eitaa logo
سالن مطالعه
211 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.2هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
18.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌹🇮🇷🌹🏴 ؟! تفسیر بسیار زیبا و حکیمانه امام خامنه‌ای از فلسفه قیام سالار شهیدان. قسمت دوم: هدف چه بود؟ 🔗 بقیه قسمت‌ها ... قسمت اول: قضیه چیست؟ قسمت سوم: نظام اسلامی چیست؟ قسمت چهارم: اگر اسلام در شرف مرگ بود چه؟ قسمت پنجم: چه‌کسی باید به تکلیف عمل کند؟ قسمت ششم: موقعیت امام حسین علیه‌السلام؟ قسمت هفتم: زمان خروج ▪️🌹▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
21.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌹🇮🇷🌹🏴 ؟! تفسیر بسیار زیبا و حکیمانه امام خامنه‌ای از فلسفه قیام سالار شهیدان. قسمت سوم: نظام اسلامی چیست؟ 🔗 بقیه قسمت‌ها ... قسمت اول: قضیه چیست؟ قسمت دوم: هدف چه بود؟ قسمت چهارم: اگر اسلام در شرف مرگ بود چه؟ قسمت پنجم: چه‌کسی باید به تکلیف عمل کند؟ قسمت ششم: موقعیت امام حسین علیه‌السلام؟ قسمت هفتم: زمان خروج ▪️🌹▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
27.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌹🇮🇷🌹🏴 ؟! تفسیر بسیار زیبا و حکیمانه امام خامنه‌ای از فلسفه قیام سالار شهیدان. قسمت چهارم: اگر اسلام در شرف مرگ بود تکلیف‌مان چیست؟ 🔗 بقیه قسمت‌ها ... قسمت اول: قضیه چیست؟ قسمت دوم: هدف چه بود؟ قسمت سوم: نظام اسلامی چیست؟ قسمت پنجم: چه‌کسی باید به تکلیف عمل کند؟ قسمت ششم: موقعیت امام حسین علیه‌السلام؟ قسمت هفتم: زمان خروج ▪️🌹▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌹🇮🇷🌹🏴 ؟! تفسیر بسیار زیبا و حکیمانه امام خامنه‌ای از فلسفه قیام سالار شهیدان. قسمت پنجم: چه‌کسی باید به تکلیف عمل کند؟ 🔗 بقیه قسمت‌ها ... قسمت اول: قضیه چیست؟ قسمت دوم: هدف چه بود؟ قسمت سوم: نظام اسلامی چیست؟ قسمت چهارم: اگر اسلام مرد، تکلیف چیست؟ قسمت ششم: موقعیت امام حسین علیه‌السلام؟ قسمت هفتم: زمان خروج ▪️🌹▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌹🇮🇷🌹🏴 ؟! تفسیر بسیار زیبا و حکیمانه امام خامنه‌ای از فلسفه قیام سالار شهیدان. قسمت ششم: موقعیت امام حسین علیه‌السلام 🔗 بقیه قسمت‌ها ... قسمت اول: قضیه چیست؟ قسمت دوم: هدف چه بود؟ قسمت سوم: نظام اسلامی چیست؟ قسمت چهارم: اگر اسلام مرد، تکلیف چیست؟ قسمت پنجم: چه کسی باید به تکلیف عمل کند؟ قسمت ششم: موقعیت امام حسین علیه‌السلام؟ قسمت هفتم: زمان خروج ▪️🌹▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
14.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌹 🇮🇷 🌹🏴 ؟ تفسیر بسیار زیبا و حکیمانه امام خامنه‌ای از فلسفه قیام سالار شهیدان. قسمت هفتم: زمان خروج ◀️ قسمت‌های قبل: قسمت اول قسمت دوم قسمت سوم قسمت چهارم قسمت پنجم قسمت ششم ▪️🌹▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🏴🌹🇮🇷🌹🏴 💠 وقایع روز نهم محرم سال ۶۱ ق 💠 💥 شمربن‌ذی‌الجوشن با نامه‌ای كه از عبیداللّه داشت، پیش از ظهر روز پنج‌شنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه را برای عمر بن سعد قرائت كرد. 💥 شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبیداللّه‌بن‌زیاد امان‌نامه‌ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه‌السلام گرفته بود كه در این روز امان‌نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت. 🔹شمر نزدیك خیام امام حسین علیه‌السلام آمد و عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه‌السلام كه مادرشان ام البنین بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه برایتان امان گرفته‌ام. آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟ 💥در این روز اعلان جنگ شد. حضرت عباس، امام علیهماالسلام را باخبر كرد. امام حسین علیه‌السلام فرمود: "ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟!" حضرت عباس علیه‌السلام رفت و خبر آورد كه اینان مي‌گویند: یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید. امام حسین به عباس علیهماالسلام فرمودند: "اگر مي‌توانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند. و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال مي‌داند كه من بخاطر او؛ نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم." حضرت عباس علیه‌السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمربن‌سعد در موافقت با این در درخواست تردید داشت. سر انجام فرستاده عمربن‌سعد نزد عباس علیه‌السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه مي‌سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت. 🏴🌹------------------------------ ◀️ پی‌نوشت: ۱. وقایع الایام، ج۵، ص۲۷؛ ۲. مقتل الحسین، خوارزمی، ج۱، ص۲۴۴. 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🏴🏴🏴🏴🏴 🏴🏴 عصر تاسوعا امام حسین علیه‌السلام که قصد لشکریان ابن سعد ملعون را برای تعجیل در جنگ مشاهده فرمود و دریافت که رفتار و سخنان پندآموز او در آنها بی‌اثر است، به برادرش حضرت عباس علیه‌السلام فرمود: «اگر می‌توانی امروز آن‌ها را از جنگیدن با ما منصرف کنی، این کار را بکن. تا ما امشب برای پروردگار خود نماز بخوانیم؛ زیرا خداوند، خود می‌داند که من نماز و تلاوت کتابش قرآن را دوست دارم.» 🏴🏴 شب عاشورا سرانجام شب عاشورا فرا رسید. ▪️امام حسین علیه‌السلام، اصحاب و یاران خود را جمع کرد، حمد و ثنای الهی را به‌جای آورد، سپس رو به آنان فرمود: «من اصحاب و یارانی بهتر از اصحاب خود و اهل بیتی نیک‌تر از اهل بیت خود نمی‌شناسم. خداوند از جانب من به تمام شما پاداش و جزای خیر دهد. اینک شب، همچون پرده‌ای سیاه همه جا را فرا گرفته، شما نیز شب را مرکب خود قرار دهید و به راه بیفتید. هرکدامتان، دست یک نفر از افراد اهل بیت مرا بگیرد، در این سیاهی شب پراکنده شود و از این جا دور گردد و مرا با این دشمنان تنها بگذارد؛ زیرا این‌ها غیر از من، با کس دیگری کار ندارند.» ▪️در این حال برادران و تمام اهل بیت امام علیه‌السلام شروع به صحبت کردند و گفتند: «ای فرزند پیامبر خدا! مردم به ما چه می‌گویند و ما به آنها چه بگوییم؟ بگوییم سرور، بزرگ، سید، امام و فرزند دختر پیامبرمان را ترک کردیم و در رکاب او نه تیری پرتاب کردیم، نه نیزه‌ای انداختیم و نه شمشیری زدیم؟ نه به خدا قسم! ای فرزند پیامبر خدا! ما از تو جدا نخواهیم شد؛ بلکه با جان خود، از تو محافظت می‌کنیم تا اینکه در مقابل روی تو به شهادت برسیم و به همان سرنوشتی که تو دچار می‌شوی، دچار شویم. خداوند زندگی بعد از تو را زشت گرداند.» ▪️سپس «مسلم بن عوسجه» از جای برخاست و عرض کرد: «آیا ما تو را در این وضعیت که دشمن محاصره‌ات کرده رها کنیم و برویم؟ نه به خدا قسم! خداوند مرا در چنین حالی نبیند. من در اینجاتا نیزه خود را در سینه دشمن بشکنم و تا زمانی که شمشیر در دست دارم، با شمشیر بر آنها حمله کنم و اگر سلاحی هم نداشتم، با انداختن سنگ به سوی آنها می‌جنگم. من از تو جدا نمی‌گردم تا اینکه در رکاب تو به شهادت برسم.» ▪️بعد «سعید بن عبدالله حنفی» برخاست و گفت: «ما تو را تنها و غریب رها نمی‌کنیم تا خداوند بداند ما به سفارش پیامبر خدا (ص) درباره شما جامه عمل پوشانده‌ایم. اگر من بدانم که هفتاد مرتبه در راه شما کشته می‌شوم، سپس زنده شده، بعد مرا سوزانده و خاکستر وجودم را بر باد می‌دهند، باز دست از یاری شما برنخواهم داشت؛ تا اینکه همراه شما به شهادت برسم....» ▪️سپس «زهیر بن قین» از جای برخاست و گفت: «به خدا قسم آرزویم این است که هزار بار در راه شما کشته شده و زنده شوم، اما خداوند کشته شدن را از تو و جوانان تو که برادران و فرزندان و اهل بیتت هستند، دور کند.» ▪️یاران امام اینگونه یکصدا گفتند: «جان ما فدای جان تو! ما با دست و صورت خود از تو محافظت می‌کنیم. اگر مقابل روی تو به شهادت برسیم، به عهد خود با پروردگار وفا کرده‌ایم و به آنچه که بر عهده‌مان است، عمل نموده‌ایم.» 🏴 سپس امام فرمود: فردا همه شما کشته خواهید شد و جایگاه هریک را در بهشت به ایشان نشان داد. ▪️امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «آن شب عمه‌ام زینب مشغول پرستاری از من بود که پدرم این اشعار را می‌خواند: «یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل من صاحب او طالب قتیل والدهر لایقنع بالبدیل و انما الامر الی الجلیل و کل حی سالک السبیل» از این اشعار فهمیدم که بلا نازل شده و بغض کردم. عمه‌ام از جا پرید و فریاد زد: «کاش مرگ من رسیده بود و زنده نبودم. امروز مادرم فاطمه، پدرم علی و برادرم حسن را از دست می‌دهم.» ▪️پدرم فرمود: «خواهرم! شیطان شکیبایی‌ات را نرباید.» زینب عرض کرد: «پدر و مادر و جانم فدایت! آیا تن به مرگ داده‌ای؟» امام با چشمانی اشکبار فرمود: «اگر مرغ قطا را شبانه در آشیانه‌اش رها می‌کردند، می‌خوابید.» زینب گفت: «آیا تو را ظالمانه می‌کشند؟» پس سیلی بر صورت خود زد و گریبان چاک کرد و بی‌هوش شد. امام او را به هوش آورد و دلداری داد و فرمود: «پدر و مادر و برادرم بهتر از من بودند و رفتند.» و او را امر به صبر کرد. امام و یارانش تمام آن شب را بیدار بودند و مشغول مناجات و نماز. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/13435 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
1.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌹🇮🇷🌹🏴 🏴 🏴 نوای «مکن ای صبح طلوع» در حرم حضرت رقیه(س) در شب عاشورای سال ۴۰۱ 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- 📚 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🏴🏴 ساعت‌شمار کربلا ⬛️ طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاه‌شماری ایرانی»، واقعه کربلا به حساب گاه‌شماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی می‌شود. تاریخ شمسی هم مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می‌شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرف‌های مقتل‌نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. 🏴 روز عاشورا چگونه گذشت؟ در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می‌تواند داشته باشد) را استخراج کرده‌ایم و روایات مقتل‌نگارها را با این ساعت‌ها تنظیم کرده‌ایم. ▪️۵:۴۷ اذان صبح امام (ع) بعداز نماز صبح، برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری» طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعداز نماز صبح، به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند. ▪️حدود ساعت ۶:۰۰ امام حسین(ع) دستور دادند تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با خار بوته ‌ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند. ▪️طلوع آفتاب کمی بعد از طلوع آفتاب، امام(ع) سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. رو به روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه‌ای خواند. صفات و فضایل خودش، پدر و برادرش را یادآوری فرمودند و اینکه کوفیان به امام(ع) نامه نوشته‌اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده‌اند؟ آنها انکار کردند! امام(ع) نامه‌هایشان را به طرف آن‌ها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آن‌ها تمام کرده‌است. یکی از سران جبهه‌ی مقابل، از امام(ع) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمی‌پذیرد و آنها را از جنگ مقابله با پسر پیامبر(ص) نمی‌رهاند؟ این‌جا بود که امام(ع)، آن جمله معروف‌شان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده! ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام(ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده‌است. ▪️حدود ساعت ۸:۰۰ بعد از سخنرانی امام(ع)، چند نفر از اصحاب آن حضرت، به روایتی بُرَیر که «سید القرآء کوفه بود» و به روایتی زهیر خطاب به کوفیان، سخنان مشابهی گفتند. بعداز سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند. چند نفری دچار تردید شدند! از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند. ▪️حدود ساعت ۹:۰۰ روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می‌کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله، شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعداز انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانشان فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران شهید شدند. (تعداد دقیق را نمی‌دانیم. تعداد شهدای تیراندازی با تعداد شهدای حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده‌است.) ▪️حدود ساعت ۱۰:۰۰ بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن، در ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده‌ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد. بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین(ع) حمله کرد اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت. بعد‌از عقب‌نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیرباران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع)، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح، آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهرآشوب ۳۸ نفر ذکر کرده‌است. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/13446 ▪️🌹▪️-------------- @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🏴🏴 اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند. زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند. ▪️حدود ساعت ۱۱:۰۰ بعداز این حملات، امام‌(ع) دستور تک‌تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند؛ نگذارند که کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که شهید شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او شهید شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت: "کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم." مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».  یک بار، هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. ▪️اذان ظهر حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند، امام(ع) خطاب به اصحاب فرمودند: "یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم." یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متأثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.» امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» ▪️حدود ساعت ۱۳:۰۰ ۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر(س) بود. البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده‌است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.» ▪️حدود ساعت ۱۴:۰۰ عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست، اما امام(ع) او را مأمور رساندن آب به خیمه‌ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت، در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار، بعداز مرگ برادر عزیزش، گریه کرد و فرمود: «اکنون دیگر پشتم شکست.» ▪️حدود ساعت ۱۵:۰۰ امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی کند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره‌اش علی اصغر(س) را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد. امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ۱۰ نفر به مقابله با امام(ع) آمدند. بعداز شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشته‌اند: زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود، کسی جرأت نمی‌کرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان (ذوالجناح) متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» ادامه دارد ... ▪️🌹▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🏴🏴 ▪️۱۶:۰۶ مقارن با اذان عصر وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین(ع) کشته شود، شنیدم که می‌گفت: «به خدا پس از من، کسی را نخواهید کشت که خداوند از کشتن او، بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما! منتظر چیستید؟ مادرهای‌تان به عزای‌تان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد... ▪️حدود ساعت ۱۷:۰۰ بعداز شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته‌اند تمام این افراد، بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبان برای خیمه‌ها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعداز شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع) جنگید تا شهید شد. ▪️نزدیک غروب آفتاب سر امام(ع) را از بدن جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. آنگاه، به دستور عمر سعد، بر بدن مطهر امام(ع) و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود. ▪️۱۸:۴۹ مقارن با اذان مغرب داستان روز غم‌انگیز عاشورا، این‌طور تمام می‌شود! در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که: «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید! چرا که من بهترین مردمان را کشته‌ام!» السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین، الالعنة الله على القوم الظالمين من الاولين والاخرين التماس دعا ▪️🌹▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee