب گرديدي، و با نابودي ات الله اکبر و لا اله الا الله و تحريم و تحليل و تنزيل و تأويل از ميان رفت. پس از تو تغيير و تبديل و بيديني و کفر و خواستهاي نفساني و گمراهي ها و آشوبها و بيهودگي ها و باطلها آشکار گرديد.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 322 و 323
پيامبر و زهرا گريان و سوگوار
فقام ناعيک عند قبر جدک الرسول صلي الله عليه و آله، فنعاک اليه بالدمع الهطول قائلا:
يا رسول الله قتل سبطک و فتاک، و استبيح أهلک و حماک، و سبيت بعدک ذراريک، و وقع المحذور بعترتک و ذويک. فانزعج الرسول، و بکي قلبه المهول، و عزاه بک الملائکة و الأنبياء، و فجعت بک امک الزهراء.
خبر دهنده ي مرگت در کنار قبر جدت رسول صلي الله عليه و اله به پا خواست و با اشک ريزان خبر مرگ تو را به حضرتش داد. در حالي که مي گفت:
اي رسول خدا، فرزندت و جوانت کشته شد، خانواده ات و نزديکانت بيچاره شدند و فرزندانت پس از تو اسير شدند و خانواده ات و افرادت در گرفتاري و بازداشت افتادند.
پيامبر آشفته خاطر شد و قلب گريانش بگريست، و به خاطر تو فرشتگان و پيامبران به او سر سلامتي دادند و مادرت زهرا سوگوار و مصيبت زده شد.
منبع:
بحار الانوار/ ج98/ ص 323
عزا و ماتم در اعلي عليين
واختلفت جنود الملائکة المقربين تعزي أباک أمير المؤمنين، و اقيمت لک الماتم في أعلا عليين، و لطمت عليک الحور العين، و بکت السماء و سکانها و الجنان و خزانها، و الهضاب و أقطارها، و البحار و حيتانها [و مکة و بنيانها]، و الجنان و ولدانها و البيت و المقام، و المشعر الحرام [المشعر و الحرم]، و الحل و الاحرام.
فرشتگان مقرب براي سوگواري و تسليت گفتن به پدرت امير مو
#حدیث_مهدوی
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
احاديث عن الامام المهدي(عجله الله تعالي فرجه الشريف)
أکثروا الدعاء بتعجيل الفَرج فإنَّ ذلک فرجُکُم
ای شیعه ما
براى تعجيل فَرَج زياد دعا كنيد، زيرا همين دعا كردن، فَرَج و گشايش شماست.
منابع:الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) / ج 2 / 471 / احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدي صاحب الزمان صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين ..... ص : 461الوافي / ج 2 / 425 / بيان ..... ص : 419بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 52 / 92 / باب 20 علة الغيبة و كيفية انتفاع الناس به في غيبته صلوات الله عليه ..... ص : 90
#حدیث_مهدوی
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
احاديث عن الامام المهدي(عجله الله تعالي فرجه الشريف)
«انا المهدي، و انا صاحب الزمان، و انا القائم الذي املأ الارض عدلا، کما ملئت جورا، و ان الأرض لا تخلو من حجة، و لا يبقي الناس في فترة، فهذه امانة لا تحدث بها الا اخوانک من اهل الحق».
ای شیعه ما
«من مهدي هستم، من صاحب الزمان هستم، من آن قائم هستم که روي زمين را پر از عدالت مي کنم، چنانکه با بي عدالتي پر شده باشد. هرگز روي زمين خالي از حجت نمي ماند و مردم در فترت نمي مانند. اين امانت است پيش تو، جز به برادرانت از اهل حق مگو».
ينابيع الموده/ ص464
هدایت شده از مجاهد فی سبیل الله
#حدیث_مهدوی
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
احاديث عن الامام المهدي(عجله الله تعالي فرجه الشريف)
مَنْ کانَتْ لَهُ إلَي اللّهِ حاجَةٌ فَلْ يغْتَسِلْ لَيلَةَ الْجُمُعَةِ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيلِ وَ يأْتِ مُصَلاّهُ.
ای شیعه ما
هر که خواستهاي و حاجتي از پيشگاه خداوند متعال دارد بعد از نيمه شب جمعه غسل کند و جهت مناجات و راز و نياز با خداوند، در جايگاه نمازش قرار گيرد.
مستدرک الوسائل/ ج2/ ص517/ ج2606
فرهنگ الفبایی مهدویت پیرامون حضرت مهدی (عج)
مشخصات کتاب
سرشناسه: تونهای، مجتبی، ۱۳۴۹
عنوان و نام پدیدآور: موعود نامه: فرهنگ الفبایی مهدویت پیرامون حضرت مهدی (عج)، غیبت، انتظار، ظهور و … / مجتبی تونهای.
مشخصات نشر: قم: مشهور، ۱۳۸۳.
مشخصات ظاهری: ۸۰۰ ص.
شابک: ۴۵۰۰۰ ریال؛ ۸۵۰۰۰ ریال: چاپ هفتم: 964-8350-53-1؛ ۸۵۰۰۰ ریال (چاپ دهم) ؛ ۸۵۰۰۰ ریال (چاپ دوازدهم) ؛ ۸۵۰۰۰ ریال (چاپ سیزدهم)
یادداشت: چاپ هفتم، دهم ٬ دوازدهم و سیزدهم: ۱۳۸۸.
یادداشت: کتابنامه: ص. [۷۹۱] - ۷۹۷.
موضوع: محمد بن حسن (عج)، امام دوازدهم، ۲۵۵ق
موضوع: مهدویت- دایرهالمعارفها
رده بندی کنگره: BP۵۱/۳۵/ت۹م۸ ۱۳۸۳
رده بندی دیویی: ۲۹۷/۴۶۲۰۳
شماره کتابشناسی ملی: ۱۰۴۴۳۵۱
حرف «آ»
آخر الزمان
آخر الزمان
روزگاری بر دنیا سپری شده که دیباچه زندگی دنیایی به شمار میآید و زمانی نیز خواهد گذشت که پایان این کتاب خواهد بود. برگههای پایانی کتاب زندگی انسان در زمین «آخِرُ الزّمان» خوانده میشود.
«آخِرُ الزّمان» اصطلاحی است که در فرهنگ اغلب ادیان بزرگ به چشم میخورد و در ادیان ابراهیمی، از برجستگی و اهمیت ویژهای برخوردار است.
این اصطلاح معمولاً به روزگار پایانی دنیا و رویدادهایی گفته میشود که ممکن است در این بخش از زندگی دنیوی به وقوع پیوندد؛ ادیان بزرگ در باره آن پیشگویی هایی کردهاند؛ برای مثال در «انجیل» آمده است:
«… و این را بدان که اوقات صعب در زمان آخر خواهد رسید، زیرا که خواهند بود مردم خود دوست و زرپرست و مغرور و متکبّر و کفرگو و نافرمان والدین و حق ناشناس و بیدین و بی الفت و بی وفا و خبث کننده و بیپرهیز و بیحلم و با خوبان بیاعتنا و خائن و کم حوصله و عبوس کننده و عیش را بر خدا ترجیح میدهند.»
(کتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانی، نامه دوم پولس حواری به تیموتیوس، باب سوم.)
قرآن مجید در آیات فراوان به دوران «آخِرُ الزّمان» اشاره کرده
(ر.ک: سوره واقعه (59)، آیات 40 و 14 و 49؛ حجر (15)، آیه 24؛ اعراف (128).)
و در معارف ارزشمند اسلامی، این اصطلاح در دو معنای کلی به کار رفته است:
1. مدت زمانی طولانی که با ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آغاز و با شروع رستاخیز بزرگ پایان مییابد. از این رو آن پیامبر الهی را پیامبر آخِرُ الزّمان نیز نامیدهاند.
(شیخ صدوق، کمالالدین، ج 1، ص 190؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 177؛ ج 2، ص 87؛ همچنین ر.ک: تفسیر قرطبی، ج 4، ص 306؛ تفسیر طبری، ج 1، ص 557.)
2. مدت زمانی که با ولادت واپسین جانشین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حضرت مهدی علیه السلام مقارن شده و زمان غیبت و ظهور را در بر گرفته، با شروع قیامت به انجام میرسد.
روایات معصومین علیهم السلام نشان میدهد:
یکم.
با سپری شدن این دوران، بساط زندگی دنیوی برچیده و مرحلهای جدید در نظام آفرینش آغاز میشود.
دوم.
آخِرُ الزّمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم میشود:
دوران نخست که در آن انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی میرسد. فساد اخلاقی و ستم همه جوامع بشری را فرا میگیرد و واپسین امیدهای بشری به ناامیدی میگراید. دوران بعد، عصر تحقّق وعدههای الهی به پیامبران و اولیای خدا است وبا قیام مصلح جهانی آغاز میشود. کلیات عقاید مربوط به «آخِرُ الزّمان» تقریباً از سوی همه فرقههای بزرگ اسلامی پذیرفته شده است؛ ولی در خصوص وابستگی این تحولات به ظهور مهدی موعود علیه السلام و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان دوازده امامی، حضرت مهدی علیه السلام و حکومت جهانی او را حسن ختام حیات بشر در کره زمین و او را همان موعود امتها میدانند.
در نظر آنان، با ظهور حضرت مهدی علیه السلام، برخی از ائمه و نیکان و صالحان و نیز بدان و تبهکاران تحت عنوان «رجعت» به دنیا باز میگردند و زندگی دنیایی پایان مییابد.
با گلگشتی در کلمات نورانی معصومان علیهم السلام، میتوان واژههایی را که بیانگر پیوند مهدویّت و آخِرُ الزّمان است، یافت.
این واژهها عبارت است از:
1. «آخِرُ الزَّمان»
(پایان زمان)
پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود:
«اَلا اُبَشِّرُکَ اَلا اُخْبِرُکَ یا عَلِیُّ فَقال:
بَلی یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ کانَ جَبْرَئیلُ عِندی آنِفاً وَ اَخْبَرَنی اَنَّ القائِمَ الَّذِی یَخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمانِ فَیَمْلَأُ الاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً مِنْ ذُرّیَّتِکَ مِنْ وُلْدِ الحُسَیْنِ.»
(ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص 357.)
«آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟
عرض کرد:
بله، یا رسول اللّه!
آن حضرت فرمود:
هم اینک جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد قائمی که در آخِرُ الزّمان ظهور میکند و زمین را پر از عدل و داد میسازد - همان گونه که از ظلم و جور آکنده شده - از نسل تو و از فرزندان حسین علیه السلام است.»
2. (لا تَذهَبُ الدُّنیا»
(دنیا به پایان نمیرسد)
این تعبیر بیانگر حتم
ی بودن تحقّق حوادثی است که پس از آن ذکر میشود.
عبداللّه بن مسعود میگوید:
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
«لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَلِیَ اُمَّتِی رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی یُقالُ لَهُ المَهْدِیُّ.»
(شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 182، ح 141 و ر.ک: سنن ترمذی، ج 4، ص 505؛ مسند احمد، ج 1، ص 377؛ تاریخ بغداد، ج 4، ص 388.)
(دنیا به پایان نمیرسد؛ مگر اینکه امت مرا مردی رهبری کند که از اهل بیت من است و به او مهدی گفته میشود.»
و روشن است دنیا به پایان نمیرسد مگر اینکه بخش پایانیاش (آخِرُ الزّمان) را پشت سر گذارد.
3. (لا تَقُومُ السّاعَة»
(قیامت برپا نمیشود)
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
«لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یَقُومَ قائِمٌ لِلحَقِّ مِنَّا وَ ذلِکَ حِینَ یَأذَنُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَکَ …»
(شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص59؛ ر.ک: کشف الغمة، ج 2، ص 459.)
(قیامت بر پا نمیشود تا اینکه قیام کنندهای به حق از خاندان ما قیام کند و این هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید و هر کس از او پیروی کند، نجات مییابد و هر کس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد.»
4. (لا تَنقَضِی الاَیَّامُ»
(روزها منقضی نگردد)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«وَلا تَنْقَضِی الاَیَّامُ حَتّی یَمْلِکُ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی یُواطِیءُ اِسمُهُ اِسْمی.»
(طبری، آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 258.)
(روزها منقضی نگردد تا اینکه مردی از اهل بیت من بر زمین حکومت کند که همنام من است.»
5. (لَوْ لَمْ یَبقَ مِنَ الدُّنیا اِلاّ یَومٌ واحِدٌ»
(اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند)
امیرمؤمنان علیه السلام بر بالای منبر در شهر کوفه چنین فرمود:
«لَو لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا اِلاَّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلک الیَومَ حَتی یَبْعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِنّی.»
(کتاب الغیبة، ص 46. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 317، ح 4؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2، ص 227.)
(اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد تا اینکه مردی از خاندانم بر انگیخته شود.»
6. (عِندَ اِنقِطاعٍ مِنَ الزَّمانِ»
(در بخش پایانی زمان)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«یکُونُ عِنْدَ اِنقِطَاعٍ مِنَ الزَّمانِ وَ ظُهُورِ الفِتَنِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ المهدی عَطاؤهُ هَنیِئاً.»
(اربلی، کشف الغمة، ج 3، ص 260؛ ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 82.)
(هنگام پایان زمان و آشکار شدن فتنهها، مردی هست که به او مهدی گفته میشود و بخشش بسیار دارد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨الله اکبر۴
✨اشهدان لا اله الّا الله۲
✨اشهدان محمداً رسول الله۲
✨اشهدان علیاً ولی الله۲
✨حی علی الصلاة۲
✨حی علی الفلاح۲
✨حی علی خیر العمل۲
✨الله اکبر۲
✨لا اله الّا الله۲
🌟 #زنگ_تفکر 🌟
این کلام ابو علی سینا را باید با طلا نوشت:
"هر چیزی کمش دارو است
متوسطش غذا است
و زیادش سم است
حتی محبت کردن"
سه واقعیت محض:
۱- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها "شکسته" میشود.
۲- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به "وظیفه" میشود.
۳ - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز... "بی ارزش" میشی...
از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است... پس تا ذهنت را باز نکردی ، دهانت را باز نکن.
_________________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نهج_البلاغه
🔴اعتراض شدید رهبر انقلاب خطاب به مسئولان
💢افشاى سياست استحمارى معاويه
💠اى معاويه گروهى بسيار از مردم را به هلاكت كشاندى، و با گمراهى خود فريبشان دادى، و در موج سركش درياى جهالت خود غرقشان كردى، كه تاريكى ها آنان را فرا گرفت، و در امواج انواع شبهات غوطه ور گرديدند، كه از راه حق به بيراهه افتادند، و به دوران جاهليت گذشتگانشان روى آوردند، و به ويژگى هاى جاهلى خاندانشان نازيدند، جز اندكى از آگاهان كه مسير خود را تغيير دادند، و پس از آن كه تو را شناختند از تو جدا شدند، و از يارى كردن تو به سوى خدا گريختند، زيرا تو آنان را به كار دشوارى وا داشتى، و از راه راست منحرفشان ساختى. اى معاويه در كارهاى خود از خدا بترس، و اختيارت را از كف شيطان در آور، كه دنيا از تو بريده و آخرت به تو نزديك شده است.
📚 #نامه ۳۲
💥وقتی شاکر باشی
🌸غیر ممکن است که منفی ببافی...
وقتی قدردان باشی،
🌷غیر ممکن است خرده بگیری...
وقتی سپاسگذار باشی،
🌹امکان ندارد دچارِ احساسِ اندوه شوی...
💐خبر خوش این است که اگر فعلاً در زندگیات وضعیتی منفی داری،با شکرگزاری،مدت زمانِ زیادی طول نمیکشد که 🌺اوضاع دگرگون شود
این را بدان با حس قدردانی،
🌼وضعیت های منفی،در یک چشم به هم زدن،
همانند یک افسون،محو میشوند...
🌻هميشه مثبت باش و شكرگذار افكار ما قوي تر از اون چيزيه ك فكرشو ميكني👊✌️
.