eitaa logo
سالن مطالعه
213 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.2هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۸ توسط مجلس خبرگان قانون اساسی در ۱۷۵ اصل تصویب شده و همان سال به همه‌پرسی گذاشته شد و نتیجه آن با رأی مثبت اعلام شد. در سال ۱۳۶۸ اصلاحاتی در این قانون صورت پذیرفت و سمت نخست‌وزیری در سمت ریاست جمهور ادغام شد و سمت جدید پدیدآمده را ریاست جمهور نامیدند. در روز ۱۲ آذرماه ۱۳۵۸ متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب مجلس خبرگان قانون اساسی به همه‌پرسی عمومی گذاشته شد. آنچه در این روز به عنوان متن پیشنهادی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رفراندوم گذاشته شد، حاصل ده‌ها جلسۀ مجلس خبرگان قانون اساسی بود. مجلسی که در مردادماه ۱۳۵۸ تشکیل شد. بحث دربارۀ قانون اساسی نظام تازه تاسیس اما به مدت‌ها قبل حتی پیش از سقوط رژیم پهلوی بازمی‌گشت، زمانی که امام خمینی در دوران حضور در نوفل‌لوشاتو، دکتر حسن حبیبی دانش‌آموختۀ رشتۀ حقوق از فرانسه را مامور کرد تا با همفکری جمع دیگری از حقوقدانان حامی انقلاب متنی را با عنوان پیش‌نویس قانون اساسی تهیه کنند. حبیبی با استفاده از قوانین برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه متنی را تهیه کرد و پس از بازگشت به ایران، آن را به جلسات مخفی گروهی از حقوقدانان که ابتدا در منزل دکتر احمد صدر حاج ‌سیدجوادی و بعد‌ها در کتابخانۀ حسینیه ارشاد تهران گردهم می‌آمدند، ارائه کرد. در آن جلسات اما متن حبیبی چندان با استقبال مواجه نشد. اینچنین بود که اعضای گروه تدوین پیش‌نویس قانون اساسی با همفکری هم پیش‌نویس تازه‌ای را تهیه کردند که متن آن به قلم دکتر ناصر کاتوزیان بود و بعد‌ها با ورود امام خمینی به ایران، برای تایید به رهبر انقلاب ارائه شد. ادامه دارد ... 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
سال های درازی شهر اصفهان با آب باریکه زاینده رود (که رودخانه‌ای فصلی بوده و بارها سابقه‌ی خشکی داشته) ساخته و پرداخته و با همان آب، دو بار پایتختی ایران را پشت سر نهاده بود. نه سلجوقیان و نه صفویان هیچ کدام از آب و آبادانی اصفهان گله مند نبودند. چرخ زمانه، اصفهان را از نصف جهان بودن به زیر کشید و در همه سال های پس از واژگونی صفویه، روزگار خوش پیشین را نداشت تا رسیدیم به دوران معاصر هنگام زمامداری پهلوی دوم. یکم: سال ۱۳۲۷ خورشیدی، طرح سوراخ کردن کوهی در چهارمحال و بختیاری به منظور آوردن بخش بزرگی از آبی که به صورت طبیعی روانه خوزستان می شد، در مجلس شورای ملی تصویب و در سال ۱۳۳۱ به فرجام رسید. نامش را نهادند تونل اول کوهرنگ. به پیگرد این طرح بلند پروازانه، آب بیشتری روانه فلات اصفهان شد و در نتیجه، کار بیشتر، شهرسازی بیشتر، زاد و ولد بیشتر، و جمعیت بیشتری پدید آمد. صد البته اصفهان برای نخستین بار در همه ادوار تاریخ به یک منبع آب غیرطبیعی در دوردست وابسته شد. 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برگزاری نخستین انتخابات که منجر به تعیین نوع حکومت و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران شد، پیش‌نویس قانون اساسی نگارش یافت. قانون اساسی در ۱۲ فصل و ۱۷۵ اصل توسط خبرگان قانون اساسی مورد تصویب قرار گرفت. سپس در یک همه‌پرسی در ۱۲ آذر سال ۱۳۵۸ به تایید مردم ایران رسید. پیش‌نویس قانون اساسی ما برگرفته از قانون کشور فرانسه است. با اینکه شکل و صورت قانون اساسی ما شبیه قوانین اساسی سایر کشورها است اما از لحاظ محتوا، برخی از اصول آن، متمایزکننده این قانون اساسی از قوانین اساسی کشورهای دیگر است. به طور مثال اصل ۵۶ قانون اساسی می‌گوید: "حاکمیت ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺟﻬﺎن و اﻧﺴﺎن، از ﺁن ﺧﺪاﺳﺖ و هم او، اﻧﺴﺎن را ﺑﺮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﻮﻳﺶ حاکم ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ. هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد. ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعدی قانون اساسی می‌آید، اعمال می‌کند." در این اصل قانونگذار حاکمیت الهی را با حاکمیت مردمی و به تعبیری دیگر، مردم‌سالاری دینی ترکیب کرده است. این یکی از ویژگی‌های مهم قانون اساسی کشور ما محسوب می‌شود. بر همین اساس برخی حقوقدانان، اصل ۵۶ را جوهره قانون اساسی می‌دانند. ادامه دارد ... 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۲   یک ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی؛ "هفت‌سین" ساده‌ای چیده بودم برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر چه ایرانی نبود ولی دلم می‌خواست حداقل به این همه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده باز از این همه سرگرمی‌اش کلافه شدم تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم : «هر چی خبر خوندی، بسه!» به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد : «شماها که آخر حریف نظام ایران نشدید، شاید ما حریف نظام سوریه شدیم!» لحن محکم عربی‌اش وقتی در لطافت کلمات فارسی می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت العربیه باز بود و ردیف اخبار سوریه دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم : «با این می‌خوای انقلاب کنی؟» نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد: «می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود خندید و بی‌مقدمه پرسید: «دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود به جای جواب، شیطنت کردم: «اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند: «مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از این‌همه مبارزه بی‌نتیجه، نجوا کردم: «هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست نجوایم را به خوبی شنیده بود شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد: «نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» خیره نگاهش کردم به خوبی می‌دانست چه می‌گوید با لحنی مهربان دلیل آورد: «ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» من بابت همان چند ماه، مدال دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم صدایم سینه سپر کرد: «ما با همون کارها خیلی به نظام ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت: «آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و بسیجی‌ها درافتادیم!» سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد: «از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7302 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee