6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نماهنگ
#سرداران_شهید
#رئيسعلیِ_ملّتِ_ایران
🌹رهبرانقلاب:
#شهيد_رئیسعلی_دلواری از نامهايی است كه هميشه دلهای مؤمن را در سراسر كشور به خود جذب ميكرده است...
📍حضور رهبرانقلاب در منزل رئيسعلی دلواری
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
23.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#دفاع_مقدس
#رئیسعلی_دلواری
#فرزند_ایران
◀️ دو قرن خصومت
حضرت آیتالله خامنهای:
«ما یاد رئیسعلی دلواری را از این جهت گرامی میداریم که این مرد شجاع، در راه اعتقاد دینی خود، تنها و در غربت با دشمنان جنگید...
یک مرد جوان، در همین سنین جوانیِ شما جوانان، در مقابل انگلیسیها ایستادگی کرد.
البته امروز با آن روز خیلی فرق کرده است؛ امروز همهی ملت ایران در مقابل قدرتهای متجاوز ایستادهاند.»
۱۳۷۰/۱۰/۱۳
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
پرونده #یاران_معصومین
👈 #سلمان_فارسی؛ از بردگی یهود تا سلمان محمدی
https://eitaa.com/salonemotalee/14262
👈 #حذیفه_بن_یمان؛ صحابی منافقشناس و از خواص یاران پیامبر و امام علی علیهماالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/2854
👈 #محمد_بن_ابیبکر؛ عابد قریش و از حواریون امام علی علیهالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/14542
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#یاران_معصومین
#محمد_بن_ابیبکر
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14599
◀️ قسمت سوم
🔶🔸فعالیتهای سیاسی
🔹فرمانداری مصر
امام علی علیهالسلام در اول رمضان سال ۳۶ هجری قمری محمد بن ابی بکر را به فرمانداری مصر منصوب کرد.[۳۴]
بیشتر منابع بر این عقیدهاند که محمد، قبل از مالک اشتر برای فرمانداری مصر فرستاده شد.[۳۵]
با توجه به دلایل و شواهد موجود، حکومت مصر در ابتدای خلافت امام علی(ع)، به قیس بن سعد بن عباده و پس از وی به محمد بن ابی بکر رسید و هنگامی که اداره اوضاع مصر بر محمد مشکل شد، امام تصمیم گرفت مالک اشتر را بر مصر بگمارد.[۳۶]
🔹چالش در ساماندهی اوضاع مصر
نخستین مسئلهای که محمد بن ابی بکر در مصر با آن روبهرو گردید، مشکل عزلتنشینان بود.
آنان کسانی بودند که پس از قتل عثمان به خونخواهی وی و به منظور همدردی در غم کشته شدن او در «خربتا» یکی از مناطق مصر عزلت پیشه کردند و از بیعت با امام علی علیهالسلام سر باز زدند.
محمد یکماه پس از ورودش به مصر، به دستور امام علی، نامهای به عزلتنشینان نوشت و از آنان خواست به فرمانش درآمده با او بیعت کنند و یا از مصر خارج شوند.
آنان این پیشنهاد را نپذیرفتند و پاسخ دادند:
«در جنگ با ما عجله نکن»[۳۷]
محمد مدتی با آنان مدارا کرد تا جنگ صفین به پایان رسید.
آنها نیز ابتدا از رویارویی با محمد بیم داشتند، ولی با پایان یافتن جنگ صفین و مسئله حکمیت و متشنج شدن اوضاع خلافت اسلامی جرأت مخالفت یافته، عَلَم طغیان برافراشتند.
جنگهایی بین آنها و سپاه محمد درگرفت که به شکست سپاه محمد انجامید و ظاهرا محمد، با درک این موضوع که قادر به از بین بردن فتنه آنان نیست با آنها قرارداد صلحی بست و آنان پذیرفتند که به فسطاط، مقر حکومت محمد وارد نشوند.
آنها سپس به سرزمینهای تحت حاکمیت معاویة بن ابی سفیان کوچ کرده، سرانجام به او پیوستند.[۳۸]
با پیچیدهتر شدن وضعیت مصر و ناتوانی محمد در سرکوب عزلتنشینان و نیز خردهگیری برخی از مصریان که او را کم سن و سال میدانستند،[۳۹] امام علی تصمیم گرفت فردی قدرتمندتر و با تجربهتر را روانه این منطقه نماید.
بههمینخاطر، مالک اشتر را راهی مصر کرد.
اگر چه مالک پس از حرکت به سوی مصر در منطقهای به نام «قلزم» توسط عوامل معاویه به شهادت رسید، اما محمد از اینکه امام شخص دیگری را به جای وی به حکومت مصر گماشته بود دلگیر شد.
امام برای دلجویی از محمد در نامهای به وی چنین نوشت:
«خبر یافتم که از فرستادن اشتر برای تصدی کاری که در عهده داری دلتنگ شدهای.
آنچه کردم نه برای آن است که تو را کندکار شمردم، یا انتظار کوشش بیشتری بردم، و اگر آنچه را در فرمان توست از دستت گرفتم، بر جایی حکومتت دادم که سر و سامان دادن آن بر تو آسانتر است و حکمرانیات بر آن تو را خوشتر.»[۴۰]
🔹حمله سپاه شام به مصر
معاویه پس از فارغ شدن از جنگ صفین، در صدد حمله به مصر برآمد.
او نامهای به سران عزلتنشینان نوشت و آنان را به پیوستن به خود فراخواند.[۴۱]
هنگامی که سپاه معاویه به فرماندهی عمرو بن عاص بر مصر حمله برد، نیرویی بالغ بر ده هزار نفر[۴۲] از عزلتنشینان عثمانی به آنها پیوست.
سرانجام در جنگ نابرابری که میان سپاه شش هزار نفری معاویه و به پشتیبانی عزلتنشینان عثمانی صورت گرفت، سپاه دو هزار نفری محمد بن ابیبکر به فرماندهی کنانة بن بشر، در منطقه «المسناة» شکست خورد و فرمانده سپاهِ محمد نیز به شهادت رسید.
🔶🔸شهادت
در خصوص چگونگی شهادت محمد بن ابیبکر چند دیدگاه وجود دارد.
بیشتر منابع بر این عقیدهاند که پس از شکست سپاه محمد در مقابل شامیان، اطرافیانش او را تنها گذاشته، متواری شدند و محمد به تنهایی به خرابهای پناه برد و در آنجا توسط معاویة بن حدیج (از سران عزلتنشینان) به شهادت رسید و در دل الاغ مردهای قرار داده و سوزانده شد.[۴۳]
برخی گفتهاند:
او پس از متواری شدن اطرافیانش، در خانه جبلة بن مسروق یا زنی از بنی غافق پنهان شد و پس از آن در جنگ با معاویة بن حدیج و در میدان جنگ به شهادت رسید.[۴۴]
نیز نقل شده که عمرو عاص وی را اسیر کرد و سپس به شهادت رساند.[۴۵]
تاریخ شهادت محمد بن ابی بکر را ماه صفر سال ۳۸ هجری دانستهاند.[۴۶]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14685
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
3.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اربعین
🎥 اینجا خانۀ پدری امام زمان(عج) است
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14603
◀️ قسمت بیستم
پیرمردی که همراه آنها بوده، میگوید:
"رستگار شدی، اسماعیل!"
اسماعیل تعجب میکند که اسم او را از کجا میدانند.
پیرمرد میگوید:
"ایشان امام زمان تو هستند."
اسماعیل هیجانزده و خوشحال پیش میرود و پاهای امامش را میبوسد
آن حضرت - که جان من به فدای ایشان باد - اسب خود را به حرکت در میآورد.
اسماعیل هم دواندوان با آنها حرکت میکند. امام به او میفرماید: "برگرد"
اسماعیل که سر از پا نمیشناخته، میگوید:
"حال که موفق به زیارت شما شدهام، هرگز رهایتان نخواهم کرد"
امام میفرماید:
"مصلحت در آن است که برگردی."
اسماعیل باز میگوید:
"از شما جدا نخواهم شد."
در این موقع آن پیرمرد میگوید:
"اسماعیل! آیا شرم نمیکنی که امام زمانت دو بار به تو دستور بازگشت دادند و تو مخالفت میکنی؟!"
اسماعیل به خود میآید و ناگزیر میایستد.
حضرت با اصحاب خود میروند تا از نظر غایب میشوند.
اسماعیل که به خاطر جدا ماندن از امام خود متاسف شده و از آن ماجرا، متحیر مانده بود، ساعتی همانجا مینشیند.
حالش که بهتر میشود، به سامرا باز میگردد و به حرم میرود،
خادمان حرم وقتی حال او را دگرگون میبینند، میپرسند:
"چه اتفاقی افتاده؟!"
اسماعیل ماجرا را تعریف میکند.
خادمان به او میگویند:
"پایت را نشان بده تا ببینیم آن جراحت در چه حال است"
هنگامی که اسماعیل پای چپش را نشان میدهد. متوجه میشود که هیچ نشانی از دمل و جراحت بر روی آن نیست.
از تعجب فراوان، فکر میکند که شاید آن دمل، روی پای دیگرش بوده است.
آن پایش را هم نشان میدهد؛ اما هیچ اثری از آن نمیبیند.
در اینجا مردم در اطرافش ازدحام میکنند و لباسهایش را تکهتکه کرده و به عنوان تبرک با خود میبرند."
..... چگونه میتوانستم چنین معجزهای را باور کنم؛ گفتم:
"ماجرای عجیبی است!"
ابوراجح ادامه داد:
"اسماعیل به بغداد میرود.
سیدبن طاووس پس از شنیدن ماجرای شفا یافتن اسماعیل و بعد از دیدن پای او، بیهوش میشود.
زمانی که به هوش میآید، همان جراحان بغدادی را جمع میکند و با نشان دادن اسماعیل، میگوید:
"خوب است که جراحت پای این جوان را معالجه کنید!"
آنها میگویند: "جز بریدن چارهای نیست و اگر آن را ببریم او خواهد مُرد"
سید میپرسد: "اگر جراحت بریده شود و اسماعیل نمیرد، چه مدت طول میکشد تا جای آن بهبود پیدا کند؟"
آنها میگویند: "دوماه طول خواهد کشید؛ اما جای بریدگی گود میماند و بر روی آن مو نمیروید"
سید میپرسد: "از دفعه قبل که جراحت او را معاینه کردید چند روز میگذرد؟"
می گویند: "ده روز!"
سید پای اسماعیل را به جراحان نشان میدهد.
دهان آنها از حیرت باز میماند.
یکی از آنها فریاد می.زند: "این کار حضرت مسیح است!"
سید میگوید: "ما خود بهتر میدانیم که این کار کدام بزرگوار است."
پس از آن، اسماعیل به حلّه باز میگردد و مردم حلّه نیز پای او را میبینند و از آن معجزه خبردار میشوند."
گفتم: "باورش برایم سخت است. چطور ممکن است که انسانی صدها سال عمر کند و هنوز جوان باشد؟!"
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14687
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مسلمانان_صهیونیست
کار ویژه «شبکه نفوذ»
برای ایجاد تصویری «#دروغگو»
از ایرانوایرانی
◀️ مقاله اول؛
اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگنرم https://eitaa.com/salonemotalee/14395
◀️ مقاله دوم؛
فریبکاری در ظاهرسازی از «صداقت» انسان غربی؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14605
🔗ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee