🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهودیان_مخفی
#یهودیان_دماوند و #فرقههای_رازآمیز
🕎 یهودیان دماوند ، فراماسونری و نماد ابلیسک
در اسطورههای کهن ایرانی، «ضحاک» بهعنوان نماد پلیدی، در کوه دماوند، بر فراز تهران، تا «آخرالزمان» در بند است.
ایرانیان ضحاک را نکشتند زیرا بر آن بودند که از رجاسات بدن او فساد جهان را خواهد آکند.
در اساطیر ایرانی، ضحاک (اژدها) نماد «ابلیس» است؛ همانکه امروزه در غرب «لوسیفر» (Lucifer) خوانده میشود و پرستندگانی کثیر یافته:
«شیطان پرستان».
در دوران معاصر، مروج بزرگ این نحله #آلیستر_کرولی (۱) بود که طبق روایت مشهور پدر نامشروع باربارا بوش (مادر بزرگ جرج بوش) است. (۲)
در سال ۱۹۶۶م - ۱۳۴۵ش #آنتون_لاوی «کلیسای شیطان» را در آمریکا بنا نهاد و در ۱۹۶۹م - ۱۳۴۸ش «کتاب مقدس شیطان پرستان» را منتشر نمود. (۳)
از منظر شیطانپرستان، «لوسیفر» فرشته مغضوب خداوند است که پیروانش او را «نور» و دشمنانش او را «تاریکی» میدانند.
واژه لاتین «لوسیفر»، به معنی «ستاره صبحگاهی»، نام دیگری است برای ستاره زهره (ونوس).
در پاگانیسم رومی، لوسیفر «ژوپیتر» نام داشت و خدای خدایان بود.
«ژوپیتر» در یونان باستان «زئوس» نامیده میشد.
«زئوس» نیز به معنی «نورانی» و «درخشان» است.
طبق باور شیطانپرستان، سرانجام «لوسیفر» با «ماشییح» מָשִׁיחַ (مسیح) به تعامل و مصالحه خواهند رسید و «مسیح» زمین و زمینیان را در سهم «لوسیفر» قرار خواهد داد.
بنابراین، برخلاف آرمان کسانی که به عبث ظهور مسیح (= مهدی در اسلام) را انتظار میکشند، در آخرالزمان این «لوسیفر» است که در زمین ظهور میکند نه «مسیح».
آیندهی زمین از آنِ لوسیفر خواهد بود.
این اعتقادات عمیق و جدّی است و باید جدّیشان گرفت.
برخلاف باور اساطیری ایرانیان، که دماوند را محبس و در نهایت محل خروج ضحاک («دجال» اسلامی یا «لوسیفر» غربی = نیروی شرّ و تاریکی) در آخرالزمان میدانند، از دیدگاه تئوسوفیستها و نحلههای رازآمیز ماسونی دماوند مأمن و مخفیگاه «استادان نور» و محل خروج «موعود» و «منجی» ایشان است.
از اینرو، دماوند در باورهای ماسونی - یهودی جایگاهی مقدس و برجسته دارد.
بهرامشاه نائوروجی شروف (بهرامشاه نوروزجی صراف ۱۸۵۸-۱۹۲۷)، BEHRAMSHAH NAOROJI SHROFF تئوسوفیست نامدار پارسی (زرتشتی) هند (۴)، مدعی است که از هجده سالگی (۱۸۷۶) سیر و سیاحت خود را آغاز کرد و در مرز هند و افغانستان تصادفاً با گروهی از «زرتشتیان مخفی» آشنا شد که با نام فرقه صوفی «صاحبدلان» فعالیت میکردند.
رهبر فرقه از بهرامشاه دعوت کرد که با آنان به مخفیگاهشان، غاری در کوه دماوند، رود.
بهرامشاه با ایشان به ایران و به دماوند رفت، سه سال با آنان در غارشان زندگی کرد، «علم خُشنوم» (Ilm-i Khshnoom) را از ایشان فرا گرفت (۵)، «اسرار» را آموخت، صاحب «کرامت» شد و حتی قدرت حافظهاش به طرزی شگفت افزایش یافت.
او به بمبئی باز گشت و در اوایل سده بیستم «دعوت» خود را علنی کرد.
خورشیدجی کاما و جیوانجی مودی، سرشناسترین ماسونهای هند که هر دو پارسی بودند، از او حمایت میکردند.
بر مبنای آموزههای بهرامشاه در سال ۱۹۱۰ در بمبئی «انستیتوی علم خُشنوم» تأسیس شد.
در این انستیتو چهرههای نامداری آموزش دیدند که در تحولات هند و ایران مؤثر بودند:
فیروز و دینشاه شاپورجی ماسانی،
فرامرز و جهانگیر سهرابجی چینیوالا،
کاماجی کاما،
جمشیدجی شروف،
فیروزشاه شروف،
م. ایرانی و دیگران.
طبق آموزههای «خُشنوم»، بهرغم اینکه بهرامشاه از «استادان» خود، فرقه «صاحبدلان» دماوند، جدا شد ولی این «استادان غیبی» هماره به شکلی مرموز بر او ظاهر میشدند و راهنماییاش میکردند.
«فرقه صاحبدلان» مرکب از ۷۲ تن پیروان «دین بهی» است که پس از حمله اعراب و سقوط دولت ساسانی در غاری در دماوند پنهان شدند.
آنان تا به امروز زندهاند.
این غاری ویژه است که در گذشتهی دور با همین هدف ساخته شد و بیگانگان را به آن راهی نیست.
طبق این باورها، بهرامشاه ورجاوند، که هر از چند در قالب انسان به زمین بازمیگردد، در یکی از «بازگشت»هایش در وجود یک نظامی بلندپایه ایرانی زاده میشود و رئیس فرقه مخفی دماوند را از مرگ میرهاند.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/18897
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee