eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
972 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴۶ اگر دشمن زیاد دارید دلیل بر عالی بودنتون نیست 😐😐 شما که یوسف نیستید شاید واقعا آدم خوبی نیستید😂😂 *به نام خدای اجابت کننده دعا* *سلام* خداوند مجیب در قرآن عجیب فرموده: فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ پس پرودگارش در خواست او (یوسف) را اجابت کرد و حیله زنان را از او برگرداند، زیرا که او (خدا) شنوای داناست. سوره یوسف آیه ۳۴ 🔹 با توجه به این آیه شریفه می توان نکات زیر را برداشت نمود ۱. مردان خدا، مستجاب الدعوه هستند. ۲. گاهی شداید و سختی ها زمینه ی پیدا شدن امداد الهی و راه نجات است. (زندان زمینه اجابت الهی شد) ۳. پاکدامنی و عفاف، موجبات استجابت دعا را فراهم می سازد. ۴. درخواست خالصانه از خداوند، استجابت و عنایت او را در پی دارد. ۵. دعای یوسف برای مصون ماندن از کید زنان مصر سریعاً مستجاب شد. (چون همین که دعا کرد فاستجاب یعنی فوری اجابت کردیم با فاء ذکر شده) ۶. هر کس به خدا پناه ببرد، محفوظ می ماند. ۷. گاهی کار دشمن به نفع ما تمام می شود. (دشمن یوسف را به زندان انداخت، که مایه ی خلاصی یوسف از زلیخا بود) ۸. استجابت دعا، دلیل بر شنوایی و بینایی و علم خداوند است. ۹. کسانی که مورد مراجعه مردم هستند باید در آغاز خوب بشنوند، سپس با دانش خود به حلّ و فصل مشکل بپردازند؛ چنانکه خداوند نیز در مقام اجابت دعا چنین است. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412151524871215.pdf
11.43M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز پنجشنبه ۳۰ تیر ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۱۰۴م بوی نان که توی هوا پیچید، انگار دنیا مال ما بود. سهیلا و رحمان با خوشحالی گفتند: «ما هم می‌خواهیم شکل‌هایی را که درست کردیم، بپزیم.» خمیرها را از دستشان گرفتم و روی ساج گذاشتم. دو تایی با خوشحالی کنار ساج نشستند و منتظر پختن شکل‌هاشان ماندند. تانکها و تفنگشان که پخت، دست گرفتند و با خوشحالی شروع کردند به جنگ‌بازی. دلم گرفت. از عروسک‌هایی که درست کرده بودند، غصه‌ام گرفت. بیچاره بچه‌هایم، از وقتی چشمشان را باز کرده بودند، تانک دیده بودند و تفنگ و جنگ. سرم را روی ساج گرفتم و شروع کردم به.بهم زدن آتش. سهیلا و رحمان با تعجب نگاهم کردند و گفتند: «دا، گریه می‌کنی؟» سرم را تکان دادم و گفتم: «نه، چرا گریه کنم؟ مگر نمی‌بینید دود به چشمم رفته.» نمی‌دانم چرا بهشان دروغ گفتم. بعد از ده پانزده روز، خانواده‌ام هم برگشتند. از اینکه پدر و مادر و برادر و خواهرهایم را می‌دیدم، خوشحال بودم. به خانه آوردمشان و بعد از اینکه خستگی‌شان در رفت، با آن‌ها به آوه‌زین رفتم. اولش پدرم حسابی گیج شده بود. روی خرابه‌ها نشسته بود و سرش را روی کاسۀ زانو گذاشته بود. کمک کردم تا خانه را دوباره بسازد و سرپا کند. کم‌کم همۀ مردم آمدند. نیروهای سپاه هر بار می‌آمدند، واعلام میکردند که فقط از جاده‌های اصلی عبور کنید، چون زمین‌های اطراف را مین کاشته‌اند. مردها می‌پرسیدند: «پس چطوری کشاورزی کنیم؟» گفتند: «باید صبر کنید تا زمین‌ها پاکسازی شوند.» به دنبالش، نیروهای زیادی برای پاکسازی مین‌ها آمدند. یک جفت گوشواره داشتم. آن را فروختم چهار هزار تومان. گاوی خریدم. بیست هزار تومان هم از بانک گیلان‌غرب وام گرفتم. گاو دیگری خریدم تا بتوانم خرج زندگی‌ام را بدهم. شیرش را می‌فروختم. ماست وکره و چیزهای دیگرش را هم می‌فروختم و زندگی‌مان را می‌چرخاندم. سال اول، به ما پتو و علاءالدین و آرد و آذوقه و چادر و زیلو دادند و توانستیم با چیزهایی که داده بودند، زندگی کنیم. بعد چیزهای دیگری هم به سهمیه‌مان اضافه شد. خواربار می‌دادند؛ گوشت و تخم‌مرغ و مواد خوراکی و پوشیدنی. یک روز به علیمردان گفتم دلم گرفته، می‌روم خانۀ پدرم سری می‌زنم و برمی‌گردم. سهیلا زودی دمپایی‌های کوچکش را پا کرد و آمادۀ رفتن شد. گفتم : «سهیلا، خسته می‌شوی. می‌روم و زود برمی‌گردم.» خواستم کاری کنم همراهم نیاید. گفتم: «گوساله تنها می‌ماند؛ تو بمان تا برگردم.» اخم کرد و بدون اینکه چیزی بگوید، راه افتاد! خنده‌ام گرفته بود. یاد بچگی‌های خودم افتادم. پشت سرش راه افتادم. راه را خوب می‌شناخت. گفتم: «می‌توانی تا آوه‌زین با پای پیاده بیایی؟» اخم کرد و گفت: «آره، می‌آیم!» خواستم دستش را بگیرم، تندی دستش را پس کشید. دیگر چیزی نگفتم. از پیچ روستا که گذشتیم، به جادۀ خاکی رسیدیم. مزرعۀ ذرت را پشت سر گذاشتیم. بوته‌های ذرت سبز و بلند شده بودند. هوا گرم بود و کم‌کم عرق روی پیشانی‌ام نشست. سهیلا ایستاد و دو دستش را رو به من گرفت؛ یعنی بغلم کن. از زمین بلندش کردم و روی کولم گذاشتم. دست‌هایش را از پشت، دور گردنم حلقه کرد. به چغالوند که آن دورها بود، نگاه کردم. چقدر دوستش داشتم. خوشحال بودم. جنگ تمام شده بود. حالا حداقل میتوانستم از روی جادۀ خاکی راحت عبور کنم. توی دشت هنوز ناامن بود. دلم می‌خواست از دشت بروم، اما از مین می‌ترسیدم. مین هر روز تعدادی از مردم را شهید می‌کرد. پای بچه‌های بسیاری روی مین ‌رفته بود. سراسر منطقه پر از مین بود. به روستا که رسیدم، دیدم پدرم دم در نشسته و سرش را توی دست‌هایش گرفته. سلام کردم. سرش را بلند کرد و گفت: «سلام، دخترم.» لحنش ناراحت بود. سهیلا را از روی کولم زمین گذاشتم و با تعجب پرسیدم: «چرا ناراحتی؟ چیزی شده؟» جوابم را نداد. پیشانی‌اش را بوسیدم. او هم سرم را بوسید و گفت: «برو تو، من هم الآن می‌آیم.» ادامه دارد .... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۴۶ 🖋 مقاله‌ی دهم؛ قسمت پنجم ◀️ نتیجه‌ی‌ اعتراضات‌ عمر در بین‌ سایر مسلمانان‌ سیوطی‌ در ادامه‌ی‌ جریان‌ صلح‌ حدیبیه‌ می‌گوید: چون‌ نوشتن‌ صلح‌نامه‌ به‌ پایان‌ رسید، رسول‌ خدا (ص) به‌ اصحاب‌ فرمودند: "برخیزید و قربانی‌ كنید و سپس‌ سرهای‌ خود را بتراشید." راوی‌ می‌گوید: "بخدا قسم‌ احدی‌ بلند نشد حتی‌ پیامبر اكرم ‌(ص) سه‌ مرتبه‌ امر خود را تكرار نمودند تا آن‌كه‌ خود آن‌ حضرت‌ بلند شده‌ قربانی‌ كردند و سر تراشیدند. آن‌گاه‌ كه‌ اصحاب چنین‌ دیدند بلند شده‌ و فرمان‌ را انجام‌ دادند، ولی‌ هنگام‌ سر تراشیدن‌ از شدت‌ ناراحتی نزدیك‌ بود یكدیگر را بكشند." (همان، ۶ : ۷۷-۷۸) ◀️ ادامه‌ مخالفت‌ها و تضعیف‌ جدی‌ مرجعیت‌ پیامبر اكرم ‌(ص) 🔹 در حجة‌الوداع‌ [به تعبیر دقیق‌تر: حجةالبلاغ]، بسیاری‌ از مسلمانان‌ بدون‌ قربانی‌ با پیامبر اكرم ‌(ص) آمده‌ بودند و با نزول‌آیه‌ی‌ «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ» (بقره/۱۹۶) پیامبر فرمودند: "عمره‌ در حج‌ داخل‌ شد تا روز قیامت.‌" آنگاه‌ امر كردند تا منادی‌ ندا دهد: "هركس‌ با خود قربانی‌ نیاورده‌، حجّش‌ را به‌ عمره‌ تبدیل‌ كند و از احرام‌ خارج‌ شود، و كسانی‌ كه‌ قربانی‌ همراه‌ دارند به‌ احرام‌ باقی‌ باشند." بعضی‌ از مردم‌ اطاعت‌كرده‌ و برخی‌ مخالفت‌ نمودند. (صحیح مسلم، ۴ : ۳۷) در صحیح‌ مسلم‌ آمده‌ است‌ كه‌ حتی‌ كسانی‌ كه‌ اطاعت‌ نمودند، این‌ امر بر آنها بسیار سنگین‌ می‌آمد و قلباً نمی‌توانستند به‌ آن‌ رضایت‌ دهند، تا آن‌كه‌ پیامبر فرمودند: "اگر قربانی نداشتم‌، من‌ هم‌ از احرام‌ بیرون‌ می‌آمدم‌." (همان) 🔹 ولی‌ در اثر مخالفت‌ عده‌ای‌، پیامبر بسیار ناراحت‌ شدند و عایشه‌ كه‌ علت‌ ناراحتی‌ آن حضرت‌ را جویا شد، آن‌ حضرت‌ فرمودند: "مگر نمی‌بینی‌ به‌ حكمی‌ مردم‌ را امر می‌كنم‌ و آنان در انجام‌ آن‌ در تردید بسر می‌برند؟!" (همان، ۴ : ۳۴) 🔹 از جمله‌ مخالفان‌ در این‌ واقعه‌، عمر بود. پیامبر اكرم ‌(ص) او را خواند و به‌ او گفت:‌ "چرا تو را در احرام‌ می‌بینم‌، آیا با خود قربانی‌ آورده‌ای‌؟" عمر گفت‌: "نه!‌‌" پیامبر فرمودند: "پس‌ چرا از احرام‌ خارج‌ نشدی‌ در حالی‌كه‌ امر كردم‌ هركس‌ قربانی‌ نیاورده‌ از احرام‌ خارج‌ شود؟" عمر گفت‌: "بخدا قسم‌ از احرام‌ خارج‌ نمی‌شوم‌ در حالی‌كه‌ شما مُحرمید!" پیامبر (ص)‌ فرمودند: "«انك‌ لن‌ تؤمن بها حتی‌ تموت ابداً» هرگز به‌ چنین‌ حكمی‌ ایمان‌ نخواهی آورد." (شیخ مفید، الارشاد، ۱ : ۱۷۴) 🔹 شواهد تاریخی‌ نشان‌ می‌دهد، هرچه‌ به‌ زمان‌ رحلت‌ پیامبر اكرم (ص) نزدیک می‌شویم حالت‌ عدم‌ انقیاد نسبت‌ به‌ دستورات‌ پیامبر در بین‌ مسلمین‌ بیشتر می‌گردد، كه‌ ناشی‌ از شیوع رو به‌ گسترش‌ تفكرات‌ یهودی‌ و تحت‌الشعاع‌ قرار گرفتن‌ مرجعیت‌ پیامبر اكرم (ص) است. به‌گونه‌ای‌ كه‌ وقتی‌ رسول‌ خدا (ص) مأمور رساندن‌ امر الهی‌ مبنی‌ بر امامت‌ و ولایت‌ علی (ع) می‌گردند، خوف‌ از طغیان‌ مردم‌ دارند و لذا تا نزول‌ آیه‌ مبنی‌ بر مصون‌ ماندن‌ آن‌ حضرت‌ در تبلیغ‌ این‌ وحی‌، مبادرت‌ به‌ چنین‌ كاری‌ ننمودند. (مائده/۶۷) ◀️ حذف‌ مرجعیت‌ پیامبر (ص) 🔹 شدیدترین‌ مخالفت‌ها در برابر اوامر پیامبر در رزیّه‌ یوم‌ الخمیس‌ اتفاق‌ افتاد. همان‌ روزی‌كه‌ پیامبر اكرم ‌(ص) قلم‌ و كاغذی‌ طلبیدند تا مطلبی‌ بنویسند كه‌ امت‌ بعد از او گمراه‌ نشوند. در این‌جا عمر یعنی‌ همان‌ كسی‌ كه‌ بیشتر از همه‌‌ی اصحاب‌ سراغ‌ یهودیان‌ می‌رفت‌ و همان‌كه‌ بیشتر از همه‌ بر پیامبر اعتراض‌ می‌كرد، این‌بار با لحنی‌ بی‌ادبانه‌ و با توهین‌ به‌ ساحت‌ مقدس‌ نبوی‌، و با شعار حسبنا كتاب‌ الله، مانع‌ از نوشتن‌ مهم‌ترین‌ و سرنوشت‌سازترین‌ مكتوب‌ در تاریخ اسلام‌ گردید! در حالی‌ كه‌ گروهی‌ از حضار به‌ طرفداری‌ از پیامبر اكرم (ص) سخن‌ می‌گفتند گروهی‌ دیگر همان‌ حرف‌ عمر را تكرار می‌كردند و چون‌ اختلاف‌ بالا گرفت‌ پیامبر از آنان خواست‌ كه‌ خارج‌ شوند. (صحیح بخاری، ۷ : ۹) 🔹 آری‌ شعار و یا بهتر بگوئیم‌ نظریه‌ی‌ «حسبنا كتاب‌ الله» در واقع‌ نفی‌ مرجعیت‌ پیامبر است‌ و این‌كه‌ با وجود كتاب‌ خدا، دیگر به‌ سخن‌ پیامبر احتیاجی‌ نیست!‌ لذا نقیب‌ استاد ابن‌ ابی‌الحدید می‌گوید: آنچه‌ در جریان‌ مصیبت‌ روز پنج‌شنبه‌ صورت‌ گرفت‌ بدتر از مخالفت‌ نص‌ در امر خلافت‌ بود. زیرا در برابر پیامبر و همه‌ طرفداران‌ و انصار، وقتی‌ نفی‌ سنت‌ و مرجعیت‌ پیامبر می‌شود، بعد از رحلت‌ آن‌ حضرت‌ مخالفت‌ در نص‌ خلافت‌ پیامبر، راحت‌تر و بدون‌ هیچ ترسی‌ انجام‌ می‌گیرد. (ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۲ : ۸۸) ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2272 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" @salonemotalee
⬛️ در سالروز قانونی شدن در کانادا، پس از تصویب پارلمان، سنا و توشیح ملکهٔ بریتانیا (٢٠٠۵م) است. به همین مناسبت مقاله‌ای (با مطالبی که دانستنش ضروری است) درباره این انحراف بزرگ از مسیر انسانی، اخلاقی و مذهبی تقدیم می‌شود: 🖋قسمت دوم ◀️ در ابتدا به برخی از مصادیق حمایت و ترویج همجنس بازی از سوی دنیای غرب می پردازیم: 🔹 وانمودن همجنس‌‌بازی به عنوان اتفاقی ژنتیکی با این که همجنس بازی از نظر علمی یک انحراف جنسی است برنامه های تبلیغی غرب سعی می کنند آن را به عنوان یک اتفاق ژنتیکی مطرح کنند. این تلاش از آنجا نشات می گیرد که در صورت قبول ژنتیکی بودن این انحراف دیگر نمی توان به افراد منحرف خرده گرفت. زیرا ژنتیک امری است که از دست آنان خارج بوده و این افراد بدون این که حق انتخابی داشته باشند با این گرایش زاده شده اند! در نتیجه راه بر هرگونه اعتراض بسته خواهد شد. این در حالی است که هیچ تحقیق مستقل علمی این مطلب را اثبات نکرده و نتایج تحقیقات همواره عکس آنچه بوده که در رسانه های غربی ترویج می شود. 🔹 تلاش برای تغییر بدیهی‌ترین تعریف بشر از خانواده تحقیر نهاد خانواده و تعریف اصیل آن از سوی سکان داران سیاست های اجتماعی غرب به درجه تحیر آوری رسیده است. هیچ گاه در تاریخ زندگی بشر، حداقل تعریفی که از خانواده وجود داشته چیزی غیر از پیوند یک زن و یک مرد جهت تولید نسل و نگهداری از فرزندان و رشد دادن آنها نبوده است. هم اکنون در قرن حاضر نظام غرب به تلاش برای دگرگون سازی این تعریف غریزی دست زده و به تدریج در حال زمینه سازی برای این تحریف بزرگ است. حذف نام پدر و مادر از پاسپورت‌ آمریکایی ‌ها و انگلیسی ‌ها یکی از این موارد است که به جای آن از عبارات والد ۱ و والد ۲ استفاده می‌شود. از سوی دیگر دولت های آمریکا و انگلیس پرورشگاه‌ها را تحت فشار قرار داده اند تا به زوج‌های همجنس باز فرزند اعطا کنند! در قدمی دیگر درخواست مضحک و تمسخر آمیز از کلیسا برای انجام مراسم ازدواج همجنس بازان بر اساس موازین مذهبی (؟!) همواره از سوی نظام غرب مطرح می شود که شدت تحقیر کلیسا و آیین های مذهبی آن از سوی سیاستمداران را به نمایش می گذارد. 🔹 تبلیغ کمک مالی به پیشبرد همجنس‌بازی جالب توجه است که همچون کمک به فقرا و سیل زدگان و گرسنگان، همجنس بازان نیز از سوی برنامه ریزان اجتماعی غرب در ردیف افراد مستحق کمک قرار گرفته و انجام این کار از طریق وارد کردن سازمان های خصوصی شناخته شده برای مردم سراسر جهان به این موضوع، به صورت یک ارزش جلوه داده می شود. از همین رو مدیر عامل آمازون دو میلیون و ۵۰۰ هزار دلار به کمپینی کمک کرده‌ که در راه دفاع از قانون ازدواج همجنس‌ بازهای ایالت واشنگتن آمریکا فعالیت می‌کند. استیو پالمر، مدیرعامل مایکروسافت و بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت نیز هر کدام ۱۰۰ هزار دلار به حمایت از قانونی شدن ازدواج همجنس بازها اختصاص داده اند. چرا این مبالغ برای درمان این افراد و بازگرداندن ایشان به زندگی طبیعی و عادی صرف نمی شود؟!!! 🔹 تبلیغ هم‌جنس ‌بازی در فضای مجازی اینترنت توانسته است در مدتی کوتاه عادات و روش های زندگی افراد را دچار دگرگونی کند و قدرت آن را دارد که حتی اصول و باورهای اخلاقی و رفتار جنسی افراد را نیز تغییر دهد. سوء استفاده از اینترنت در جستجوهای جنسی زمینه ساز ابتلا به اختلال های جنسی از جمله همجنس بازی است. علاوه بر سایت های فراوان تبلیغ کننده همجنس بازی، شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک نیز در تکاپو برای عادی نشان دادن زندگی جنسی دو همجنس با هم دیگر هستند. اخیرا فیس بوک آیکن ازدواج دو همجنس را به امکاناتش اضافه کرده است و برخی از افراد دخیل در سطوح مدیریتی آن خود همجنس باز بوده و اقدام به ازدواج با همجنس خود کرده اند. علاوه بر دنیای اینترنت در برخی از بازی های رایانه ای که قشر درگیر با آن را اکثرا نوجوانان تشکیل می دهند؛ امکان ازدواج هم‌ جنسان در بازی وجود دارد و کاربر بازی، آزادی ازدواج با هر کسی را دارد. ادامه دارد... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۴۲) مقاله هجدهم تراریخت یا بنزین، گازوئیل و خوراک‌دام قسمت اول؛ 🔹آمارهای رسمی نشان می‌دهد بخش اعظم روغن مصرفی در کشور، که منشأ ذرت، سویا و کلزا (کانولا) دارند، و بیش از ۹۵ درصد از آنها وارداتی است، از مواد اولیه‌ی تراریخت تهیه می‌شود. 🔹 ببینیم این محصولات در دنیا، چه نیازهایی را پوشش می‌دهد؟ ◀️ سطح زیر کشت تراریخت در دنیا بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده‌ی فائو، در سال ۲۰۱۶، کل زمین‌های کشاورزی دنیا، حدود ۴.۹ میلیارد هکتار بوده است. [۱] در این میان، بر اساس آمارهای «ایسا»، در سال ۲۰۱۷، حدود ۱۸۹.۸ میلیون هکتار (یعنی مجموعاً کمتر از ۳.۹ درصد) از کل این سطح زیر کشت، به تولید محصولات تراریخت اختصاص داشته است. این میزان نسبت به سال ۲۰۱۶ – که تقریباً ۱۸۵ میلیون هکتار بود – حدود ۳ درصد رشد نشان می‌دهد. [۲] ◀️ کشورهای تولیدکننده آمارهای سایت ایسا نشان می‌دهد از این مقدار، ۹۱.۳ درصد مربوط به تنها ۵ کشورِ آمریکا، برزیل، آرژانتین، کانادا و هند است. پاراگوئه، پاکستان، چین و آفریقای‌جنوبی در رده‌های بعدی قرار دارند که مجموعاً ۶.۰۵ درصد را به خود اختصاص داده‌اند. بعد از آن مجموع کشت در کشورهای بولیوی، اروگوئه، استرالیا، فیلیپین، میانمار، سودان، اسپانیا، مکزیک و کلمبیا، حدود ۲.۵ درصد از سطح زیر کشت کل است و سایر کشورهای دنیا (یعنی حدود ۱۷۰ کشور) مجموعاً ۰.۱۵ درصد (یک و نیم در هزار) از سطح زیر کشت تغییر یافته‌های ژنتیکی را به خود اختصاص داده‌اند. [۳] ◀️ اقلام تراریخت در دنیا بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده در میان گیاهانِ تغییر یافته‌ی ژنتیکی در دنیا، تنها چهار قلم، شامل سویا (۵۰ درصد)، ذرت (۳۱ درصد)، پنبه (۱۳ درصد) و کلزا (۵ درصد)، بیش از ۹۹ درصد از کل سطح زیر کشتِ این محصولات را به خود اختصاص داده‌اند؛ سایر موارد شامل چغندرقند، پاپایا، اسکوآش (نوعی کدو خورشتی)، بادمجان و سیب‌زمینی مجموعاً کمتر از ۱ درصد است. [۴] ◀️ درصد تراریختگی چهار قلم اصلی 🔹 از حیث سطح زیر کشت، ۷۷ درصد از سویا (یعنی ۹۴.۱ از ۱۲۱.۵ میلیون هکتار)، ۳۲ درصد از ذرت (۵۹.۷ از ۱۸۸ میلیون هکتار)، ۳۰ درصد از کانولا (۱۰.۲ از ۳۳.۷ میلیون هکتار)، و ۸۰ درصد از پنبه جهان (۵۹.۷ از ۳۲.۹ میلیون هکتار) از انواع گونه‌های تراریخته است. [۵] 🔹 بر اساس همین گزارش، از حیث ارزش تجاری، مجموع فروش محصولات تغییر ژنتیک یافته در سال ۲۰۱۷، حدود ۱۷.۲ میلیارد دلار بوده، که نسبت به ۱۵.۸ میلیارد دلارِ سال پیش از آن، افزایش ۹ درصدی نشان می‌دهد. 🔹 پیش‌رانِ تجارت تراریخت در دنیا، دو محصول ذرت و سویاست؛ چه این‌که ۸۷.۶ درصد از تجارت تراریخت دنیا به دو محصول ذرت با ۸.۷ و سویا با ۶.۳ میلیارد دلار اختصاص دارد؛ ۱۲ درصد باقیمانده، به پنبه با ۱.۴ میلیارد، کانولا با ۴۶۰ میلیون و سایر موارد با ۲۵۰ میلیون دلار مربوط است. [۶] ◀️ رشد عجیب مصرف ذرت و سویا طی دو دهه 🔹 طی سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۷، تولید دو محصول عمده‌ی تراریخت در دنیا یعنی سویا و ذرت رشد غیرقابل تصوری داشته است؛ برآوردهای اولیه نشان می‌داد این افزایش فزاینده نمی‌توانست ناشی از افزایش مصرف مردم دنیا باشد؛ تحقیقات تکمیلی که در ادامه می‌آید،‌ صحت این برآوردها را تأیید می‌کند. 🔹 بر اساس آمارهای فائو، در همین زمان تولید کل سویای دنیا از ۱۳۰ به ۳۵۲ میلیون تن رسیده (یعنی ۲.۷ برابر شده) است. [۷] ادامه دارد... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2274 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
مستند صوتی شنود - 05.mp3
17.87M
🎙 ، (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) قسمت ۵ هرشب در کانال "سالن مطالعه محله زینبیه" 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمت‌های آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. مروری بر نکات جلسه پنجم: 🔻 نورانی ترین قطعه سلام در نماز 🔻 به من گفتند:هرچه به مضجع اهل بیت نزدیک تر شوی بیشتر در معرض نوری. 🔻 شهداء عند ربهم یرزقون هستند تا آخر 🔻 نور شما را طاهر می‌کند. 🔻 با روضه خانه‌هایتان را نورانی کنید. 🔻 چرا نور کربلا از همه بیشتر است؟ 🔻 کربلا، اوج نور افشانی خدا 🔻 چگونه به نور برسیم؟ 🔻 حیوانات وحشی به من حمله کردند. 🔻 اذکاری که شیاطین را دور می‌کرد! 🔻 تمثیل شیطان در قالب چهره یک زن در بالین پیرمرد روحانی 🔻 فریاد کشیدن زن شیطانی با هر دفعه که ذکر میگفتم. 🔻 تاثیر شیطان در تصمیم‌گیری دکترها برای انتقال من به بخش زنان 🔻 شوخی و خنده‌های پرستاران با نامحرم باعث آزار بیماران می‌شد. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۶۵ قرآن کریم
۱۴۷ اگه دوست داری چشم خواهر شوهرتو دربیاری😱 اگه دوست داری جاریت حسرتتو بخوره🤨 اگه دلت میخاد مادرشوهرت دیوونه بشه همش از نشانه های اینه که حسودی،بدبخت حسود 😐 خاک تو سرشون با این عروس آوردنشون😂😂😂 *به نام خدای بیزار از حسد* *سلام* *پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله* *اَقَلُّ النّاسِ لَذّةً اَلحَسود.* *آدم حسود كمترین لذت و خوشی را از زندگی می‌برد.* *بحار، ج ٧٧، ص ١١٢* برخی خصلتهای حسود و آثار حسد در روایات عبارتند از: ۱. حسد باعث بیماری حسود می شود ۲. حسود بر کسی که گناه ندارد غضب می کند ۳. حسود در واقع از مقدرات خدا خشمگین و ناراضی است ۴. حسود به خودش بیشتر از طرف مقابل زیان می رساند ۵. حسود هنگام خوشی دیگران عمگین و ناراحت است ۶. حسد ریشه تمام شرور و بدیهاست ۷. حسد باعث قتل هابیل توسط قابیل شد ۸. حسد نخست حسود را متضرر می کند تا نابود شود ۹. حسد بیماری لاعلاجی است که فقط با مرگ حسود یا طرف مقابل تمام می شود ۱۰. حسود همیشه مریض است اگر چه درظاهر بدنی سالم داشته باشد -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412148534983250.pdf
11.29M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز شنبه ۱ مرداد ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۱۰۵م روی خاک‌ها، کنارش نشستم. پدرم سرش را مالید و گفت: «دلم خون است. حالم خیلی بد است.» دستش را گرفتم و پرسیدم: «چی شده؟» دست‌های پدرم سخت و خشک شده بود. ترک خورده بود. دستش را کشیدم و گفتم: «بیا برویم تو.از جا بلند شد. آهی کشید و با من داخل خانه آمد. مادرم تا مرا دید، با خنده گفت: «کی آمدی تو، دختر؟» مادرم را بوسیدم و گفتم: «همین الان. باوگم چرا ناراحت است؟» مادرم گفت: «رفته بود گیلان‌ غرب. همین الآن رسیده. من هم نمی‌دانم چرا ناراحت است.» پدرم آبی به صورتش زده بود. آمد توی اتاق نشست و به پشتی تکیه داد. با ناراحتی گفت: «دلم از دست این مردم خون است که نمی‌دانند در جنگ بر ما چه گذشت با تعجب پرسیدم: «چی شده مگر؟» از ناراحتی کلافه بود. دلم می‌خواست بدانم چه کسی پدرم را اذیت کرده. اصرار که کردم، گفت: «ها، نکند می‌خواهی بروی سراغش و دعوا کنی؟ شر به پا نکن، فرنگیس.» مطمئن شدم کسی دلش را شکسته و ناراحتش کرده. با ناراحتی گفتم: «بگو. قول می‌دهم کاری نکنم. اصلاً به من چه!» پدرم که دید ناراحت شده‌ام، گفت: «چیزی نیست امروز رفته بودم بنیاد شهید. آنجا به من گفتند جمعه چون روی مین رفته، شهید نیست.» حرفش که به اینجا رسید، صدای هق‌هقش بلند شد. احساس کردم بغض راه گلویم را بسته است. با ناراحتی گفتم: «بیخود کرده‌اند این حرف را زده‌اند. آن‌ها کجا بودند وقتی جنازۀ تکه‌ تکۀ جمعه برگشت.» مادرم خودش را وسط انداخت و گفت: «حالا بس کنید.» پدر با ناراحتی بلند شد و گفت: «اصلاً حق وحقوقی که نمیخواهم حقوقش هیچ. من فقط می‌خواهم بدانم پسرم شهید بوده یا نه؟» حالش بد بود. مرتب این طرف و آن طرف می‌رفت. توی انباری رفت و برگشت. چفیه‌ای روی سرش انداخته بود. رو به مادرم کرد و گفت: «زن، ساک مرا ببند، می‌خواهم بروم.» مادرم با تعجب پرسید: «کجا؟» پدر شروع کرد به لباس پوشیدن و گفت: «می‌روم پیش امام. می‌خواهم شکایت کنم.» با خنده گفتم: «باوگه، تو ناراحتی. بگذار خودم می‌روم شهر...» حرفم را قطع کرد و گفت: «نه. نمی‌خواهم بروی. بس است. بس است، فرنگیس. اصلاً دلم گرفته و می‌خواهم بروم امام را ببینم.» مادر خندید و گفت: «پیرمرد، می‌روی و توی راه می‌میری. تو کی توانسته‌ای تهران بروی و سفر دور کنی که این بار می‌خواهی بروی.» پدرم گفت: «کشور خودم است. مرا که نمی‌کشند. می‌روم و برمی‌گردم.» ساکش را دست گرفت و راه افتاد. سهیلا را کول کردم و با عجله دنبالش دویدم. یاد وقت‌هایی افتادم که با هم به مزرعه می‌رفتیم. توی راه، پشت خمیدۀ پدرم را که دیدم، اشک توی چشمم جمع شد. از آوه‌زین که راه افتادیم و دیدم رفتنش جدی است، مرتب سفارش می‌کردم مواظب خودش باشد. گفتم: «باوگه، این از جبار، این از ستار، این از سیما. ول کن، نرو. مگر کسی می‌گوید که سیما روی مین نشست و زخمی شد؟ مگر کسی انگشت‌های ستار را دیده؟ مگر دست قطع‌شدۀ جبار نیست؟»‌ پدرم فقط گریه می‌کرد. غروب بود. سهیلا آرام به پدربزرگش نگاه می‌کرد. پدرم با بغض گفت: «خون جمعه روی سنگ‌های آوه‌زین است، نمی‌بینی فرنگیس؟» تا گورسفید همراه هم بودیم. سر جاده ایستاد و سهیلا را بوسید. سوار ماشین شد و گفت: «نگران نباش، زود برمی‌گردم.» برایش دست تکان دادم. می‌دانستم قلب شکسته‌اش را فقط دیدن امام آرام می‌کند. پس از آن، روزها جلوی خانه می‌نشستم و به ماشین‌هایی که می‌آمدند و می‌رفتند، نگاه می‌کردم. هر پیرمردی را توی ماشین ها می‌دیدم، قلبم تکان می‌خورد. اگر بلایی سر پدرم می‌آمد، خودم را نمی‌بخشیدم. چرا گذاشتم که برود؟ پنج روز که گذشت، ماشینی کنار روستا ایستاد. باز هم غروب بود. خوب که نگاه کردم، پدرم را شناختم. با خوشحالی دویدم و او را بغل کردم. اولین سؤالم این بود: «امام را دیدی؟» خندید و پیروزمندانه گفت: «دیدمش!» دوباره او را بوسیدم. باورم نمی‌شد. چطور این پیرمرد روستایی موفق شده امام را ببیند؟ همراهش تا آوه‌زین رفتم. مردم گروه گروه می‌آمدند و دور پدرم حلقه می‌زدند. پدرم نامه‌ای را مرتب می‌بوسید، روی چشمش می‌گذاشت و می‌گفت: «این خط امام است.» شب دور او جمع شدیم. مرتب اشک می‌ریخت و ما هم همراه او از شادی اشک می‌ریختیم. پرسیدم: «چطور راهت دادند؟ تعریف کن.» گفت: «فکر کردید چون پیرم، چون روستایی‌ام، نمی‌توانم امام را ببینم؟!» خندیدم و گفتم: «والله که خیلی زرنگی، پدر خودمی.» با شادی، ماوقع را تعریف کرد. هیچ‌ وقت او را این‌قدر خوشحال ندیده بودم. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۴۷ 🖋 مقاله‌ی دهم؛ قسمت ششم 🔹 با چنین‌ وضعیتی‌ و با چنین‌ دیدگاهی‌ كه‌ اصحاب‌، نسبت‌ به‌ مرجعیت‌ و نصوص‌ صادر شده‌ از آن‌ حضرت‌ داشتند، آیا اعتباری‌ برای‌ حدیث‌ غدیر، در نزد آنان‌ باقی می‌ماند؟! در چنین‌ شرایطی‌ نه‌ آن‌كه‌ صحابه‌ منكر غدیر و دلالت‌ آن‌ بر امامت‌ و خلافت‌ علی (ع) شوند، بلكه‌ طرفداران‌ نظریه‌ی‌ «حسبنا كتاب‌ الله» دیگر نص‌ پیامبر را نافذ نمی‌دانستند و برای‌خود حق‌ اجتهاد و رأی‌ قائل‌ بودند! و سقیفه‌ ظهور همین‌ اجتهادها و مصلحت‌اندیشی‌هایی بود كه‌ صحابه‌ بعد از نفی‌ مرجعیت‌ پیامبر (ص) به‌ اجرا گذاشتند. ◀️ نابودی‌ آثار باقی‌ مانده‌ از مرجعیت‌ پیامبر اكرم ‌(ص) آنچه‌ كه‌ بیشتر از توطئه‌ی‌ یهود با همكاری‌ برخی‌ صحابه‌ در حذف‌ مرجعیت‌ پیامبر اسلام ‌(ص) و روی‌ كار آمدن‌ دوباره‌ی‌ مرجعیت‌ فكری‌ و دینی‌ یهود، پرده‌ برمی‌دارد، عملكرد سه‌ خلیفه‌ای‌ است‌ كه‌ بعد از پیامبر اكرم (ص) روی‌ كار آمدند. 🔹 نابودی‌ احادیث‌ یا سنت‌ پیامبر (ص) هرچند از زمان‌ ابوبكر آغاز شد، (ذهبی، تذكرة الحفاظ، ۱ : ۵) اما در زمان‌ عمر شدت‌ گرفت‌ و با اعلام‌ همگانی‌ از مردم‌ خواست‌، كسانی‌ كه‌ مكتوبی‌ از رسول‌ خدا (ص) دارند، نزد او ببرند. وی پس‌ از جمع‌آوری‌ احادیث‌ و مدتی‌ تفكر در مورد آنها، همه‌ را آتش‌ زد. 🔹 عمر سوزاندن‌ احادیث‌ نبوی‌ را با جمله‌ی‌ «مشناة‌ كمشناة‌ اهل‌ الكتاب» توجیه‌ نمود. (ابن سعد، طبقات الكبری، ۵ : ۱۸۸؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۵ : ۵۹) مقایسه‌ی سنت‌ نبوی‌ با میشنای‌ یهود، عناد عمر را با سنت‌ نبوی‌ نشان‌ می‌دهد. زیرا میشنا احادیث‌ شفوی‌ بود كه‌ صد و پنجاه‌ سال‌ بعد از میلاد مسیح‌ شروع‌ به‌ جمع‌آوری‌ شد و تا سال‌ دویست‌ و شانزده‌ میلادی‌ توسط‌ حاخام‌ها‌ ادامه‌یافت‌. (احمد شلبی، مقارنةالادیان (الیهودیة)، ۱ : ۱۱۰) مسلّم‌ است‌ كه‌ فاصله‌ چند قرن‌ میان‌ موسی (ع) و تدوین‌ میشنا‌، باعث‌ شد تا دست تحریف‌ به‌ آن‌ دراز شده‌ و افزودن‌ خرافات‌ و اوهام‌، آن‌را به‌گونه‌ای‌ تغییر دهد كه‌ جز ضلالت و گمراهی‌ حاصلی‌ نداشته‌ باشد. (صحیح بخاری، ۶ : ۱۶۰) حال‌ چگونه‌ می‌تواند با سنت‌ نبوی‌ كه‌ صحابه‌ مستقیماً از رسول‌ خدا (ص) شنیده‌اند و زمانی‌ بر آن‌ نگذشته‌ است‌ مقایسه‌ گردد؟! 🔹 عمر حذف‌ مرجعیت‌ پیامبر را تا آنجا ادامه‌ داد كه‌ از نقل‌ شفاهی‌ احادیث‌ رسول‌ خدا (ص) نیز جلوگیری‌ نمود و حتی‌ كسانی‌ را كه‌ مخالفت‌ می‌كردند مجازات‌ می‌كرد. (حاكم نیشابوری، مستدرك حاكم، ۱ : ۱۱۰) ◀️ مرجعیت‌ یهود در اسلام‌ در چنین‌ شرایطی‌ كه‌ عمر، عرصه‌ را از هرگونه‌ مرجعیت‌ پیامبر، چه‌ مرجعیت‌ عترت‌ و چه مرجعیت‌ سنت‌ خالی‌ نموده‌ بود، یهودیانی‌ كه‌ در پشت‌ صحنه‌ منتظر چنین‌ فرصتی‌ بودند، وارد صحنه‌ شدند. 🔹 از مهم‌ترین‌ علمای یهود كه‌ نقش‌ بسزائی‌ را در چنین‌ برهه‌ای‌ از تاریخ‌ اسلام‌ در راه‌ گسترش اسرائیلیات در بین‌ مسلمانان‌ ایفا نمود، كعب‌ الاحبار از علمای یهود یمن‌ است‌. ذهبی‌ درباره‌ی‌ او گفته‌ است‌: "كعب‌ الاحبار از علمای یهود بود كه‌ بعد از رحلت‌ پیامبر اكرم‌ (ص) مسلمان‌ شد و در زمان عمر از یمن‌ به‌ شام‌ آمد. با اصحاب‌ محمد (ص) جلسات‌ و نشست‌ و برخاست‌هایی‌ داشت‌ و برای‌ آن‌ها از كتاب‌های‌ اسرائیلی‌ نقل‌ نموده‌ و از عجائب‌ و غرائب‌ سخن‌ می‌گفت‌ و بسیار آگاه‌ به كتب‌ یهود بود." (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۳ : ۴۸۹) 🔹 عمر در حالی‌كه‌ بشدت‌ با سنت‌ نبوی‌ مبارزه‌ می‌كرد، به‌ یهودی‌ تازه‌ مسلمان‌ شده‌ای‌ چون كعب‌ الاحبار اجازه‌ داد كه‌ برای‌ مردم‌ از كتب‌ قدیم‌ نقل‌ نماید و چه‌ بسیار كه‌ خود او به‌ پای سخنرانی‌های‌ كعب‌ می‌نشست‌ و به‌ مردم‌ اجازه‌ داد تا به‌ سخنان‌ او گوش‌ دهند و آنها را برای دیگران‌ نقل‌ نمایند. مطالبی‌ كه‌ آمیخته‌ای‌ از حق‌ و باطل‌ بود و این‌ امت‌ حتی‌ به‌ یك‌ حرف‌ آن احتیاجی‌ نداشتند. (ابن كثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۴ : ۱۹) 🔹 نفوذ فكری‌ یهود از گذشته‌های‌ دور در میان‌ اعراب‌، باعث‌ شد تا با ورود كعب‌الاحبار در لباس‌ اسلام‌، در شرایطی‌ كه‌ مسلمانان در خلأ مرجعیت‌ پیامبر (ص)‌ بسر می‌بردند، گرداگرد او جمع‌ شوند و از او از اخبار آینده‌ و ملاحم‌ و فتن‌ سؤال‌ نمایند. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2287 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
⬛️ در سالروز قانونی شدن در کانادا، پس از تصویب پارلمان، سنا و توشیح ملکهٔ بریتانیا (٢٠٠۵م) مقاله‌ای (با مطالبی که دانستنش ضروری است) درباره این انحراف بزرگ از مسیر انسانی، اخلاقی و مذهبی تقدیم می‌شود: 🖋قسمت سوم ◀️ عرصه هنر و ادبیات فضای آثار ادبی در یک دهه اخیر مملو از مضامین همجنس‌ بازانه بوده است. پیشتر نوشتن در مورد همجنس‌بازی نوعی انحراف اخلاقی شناخته می شد. اما در طول سه دهه اخیر دستگاه فرهنگ سازی غرب تغییرات اساسی در نگاه جامعه به این پدیده ایجاد کرده است تا جایی که در انگلستان، آمریکا و کانادا با کمک سرمایه داران یهودی جوایز ادبی بین ‌المللی با موضوع همجنس ‌بازی تاسیس شده‌ است که می توان به جایزه ادبی استون وال بوک در انگلستان، جایزه ادبی داین اوگیلوی در کانادا و جایزه ادبی لامبادا در آمریکا اشاره کرد. 🔹 همچنین در عرصه فیلم نیز جشنواره فیلم‌هایی با موضوع همجنس‌ بازان هر ساله در لندن، توکیو و شهرهایی در آمریکا از جمله سیاتل، نیویورک، فیلادلفیا و برخی شهرهای اروپایی برگزار شده و به فیلم های برگزیده جایزه داده می شود. ◀️ هالیوود هالیوود از دهه ۵۰ به یکی از بزرگ ترین و موثرترین ابزارهای فرهنگی برای وارد کردن همجنس بازی به زندگی بشر تبدیل شده است. در آثار هالیوود همجنس‌بازی عادی سازی شده و به آن مشروعیت داده می شود. افراد همجنس‌باز از هر طبقه ای به صورت کاملا مثبت به تصویر کشیده می شوند. رهبران و سیاست مداران بزرگ، قهرمانان و افراد موثر در آثار هالیوود می توانند همجنس‌باز باشند. ترویج همجنس‌بازی در فیلم‌های کمدی هالیوود که دارای مخاطب فراوان جهانی است جایگاه مهمی دارد. برای قبح زدایی و یا به گفته خودشان تابو شکنی از همجنس بازی، هالیوود تلاش دارد که از روابط همجنس‌بازان فیلم های مثبتی ارائه دهد. 🔹 هاوارد برگمن، مسئول تبلیغات هالیوود که خود را پیشکسوت همجنس‌بازی معرفی می کند بارها از مضامین همجنس بازی در آثار هالیوود دفاع کرده است. ◀️ ارتش همجنس‌بازان یکی از وعده‌های انتخاباتی اوباما اعطای آزادی به همجنس‌‌بازان در ارتش آمریکا بود. قانون «نپرس ، نگو» موجب محدودیت استخدام همجنس بازان در ارتش آمریکا می‌شد که در یک حرکت تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ توسط اوباما لغو شد. اوباما ادعا می‌کند این کار را برای برقراری برابری بین همجنس‌بازان و دیگر اقشار جامعه انجام داده است. 🔹 اوباما در این مورد می گوید: «من ملتزم به برقراری برابری همجنس‌بازان با دیگر اقشار جامعه هستم. من همیشه و در همه حال از اتحادیه همجنس‌بازان حمایت خواهم کرد ولغو قانون «نگو و نپرس» نشان دهنده حمایت های من از این گروه است». 🔹 فعالان اتحادیه همجنس‌ بازان نیز متقابلا حمایت‌های خود را از اوباما در انتخابات ۲۰۱۲ ریاست جمهوری آمریکا ابراز داشته اند. ◀️ آموزش همجنس‌بازی در مدارس آمریکا به دنبال حمایت های مقامات آمریکایی از همجنس بازان در آمریکا و سخنرانی انتخاباتی اخیر اوباما در میان هم جنس بازان آمریکایی، مدارس ایالت کالیفرنیا نیز آموزش همجنس‌بازی را وارد دروس خود کردند. به پیشنهاد یک دانشگاه یهودی در کالیفرنیا آموزش همجنس‌بازی به کتب درسی دانش‌آموزان اضافه شده و تدوین این کتاب ها نیز از سوی همین دانشگاه انجام گرفته است. این آموزش برای کلیه دانش آموزان مدارس کالیفرنیا اجباری است. ◀️ باز هم نقش یهود همچون اکثر مفاسد گریبان گیر بشر؛ در اینجا نیز سرمایه‌های مالی و انسانی یهود در خدمت فرهنگ سازی گسترده برای اشاعه همجنس بازی بوده که در سه حوزه فرهنگی و هنری، تبلیغی و سیاسی فعال بوده است. این فعالیت‌ها از تاسیس جوایز ادبی اختصاصی برای نویسندگانی که با موضوع همجنس‌بازی می‌نویسند تا حمایت سیاسی اجتماعی رژیم صهیونیستی از همجنس بازها در کشورهای مختلف به خصوص کشورهای اروپایی دامنه داشته است. بر اساس یک نظرسنجی که از سوی آمریکن ایرلاینز و پایگاه اطلاع‌رسانی گی سیتی به انجام رسیده است، تل آویو از نظر همجنس‌ بازان محبوب‌ ترین شهر روی زمین محسوب می شود. ادامه دارد... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۴۳) مقاله هجدهم تراریخت یا بنزین، گازوئیل یا خوراک دام قسمت دوم 🔹 در اینجا باید دید محصولات کشاورزی در دنیا با چه روندی افزایش داشته است. آیا برای نمونه برنج و گندم هم همین رشد فزاینده را طی این دو دهه تجربه کرده یا خیر؛ و اگر نه، چه چیز تقاضا برای ذرت و سویا را بالا برده که این دو گونه‌، برخلاف مواردی چون گندم و برنج، با اقبال مواجه شده‌اند؟ ◀️ بررسی رشد برنج و گندم در همین فاصله آمارهای فائو از رشد تولید محصولات از ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۷ نشان می‌دهد که برنج از ۵۶۹ به ۷۵۶ میلیون تن افزایش تولید داشته است. [۹] بر همین اساس، تولید گندم نیز در همین فاصله، از ۵۷۸ به ۷۴۹ میلیون تن رسیده است. [۱۰] 🔹 مجموع دو آمار بالا از برنج و گندم نشان می‌دهد رشد مقدار تولید «برنج+گندم» از ۱.۱۴۷ میلیون تن به ۱.۵۰۵ میلیون تن رسیده، که رشد ۳۱ درصدی نشان می‌دهد. 🔹 جمعیت جهان نیز در این فاصله هم‌تراز تولید «گندم و برنج رشد کرده»؛ به این ترتیب که از ۵.۸۳۲ میلیارد نفر در سال ۱۹۹۶ به ۷.۵۵۰ میلیارد نفر رسیده که رشد ۲۹.۵ درصدی (تقریباً معادل گندم+برنج) را نشان می‌دهد. [۱۱] 🔹 با این وصف، این پرسش مطرح می‌شود که: چرا دو محصول ذرت و سویا چنین رشد فزاینده‌ای (به ترتیب ۲ و ۲.۷ برابر) داشته‌اند؟ آیا فرهنگ غذایی یا ذائقه‌ی مردم دنیا، این‌چنین به‌طور وسیع، تغییر کرده است؟! پاسخ این است که تحقیقات نشان می‌دهد رشد تولید سویا و ذرتِ تغییر یافته‌ی ژنتیکی، که ۸۱ درصد تولید محصولات تراریخت دنیا را تشکیل می‌دهد، عمدتاً ناشی از تقاضای فزاینده در حوزه‌ی ۱. بایوفیول [۱۲] (سوخت زیستی) و ۲. خوراک دام بوده است. 🔹 مطالعه‌ی زیر به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا تولید ذرت، سویا و کلزا در دنیا از سال ۲۰۰۶، شتاب فزاینده‌ای گرفته است. این شتاب، مقارن تصویب «سیاست انرژی» در سال ۲۰۰۵ در کنگره‌ی آمریکا رخ داده، که دولت ایالات متحده را موظف کرده با هر ابزار ممکن، اعم از قوانین، معاهدات بین‌المللی، یارانه‌ها، انگیزه‌های سرمایه‌گذاری، دستورالعمل‌های حفاظت از انرژی، مالیات و سایر روش‌های سیاست عمومی به روند مصرف انرژی‌های تجدیدپذیر کمک کند. کمی بعدتر، تصویب لایحه‌ی «امنیت و استقلال انرژی» [۱۳] در دسامبر ۲۰۰۷، ضمن تأیید «سیاست انرژی»، موارد دیگری – مانند هدف‌گذاری ۱۴۰ میلیون مترمکعبی در سال ۲۰۲۲ – را به این سیاست افزود. ◀️ مصارف تراریخت؛ غیر از خوراک انسان ۱. سوخت‌های زیستی 🔹 بحث سوخت‌زیست‌ها عمدتاً به دو دسته تقسیم می‌شود؛ انواعی که در موتورهای بنزینی کاربرد دارد، و عموماً پایه‌ی اتانول دارد؛ و بایودیزل‌ها که از سویا، برخی از انواع گیاهان و روغن پخت و پز گرفته می‌شود. آمریکا، یکی از پیشتازان تولید سویا و ذرت و کلزای تراریخت در دنیا، و همزمان، یکی از پیشتازان تولید بایوفیول در دنیاست. خوب است به شرایط این کشور در استفاده از منابع تجدیدپذیر انرژی نگاهی بیندازیم. ◀️ آمریکا و انرژی‌های تجدیدپذیر بر اساس آمارهای رسمی، میزان سهم انرژی‌های تجدیدپذیر از کل انرژی‌های ایالات متحده در ژانویه‌ی ۲۰۱۸، حدود ۱۲.۷ درصد [۱۴] و آخرین سهم مجموع بایوفیول‌ها از کل سوخت‌های تجدیدپذیر در سال ۲۰۱۸، حدود ۲۰.۷ درصد بوده است. [۱۵] به این ترتیب سهم بایوفیول‌ها از کل سوخت‌های مصرفی ایالات متحده، حدود ۲.۶ درصد است. در ایالات متحده طی سال ۲۰۱۷،‌ حدود دو میلیارد گالن، بایوفیول مصرف شده است. [۱۶] این مقدار طی ۲۰۱۸، به ۲.۱ میلیارد گالن رسید. [۱۷] ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2289 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۶۶ قرآن کریم
۱۴۸ حسود نیستم😐 ولی وقتی دیدم برای رفیقم اس اومد: کجایی عشقم؟؟؟؟💋 گوشیشو یواشکی ورداشتم 😡 نوشتم: ب تو ربطی نداره میمون😎😏😂 به نام خدای عزیز و مقتدر سلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اِسْتَعِينُوا عَلَى أُمُورِكُمْ بِالْكِتْمَانِ فَإِنَّ كُلَّ ذِي نِعْمَةٍ مَحْسُودٌ. در برآوردن نيازهاى خود از كتمان كمك گيريد، زيرا هر صاحب نعمتى مورد حسد دیگران واقع مى شود بحار، جلد ۷۴، ص ۱۵۱ ادامه آثار حسد و حسادت به محضرتون تقدیم می شود: ۱۱. حسود قابل دوستی نیست ۱۲. حسود با زوال نعمت دیگران شاد می شود ۱۳. ظالمترین شخصی که به مظلوم شبیه است حسود است ۱۴. حسود از سلامتی جسم و بدن خویش غافل است ۱۵. حسادت برای نابودی حسود کافی است ۱۶. ریشه حسد کوردلی و ناسپاسی الطاف خداست ۱۷. حسود هیچگاه آرامش ندارد ۱۸. حسود در زبان دوست و در باطن دشمن است ۱۹. اثرحسادت فقط در شخص حسود حاصل می شود ۲۰. نتیجه حسد بدبختی در دنیا و آخرت است -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412148535083251.pdf
11.56M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز یکشنبه ۲ مرداد ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۱۰۶م پدرم با شادی، ماوقع را تعریف کرد. هیچ‌ وقت او را این‌قدر خوشحال ندیده بودم. گفت: «آدرسش را سخت پیدا کردم. ساکم را دستم گرفتم و همان‌جا نشستم. راهم ندادند. گفتند نمی‌شود. گفتم از گورسفید آمده‌ام، از مرز. یک پسرم شهید شده، سه فرزندم از مین زخمی ‌شده‌اند، دخترم یک قهرمان است، باید امام را ببینم. راهم ندادند. شب شد، نشستم. روز شد، نشستم. بعد فریاد زدم امام، مرا به خانۀ تو راه نمی‌دهند. گفته بودند پیرمردی آمده و از اینجا تکان نمی‌خورد و می‌خواهد شما را ببیند. امام را دیدم. از دیدن امام، داشتم از حال می‌رفتم. باورم نمی‌شد او را دیده‌ام. جرئت نداشتم نزدیکش بروم. با این حال، جلو رفتم و دستش را بوسیدم. سلام کردم. جواب سلامم را داد. پرسید از کجا آمده‌ام و من هم برایش تعریف کردم که از روستاهای گیلان‌غرب آمده‌ام. از خانواده‌ام پرسید، از وضع زندگی‌ام. بعد پرسید مشکلت چیست؟ گفتم می‌گویند فرزندم که روی مین رفته و شهید شده، شهید نیست. گفتم پسرم پرونده دارد. امام ناراحت شد. تکه‌ای کاغذ برداشت و با قلمش چیزی نوشت. بعد کاغذ را دستم دادو گفت خیالت راحت باشد، برو به شهرت. خواستم بلند شوم و بیرون بیایم که خم شد و پیشانی‌ام را بوسید. من گریه کردم...» وقتی حرف‌هایش به اینجا رسید، شروع کرد با صدای بلند گریه کردن. بغلش کردم و پیشانی‌اش را بوسیدم. توی گوشش گفتم: «خوش به حالت که امام را دیدی... تو زرنگ‌تر از من بودی.» یاد روزی افتادم که پدرم مرا با سختی به چم امام حسن فرستاد. شاید آن روز خدا قلب پاک او را دید و جوابش را داد مردم دسته‌دسته برای دیدن پدرم می‌آمدند. او نامه‌ای را که باید به بنیاد شهید می‌داد، دستش گرفته بود و در حالی که مرتب نامه را می‌بوسید، به بنیا‌د شهید رفت. می‌گفت جای دست‌های امام روی نامه است. چند سال بعد، پدرم فوت کرد و کمرم شکست. او که رفت، تمام غم دنیا به دلم نشست. و ده سال پیش، همسرم علیمردان به بیماری دچار شد و فوت کرد. تنهاتر شدم. چهار بچه ماندند و من: رحمان، سهیلا یزدان و ساسان. دنیا برایم سخت و سخت‌تر شد. هیچ‌ وقت نتوانستم خستگی در کنم. حالا دیگر مرد خانه بودم و زن خانه. پس از آن، باید با دست خالی، نان بچه‌ها را درمی‌آوردم. شانه‌هایم خسته و کوفته بود. کارِ خانه بود و کارِ بیرون خانه. تنها و خسته‌تر شده بودم. سال گذشته، رحیم هم توی بیمارستان فوت کرد. ماه‌ها به خاطر ریه‌اش و دیگر مشکلاتی که داشت، توی بیمارستان بستری بود. روزها به دیدنش می‌رفتم و او از روزهای جنگ برایم می گفت . انگار می‌خواست با این حرف‌ها بگوید: «فرنگیس، بعد از مرگم ناراحت نباش. فکر کن به زمان جنگ که خدا خواست و زنده ماندیم...» وقتی او فوت کرد، گوشه‌ای از روحم با او پرواز کرد و رفت. رحیم، دوست دوران کودکی‌ام بود. آه که بعد از مرگ او چقدر تنها شدم. سال‌هاست که لباس سیاه را از تن در نیاورده‌ام. لباس سیاه، از روزهای اول جنگ به تنم مانده است. هنوز سال این یکی تمام نشده، سال دیگری می‌شود پای یکی یکی خوب نشده، دیگری روی مین می‌رود. هنوز حرص و داغ آن روزها روی دلم است. هنوز از دست نیروهای عراقی خشمگینم. با خودم می‌گویم کاش آن روزها قدرت داشتم و همه‌شان را نابود می‌کردم. بعضی وقت‌ها به من می‌گویند: «اگر یک بار دیگر در آن موقعیت قرار بگیری، چه ‌کار می‌کنی؟» می‌گویم: «به خدا هیچ فرقی نمی‌کند. می‌کشمش... اگر دشمن باز هم خیال حمله به ما را داشته باشد، این بار تفنگ دست می‌گیرم و تا آخرین نفسم می‌جنگم. ان قدر زخم داریم و آن‌قدر غم داریم که دلمان هم مثل لباس‌هامان غمگین و سیاه است. هنوز هم گاهی یکی از بچه‌های ما روی مین می‌رود. گاهی توی دشت، موقع کشاورزی و... وقتی صدای بلندی می‌شنویم، قلبمان می‌لرزد. بیشتر مردم اینجا، یا شهید داده‌اند یا زخمی ‌شده‌اند. تمام این مردم مثل من زجر کشیده‌اند. با تک‌تکشان که حرف بزنی، می‌بینی که چقدر خاطره دارند. روستای من گورسفید، خط مقدم جبهه بود و الآن هم که گاهی مردم برای تماشا میایند و، برایشان حرف می‌زنم و یاد آن روزها برایم زنده می‌شود. وقتی که از آن روزها می‌گویم، اشک در چشمشان حلقه می‌زند. آن‌قدر داغ روی دلم هست که می‌دانم هیچ‌ وقت خوب نمی‌شود. پس تا توان داشته باشم و تا روزی که زنده هستم، از آن روزهای سخت حرف می‌زنم؛ تا دیگران هم بدانند بر مردم ما چه گذشت. ادامه دارد... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee