KayhanNews759797104121485654134403.pdf
حجم:
9.79M
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
تمام صفحات
#روزنامه_کیهان
امروز یکشنبه ششم آبان ۱۴۰۳
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
۲۳ اکتبر ۱۹۸۳
عملیات شهادتطلبانه در #بیروت
انهدام مقر تفنگداران آمریکایی با ۲۴۱ کشته
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/21662
◀️ قسمت پنجم:
🔹در گزارش كنگره آمريكا، بيشترين مسئوليت را متوجه سرهنگ «تيموتي جي. گرانتي» فرمانده نيروهاي مارينز دانسته بودند؛
زيرا تداركات امنيتي مقر ناكافي بوده و اشتباهات بزرگي از نظر موقعيت مكاني محل و همچنين سلسله مراتب فرماندهي وجود داشت.
🔹در بررسيها، اين نظر غلبه داشت كه هيچگونه پيشبيني و تداركات امنيتي، حراستي نميتواند جلوي كسي را كه از جانش گذشته است و ميخواهد عمليات انتحاري (شهادتطلبانه) انجام دهد، بگيرد.
نه تحقيقات و بررسيهاي آمريكاييها و نه تلافيجوييهاي فرانسويها واسرائيليها، هيچ كدام به نتيجهاي نرسيد.
🔹آمريكاييها به اين قناعت كردند كه واقعيت را بپذيرند و به جستجوي عوامل حادثه بپردازند.
«رابين رايت» درباره مقصرين و عوامل انفجار مارينز مينويسد:
«مقصرها و افراد مشكوك در درون ارتش شناخته شدند و براي آنها مجازات و تنبيهاتي در نظر گرفته شد؛ ولي اين اقداماتِ داخلي و مقطعي، خود دليلي بر اين امر بود كه ايالات متحدة آمريكا و همفكران غربياش، هنوز ابعاد اين پديدة جديد را نشناختهاند....
سرگرد باب جُردن ـ يكي از مجروحين حادثه ـ با لباس كار خونآلودش، انبوه تير آهنهاي خم شده و قطعات خرد شده بتون را كه دقايقي پيش از آن، محل زندگي و كار يك واحد نيروي دريايي بود، كنار ميزد.
جردن، با خشمي تبديل شده به بغض گفت:
چنين حمام خوني بعد از جنگ ويتنام نديدهام.
در حقيقت اين بزرگترين فاجعه براي ارتش آمريكا بعد از جنگ ويتنام بود.»
🔹«روبرت فيسك» در «ويلات وطن» گزارش كاملي از آنچه در مقر مارينز اتفاق افتاد، و او و همكارانش شاهد وقايع بعد از آن بودهاند، ارائه داده است.
به بخشهايي از آن اشاره ميشود:
«هنگامي كه سراسيمه خود را به محل انفجار رسانديم، تعجب كردم.
پيش از اين، ساختمان مارينز در حصار سيمهاي خاردار و موانع قرار داشت وحفاظت ميشد.
با تعجب از دوستم پرسيدم؛
مقر نيروهاي آمريكاييكجاست؟
او متعجبتر از من، به آن سوي سيمهاي خاردار جلويمان اشاره كرد و گفت:
«ساختمان كاملاً محو شده است.
در آن سوي دودها و خاكها. واقعاًچطور چنين چيزي ممكن است؟
ساختمان ديگر وجود ندارد.»
🔹جلوي مقر ويران شده، جوان ۱۸ ساله آمريكايي از نيروهاي مارينز در سنگري نگهباني ميداد.
از كنار او رد شديم و به داخل مقر وارد شديم.
در حاليكه پاي خود را روي تكههاي درختان قطع شده و ويرانهها ميگذاشتيم، به مياندود رفتيم.
در مقابلمان بدنهاي تكهتكه شدهاي با لباس نيروهاي مارينز افتاده بودند، هر كدام از سربازها، آسيبي ديده و يا اندامشان متلاشي شده بود.
دوستموحشتزده فرياد زد:
«آخر چه كسي توانسته چنين كاري انجام دهد؟».
سه نفري كه جلويمان بودند، نگاهي حزنانگيز به ما انداختند.
آن كه از همه كوچكتر و كمسن و سالتر به نظر ميرسيد، گفت:
«يك جوان با كلّي مواد منفجره با يك كاميون آمد، با آمدن او، همه چيز متلاشي شد...».
جيپي نظامي در مقابلمان ايستاده بود كه در كنار آن، بدن ده سرباز ـ و چهبسا بيشتر ـ از نيروهاي مارينز بر روي زمين، در يك صف واحد دراز كش شدهبودند.
انگار نمايش يا جشنوارهاي اجرا ميشد!
چهرة سربازهاي مرده، با پارچه و يا مشمع پوشيده بود و پاهايشان را غباري سياه از انفجار گرفته بود.
سرِ يكي از آنها بيرون بود ولي لايهاي گِل سياه روي آن را گرفته بود.
دهان او باز بود و پنداري در حال سخن گفتن است، ولي تكهاي از سر او متلاشي شده بود و هيچ حركتي نميتوانست بكند.
بر روي اجساد قربانيان، تابلوهاي سفيد رنگ كوچكي گذاشته بودند كه مشخصات هر كدام بر رويش نوشته شده و او را معرفي ميكرد.
اين احساس به من دست داد كه همه اينها حاصل انفجاري عظيم در انبار مهماتي بزرگ است.
گاهبيگاه صداي انفجار و شليك تيري به گوش ميرسيد.
با هر صداي انفجار، سه نفر از نيروهاي مارينز كه اطراف ما بودند، هراسان و سريع بر روي زمين دراز ميكشيدند و از ما نيز ميخواستند تا مثل آنها خيز برويم.
والحمدلله
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee