KayhanNews75979710412149535185256.pdf
10.06M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
امروز پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۱
۶ محرم ۱۴۴۴
۴ آگوست ۲۰۲۲
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🔥 تنها میان داعش 🔥
#تنها_میان_داعش
◀️ قسمت هشتم
💠 با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد : « فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی !»
💠کشتن مردان و به اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (ع)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام امام حسن (ع) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (ع) برای چی در این محل به سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریههای زنعمو رنگ امید و ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت کریم اهلبیت (ع) بگوید :«در جنگ جمل، امام حسن (ع) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (ع) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روانشناسی_و_مشاوره
#فرزندپروری
#سیره_امام_حسین_علیهالسلام
💠زندگی به سبک امام حسین علیهالسلام:
◀️ تربیت عملی:
🔅مؤثرترین عامل در تربیت اخلاقی و دینی فرزندان رفتارهای درست والدین است.
🔅کودک و نوجوانی که پیوسته شاهد اعمال نیک والدین است، بهطور غیرمستقیم سرمشق میگیرد و به انجام کارهای نیک تشویق میگردد.
♦️«شعیب بن عبدالرحمن خزائی» میگوید: هنگامیکه امام حسین (ع) در کربلا به شهادت رسید بر دوشش نشانهای وجود داشت. از امام سجاد (ع) درباره آن پرسیدند، امام سجاد (ع) بسیار گریست و فرمود: این، اثر بارهای غذایی است که پدرم بر دوشش حمل میکرد و به خانههای تهیدستان میبرد.
📚حلیه الابرار، ج ۱، ص ۵۸۲
♦️امام سجاد (ع) پیوسته این رفتار را از پدرش مشاهده کرد و سرمشق گرفت و عمل کرد. بدین سبب، امام «باقر» ع فرمود: پدرم علی بن الحسین (ع) شبها کیسه نان بر دوش حمل میکرد و به مستمندان صدقه میداد.
📚مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۱۵۳
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#پرونده_ویژه_جنگ_جهانی_غذا (۵۴)
مقاله بیستودوم
#بیلگیتس_و_دستکاری_ژنتیک
🔹بنیاد بیل و ملیندا گیتس از چند سال پیش، سرمایهگذاری گستردهای روی دستکاری ژنتیک محصولات کشاورزی و تولید محصولات تراریخته صورت داده است.
از سال ۲۰۱۰، این بنیاد سرمایهگذاری خود را روی شرکت مونسانتو، بزرگترین شرکت فعال در حوزهی دستکاری ژنتیک دانههای خوراکی و تولید کودهای شیمیایی! آغاز کرده است و انتقادات بسیاری در این زمینه متوجه این بنیاد بوده است. [۱] [۲]
🔹طبق معمول، بیل گیتس برای انجام آزمایشات ژنتیک، دیواری کوتاهتر کشورهای آفریقایی پیدا نکرده، [۳] چنانکه در حوزهی آزمایشهای دارویی و واکسنها هم این بنیاد سابقهی بسیار خرابی هم در افریقا و هم در هند دارد.
در برنامههای اهریمنی بیل گیتس برای سبد غذایی مردم دنیا، جدای از تبلیغات سنگین جهانی برای جا انداختن محصولات تراریخته طرحهای تولید گوشت مصنوعی، استفاده از حشرات و سوسک [۴] و حتی بازفرآوری گوشت جنازه انسانی دیده میشود!
در این راه، ابرسرمایهداران دیگر چون جف بزوس و مدیران شرکت گوگل هم با بیل گیتس همکاری دارند. [۵]
🔹 در این میان، شاید بخش بزرگی از مردم دنیا ندانند که بزرگترین مزرعه شخصی غلات در دنیا هم از آن بنیاد بیل و ملیندا گیتس است. [۶]
بیل گیتس در این مزرعه، بزرگترین ذخیرهگاه دانههای خوراکی از سراسر دنیا را جمعآوری کرده است. [۷]
مضافاً اینکه در همین نوامبر گذشته، او ۳۱۵ میلیون دلار روی برنامههای تغییرات ژنتیک دانههای گیاهی سرمایهگذاری کرده است. [۸]
بسیاری از تحلیلگران آلترنانیو، این کدها را نشان دیگری از برنامههای شوم بیل گیتس و شرکای او برای ایجاد انحصار (مونوپلی) بر غذای مردم جهان و از این طریق کنترل کامل روی بشریت در نظم نوین جهانی میدانند.
🔹از طرحهای عجیب و جنجالی بنیاد گیتس، اسپری کردن گرد و غبار در آسمان با هدف ایجاد لایهای در برابر خورشید با هدف کم کردن از شدت تابش آن است! البته از چند سال قبل، بحث استفاده سیستمیک و منظم از هوایپماها برای رها کردن گازها و بخارات مشکوک (موسوم به chemtrail) مطرح بوده است و این طرح عجیب و ترسناک گیتس به شدت یادآور ماجرای کمتریل است.
🔹در اواخر ۲۰۲۰، اخبار شراکت بیل گیتس با بخش بدنام و مرموز پنتاگون، یعنی «دارپا» (آژانس پژوهشهای پیشرفته دفاعی) در پروژهی واکسن ژنتیک نانوتک کووید ۱۹، بار دیگر توجهات را به روابط عمیق و گستردهی این چهرهی تاریک با دولت پنهان در ایالات متحده جلب کرد. [۹]
🔹در همین ماههای اخیر، خبر دیگری منتشر شد که پشههای دستکاری ژنتیکی شده که تنها به گونههای خاص آفات گیاهی حمله میبرند و پروژهی پژوهشی آن توسط بیل گیتس تأمین مالی شد، در مزارع فلوریدا رهاسازی شد. [۱۰]
برخی منابع، این را یک طرح پایلوت در آزمایش روش انقراض ژنتیکی میدانند که از مدتها قبل توسط دارپا دنبال می شود. [۱۱]
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2463
--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
مستند صوتی شنود - 16.mp3
18.28M
🎙 مستند صوتی شنود،
قسمت ۱۶
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
هرشب در "سالن مطالعه محله زینبیه"
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
مروری بر نکات جلسه شانزدهم:
🔻 جریان بیماری همسرم
🔻 هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند.
🔻 دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد.
🔻 خدا به چه کسانی بدهکار است؟
🔻 افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم.
🔻 آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت
🔻 وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است.
🔻 برای اموات باقیات صالحات بفرستید.
🔻 مواظب بدیهیات زندگی ام بودم
🔻 در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او
🔻 سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی.
🔻 اثر تقوای چشم
🔻 نباید شیاطین را به زندگی راه داد
🔻 چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟
🔻 شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان.
🔻 غفلت، کار اصلی شیطان
#مستند_صوتی_شنود
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامههای ماریه | قسمت سوم
🔹ماریه توی نامه سومش از خواب ترسناکی که دیده برامون نوشته، خوابی که وقتی اون رو برای رقیه کوچولو تعریف کرده، عمو عباس اون رو شنیده و بهشون قول داده که تا همیشه مراقبشون باشه.
#محرم
https://eitaa.com/salonemotalee
⬛️ #لطیفه_نکته (۱۵۸)
#با_قرآن_از_مدینه_تا_کربلا
▪️ به نام خدای مصیبت زدگان
*سلام*
*خداوند آرامبخش دلها در قرآن هدایتگر انسانها فرمود:
*الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ*
*همانان که چون پیشامد ناگواری به آنان برسد می گویند: ما از آنِ خداییم و به سوی او باز می گردیم*
سوره بقره آیه ۱۵۶
امام حسین علیه السلام هنگام شنیدن شهادت حضرت مسلم این آیه را تلاوت فرمودند و برای برخی دیگر از شهدا نیز این آیه شریفه را تلاوت فرمودند.
صابران، به جاى خود باختگى وپناهندگى به دیگران، تنها به خدا پناه مىبرند. زیرا از دید آنها، تمام جهان کلاس درس و میدان آزمایش است که باید در آن رشد کنیم.
دنیا جاى ماندن نیست، خوابگاه و عشرتکده نیست و شداید و سختیهاى آن نیز نشانهى بیمهرى خداوند نیست.
ناگواریها براى آن است که زیر پاى ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حرکت کنیم، بنابراین در تلخىها نیز شیرینى است. زیرا شکوفا شدن استعدادها وکامیابى از پاداشهاى الهى را بدنبال دارد.
ریشهى صبر، ایمان به خداوند، معاد و امید به دریافت پاداش است.
مصیبتهایى که از طرف اوست، تصرف مالک حقیقى و خداوند در مملوک خود است.
اگر انسان بداند که خداوند حکیم و رحیم است و او نیز بندهاى بوده که قبلاً هیچ نبوده؛ و حتّى بعد از مراحلى هم چیز قابل ذکرى نبوده است؛ «لم یکن شیئاً مذکورا» خواهد پذیرفت که من باید در اختیار او باشم.
او مرا از جماد به نبات، و از نبات به حیوان و از مرتبهى حیوانیّت به انسانیّت سوق داده و این حوادث را براى رشد و ارتقاى من قرار داده است.
همانگونه که ما دانهى گندم را زیر فشار، آرد مىکنیم و بعد نیز در آتش تنور، تبدیل به نان مىکنیم تا مراحل وجودى او را بالا بریم.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee