eitaa logo
سالن مطالعه
193 دنبال‌کننده
10هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
شب عید غدیر .mp3
4.06M
شرح و تفسیر نهج‌البلاغه به مناسبت عید غدیر درخدمت حجةالاسلام یک‌شنبه‌ ۲۶ تیر مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۴۲ 🖋 مقاله‌ی دهم؛ قسمت اول ◀️ حادثه‌ غدیر خم‌ و حدیث‌ غدیر، به‌ اعتراف‌ بزرگان‌ علمای اهل‌سنت‌، حدیثی‌ است‌ متواتر كه‌ هیچ‌ شكی‌ در صدور آن‌ نیست‌. (امینی، الغدیر، ۱ : ۲۹۴-۳۱۳ و نجفی مرعشی، ملحقات احقاق الحق، ۲ : ۴۲۳) و به‌ لحاظ‌ دلالت‌ برای شخص‌ منصفی‌ كه‌ بخواهد به‌ قصد تحقیق‌ آن‌ را بررسی‌ نماید، بقدری‌ از قرائن‌ حالیه‌ و مقالیه برخوردار می‌باشد كه‌ دلالت‌ این‌ حدیث‌ را بر ولایت‌ و امامت‌ حضرت‌ علی (ع) بعد از پیامبر اكرم (ص) كاملاً روشن‌ و آشكار می‌نماید. (میلانی، نفحات الازهار، ج۸و۹) 🔹 اما در این‌جا مهم‌ترین‌ مسئله‌ای‌ كه‌ در ارتباط‌ با حدیث‌ غدیر به‌ نظر می‌رسد، كه‌ حتی‌ از پرداختن‌ به‌ سند و دلالت‌ آن‌ نیز با اهمیت‌تر است‌، این‌ است‌ كه‌ پس‌ چرا آن‌گونه‌ كه‌ تاریخ‌ نشان می‌دهد، به‌ این‌ حدیث‌ عمل‌ نشد و تاریخ‌ اسلام‌ بر‌ خلاف‌ جهت‌ حدیث‌ غدیر رقم‌ خورد؟ 🔹 از عوامل‌ بسیار مهم‌ در عملكرد یك‌ قوم‌، مراجع‌ فکری‌ آن‌ قوم‌ می‌باشند كه‌ مستقیماً نقش خود را در گزینش‌ها و تعیین‌ رفتار یک قوم‌، ایفا می‌نمایند. در این‌ میان‌ نقش‌ مرجعیت‌ فكری و دینی‌ یهود كه‌ چند قرن‌ پیش‌ از ظهور اسلام‌ در جزیرة‌العرب‌ حضور داشتند بسیار حائز اهمیت‌ است‌. حضوری‌ كه‌ تأثیر آن‌ بر اعراب‌ از مرجعیت‌ نوپای‌ اسلام‌ بسیار ریشه‌دارتر بود. ◀️ برتری‌ فرهنگی‌ و علمی‌ یهود نسبت‌ به‌ اعراب‌ جاهلی 🔹 بی‌تردید یهودیان‌ نسبت‌ به‌ اعراب‌ در سطح‌ فكری و فرهنگی‌ بالاتری‌ قرار داشتند و در مقایسه‌ با اعراب‌ كه‌ از تمامی‌ مظاهر فرهنگ حتی‌ خواندن‌ و نوشتن‌ بی‌بهره‌ بودند، بسیار پیش بودند، و با داشتن‌ كتاب‌ و عالمان‌ دینی‌ از چنان‌ هیبتی‌ برخوردار بودند كه‌ خود بخود عرب جاهلی در برابر آنان‌ احساس‌ حقارت‌ می‌نمود و به‌ برتری آنان‌ اعتراف‌ داشت‌. 🔹 دكتر علی‌اكبر فیاض‌ می‌نویسد: یهود در عربستان‌، كنیسه‌ و مدرسه‌ و تمام‌ آداب تلمودی را داشت‌. بدین‌جهت‌ خودشان را از اعراب امّی خیلی‌ برتر می‌دانستند، خود اعراب نیز آنها را به‌ همین‌ سِمَت‌ ملاحظه می‌كردند و به‌ كاهنان‌ و علمای‌ آنها گوش‌ می‌دادند. از اعراب یهودی شده‌ در تاریخ‌ نیز نام‌ برده شده‌ است‌. (علی‌اكبر فیاض، تاریخ اسلام، ۴۷) 🔹 از این‌رو اهل كتاب در نظر اعراب‌ به‌ عنوان‌ دانشمندان‌ صاحب‌نظر جلوه‌ كرده‌ و همین امر موجب‌ خودباختگی‌ عرب‌ در برابر آنها بود. 🔹 علامه‌ طباطبایی‌ نیز‌ می‌گوید: یهود در دنیای‌ قبل‌ از اسلام‌ خود را اشرف‌ ملل‌ می‌دانست‌ و سیادت‌ و تقدم‌ بر سایر اقوام را حق‌ مسلّم‌ خود می‌پنداشت‌، و خود را اهل كتاب نامیده‌ به‌ داشتن‌ ربانیین و احبار مباهات می‌نمود. به‌ علم‌ و حكمت‌ خود می‌بالید و سایر مردم‌ را بی‌سواد می‌نامید. (محمدحسین طباطبایی، المیزان، ۶ : ۳۴) ◀️ یهود، مرجع اعراب جاهلی‌ 🔹 هیمنه‌ی‌ فكری یهود، در طول‌ چند قرن‌ بر اعرابی‌ كه‌ از‌ علوم‌ و معارف‌ تهی‌ بودند، باعث‌ شده‌ بود كه‌ آنان‌ در مسائل‌ معرفتی‌ همچون‌ شناخت‌ انبیاء، تاریخ‌ پیامبران‌ و امم‌ گذشته‌، به‌ اهل‌ كتاب‌ رجوع‌ نموده‌ و تكیه‌ و اعتمادشان‌ بر آنان‌ باشد. 🔹 از این‌رو می‌بینیم‌، در سال‌های اولیه‌ بعثت‌ پیامبر (ص)، قریش‌ نمایندگانی‌ را به‌ یثرب‌ می‌فرستد تا درباره‌ی‌ نبوت‌ آن‌ حضرت‌ از یهودیان‌ تحقیق‌ كنند. (ابن سعد، طبقات الكبری، ۱ : ۱۶۵) 🔹 برای‌ اثبات‌‌ مرجعیت‌‌ یهود در بین‌ اعراب‌، كافی‌ است‌ بدانیم‌ كم‌ نبودند كسانی‌ كه‌ وقتی‌ مواجه‌ با دعوت‌ به‌ اسلام‌ می‌شدند، به‌ حبر یا راهبی‌ مراجعه‌ نموده‌، صدق چنین‌ دعوتی‌ را جویا می‌گشتند.‌ گاهی‌ اهل‌ یك‌ قبیله‌ كه‌ اسلام‌ بر آنها عرضه می‌شد، به‌ سراغ‌ اهل‌ كتاب‌ رفته‌ و از نبوت‌ محمد (ص) سؤال‌ می‌نمودند. 🔹 در منا، پیامبر، قومی‌ را كه‌ میسره‌ نامی‌ در میان‌ آنها بود به‌ اسلام‌ دعوت‌ نمودند، قوم‌ مخالفت كردند، اما میسره‌ به‌ آنها گفت‌ به‌ سراغ‌ یهودیان فدک برویم‌ و در مورد ادعای‌ این‌ مرد از آنها سئوال‌ كنیم‌. (ابن كثیر، البدایة و النهایة، ۳ : ۱۷۸) 🔹 و مهم‌تر از همه‌، اسلام‌ اهل‌ یثرب‌ است‌ كه‌ زمینه‌ی‌ ایمان‌ آوردن‌ آنان‌، همان‌ اطمینان‌ و اعتمادی‌ است‌ كه‌ اوس‌ و خزرج‌ به‌ سخنان‌ یهودیان‌ به‌ عنوان‌ مراجع‌ فكری‌ خود داشتند. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2219 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۴۳ 🖋 مقاله‌ی دهم؛ قسمت دوم 🔹 زمانی‌ كه‌ پیامبر اكرم‌ (ص) با گروهی‌ از قبیله‌ی‌ خزرج‌ ملاقات‌ كرد و آنان‌ را دعوت‌ به‌ اسلام نمود، آنان‌ با توجه‌ به‌ آن‌چه‌ از یهودیان‌ درباره‌ی‌ ظهور قریب‌الوقوع‌ پیامبری‌ در این‌ سرزمین شنیده‌ بودند، به‌ یكدیگر گفتند: "بخدا قسم‌ این‌ همان‌ پیامبری‌ است‌ كه‌ یهود به‌ آمدنش‌ ما را وعده‌ می‌داد، بیایید در ایمان‌ بر آنها سبقت‌ بگیریم‌." (محمد ابن اسحاق، سیره ابن هشام، ۲ : ۲۹۲) ◀️ عملكرد یهود در برابر اسلام 🔹مرجعیت فكری یهود و اعتماد اعراب‌ به‌ آنها هرچند با پیشگویی‌هایی‌ كه‌ از ظهور پیامبر در سرزمین‌ حجاز نموده‌ بودند، زمینه‌ساز پذیرش‌ اسلام‌ توسط‌ برخی اعراب‌، بخصوص‌ انصار را فراهم‌ نمود، اما این‌ تكیه‌گاه‌ فكری‌‌ اعراب‌، بعد از اسلام بخصوص‌ بعد از هجرت‌ پیامبر (ص) به‌ مدینه‌ به‌گونه‌ی‌ دیگر رفتار نمود. 🔹 علت‌ چنین‌ امری‌، این‌ بود كه‌ آنان‌ هرچند منتظر‌ ظهور پیامبری‌ در سرزمین‌ عربستان بودند، اما نه‌ از نژاد عرب‌ و نه‌ از غیر بنی‌اسرائیل‌! یهود بر اساس‌ عقایدی‌ كه‌ به‌ شدت‌ تحریف شده‌ بود، اعتقاد داشت‌ هیچ‌گاه‌ نبوت‌ از بنی‌اسرائیل‌ خارج‌ نمی‌شود و همیشه‌ این‌ قوم‌ به‌عنوان‌ نژاد برتر باقی‌ خواهد ماند. و لذا هرچند به‌ فرموده‌ی‌ قرآن‌، پیامبر را همچون فرزندان‌ خویش‌ می‌شناختند، (بقره/۱۴۶؛ انعام/۲۰) اما به‌علت‌ خوی‌ برتری‌طلبی‌ و حسادت‌، در مقابل‌ پیامبر (ص) ایستادند، و در راه‌ نابودی‌ اسلام‌ از هیچ‌ تلاشی‌ فروگذار نكردند، تا جایی‌ كه‌ قرآن كریم‌ از آنها به‌ سخت‌ترین‌ دشمنان‌ نسبت‌ به‌ مؤمنین‌ یاد كرده‌ است‌. (مائده/۸۲) 🔹 احمد شلبی‌ می‌گوید: "یهود می‌خواست‌ كه‌ پیامبر از میان‌ آنها و برای‌ آنها باشد، و تسلط‌ آنان‌ را بر مردم‌ تقویت كند و جایگاه‌ آنها را برتری‌ بخشد. لیكن‌ اسلام‌ بدست‌ مردی‌ از عرب‌ كه‌ از یهود نبود، آمد و میان‌ مردم‌ مساوات‌ برقرار نمود، پس‌ یهود را به‌ عنوان‌ قوم‌ برتر باقی‌ نگذاشت‌." (احمد شلبی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ۴۴۴) 🔹 علامه‌ طباطبایی‌ می‌نویسد: "یهود وقتی‌ مشاهده‌ كرد كه‌ قرآنی‌ بر قریش‌ (كه‌ زمانی‌ به‌ خاطر علم‌ و كتاب‌ یهود در برابرآنها خضوع‌ می‌كردند) نازل‌ شده،‌ خصوصاً وقتی‌ در آن‌ كتاب‌ نظر كرد و آن‌ را كتابی‌ آسمانی‌ و ناظر به‌ سایر كتب‌ آسمانی‌ دید، آن‌ را سرشار از حقیقت‌ و مشتمل‌ بر عالی‌ترین‌ تعلیمات‌ و وحی‌ و كامل‌ترین‌ طریق‌ هدایت‌ یافت‌ از این‌رو بیشتر از پیش‌ به‌ ذلّت‌ و بی‌ارجی‌ علم‌ و كتاب خود كه‌ سال‌ها به‌ رخ‌ جهانیان‌ می‌كشید، پی‌ برد و به‌ ناچار از خواب‌ و خیال‌ بیدار شده‌ و به‌ طغیان و كفر خود افزود." (محمدحسین طباطبایی، المیزان، ۶ : ۳۴-۳۵) 🔹 لذا تاریخ‌ نشان‌ می‌دهد، یهود به‌ خاطر حسادت‌ و حس‌ برتری‌طلبی‌ كه‌ داشت‌ از هرگونه تلاشی‌ برای‌ نابودی‌ اسلام‌ دریغ‌ نكرد و از نفوذ فكری‌ و مرجعیت‌ خود، در بین‌ اعراب‌، بسیار بهره‌ برد. 🔹 علمای یهود از یك‌سو سراغ‌ مشركان‌ عرب‌ می‌رفتند، و آنان‌ را به‌ جنگ‌ با اسلام‌ ترغیب می‌نمودند. و در چنین‌ شرایطی‌ مشركان‌ از علمای یهود سؤال‌ می‌كردند؛ "شما كه‌ اهل‌ علم‌ و كتاب‌ اول‌ هستید، به‌ ما بگوئید آیا دین‌ ما بهتر است‌ یا دین‌ محمد یهودیان‌ در جواب می‌گفتند: "دین‌ شما برتر و به‌ حق‌ اولی‌تر است‌." (ابن كثیر، السیرة النبویة، ۱۱/۲۰۱) 🔹 همین‌ پاسخ‌ باعث‌ می‌شد مشركان‌ با روحیه‌ و انگیزه‌ی‌ بیشتری‌ به‌ جنگ‌ اسلام‌ بروند. قرآن‌ كریم‌، با نقل‌ این‌ قضاوت‌ بناحق‌ یهود كه در اثر كینه‌ و حسد نسبت‌ به‌ اسلام‌ صورت‌ گرفته‌ بود، آنان‌ را لعن‌ و نفرین‌ نموده‌ است‌. (نساء/۵۱-۵۲) 🔹 از سویی‌ دیگر، یهودیان‌ در میان‌ اعراب‌ مسلمان‌ به‌گونه‌ای‌ دیگر از نفوذ خود استفاده نموده‌ تا با ایجاد شك‌ در اعتقادات‌ مسلمین‌ و تضعیف‌ روحیه‌ آنان‌ موجبات‌ شكست‌ آنان‌ را در حمله‌ مشركین‌ فراهم‌ آورند. نمونه‌ای‌ از توطئه‌هایی‌ را كه‌ یهود انجام‌ می‌دادند و قرآن‌ نیز به آن‌ اشاره‌ دارد (آل عمران/۷۲) این‌ است‌ كه‌؛ "در اول‌ روز اظهار ایمان‌ می‌كردند و آخر روز از ایمان‌ خود برمی‌گشتند. تا مسلمانان‌ كه‌ هنوز آنان‌ را اهل‌ كتاب‌ و علم‌ می‌دانستند، بازگشت‌ آنان‌ را از ایمان‌، به‌ یافتن‌ مدركی‌ در تورات‌ مبنی‌ بر عدم‌ حقانیت‌ اسلام‌ نسبت‌ دهند و از این‌رو مسلمان‌ها هم دچار شك‌ و تردید نسبت‌ به‌ اسلام‌ و رسالت‌ پیامبر اكرم‌ (ص) شده‌ و به‌ كفر و یا عقاید یهود بازگردند." (سیوطی، الدر المنثور، ۲ : ۴۳؛ جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الرسول، ۶ : ۳۱) تو ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2232 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" باکلی رمان،داستان، مقاله و ... مفیدوخواندنی @salonemotalee
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جان نجف... اینم برای لحظات آخر عید غدیر امسال -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۶۲ قرآن کریم
۱۴۴ افسر جلومو گرفت گفت: اینجا سرعت قانونی هشتادتاست تو چرا صد و هشتادتا میرفتی؟ گفتم: گاندی میگه قوانین برای شکسته شدن ساخته شدن😊 گفت واقعا خردمندانه بود ولی خب الان پدر گاندی هم نمیتونه ماشینتو از پارکینگ دراره 😂 *به نام خدایی که علی را به ولایت منصوب کرد* *با سلام و ادب و تبریک عید بزرگ شیعه و روز انتصاب مولا علی علیه السلام به امامت و جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله محضر نورانی شما* *خدای متعال در قرآن مجید فرمودند* *الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا* *امروز دین شما را به حد کمال رساندم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم* *بخشی از آیه سه سوره مائده* *به اعتقاد شیعه و بخشی از علمای اهل سنت این آیه شریفه به مناسبت روز غدیر و انتصاب مولا علی علیه السلام به امامت بر امت پیامبر نازل شده است. طبق این آیه میتون به نکات زیر دست یافت.* ۱. مهم‌ترين روزنه‌ى اميد كفّار، مرگ پيامبر بود كه با تعيين حضرت على عليه السلام به رهبرى، آن روزنه بسته شد. ۲. كفّار از دينِ كامل مى‌ترسند، نه از دينى كه رهبرش تسليم، جهادش تعطيل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. ۳. اگر كفّار از شما مأيوس نشده‌اند، چه بسا نقصى از نظر رهبرى در دين شماست. ۴. دين بدون رهبر معصوم، كامل نيست. ۵. قوام مكتب به رهبرى معصوم است و تنها با وجود آن، كفّار مأيوس مى‌شوند، نه با چيز ديگر. ۶. همه‌ى نعمت‌ها بدون رهبرى الهى ناقص است. ۷. نصب على عليه السلام به امامت، اتمام نعمت است، و رها كردن ولايت او كفران نعمت و ناسپاسى نعمت و عواقب بدى دارد -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412150525671214.pdf
8.02M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز سه شنبه ۲۸ تیر ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۱۰۲م لباس‌های نو، که داخل کمد می‌گذاشتم، تکه‌تکه شده بود. همه را پاره کرده بودند. یاد وقت‌هایی افتادم که دلم نمی‌آمد این لباسها را تن بچه‌ها بکنم و می‌گفتم زود خراب می‌شوند. علیمردان کنار بچه‌ها، روی سکوی خانه نشسته بود و با دهان باز به حیاط و وسایل داخل حیاط نگاه می‌کرد. دستش را به زانو گرفته بود و با غم و حسرت نگاه می‌کرد. جارو را کنار حیاط پیدا کردم. پر از خاک و سنگ بود. جارو را به دیوار خاکی زدم. خاک و سنگ از جارو ریخت و تمام صورتم را گرفت. دستم را جلوی دهانم گرفتم و چشم‌هایم را بستم. سطل کهنه‌ای را که کنار خانه افتاده بود، برداشتم و بیرون رفتم. کنار منبع آب که خراب شده بود، کمی‌ آب پیدا کردم. سطل را توی آب زدم و برگشتم خانه. آب سطل را که توی اتاق‌ها پاشیدم، شوهرم با تعجب دستم را گرفت و پرسید: «فرنگیس، داری چه ‌کار می‌کنی؟ نکند می‌خواهی امشب اینجا بمانی؟» روبه‌رویش ایستادم و گفتم: «آره، می‌خواهم امشب توی خانۀ خودم بمانم. علیمردان، از من نخواه که چند روز دیگر آواره باشم. به جای این حرف‌ها، کمک کن. چیزی زیر بچه‌ها بینداز و برو ببین می توانی آب خوردن از چشمه پیدا کنی. تا تو برگردی، اتاق‌ها را آماده می‌کنم.» کم‌کم صداهای آشنا توی ده شنیده شد. همسایه‌ها و فامیل و مردم ده برگشتند. یکی‌یکی با ترس می‌آمدند. مرا که می‌دیدند، می‌خندیدند و می‌گفتند: «ها، اولین نفر شدی، درسته؟» با خوشحالی آمدن مردم را نگاه می‌کردم. جای خالی گوساله‌ و گاوم را تمیز کردم. باید دنبالشان می‌گشتم؛ شاید زنده بودند. یکی از زن‌های همسایه آمد و گفت: «فرنگیس، شنیده‌ام گوساله‌ات زنده است. توی دهات بغلی بوده. مردم آن را دیده‌اند.» با خوشحالی صورت زن را بوسیدم و گفتم: «به خدا اگر حرفت درست باشد، مژدگانی داری.» به علیمردان گفتم حواست به بچه‌ها باشد، فکر کنم بتوانم گوساله‌ را برگردانم. علیمردان با تعجب گفت: «فرنگ، بس کن. الآن آن گوساله‌ را برده‌اند، یا کشته شده‌... گوساله کجا بود؟ چقدر خوش خیالی تو. تازه، اگر کسی گوساله‌ات را پیدا کرده باشد، پس می‌دهد؟» روبرویش ایستادم و گفتم: «مالم حلال است... مالم را با خون جگر و زجر به دست آوردم. مال حلال به صاحبش برمی‌گردد. خدا مال مرا برمی‌گرداند. اگر گوساله زنده باشد، برش می‌گردانم.» علیمردان اخم کرد و گفت: «اگر من تو را می‌شناسم، فکر کنم اگر بروی دنبال گوساله، باید از عراق برت گردانم.» گفتم: «چرا این حرف را می‌زنی؟ می‌خواهی نروم؟» خودش را به مرتب کردن انبار مشغول کرد و گفت: «من کاری ندارم. خوشحال شدم. فهمیدم دیگر مخالفتی ندارد. چوب بلندی دست گرفتم و راه افتادم. از کنار مزرعه‌های سوخته که می‌گذشتم، مرتب چوب را توی خاک می‌کوبیدم که نکند مین جلوی پایم باشد. با احتیاط جلو را نگاه می‌کردم و قدم برمی‌داشتم. توی دشت، لاشۀ گوسفند‌ها و سگ‌های زیادی دیده می‌شد. زبان‌بسته‌ها تکه‌تکه شده بودند. هوا گرم بود. خسته بودم، ولی باید گاو و گوساله‌ام را پیدا می‌کردم. از دور لاشۀ گاوی را دیدم. تقریباً اندازۀ گاو من بود. خوب نگاه کردم و از زنگوله‌ای که به گردنش انداخته بودم، شناختمش. با عجله دویدم. وقتی بالای سرش رسیدم، آه از دلم بلند شد. کنارش نشستم و چشم‌هایم پر از اشک شد. معلوم بود که توی دشت ول شده و گلولۀ دشمن به آن خورده. توپ‌های صدام تکه‌تکه‌اش کرده بودند. قسمتی از لاشۀ گاو را کرم‌ها داشتند می‌خوردند. گاوم را خیلی دوست داشتم. و حالا این‌طور تکه‌تکه شده بود. کمی ‌که بالای سرش اشک ریختم، بلند شدم. حالا مانده بود گوساله‌ام. شاید آن یکی هم همین نزدیکی مرده بود. از عرض جاده گذشتم. نیروهای خودی هنوز با ماشین به سمت قصرشیرین می‌رفتند. برایشان دست بلند کردم و به طرف روستای بالا (کله‌جوب علیا) به راه افتادم. توی راه، مردم در حال آوردن و بردن وسایل بودند. زنی را دیدم که به سویم می‌آمد. دست بالا برد و بلند گفت: «سلام فرنگیس.» ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee