#دشمن_شناسی
#صهیونیسم_در_کلام_رهبری (۱۵)
امید را در دل نگه دارید؛
امید به عوض شدن چهرهی مُظلَم و تاریک و مخدوش دنیایی که امروز در زیر سلطهی ابرقدرتها است.
بدانید و مطمئن باشید که این وضع عوض میشود،
مطمئن باشید که این فضای ظلم و جُوری که امروز مشاهده میکنید در دنیا، از
زورگویی،
بدگویی،
خباثت
و رذالت
که مظهرش
سران آمریکا
و سران صهیونیستاند،
و دیگران هم کموبیش همینجور
این بدون تردید تغییر پیدا خواهد کرد؛
این، آن امیدی است که ما داریم.
ما باید کمک کنیم،
از خدا بخواهیم
و خودمان تلاش کنیم که آن روز را جلو بیندازیم و نزدیک کنیم
انشاءالله
.۱۳۹۷/۰۲/۱۰
بیانات در دیدار کارگران
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت نوزدهم
داشت صدای اذان می آمد.
از پشت پنجره، نگاهی به سمت زینبیه انداختم و کبوتر خیالم را تا کنار گنبد طلایی حرم پرواز دادم.
آسمان مهتابی بود و گنبد طلایی حرم توی آن تاریکی، مثل خورشید میدرخشید و چشمنوازی میکرد.
محو پرچم سرخی که روی گنبد برافراشته بود شدم.
دقایقی به پرچم و گنبد خیره ماندم تا صدای حسین در گوشم تکرار شد که؛
«شما و دخترانم را به شام آوردهام که با حضرت زینب، همراهی کنید.»
صبح زود آفتاب نزده، منتظر بودیم که حسین بیاید سراغمان و به زیارت خانم زینب برویم.
اما ابوحاتم آمد.
از نگاهم فهمید که دنبال حسینم گفت:
«ابووهب رفت سر پروژه.»
نپرسیدم پروژه چیه یا کجاست.
هوای رفتن به حرم آن قدر سرحالمان کرده بود که زودتر از همیشه، قبراق و آماده شده بودیم.
امین جلو نشست، ما عقب و حرکت کردیم.
خیابان ها، خلوتترو سروصدای تیراندازی بیشتر از بار قبلی بود که به حرم رفته بودیم.
ابوحاتم گفت:
"تک تیراندازاشون، صبح تا شب، پشت تفنگهای دوربین دار، توی ساختمانهای اطراف خیابونها کمین کردن و منتظرن تا هرکسی رو که از اینجا عبور کنه، بزنن."
به زینبیه نزدیک شدیم.
توی خیابان اصلی منتهی به حرم، با فاصله هر بیست متر، یک دیوار بتونی پیش ساخته را طوری گذاشته بودند که ماشینها نتوانند با سرعت از بین آنها عبور کنند.
پشت دیوارها هم چند جوان یا نوجوان سوری با آر.پی.جی و تیربار نشسته بودند تا مبادا، تکفیریها با عمیات انتحاری خودشان را به حرم برسانند.
ابوحاتم ماشین را به حالت زیگزاگ و آهسته از بین دیوارهای بتنی عبور میداد و برای جوانان سوری که غالبا قیافههای محجوب و مهربانی داشتند و مرا یاد بسیجیهای خودمان میانداختند، دست تکان میداد.
ابوحاتم گفت:
«اینها، اولین نیروهای داوطلب مردمیان که ابووهب سازماندهی کرده، بهشون میگن "دفاع وطنی" و قراره، صدها گردان از سرتاسر سوریه به این شکل سازماندهی بشن.»
از ماشین پیاده شدیم.
ابوحاتم جلو افتاد، امین پشت سر او و ما کمی عقب تر، شروع به حرکت کردیم.
توی کوچهای که از روی تل آجرها و سیمانهای فروریخته و شیشههای خرد و لب تیز، نمیشد به راحتی راه رفت.
چارهای جز عبور از میان این همه خرابی نداشتیم.
پاورچین پاورچین از میانشان رد شدیم.
زیر پایمان گاهی میسرید و صدا میکرد.
نگاهی به زمین داشتم که نیفتم و نیم نگاهی به ابوحاتم که در حین راه رفتن، به ساختمانهای ویران نظر میانداخت.
نگران بود،
نگران تک تیراندازهایی که در تیررسشان بودیم.
به جایی رسیدیم که به نظر ابوحاتم نمیشد از همین راه ادامه مسیر داد
به همین خاطر از داخل خانههایی که دیوارهاشان سوراخ شده بود و این گونه به هم متصل شده بودند، به سمت حرم رفتیم.
شرایط به مراتب، بدتر از گذشته بود.
به گفته ابوحاتم، تکفیریها اگرچه نتوانسته بودند به حرم برسند ولی خون زیادی از مردم و محبان حضرت را توی کوچهها و کنار حرم ریخته بودند. فقط به جرم اینکه آنها چه شیعه و چه سنی، محب اهل بیت بودهاند.
پایمان به صحن حرم که رسید، نفس راحتی کشیدیم.
گویی به حرم امن خدا رسیدهایم،
اما حرم امن خدا این قدر بیزائر و غریب نبود.
چسبیدم به ضریح
و پنجه بر مشبکهای آن انداختم
و به پهنای صورتم برای غربت حضرت زینب، اشک ریختم.
اشکی که آرام و مصمم کرد که حاضر بودم همان جا بمانم و برای دفاع از حرم، مثل آن جوانهای سوری اسلحه بگیرم و بجنگم و حتم
داشتم که دخترانم، همین عزم و اراده را دارند.
ساعتی را به دعا و نماز و زیارت گذراندیم و با دلی محکم از یاد خدا، از حرم بیرون آمدیم.
ابوحاتم به قصد بازگشت جلو افتاد،
در جهت معکوس همان مسیر،
همان ویرانهها
و حتما همان چشمهای حرملهها روی ماشه.
ولی ما آرامتر و سبکبالتر از آمدن، برمیگشتیم.
برای افطار آش بار گذاشته بودم،
حسین از آش، خیلی خوشش میآمد،
اصلا بدون او، خوردن آش برای من و دخترانم، لطفی نداشت.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#تحلیل_فیلم
#جریانشناسی_سینمای_آخرالزمانی_هالیوود
قسمت چهارم:
در آخرالزمان علمی-تخیلی، شاهد موجودات فضایی هستیم.
ارتباط ما با فرازمینیها در تاریخ سینما سیری دارد. از «وحشت» تا «مذاکره» تا «مهاجرت».
موج اول فیلمهای بیگانهمحور، ما را از این موجودات میترساند.
این موجودات روزی به زمین میآیند و برای بشر خطراتی ایجاد میکنند و فضای زندگی انسان با پدیدههای آخرالزمانی مواجه میشود،
مانند فیلم «روز استقلال» (Independence Day).
در موج دوم، مانند فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» (Close Encounters of the Third Kind) یا «ای.تی. موجود فرازمینی» (E.T. the Extra-Terrestrial) این موجودات به زمین میآیند، اما نه برای ویرانگری، بلکه برای مذاکره با انسان و حتی میتوان گفت که مهمانان انساناند.
باید دانست که چگونه با آنها سخن بگوییم و آداب سخن گفتن با آنها را بیاموزیم.
در موج سوم، فرازمینیها شما را به سمت خود دعوت میکنند.
جهان خوب، جهان آنها است.
اگر انسان به آن سمت برود ظرفیت فراانسانی او متبلور میشود.
حالا انسان میتواند مانند جریانی که در فیلم «آواتار» دیده شد، به پادشاه آنها تبدیل بشود.
انسان دیگر ظرفیتهایی پیدا میکند که فراتر از یک انسان است.
پس از «وحشت» تا «مذاکره» و از «مذاکره» تا «مهاجرت» یک سیر مفهومی است که تا امروز طی شده است.
اگرچه که هنوز هم فیلمهای موج اول ساخته میشود اما غلبه دیگر با این موج نیست.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/5047
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ...
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این کلیپ هم کار خودشونه!
🔺وقتی حوصله و سواد تحلیل نداری، راه حل ساده برای پاسخ به همه اتفاق ها این میشه!
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیاسی
#جهاد_تبیین
#غرب_همچنان_وحشی ۳۹
✳️ چه کسی مقصر تغییرات آب و هوایی کره زمین است؟
🔹#آمریکا بیشترین سهم را در مشکلات آب و هوایی دنیا دارد. در حال حاضر به لحاظ تولید آلایندهها چین با آمریکا همرده است اما اگر سطح تولید کربن دی اکسید آمریکا در همان سطح سال ۲۰۰۹ باقی بماند باز ۹۴ سال طول خواهد کشید تا چین به تولید مجموع گاز دیاکسیدکربن آمریکا برسد!
🔸سیستم #تولید_سرمایهدارانه بدون اینکه به نتایج وحشتناک و خانمان برانداز تخریب محیط زیست بیاندیشد میلیونها انسان را به قیمت رسیدن به سود بیشتر به کام مرگ کشانده است.
🗯 به همین دلیل است که با حاکم شدن #اقتصاد_سرمایهداری شاهد نابودی جنگلها، تخریب لایه اوزون و گرم شدن زمین، انقراض حیوانات، از بین رفتن یخهای قطبی و تغییرات شدید آب و هوایی هستیم.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز
😂 حیف که تو آخوند شدی؟
🔻این آخوند دانشگاه را به هم ریخت
🔻 مخالف و موافق برایش سوت و کف زدند😂😂😂
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#طنز
♦️ نتیجهگیری: قبل از عمامه پرانی، از رزمیکار نبودن شخص روحانی اطمینان حاصل فرمائید :)))
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 باید از دوستان ترسید
🔹 حامد زمانی 😍
🇮🇷 #مزد_خون 🇮🇷
#بر_اساس_واقعیت
📖 قسمت بیست و هفتم
چون داشت یکسری چیزها برام واضح میشد، تصمیم گرفتم خودم رو هم تیمی و همراهشون نشون بدم،
یه خورده قیافهی حق به جانب گرفتم و طوری وانمود کردم که مثلا من با شما هستم و گفتم:
"حاجی جان! بالاخره ممکنه ما با یه همچین آدمهایی برخورد کنیم. خوب حرف منطقیه، باید یه جوابی داشته باشیم بهشون بدیم قانع بشن!؟
لبخندی زد و گفت:
"به قول حضرت آیتالله سید صادق شیرازی که توی یک جلسهی خصوصی باهاشون دیدار داشتیم میفرمودن :
مردم اینقدر کورکورانه تقلید میکنن که اصلا توی ذهنشون چنین سوالهایی ایجاد نمیشه! فقط کافیه یا احساساتشون رو تحریک کنی با عشق امام حسین یا پول داشته باشی یا تحویلشون بگیری، چنان مریدت میشن که استغفرالله....
نگاهم خیره موند...
تازه فهمیده بودم اون همه محبت برای چی بود!؟
و حالا خوب معنی حرفهای شیخ مهدی و بیت، بیتی رو که سید هادی برام خوند، میفهمیدم...
خیال خام دلشون فکر کردند من هم از همونهایی هستم که با درهم و دینار میشه خرید!!!
وسط همین بهت و تحیر بودم که چند تا از بچههای هیئت با سر و صورت خونی اومدن توی آشپزخونه!!!
اینقدر هول کردم، نگران شدم و دست و پام رو گم کردم که چی شده ! خواستم با عجله کاری کنم که منصور دستم رو گرفت و گفت:
"نگران نباش مرتضی! این خونها برای امام حسین(ع) ریخته شده..."
بعد هم با نگاهی حسرت زده بهشون گفت:
"خوش به سعادتتون بچه ها!!!!"
با نگاه سوال برانگیز گفتم:
"چی!؟ برای امام حسین(ع)! سر و صورت زخمی ! یعنی چی شده توی هیئت دعوا شده ! چکار کردین لااقل بیاین این خونها رو بشورم کمکتون ؟!"
منصور گفت:
"نه برادرم نمیخواد!
اینها از عشق حسین(ع) است و بس...
این خونها شستنی نیست، ریختنیه!"
متحیر ایستادم!
یه نگاه به منصور یه نگاه به بچههای هیئت ...!
من خودم از اونهایی بودم که جونم رو برای امامحسین (ع) میدادم ولی آخه اینجوری با این شکل!
حقیقتا قوهی درکم این قضیه رو هضم نمیکرد نه با منطق عقل! نه باسودای عشق !!!
با همون حالت نگرانی گفتم:
"والا امام حسین(ع) راضی نیست با این وضعیت عزاداری چراااا آخه!؟"
با افتخار گفت:
"اینها از عشقه اخوی! مابخاطر عقیدهمون این کارها رو میکنیم!"
یه لحظه با خودم فکر کردم که اگر هر کسی بخاطر عقیدهش هر کاری خواست انجام بده چه شیر تو شیری میشه!
حرفهای منصور و پشت سرش دیدن این سبک از عقیده ، ذهنم رو درگیر که چه عرض کنم متحیر کرده بود!
ولی من یه طلبهی شهرستانی بخاطر اهدافی اومدم توی این مسیر که تفاوتش با این جماعت خیلی زیاد بود.
تفکرشون و عقیدهای که فقط بهشون یاد میداد کاری به هیچکس و هیچچیز نداشته باش حتی زندگی خودت!
فقط فکر کن که تو خیلی عاشقی! خیلی مقیدی همین!
اما چیزی که من دنبالش بودم میگفت:
"تقیدی که دست و پای زندگی که خدا برات فراهم کرده تا به تکامل برسی رو ببنده، اسمش اسلام و زندگی اسلامی نیست!"
تازه داشت کمکم قصهی پر غصهای برام روشن میشد! اما صبر کردم و دیگه چیزی نگفتم و مشغول سیب زمینیها شدم...
چقدر یک لحظه حالم بد شد که غذایی رو دارم درست میکنم به جای متبرک بودن و جلا دادن روح مردم، اونها رو اسیر تفکری میکنه که صرفا عزادار ظاهری بودنه و با هر نوع ابعاد دیگه حالا چه مسائل سیاسی و اقتصادی و روانشناسی و فلسفه و هنر و.... هر چی که به زندگی ربط داره و کرامت و استقلال رو حفظ میکنه کنار میذاره و کلا اسیر و بندهی یکی دیگه کنه!!!
اینقدر با حرص سیب زمینیها رو پوست میگرفتم که یکدفعه دستم با چاقو برید...
با صدای ناخواسته گفتم: آخ...
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ...
@salonemotalee
35.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کودکانه
📺 #کارتون زیبای #شهر_موشکی
قسمت پانزدهم
🎞 این قسمت : گنج علم
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
حال خوب، نماز خوب 37.mp3
11.41M
حال خوب، نماز خوب ۳۷
#شرح_آداب_الصلاه #امام_خمینی
#نماز
درخدمت #استاد_احمد_غلامعلی
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۲۳۲
بابام همیشه میگفت:
"این مردُم وقتی منفعتی براشون نداشته باشی باهات غریبه میشن"😁😳
هیچ وقت حرفشو جدی نگرفتم تا اینکه یارانهمون رو که قطع کردن😔😳
تو خیابون به بابام سلام کردم
گفت ببخشید به جا نیاوردم شما؟😂😂
به نام خدای مهربان
سلام
امام حسن عسکری علیه السلام
خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَیءٌ: الاْیمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ.
دو خصلت هست که والاتر از آن دو چیزی نیست ایمان و اعتقاد به خداوند، و نفع رساندن به دوستان و آشنایان.
تحف العقول، ص. ۴۸۹
چقدر نفع رسانی به دیگران و خدمت به انسانها ارزشمند است که حضرت در کنار اعتقاد به خداوند که برترین عقیدهها است به ارزش خدمت به انسانها اشاره فرمودهاند و چه خدمتی از خدمت به خانواده و نزدیکان بهتر است.
نترسید و مهربانی و محبت و خوب صحبت کردن و خدمت رسانی را از خانواده خویش آغاز کنید که دیری نپاید که فرصت از دستتان خواهد رفت و ندامت نیز سودی نخواهد بخشید.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121505651137411(original).pdf
13.53M
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز دوشنبه
۲۳ آبان ۱۴۰۱
۱۹ ربیعالثانی ۱۴۴۴
۱۴ نوامبر ۲۰۲۲
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee