هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14707
◀️ قسمت بیستوسوم
امحباب ساکت شد و زانوهایش را مالید:
- همین؟!
- کاش میتوانستم هر روز بروم. خیلی چیزها یاد گرفتم. باور نمیکردم دختری به آن جوانی، آن قدر باسواد باشد.
هیچ نشانی از تکبر و فضلفروشی در او نبود.
در تمام مدت، همه نگاهها و دلها متوجه او بود و او نگاه مهربانش را بین همه تقسیم میکرد.
چقدر دلربا بود!
ام حباب باز ساکت شد و مالیدن زانوهایش را از سر گرفت.
- با او صحبت نکردی؟
- نکند انتظار داشتی همانجا او را برایت خواستگاری میکردم؟
- نه، ولی…..
- مجلس هم که تمام شد و زنها رفتند، من از جایم تکان نخوردم.
او و زنی که بعد فهمیدم مادر اوست، کنارم نشستند و با مهربانی احوالم را پرسیدند.
گفتم: از دو محله آن طرفتر کوبیدهام تا در درس شما شرکت کنم. حیف که راهم دور است وگرنه هر روز میآمدم. ریحانه رفت و برایم خرما و شربت آورد.
بدان که اگر ریحانه قسمت تو باشد، بهترین مادر زن دنیا را خواهی داشت.
به هر حال ریحانه تربیت شدهی اوست.
چنان با من گرم گرفته بودند که انگار سالهاست که با هم رفت و آمد داریم.
بعد مادرش از من چیزی پرسید که باعث شد کلهام را به کار بیندازم.
با دستپاچگی پرسیدم:
"چه گفت؟! چرا هر بار که دو جمله حرف میزنی، اینقدر زانوهایت را میمالی؟!"
- صبر داشته باش، یک سال آنجا نبودهام که انتظار داری تا شب اینجا بشینم و حرف بزنم.
- بلاخره نگفتی چه پرسید که تو مجبور شدی کلهات را به کار بیندازی؟
- پرسید: "خانهتان کجاست؟ شاید روزی گذرمان افتاد و توانستیم به شما سری بزنیم."
- باید نام ابونعیم زرگر را شنیده باشید………..
…….. فریاد زدم: امحباب، قرارمان این نبود که تو خودت را معرفی کنی. یک بار هم که کلهات را به کار انداختی، همه چیز را خراب کردی.
اخم کرد و گفت:
دندان به جگر بگیر. گفتم: لابد نام ابونعیم زرگر را شنیدهاید. چشمهای ریحانه درخشید و مادرش گفت: "بله! او را میشناسیم."
گفتم: "ما همسایه آنها هستیم."
آن وقت ریحانه گوشوارههایی را که به گوش داشت، از زیر خرمن انبوه موهای بلندش نشان داد و گفت:
"این گوشوارهها را از مغازه آنها خریدهایم."
امحباب دوباره ساکت شد و اینبار به خیال خودش لبخند زیرکانهای زد.
- منظورت را از این ادا و اطوارها نمیفهمم! چرا باز ساکت شدی؟!
زانوهایش را مالید و گفت:
"تو واقعا” خنگی! به حرفی که ریحانه زده، دقت نکردی؟!"
- کدام حرفش؟
- ریحانه دختر با سوادی است. از روی حساب حرف میزند. او نگفت این گوشواره را از مغازه ابونعیم خریدهایم، بلکه گفت: از مغازه آنها خریدهایم.
میدانی یعنی چه؟! یعنی مغازه ابونعیم و هاشم. او به این صورت به تو اشاره کرده است.
- این نشانه چیست؟!
- نشانهی این است که او هم به تو علاقه دارد.
زنبیل را که در آن نان و انبه و سبزیجات بود کنار زدم و گفتم:
"اینقدر آسمان و ریسمان به هم نباف.
هرگز این حرف سادهی او این معنایی که تو میگویی نمیدهد.
او چون میداند من نوه ابونعیم هستم و در مغازهاش کار میکنم، گفته؛ "مغازه آنها"
حالا بگو؛ بعد چه شد؟
امحباب دلخور شد
دوباره زانوهایش را مالش داد.
گفتم: "شاید هم حق با تو باشد.خواهش میکنم ادامه بده!"
همچنان با دلخوری، لبولوچهاش را ورچید و ادامه داد:
"من گفتم؛ عجب گوشواره قشنگی است! آفرین به ابونعیم و هنرش! آن وقت مادر ریحانه گفت؛ این را نوهاش هاشم ساخته است
من به ریحانه نگاه کردم.
اسم تو را که شنید، گونههایش قرمز شد و سرش را پایین انداخت.
- راست بگو امحباب، تو داری اینها را برای دلخوشی من میگویی!؟"
حرفم را نشنیده گرفت.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14775
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
شکر نعمت به جا بیاوریم:
چند دستگاه و اداره تصمیم بر این گرفتن برای رفاه حال زائرین امام حسین علیه السلام، چند دستگاه اتوبوس رایگان در اختیار اتوبوس رانی مهران قرار بدهند.
بدنه مردمی ستاد اربعین از این تصمیم مطلع شد و پیشنهاد داد اجازه داده شود این مسافرین با کمک نیروهای مردمی مستقر در مرز و پایانه مهران به صورت گزینشی و از بین افرادی که نیازمندند یا در راه مانده اند، یا به هر ترتیبی پول برای بازگشت ندارند انتخاب شوند.
البته تا جایی که امکانش باشه
کار سخت میشد ولی ارزشش را داشت
پیشنهاد مورد قبول واقع شد.
بچه ها دست به کار شدند
باید خیلی آرام و چراغ خاموش و بی سر و صدا، بین مردم جستجو میکردیم و اگر موردی به نظرمون میرسید که شرایطش رو داره باهاش وارد گفتگو میشدیم و مطمئن که میشدیم به سمت اتوبوس هدایتش میکردیم.
چه صحنه های زیبایی در این شناسایی و گفتگو با مردم برامون اتفاق افتاد
همه رو نمیشه گفت
ولی این یکی رو دوست دارم تعریف کنم
سلانه سلانه و بی توجه به اطراف داشت به سمت درب خروجی پایانه میرفت
هیچی همراهش نبود
حتی کولهپشتی هم نداشت
سبک و راحت
فقط یک چفیه سفید که اونو مچاله کرده بود و تو سینش محکم گرفته بود همراهش بود
گفتم برادر زیارت قبول
بدون اینکه توقف کنه جواب داد: ممنونم
گفتم از کدوم شهر اومدی ؟
گفت: ساوه
گفتم تنها یا با کاروان؟
گفت:تنهای تنها
گفتم با چی اومدی؟
جواب نداد و سرعتش رو بیشتر کرد. انگار از سؤالم خوشش نیومد
دنبالش رفتم
دوباره سؤالم رو تکرار کردم و بلندتر گفتم داداش با چی اومدی؟
با لبخند تلخی گفت: پیاده
گفتم: از ساوه منظورمه نه مسیر نجف تا کربلا
گفت: از ساوه منظورمه. تا اینجا ده روز تو راه بودم
گفتم:ده روز؟
پیاده؟
چرا؟
جواب نداد و رفت
پشت سرش گفتم وایستا
گوشش بدهکار نبود و انگار سرعتش رو بیشتر هم میکرد، طوری که بفهمونه به من که میخوام برم، مزاحمم نشو
پشت سرش گفتم برای ساوه اتوبوس صلواتی داریم، میخوای؟
یهو انگار پاهاش قفل شد، وایستاد
رسیدم کنارش
گفت: چی گفتی؟ اتوبوس رایگان داری؟
با لبخند گفتم: رایگانِ رایگان که نه. باید صلواتش رو بفرستی😊
گفت: باورم نمیشه
من میخواستم این مسیر رو مجدد پیاده برم
چون نه پول اومدن داشتم و نه پول برگشت
فقط به عشق مادرم که مریض هست نذر کردم امسال هر طور شده خودم رو به پیاده روی اربعین برسونم
همه چیز جور شد الا پول
دل زدم به دریا و پیاده راهی شدم
الان هم عجله دارم
میخوام سریع به مادرم برسم و این چفیه رو که همه جا همراهم بوده و به هر حرمی میرسیدم متبرکش میکردم رو به مادرم برسونم تا شفا پیدا کنه
شما واقعا اتوبوس صلواتی دارید؟
یعنی هیچی پول نمیگیرید؟
واقعا منو تا ساوه صلواتی میرسونید؟
بغلش کردم، پیشونیش رو بوسیدم و گفتم: آره داداشم، مهمون امام حسین علیه السلام هستی. انشاالله که مادرت هم شفا پیدا کنه، سریع تر برو که مادرت چشم انتظاره
تشکر کرد و راهی شد
همینطور که میرفت نگاهش میکردم و گفتم امام حسین جان، من فقط داستان یکی از این زوار عزیزت رو متوجه شدم و کلی به ارادتش به تو غبطه خوردم
هر کدوم از این مردمی که عاشقانه به زیارت اومدن یک داستان دارند که یک دنیا برای امثال من میتونه درس داشته باشه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
🕎 #یهود_و_ترویج_فحشا
ریشهیابی فساد جنسی افسارگسیخته در غرب
◀️ مقدمه
چند سالیست کشور ما در کنار بقیهی حقطلبان عالم، تحت هجمههای شدید و چندجانبهی دشمن و یک جنگ ترکیبی تمامعیار قرار دارد.
بدون شک یکی از مهمترین ابعاد این جنگ، هجمههای فرهنگی است.
با بررسی محصولات پُرمخاطب رسانهای و استراتژیک غرب که در کشور ما نیز تأثیرگذار بوده است، درمییابیم که تمرکز بینظیری بر روی «اباحهگری جنسی» قرار دارد.
بدون شک حیازدایی و مبارزه با حجاب اسلامی نیز مقدمهای برای رسیدن به همین «اباحهگری جنسی» است.
در کشورهای مبدأ این محصولات که یا در غرب هستند و یا تحت استعمار فکری غرب قرار دارند، هرزهنگاری یا پورنوگرافی، به یک صنعت تبدیل شده است.
سود حاصل از صنعت پورن در آمریکا، حدود پانزده میلیارد دلار تخمین زده شده است.
در حالیکه این رقم برای شرکت نتفلیکس که یک توزیعکنندهی فیلم در جهان است، حدود ۱۲ میلیارد دلار بوده و برای تمام هالیوود نیز حدود ۱۱میلیارد دلار. [۱]
البته این قبحزدایی از «فساد جنسی» (sexual corruption)، مختص به روابط زن و مرد نبوده و رسانههای متعدد غربی در حال عادیسازی روابط زن و مرد نامحرم، مرد و مرد، زن و زن، مرد و اشیاء، زن و حیوانات و… هستند.
نه فقط در فیلمهای پورنو [۲] بلکه در فیلمهای مطرح هالیوودی همچون سریالهای بسیار پُرطرفدار: «بازی تاج و تخت» و «وایکینگها»، شاهد فساد جنسی افسارگسیخته و البته تبلیغ روابط نامشروع هستیم.
تا جاییکه باعث همذاتپنداری مخاطب با همجنسبازان، متجاوزین و زناکاران میشود. [۳]
در کنار این موارد، ۳۵ درصد از تمام دانلودهای جهان، محتوای پورنو بوده [۴]
در آمریکا، کشور بهاصطلاح متمدن و پیشرفتهی چهان، در هر ثانیه، حدود سیهزار نفر در اینترنت محتوای پورنو میبینند و حدود سههزار دلار خرج خرید محتوای پورن میشود.
روزانه در ایالات متحده ۳۷ فیلم پورن ساخته شده و از بین چهلمیلیون نفر مراجعهکننده به سایتهای هرزهنگار، دویستهزار نفر رسماً معتاد به دیدن چنین محتوایی هستند. [۵]
همین امر باعث ایجاد کمپینهای ضد پورنو در آمریکا شده است، که متأسفانه تأثیر چندانی نداشته است.
ضمناً تمام این موارد و آمارها، براساس محتوای جنسی مستقیم بوده و سریالها، بازیهای کامپیوتری، کمیکهای پُر طرفدار و ویدئوکلیپهای موسیقی که در خود محتوای جنسی دارند، جزء پورنوگرافی بهحساب نیامدهاند!
متأسفانه این مسأله به صنعت-رسانهی انیمه در شرق نیز سرایت کرده و علاوه بر چند ژانر مستقیم پورنو در انیمهها، همجنسبازی بهطور گستردهای در انیمهها تبلیغ و ترویج میشود. [۶]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14777
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مسلمانان_صهیونیست
کار ویژه «شبکه نفوذ»
برای ایجاد تصویری «#دروغگو»
از ایرانوایرانی
◀️ مقاله اول؛
اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگنرم https://eitaa.com/salonemotalee/14395
◀️ مقاله دوم؛
فریبکاری در ظاهرسازی از «صداقت» انسان غربی؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14605
🔗ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مسلمانان_صهیونیست
کار ویژه «شبکه نفوذ»
برای ایجاد تصویری «#دروغگو»
از ایرانوایرانی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14690
◀️ مقاله سوم؛ ژانر وسترن در خدمت دروغگویی نظام لیبرالیسم ۱.
🔹«ژانر وسترن» (Western) یک «فُرم هنری» ظهور یافته در پس تأسیس و شکلگیری ایالات متحده آمریکا است که توانست در «پیشبرد اهداف رسانهای» این کشور نقشی بیبدیل ایفا نماید.
🔹نقشی که با استفادهی حداکثری از ابعاد صنعتی و پتانسیلهای گستردهی هنری ظهور یافته در «هنر هفتم» از گستردگی عمل ویژهای برخوردار شد و موفق شد تا الگوی «شهروندی» و «قانونمداری» نوینی را مبتنی بر «تفکر لیبرالیسم» ایجاد نماید و تودههای اجتماعی را به آن الگو رهنمون شود.
🔹البته «تفکر لیبرالیسم» در تنظیم الگوی جدید «شهروندی» با چالش مهمی مواجه بود.
زیرا پذیرش «قوانین» و تن دادن به هرگونه «مقرراتی» در حکم پذیرش «محدودیت» تلقّی میشد و این همان چیزی بود که «تفکر لیبرال» (Liberty) در تعارض با آن اعلام موجودیت کرد.
تفکری که اساس و بنمایه آن را آزادیهای فردی و رهایی انسان از هرگونه قیود و محدودیتی شامل میشد و بر این بستر بود که این تفکر اقدام به تعریف شاخصهای با عنوان «سبک زندگی اباحهگرایانه» و در قالب «سکولاریسم» (Secularism) مبادرت میورزید.
🔹سبک زندگی ویژهای که «بیدینی» و یا «بادینی» را اگرچه مشمول آزادیهای فردی میدانست؛
اما ظهور و بروز آن در «روابط اجتماعی» را مغایر با «آزادی» معرفی نموده؛
و در تعارض با اِعمال محدودیتهای ایجاد شده توسط «قوانین دینی» و «مقررات شرعی» برآمد
و داعیهدار آن گردید که به فرد فرد انسانها آزادی داده شود تا خواستها و هدفهای خود را مبتنی بر عقل و تجربه و بر بستر انگارههای «خِرَدگرایانه» خود دنبال سازد
و مبتنی آن این «انسان لیبرال» است که تصمیم میگیرد تا با ایمان به خدا و یا عدم ایمان به وجود خالق، رنگ و معنی جدیدی به زندگی فردی و شخصی خود ببخشد!
🔹به عبارت دیگر، «نظام لیبرالیسم» در مسیر تحقق «حکومت» و بسط یک «حاکمیت اجتماعی» ناگزیر و ناچار در وضع یک سری «قوانین» و تالیف «مقررات» میبود.
اتفاقی که از یکسو عدم تحقق آن موجب میشد تا ساختار و نظام شکل گرفته بر پایه «لیبرالیسم» در وضعیت «آنارشیسم» (Anarchism) قرار گیرد.
و از سوی دیگر تحقق آن نیز «تناقض» (Contradiction) و «پارادوکس» (Paradox) در منطق «لیبرالیسم» را آشکار مینمود.
زیرا «نظام لیبرالیسم» مبتنی بر شعار «خِرَدگرایی افراطی» (Rationalism) و با محور قرار دادن بَشر و با تمرکز بر «فردگرایی» (Individualism) و «اصالت بخشیدن به انسان» (Humanism) به عنوان تصمیمگیرنده مطلق در معنی بخشیدن به شیوهای متفاوت از زندگی تأکید میورزید.
شیوهای که مبتنی بر آن تنها این انسانها هستند که از توانایی ساختن جهان خود برخوردار میباشند؛ و در نتیجه پیگیری «قوانین دینی» و «مقرّرات شرعی» در امور حاکمیتی و تنظیم روابط اجتماعی امری مردود است؛
زیرا موجب ایجاد معذوریّت برای انسان و محدودیّت در ساخت جهان مدنظرشان خواهد شد!
🔹تفکری که با چنین منطقی بر آزادی مطلق انسانها تأکید میورزید و بر بستر این شعار توانسته بود جوامع را به غلبه خود درآورد و حالا همین تفکر برای تحقق «حکومت» و شکل دادن به یک ساختار «حاکمیتی» ناگزیر به وضع یک سری «قوانین» و «مقررات» است که موجب ایجاد محدودیت در روابط اجتماعی انسانها میشود!
🔹در این شرایط بود که «نظام لیبرالیسم» با استفادهی هوشمندانه از ظرفیت «رسانه» و مشخصاً با خلق و بهرهگیری هوشمندانه از قابلیت «ژانر» و گونهی «وسترن» توانست این «تناقض» و «پارادوکس» را بدون پاسخ منطقی رها کند
و الگوی «شهروندی» و «قانونمداری» نوینی را تعریف نماید که وضع قوانین و مقررات اجتماعی در آن بهصورت یک مطالبهی عمومی درآمده باشد
و به هیچ عنوان عملی شیطانی برای حذف قوانین و مقرّرات الهی از زندگی اجتماعی انسانها خوانده نشود
و در نتیجه شعار و ژست «آزادی» نظام لیبرالیسم را با چالش مواجه نسازد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14779
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14658
◀️ قسمت هفتادوسوم؛
📒 فصل یازدهم؛ دادگاه نظامی ۷.
🔶🔸ماقوت
همسرم غذا را آماده کرده بود و توانسته بود به زندان برساند
همچنین در آن روز از منزل برایم وسایل چای آوردند
افطاری خوشمزه و مطبوعی بود که به قدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم
این کار هر روز تکرار شد
در شبهای ماه رمضان برای من فرصت تلاوت دعا و ذکر فراهم شد
یادم میآید که در شب عید فطر نماز مستحبی "هزار قل هو الله" را خواندم
این دومین تجربه رمضانی من در زندان بود
در اولین زندانم نیمی از ماه رمضان را داخل زندان گذراندم و در این زندان تمام ماه رمضان را
در پنجمین زندان هم باز سراسر ماه رمضان را
اینها علیرغم سختیها و رنجهایی که داشت به خصوص در پنجمین زندان که شرح آن را خواهم داد فرصتهایی بود که از جهت تربیت نفس و توجه به پروردگار و تدبر در آیات قرآن و مفاهیم بلند آن بسیار برایم سودمند بود
بیشتر خاطراتی که در این زندان یادداشت کردهام، مربوط به ایام ماه مبارک رمضان است
در این زندان و زندان قبلی آشکارا شاهد فاجعه اخلاقی در میان زندانیان نظامی بودم
این فاجعه پیش از آنکه نشانه بیتوجهی و اهمال بوده باشد حاکی از وجود یک برنامهریزی بود
با آنکه ورود هر چیزی به زندان بدون بازرسی و کنترل شدید ممنوع بود اما دیدم که مواد مخدر چگونه میان زندانیان نظامی رواج داشت
به من اطلاع داده شد که برخی در زندان درجهداران شرابخواری میکنند
در این زندان و زندان قبلی دیدم که کسانی "بنگ" را به عنوان مواد مخدر استعمال میکنند
زندانیان میچرخند و بنگ میکشند و در حالتی شبیه به اغما هذیان میگویند
یک جوان سالم وقتی وارد این زندانها میشد به ناچار فاسد میگردید چون بیشتر به یک گنداب متعفن شبیه بود
هر کس به جز کسانی که خداوند به آنها رحم کرده باشد در آن میافتاد به گند و فساد آن دچار میشد
تازه اینجا به عنوان زندان نظامی تابع یک انضباط دقیق بود
حال قیاس کنید که زندانهای غیرنظامی در چه وضعی بودند
بدین جهت من ضمن تلاشهایم در داخل زندان؛ تلاش میکردم تا در این جو سراسر آلوده هر کس را بشود نجات داد، نجات دهم
کمی مانده به ماه رمضان زندانیان را جمع کردم
برایشان وعظ کردم
مرگ و آخرت و حساب قیامت را به یادشان آوردم
آنها به من قول دادند و قسم خوردند که روزه بگیرند
واقعاً هم روز اول روزه گرفتند
روز دوم هم تا ظهر تحمل کردند اما در اثر جو فاسد زندان اراده آنها سست شد
لذا تاثیر موعظه من در آنها به پایان رسید و روزه خود را خوردند
در خاطراتم نوشتم که چه کسی فقط روز نخست را روزه گرفت و چه کسی روزه را تا ظهر روز دوم ادامه داد و سپس خورد
🔶🔸دفاعیه در دادگاه نظامی
پرونده من در این زندان در دادگاه نظامی مطرح بود
دادگاه نظامی هم در وسط پادگان قرار داشت
رابطه من با این دادگاه در طول مدت زندان برقرار بود
یا دادگاه مرا برای پاسخگویی به سوالات احضار میکرد
و یا من در اعتراض به یک رشته مسائل به دادگاه نامه مینوشتم و در نتیجه دادگاه مرا برای پاسخ به اعتراضاتم احضار میکرد
من اعتراض کردم؛
چرا مرا با کفالت آزاد نمیکنند در حالی که قانون چنین اجازهای را میدهد؟!
چرا اجازه نمیدهند با خانواده و دوستانم ملاقات داشته باشم؟!
به نگاه داشتنم در سلول انفرادی علیرغم تکمیل مراحل بازجویی؟!
میدانستم که دادگاه قادر نیست هیچیک از چیزهایی را که خواسته بودم برایم تامین کند اما قصدم آن بود که در برابر تخلفات غیر قانونی آنها موضعی از طرف خود داشته باشم
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14790
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 با پای اراده به سوی قله🇮🇷
💬 نظر رهبر انقلاب درمورد سرودی که در دیدار اخیر خوانده شد
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
اللهم ارزقنا زیارت الحسین علیهالسلام
چقدر زیبا و سازنده
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما شما هم از این صحنهها در پیادهروی #اربعین زیاد دیدهاید!!!
چرا اینطوریه؟؟؟!
خدایا! دارم دیوونه میشم ...
مگه این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست؟!
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee