eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
970 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
📰 روزنامه اطلاعات - ۱۸ بهمن ۱۳۵۷
✡🔥 🔥✡ ۸۸ 🖋 مقاله‌ی بیست و سوم: نقش سازمان جاسوسی یهود در متلاشی کردن لشکر امام حسن (ع) قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8075 قسمت دوم؛ 🔶🔸اقدام امام حسن (ع) برای حفظ سازمان شیعه 🔹راه‌حل حضرت (ع) در مقابل تهدیدات موجود بر سر راه، تصمیم به اختفاء سازمان شیعه است. همچنین ایشان از سوی دیگر، دست به اقداماتی می‌زنند تا از مهم‌ترین آفت مخفی‌شدن سازمان – یعنی فراموشی – جلوگیری کنند. 🔹اقدامات امام حسن (ع) در این مقطع از تاریخ به‌معنای واقعی، بروز مکر الهی است. 👈 اولین اقدام حضرت بازگرداندن آرامش روانی از دست رفته به کوفه است. ایشان با یک سخنرانی قاطع و کوبنده سعی می‌کند که چهره‌ی بیرونی حکومت را با استحکام و باصلابت نشان دهد. با این کار تا حدودی امنیت روانی به شهر بازمی‌گردد. 👈 دومین اقدام حضرت (ع)، زمینه‌سازی برای اختفاء همراه با نبرد است. آماده‌سازی برای نبرد و مخفی شدن، دو چیز متضادند. برای نبرد علنی باید خود را آشکار کرد و در صورت مخفی شدن، دیگر نبرد علنی معنا ندارد. 🔹حضرت (ع) که می‌خواهد این دو ضد را با هم جمع کند، از نقطه ضعفی که در نیروهای معاویه وجود دارد، استفاده می‌نماید و نتیجه‌اش پیروزی پنهان ایشان در این نبرد است. شامی‌ها اگرچه برای نبرد حاضرند، اما از جنگ دلزده و خسته شده‌اند. بنابراین، اگر جنگ تعطیل شود، خوشحال می‌شوند. می‌گویند باید با طرف مقابل جنگید، اما اگر صلح شود، بهتر است. 🔹این روحیه‌ی دشمن، زمینه را برای مخفی کردن سازمان ایجاد می‌کند، اما این کار ساده نیست، زیرا اگر معاویه از این نیّت مطلع شود، همه را قلع و قمع خواهد کرد. از این‌رو حضرت باید خود را آماده‌ی نبرد نشان دهد. بنابراین، وضعیت آماده‌باشی را که حضرت علی (ع) داشتند، حفظ می‌کند. 🔶🔸چرا عبیدالله بن عباس فریب خورد؟ 🔹معاویه هم وقتی مطلع می‌شود که امام حسن (ع) در کوفه به حکومت رسیده است، اعلام می‌کند که تمرّد در کوفه هنوز ادامه دارد و باید آن را سرکوب کنیم. به سرعت نیروها برای او جمع می‌شوند. 🔹معاویه بهتر از هر کس می‌داند اگر مسأله‌ی کوفه حل شود، همه‌ی مشکلاتش حل خواهد شد. از این‌رو هجده روز بعد از شهادت امیرالمومنین (ع) خود را به موصل و یکی از روستاهای مسکن می‌رساند. (۴) در مسیر کوفه که هیچ مقاومت و مشکلی وجود ندارد؛ در کوفه هم کار راحت است. 🔹معاویه تجربه‌ی موفق حمله به خانه‌ی ولایت را فراموش نکرده است. در سقیفه قرار شد به خانه‌ی حضرت حمله کنند و در این میان، علی (ع) و حسنین (ع) کشته شوند و نسل امامت منقطع شود. به نظر او دوباره می‌توان مشابه آن‌چه را که در سقیفه تصویب شد، اجرا کرد. 🔹امام حسن (ع) به سرعت دست به کار می‌شود و به مردم کوفه می‌فرماید: "پدرم توصیه کرد که باید مرکز فتنه را از بین برد؛ اما شما توجّهی نکردید. او که باید از بین می‌رفت، در راه آمدن به کوفه است تا شما را از بین ببرد. اکنون وقت اقدام است." (۵) 🔹کوفیان توجیهی برای انصراف از جنگ نداشتند و در نتیجه نیروی مختصری برای حضرت جمع شد. (۶) حضرت (ع) می‌داند که این افراد مرد جنگ و رزم نیستند، زیرا زمانی هم که علی (ع) با آن موقعیت در میان آن‌ها بود، اهمال کردند. به هرحال حضرت (ع) سپاهی تشکیل می‌دهد. پیش‌قراولانِ حضرت به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سوی معاویه حرکت می‌کنند. (۷) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/8179 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت نود و سوم؛ ثقل جنگ باز به سمت جنوب سنگین شده بود و حسین تنها حرفی که زد این بود: «آقاعزیز گفته خودت رو به جنوب برسون» و به جنوب رفت عراق برای اشغال مجدد خرمشهر از شلمچه حمله کرد. وقتی خبر را شنیدم، می‌فهمیدم که غیرت پاسداری حسین برای دفاع از خرمشهر به تپش درآمده و الآن در تکاپوی سازماندهی مردم و رزمندگان برای مقابله با دشمن است... خبر پشت خبر نگران کننده بود. هنوز چند روز بیشتر از خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل از سوی ایران نگذشته بود که گفتند سازمان منافقین از سمت غرب با حمایت ارتش صدام تا شهر اسلام آباد پیشروی کرده اند. حالا نیازی نبود که اخبار را تنها از رسانه‌ها بشنوم زنان همسایه هر کدام یک کانال خبری شده بودند که از زبان شوهرانشان، خبرها را جزءبه‌جزء تعریف می‌کردند. همدان فاصله چندانی با مرکز درگیری که آن سوی کرمانشاه بود، نداشت. رزمندگان برای پشتیبانی می‌رفتند و می‌آمدند همه آنها در یک قول متفق و مشترک بودند: "آقای همدانی اولین فرماندهی بود که خودش را به کانون درگیری در چارزبر رساند؛ لشکرها را سازماندهی کرد و منافقین را در چارزبر به دام انداخت." حسین از تعریف و تمجید بدش می‌آمد وقتی آبها از آسیاب افتاد به خانه آمد از کار و تلاش و نقش خودش که همه نقل می‌کردند، حرفی نزد تنها از پذیرش قطعنامه گفت از اینکه پس از ۸ سال دفاع هرچه امام صلاح بداند، باید تابع آن باشد. چه جنگ و چه صلح تنها از یک جمله امام غصه‌دار بود؛ چرا امام فرموده: "من جام زهر را نوشیدم" حسرت می‌خورد و می‌گفت: "خوش به حال شهدا که به تکلیف‌شون بهتر از ما عمل کردن" وقتی حسین با حسرت از شهدا حرف می‌زد، گفتم: "منم همین سؤال رو دارم! چه اتفاقی افتاد که امام این جمله رو فرموده؟!" حسین گفت: "آمریکایی ها که تاکنون از صدام حمایت اطلاعاتی می‌کردن، مستقیماً وارد جنگ شدن! جنگ رو به خلیج فارس کشوندند، سکوهای نفتی‌مون رو روی دریا و هواپیمای مسافربری‌مون رو توی آسمان زدن. به صدام اجازه دادن که با بمب‌های شیمیایی به شهرها حمله کنه. شوروی و کشورهای اروپایی هم تمام قد به حمایت صدام اومدن از هواپیماهای جدید تا امکانات زرهی مدرن رو در اختیارش قرار دادن. عربها هم با پول نفت‌شون صدام رو به موت رو دوباره احیاء کردن. دنیای استکبار با تمام توان مقابل جمهوری اسلامی ایستاد ... و امام نخواست که مردم بی دفاع بیش از این آسیب ببینن قطعنامه رو پذیرفت و هرچه او بخواد همان صلاح ماست." پرسیدم: «منافقین این وسط چی می‌گن؟!» با لحنی نرم و آمیخته با چاشنی خنده گفت: "یه مشت دختر و پسر رو از گوشه کنار دنیا جمع کردن و بهشون گفتن؛ تا سه روز دیگه می‌رسیم تهران و جمهوری اسلامی رو ساقط می‌کنیم. دروغی که صدام ۸ سال پیش تو گوش فرمانده‌هاش خونده بود که سه روزه می‌رسیم به تهران! خب چی شد؟ مردم و رزمنده‌ها پاشونو شکستن تا دیگه از این غلطا نکنن." آلبوم عکس‌هایش را ورق می‌زد. روی بعضی از عکس‌ها مکث می‌کرد و آه می‌کشید ... ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 « وقتی مهتاب گم شد » 🔹حاج قاسم سلیمانی: 🔸کتاب بسیار ارزشمندی است که اشک را بر چشمان حضرت امام خامنه‌ای جاری ساخت. 🔸من همه کتاب را خواندم و در اغلب اوراق کتاب گریه کردم... 🔸شهیدِ خوش‌لفظ، خیلی زیبا، صادقانه، عارفانه و عامیانه خاطرات زیبای خودش را بیان کرد. این کتاب شگفت‌انگیز را در همین کانال مطالعه کنید؛ قسمت اول: https://eitaa.com/salonemotalee/308
ستارخان در خاطراتش می‌گوید: من هیچ‌وقت گریه نکردم، چون اگر گریه می‌کردم آذربایجان شکست می‌خورد و اگر آذربایجان شکست می‌خورد؛ ایران شکست می‌خورد. اما در زمان مشروطه یک بار گریستم. و آن زمانی بود که ۹ ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا. از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت بدلیل ضعف شدید، بوته را با خاک ریشه می‌خورد، با خودم گفتم؛ الان مادر کودک مرا فحش می‌دهد و می‌گوید لعنت به ستارخان. اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ... زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند ... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 این پرچم از نو زخم برداشت 🇮🇷 رقصید و باز از پای ننشست 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
📚 بخوانید | قطب اعتیاد جهان!! 🖋 فرد هالیدی، نویسنده و متخصص روابط بین‌الملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» می‌نویسد: ♦️[در سال ۱۹۷۷ میلادی (سال ۱۳۵۵ شمسی)] ۷۵ درصد خودکشی‌ها در گروه سنی ۳۰- ۱۵ سال اتفاق می‌افتد، اعتیاد به هروئین رو به افزایش است و تصور می‌رود که نسبت معتادان در ایران به جز ایالات متحده از هر کشور دیگری بالاتر است. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 وضعیت مردم در زمان بهتر بود!! ♨️ ماجرای خودکار که ۱۳ سال دوریالی ماند!! ♨️ از وضعیت تغذیه و اجاره‌خانه تا به روایت مورخ آمریکایی ‼️ اعتراف رئیس سازمان برنامه و بودجه دربار ⁉️ وقتی انقلاب شد، ایران چگونه بود؟ ⁉️ کدام یک از اعضای دربار، از سه سال قبل، وقوع انقلاب را پیش‌بینی کرده‌بود؟ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
هر جمعه با یک؛ این هفته؛ نام فیلم: سریال شیرینی‌خور(انگلیسی: Sweet Tooth) ◀️ قسمت هفتم؛ 🔹آن‌چه که هدف نگارش این متن است نگاهی است به بازنمایی داعش در سینمای آخرالزمانی اخیر که در آن نیروهای اهریمنی و شرور جهان از جزئیات و عناصر شخصیتی داعشی‌ها بهره‌مندند. 🔹فیلم‌های مورد اشاره، امر شرور را برخلاف امور شروری که در سال‌های قبل سکولار و بی‌نسبت با خدا، دین و مذهب معرفی می‌کردند، آن را دارای ریشه‌‌ی مذهبی و دینی نمایان کرده؛ و ذهن بیننده را به سمت بنیادگرایان اسلامی و گروهک‌های تروریستی و تکفیری مانند بوکو حرام، القاعده، طالبان و داعش هدایت می‌کنند. 🔹بیشتر کاراکترهای آنان مانند داعش از مشخصات زیر برخوردارند: تعلیق میان سنت و مدرنیته، استفاده‌ی نامأنوس و برساختی متفاوت و عجیب از تکنولوژی، خشونت و توحّشی مهیب، ریش‌ و موی بلند و ژولیده، لباس‌های مشکی، چهره‌هایی خشن و زمخت و مدعی برای تسخیر جهان و حکومت بر آن. 🔶🔸داعش و مدرنیته واژگون شده 🔹در این میان باید ویژگی نسبت عجیب و غریب میان داعش و مدرنیته را تبیین کرد تا بتوان علت رویکرد هالیوود به داعش را که مبتنی بر زیست واقعی داعش است را تشخیص داد. 🔹در این مورد صحبت‌های اسلاوی ژیژیک استاد فلسفه‌ی اسلوونیایی بسیار جالب است. او در مورد نسبتی که میان داعش و مدرنیته وجود دارد برخلاف آنچه که به نظر می‌رسد داعش ماهیتی ضد مدرن داشته باشد، آن را دارای نسبتی وارونه و نه نافی مدرنیسم می‌پندارد. او می‌گوید که داعش نیز از مدرنیته بهره‌مند است و البته از آن به‌عنوان ابزار استفاده می‌کند. داعش به محتوای قدیمی و سنّتی باور دارد، اما آن را با فرم مدرن تعریف و بیان می‌کند. 🔹ژیژیک یک زاویه‌ی دید جدید از نسبت داعش و مدرنیته ارائه می‌دهد و می‌گوید: به جای آن‌که داعش را یک مخالفت افراطی با مدرنیته ببینیم، بهتر است آن را به‌عنوان یک مدرن‌شدگیِ منحرف شده بفهمیم. عکس‌های شناخته شدۀ البغدادی، رهبر داعش، با یک ساعت نفیس مچیِ ساختِ سوئیس در دستش، نمادین است: داعش پروپاگاندای به خوبی سازمان‌دهی شده، مبادلات اقتصادی و بسیاری خصیصه‌های دیگر یک گروه کاملاً مدرن را دارد؛ علی‌رغم این واقعیت که تمامی این شیوه‌های مدرن برای تبلیغ و تقویت یک نگاه سیاسی-ایدئولوژیک به کار برده می‌شود. [۲۲] 🔹بنابراین به تعبیر منتقدین عرصه‌ی هنر، داعش از یک ناهمگونی میان محتوا و فرم برخوردار است این ناهمگونی در زمینه‌ی فیلم‌های سینمایی با صورتی وحشتناک، چندش‌آور و عجیب و غریب تصویر می‌شود که البته برای تصویر شکلی ترسناک از حاکمان شرور آخرالزمانی بسیار مناسب و کارآمد است. 🔹یکی از بهترین‌ نمونه‌های این بازنمایی آخرالزمانی داعش که به‌خوبی این مدرنیته‌ی منحرف‌شده و عجیب و ناهمگون را نشان می‌دهد، فیلم؛ «مکس دیوانه: جاده خشم» [۲۳] است که در آن وجوه داعشی و مشخصات آنان قرابت بسیار نزدیکی به داعش واقعی دارد. برخی از سایت‌های خارجی نیز در این‌باره مطالبی را منتشر کرده و مدعی شدند که داعش نیز از ماشین‌ها و زره‌پوش‌های فیلم الهام گرفت و مدل‌های دیگری را خود ساخت. 🔹در «مکس دیوانه» شخصیت شرور فیلم با ماشین‌هایی بسیار شبیه به ماشین‌های عملیات انتحاری داعش که به‌صورت زره‌پوشی درآمده است، همراه با دیوانگانی با صورت و ظاهر خشن و وحشتناک نمایان هستند. ماشین‌ها و ابزاری که به آن متصل است، چیزهایی عجیب و دیده نشده است که در واقع اختراعات و ساخته‌های جدید و غیرمتعارفی برای ابراز خشونت و ارعاب است. 🔶🔸داعشیانی که حاکمیت پایان جهان را در دست دارند 🔹اما ویژگی بسیار مهم دیگر داعش در هالیوود، «حاکمیت آخرالزمانی» آن‌ها است. سریال «دیدن» [۲۴] نیز به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین سریال‌های سال‌های اخیر که نظرات مثبت منتقدین و کاربران را به‌دنبال داشته، دارای همین سبک و سلیقه در مورد شرور آخرالزمانی است. حتی سریال فوق را باید از مکس دیوانه در مسیر تصویر و القای نمایی از داعش در روزهای پایانی دنیا صریح‌تر معرفی کرد. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8190 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✡ پالماخیم؛ پاشنهٔ آشیل ارتش اسرائیل (١) 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✡ پالماخیم؛ پاشنهٔ آشیل ارتش اسرائیل (٢) 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
۲   قسمت بیست و دوم؛ داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات می‌شد، سعد تا نیمه‌شب به خانه برنمی‌گشت غربت و تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره‌ها می‌جنگیدم بلکه راه فراری پیدا کنم و آخر حریف آهن و میله‌های مفتولی نمی‌شدم دوباره در گرداب گریه فرو می‌رفتم. دلم دامن مادرم را می‌خواست، صبوری پدر و مهربانی بی‌منت برادرم که همیشه حمایتم می‌کردند خبر نداشتند زینب‌شان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا می‌زند و من هم خبر نداشتم سعد برایم چه خوابی دیده آخرین جمعه، پریشان به خانه برگشت. اولین باران پاییز خیسش کرده و بیش از سرما، ترسی تنش را لرزانده بود در کاناپه فرو رفت با لحنی گرفته صدایم زد: «نازنین!» با قدم‌هایی کوتاه به سمتش رفتم مثل تمام این شب‌ها تمایلی به هم‌نشینی‌اش نداشتم سرپا ایستادم و بی‌هیچ حرفی نگاهش کردم. موهای مشکی‌اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته تنها یک جمله گفت: «باید از این خونه بریم!» برای من که اسیرش بودم، چه فرقی می‌کرد در کدام زندان باشم بی‌تفاوت به سمت اتاق چرخیدم هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد: «البته تنها باید بری، من می‌رم ترکیه!»… باورم نمی‌شد پس از شش ماه که لحظه‌ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد می‌دانستم زندان‌بان دیگری برایم در نظر گرفته رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم هرچقدر وحشی شده بود، باز همسرم بود می‌ترسیدم مرا دست غریبه‌ای بسپارد به گریه افتادم. از نگاه بی‌رحمش پس از ماه‌ها، محبت می‌چکید، انگار نرفته دلتنگم شده با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد: «نیروها تو استان ختای ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمی‌گردم!» خودش هم از این رفتن ترسیده بود به من دلگرمی می‌داد تا دلش آرام شود: «دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از ارتش آزاد حمایت می‌کنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به سوریه حمله کنه!» یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمی‌دانستم خودش هم راهی این لشگر می‌شود. صدایم لرزید: «تو برا چی می‌ری؟» در این مدت هربار سوالی می‌کردم، فریاد می‌کشید سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود به آرامی پاسخ داد: «الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدن‌شون بمونم، هیچی نصیبم نمی‌شه!» جریان خون در رگ‌هایم به لرزه افتاد نمی‌دانستم با من چه خواهد کرد مظلومانه التماسش کردم: «بذار برگردم ایران!» فقط ترس از دست دادن من، می‌توانست شیشه بغضش را بشکند صدایش خَش افتاد: «فکر کردی می‌میرم که می‌خوای بذاری بری؟» ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8192 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡ 🕎 (۱) نویسنده: دیوید دیوک / مترجم: محمدحسین خدّامی 🔸قسمت نهم؛ ✡ نزدیک به پایان جنگ آلمانی‌ها او را به ماتوزن انتقال دادند و او در آنجا آزاد شد. اوتو فرانک شخصاً به این واقعیت‌ها گواهی داده است. این جریان‌ها نسبت به داستان‌هایی که درباره آشویتس شنیده بودم، ناسازگار به نظر می‌رسید. کتاب‌ها و فیلم‌ها، اردوگاه را همچون ستون مرگ نشان داده بودند. در آن تصاویر، اردوگاه مکانی بود که در آن واگن‌های مملو از یهودیان، مستقیماً از سکوهای ورودی به اتاق‌های گاز انتقال داده می‌شوند. از قرار معلوم نازی‌ها تازه ‌واردها را مورد وارسی قرار می‌دادند و کسانی که توانایی جسمی داشتند را برای کار و بچه‌های کوچک و بیماران را به اتاق‌های گاز می‌فرستادند. ✡اگر این داستان‌ها واقعیت دارد، پس چرا آن جوان و خواهرش که گویا دقیقاً برای کشته شدن مناسب بودند، با گاز خفه نشدند؟ 👈 یکی دیگر از بازماندگان معروف آشویتس کشیش برجسته‌ی هولوکاست "الی ویزل" (۱۶) است؛ که به خاطر نوشته‌هایش در مورد هولوکاست جایزه نوبل را دریافت کرد. ✡ ویزل نیز همانند پدر آن فرانک دوران پایان جنگ را در بیمارستان اردوگاه سپری کرده است. او در زندگی‌نامه خود نوشت که در ژانویه ۱۹۴۵ در بخش «بیرکناو» اردوگاه آشویتس او را در بیمارستان اردوگاه جراحی کردند. دکتر دو هفته استراحت برای او تجویز کرد اما زودتر از آن مهلت نیروهای روسی در حال آزادسازی اردوگاه بودند. مسؤولین آلمانی بیماران بستری در بیمارستان و همه کسانی که شرایط مناسب برای مسافرت نداشتند، را مخیر کردند که در اردوگاه بمانند و در نتیجه توسط روس‌ها آزاد شوند یا همراه آلمانی‌ها بروند. ویزل بعد از بحث و مشورت با پدر خود تصمیم گرفت همراه با کسانی که قرار بود قاتلانشان باشند بروند! (۱۷)(۱۸) 👈 همچنین باید خاطر نشان کنم که سومین بازمانده معروف هولوکاست "سیمون ویزنتال" است ✡ "ویزنتال" شهرتش را مدیون مبارزه با کسانی است که جرأت دارند برخی جنبه‌های هولوکاست را زیر سؤال ببرند. او نیز همانند پدر "آن فرانک" و "ویزل" مدتی را در بیمارستان‌های اردوگاه سپری کرده است. او نوشته است زمانی که توسط نازی‌ها در حبس بود با بریدن رگ دست‌های خود اقدام به خودکشی کرد. نازی‌ها که به ادعای او سعی داشتند تمام یهودیان اروپا را بکشند، نگذاشتند او بمیرد بلکه او را به بیمارستان فرستادند و به دقت مورد مراقبت قرار دادند تا سلامتی خود را بازیابد. ✡ اگر آلمانی‌ها همان موجودات اهریمنی و ددمنشی هستند که ویزل در کتاب خود تصویر می‌کند و حقیقتاً مصمم به نابودسازی کامل یهودیان بوده‌اند، پس چرا او و پدرش ترجیح دادند به جای این‌که منتظر نیروهای شوروی شوند، همراه با آلمانی‌ها منطقه را ترک کنند؟ ✡ وقتی من این اعتراف "ویزل" را مطالعه کردم، در ناباوری فرو رفتم. چرا که آن‌ها پدر آن فرانک را به بیمارستان فرستاند و آخر به چه دلیلی آن‌ها تلاش کردند جان یک یهودی را که درصدد خودکشی بوده نجات دهند؟ با مطالعه این مطالب دریافتم که آن‌ها کاملاً با داستانی که معمولاً از هولوکاست به نمایش گذاشته می‌شود، مغایرت دارد. ✡ با خود گفتم شاید داستان هولوکاست طی چندین سال تغییر یافته است. لذا در نخستین قدم نسخه‌های قدیمی و اوراق شده و دایرة‌المعارف بریتانیکا (۱۹) مربوط به سال ۱۹۵۶ را بیرون کشیدم. ✡ در این کتاب تنها یک ارجاع به جنایات نازی‌ها بر ضد یهودیان وجود داشت. مقاله جامع و پر دامنه «جنگ جهانی دوم». یادی از برنامه‌ی نازی‌ها بر ضد یهودیان نکرده بود. هیچ مقاله‌ای هم که اختصاص به هولوکاست داشته باشد یافت نشد. در مقاله‌ای با عنوان «یهودیان» بخش کوتاهی در مورد وضعیت یهودیان اروپا در طول دوران جنگ وجود داشت. در این مقاله که توسط یاکوب مارکوس (۲۰) که شاید مهم‌ترین مورخ یهودی جهان در همان زمان باشد، نام نویسندگان و مسؤولان یهودی فراوانی به عنوان منابع یاد شده است از جمله دایرة‌المعارف جوداییکا، فرهنگ یهودی، دایرةالمعارف یهودی، دایرةالمعارف جهانی یهودی. نگاهی یهودگرایانه بر مقاله حاکم است. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8193 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee