eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
969 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
📰 دکه روزنامه‌ - دوشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۱
۱۶ ✅ دوز 📌یک مربع یا مستطیل روی کاغذ یا زمین بکشید. 📌از وسط هر کدام از اضلاع آن خطی را به سمت مقابل رسم کنید. 📌در محل تلاقی چهار ضلع مربع و دو خطی که کشیده نه نقطه تشکیل شده است. 📌حالا هر کدام از بازیکنان سه مهره با شکل یا رنگ متفاوت برمی‌دارند. 📌مهره‌ها را می‌توان از میان حبوبات انتخاب کرد؛ 🔸مثلا یکی از دو بازیکن، لوبیا قرمز و دیگری لوبیا سفید بردارد. 📌به صورت نوبتی هرکدام از بازیکنان باید مهره‌ای را در یکی از آن نه نقطه بگذارد. اگر کسی توانست سه مهره خودش را به صورت پشت سر هم ردیف کند، برنده است؛ اما اگر پس از گذاشتن سه مهره این کار انجام نشد، با جا به جا کردن مهره‌ها این کار را انجام می‌دهند. 📌در جابه جا کردن مهره‌ها این دو قانون باید مراعات شود: 1⃣ هرمهره باید روی خط حرکت کند؛ یعنی نمی‌توان مهره‌ای را در یک حرکت از نقطه‌ای در گوشه سمت چپ پایین به نقطه‌ای در گوشه سمت راست برد. 2⃣ دو مهره روی یک نقطه نمی‌توانند قرار بگیرند. 📍شکل پیشرفته تر دوزباسه مربع یا مستطیل تو در تو و خطهایی در میان اضلاع و زوایای آن. انجام می‌شود. 📍تعداد مهره ها در این شیوه، سه تاست. 📍در این شکل از بازی دوز هم باید دو طرف تلاش کنند که سه مهره خود را پشت سرهم بچینند. 🔹تفاوت این بازی با نوع قبلی این است که وقتی یکی از دو نفرسه مهره را پشت سر هم چید و به اصطلاح یک دوز تشکیل داد، نفر دوم باید یکی از مهره‌هایش را کنار بگذارد. 🔹علاوه بر این، شخصی که دوز درست کرده، پس از کنار رفتن یک مهره از مهره‌های نفر مقابل، باز هم به عنوان جایزه یک حرکت دیگر انجام می‌دهد. اگر همه مهره‌ها چیده شد، جایزه از بازی حذف می‌شود. 🔹اگر مهره‌ای در دست نفر دوم نبود، نفراول یکی از مهره های نفر دوم را به انتخاب خودش از روی صفحه برمی‌دارد. در این صورت دیگر جایزه‌ای برای کسی که دوز درست کرده نیست. نفر اول باید به گونه ای مهره نفر مقابل را بردارد که امکان درست کردن دوز برای خودش زیاد و برای نفر مقابل کم شود. 📍وقتی تعداد مهره‌های یکی از دو نفر به سه رسید، می‌تواند به جای حرکت کردن روی خطها از نقطه‌ای که در آن است، به هر نقطه ای که می‌خواهد برود؛ البته در صورتی که مهره‌ای در آن نقطه نباشد. این بازی تا وقتی ادامه پیدا می‌کند که تعداد مهره‌های یکی از دو نفر به دو عدد برسد که در این صورت او بازنده است. ➕این بازی قدرت فکر کردن و تمرکز برای تصمیم گیری را بالا می برد. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔥تنها میان داعش🔥 ◀️ قسمت سی‌ام 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه کنم. در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به شوق زنده ماندن یوسف گل انداخته و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این معجزه به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس دعا کن بچه‌ام از دستم نره!» 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که تهدیدشان می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست حسرت آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم داعش به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا توکل کنید! عملیات آزادی آمرلی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر بدود. 💠 من فقط زیر لب صاحب‌الزمان (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به خدا سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا انفجار و سقوطی رخ داده باشد. 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست محاصره در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش اسیر عدنان یا شهید است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس انتظاری که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید. 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزید... ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌❌🎥 پرسش صادق زیباکلام از دخترش که عازم پیاده‌روی اربعین بود، و پاسخ شنیدنی و مهم امام خمینی(ره) 📌 چرا بعد از ۱۴۰۰ سال،‌ ۴ سال است که ناگهان به فکر راهپیمایی اربعین افتاده‌ایم؟
🏴 به مناسبت ۲۸ محرم سالروز رحلت صحابی "منافق‌شناس" قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2908 ◀️ قسمت چهارم 🔹عدم نماز خواندن حذیفه بر جسد ابی‌بکر خداوند متعال در قرآن کریم سوره توبه آیه ۸۴ در مورد منافقان چنین می فرماید: "وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُون" "و هرگز بر هیچ مرده ای از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست، چرا که آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مُردند" این آیات در مورد عدم نماز خواندن بر منافقین نازل شده است. پس با وجود روایات پیش گفته(که پیامبر اسامی منافقان را به حذیفه نشان داد) معلوم می‌شود که نماز نخواندن جناب حذیفه بن یمان بر جنازه کسی، یعنی آن شخص از منافقان بوده است. عمر بن خطاب نیز به تبعیت از وی، بر آن شخص نماز نمی‌خواند و آن میت را منافق می‌دانست! 🔹چه کسی بر جنازه ابوبکر نماز خواند؟؟ بنابر وصیت ابی‌بکر، عمر بن خطاب بعنوان جانشین وی انتخاب شد (البته به صورت شخصی و بنابر نوشتار عثمان بن عفان). بعد از مرگ ابوبکر، عاقلانه به نظر می‌رسد که عمر بن خطاب، که جانشین ابی‌بکر بود، بر جنازه او نماز گذارد و مراسم تشییع را انجام دهد.. .. ولی نکته جالب در این است که جناب حذیفه بن یمان(منافق شناس عصر نبوی) بر جنازه ابی‌بکر نماز نخوانده است!!! ابن حزم اندلسی در" المُحلّی" ج۱۱ ص۲۲۵ چنین می‌گوید: "ولم یقطع حذیفة ولا غیره علی باطن امرهم فتورع عن الصلاة علیهم" حذیفه و دیگر صحابه بر صحت ایمان و باطن آنها(ابوبکر- عمر- عثمان) یقین نداشتند و لذا از نماز خواندن بر آنان امتناع ورزیدند. پس از آنجا که حذیفه بن یمان بر ابی‌بکر نماز نخواند و عمر بن خطاب نیز در نماز میت از حذیفه تبعیت می‌کرد، پس می‌توان نتجیه گرفت؛ عمر بن خطاب(به تبع حذیفه بن یمان) بر ابی‌بکر نماز نخوانده زیرا او را منافق می‌دانست. ابن سعد در " الطبقات الکبری" ج۳ ص۲۰۶ ذکر وصیه ابی بکر- روایه شبابه بن سوار چنین می گوید:" صلی عمرو علی أبی‌بکر فکبر علیه أربعا" "عمرو بن عاص بر ابی‌بکر نماز خواند و چهار تکبیر بر وی گفت" ابن منظور در" مختصر تاریخ ابن عساکر" ج۶ ص۲۵۳ تاریخ ابن عساکر ج۱۲ ص۲۷۶ چنین می‌گوید: "وعن حذیفة قال: مر بی عمر بن الخطاب وأنا جالس فی المسجد فقال لی: یا حذیفة، إن فلاناً قد مات فاشهده. قال: ثم مضی حتی إذا کاد أن یخرج من المسجد التفت إلی فرآنی وأنا جالس فعرف، فرجع إلی فقال: یا حذیفة، أنشدک الله أمن القوم أنا؟ قال: قلت: اللهم لا، ولن أبرئ أحداً بعدک. قال: فرأیت عینی عمر جاءتا." حذیفه می گوید: عمر به نزد من آمد، در حالی که من در مسجد بود. پس به من گفت: فلانی! مرده است. بر جنازه وی حاضر شو! حذیفه می‌گوید: مدتی گذشت تا اینکه عمر خواست از مسجد خارج شود که مرا دید در حالیکه هنوز نشسته بودم. پس فهمید که برای نماز خواندن بر میت نرفته ام. به سوی من آمد و گفت: ای حذیفه! تو را به خدا قسم می‌دهم که آیا من از آن قوم(منافقین) هستم؟ حذیفه می گوید: گفتم: شاید نه! و بعد از تو نیز هرگز کسی را مطلع نخواهم کرد. محقق بزرگوار، دکتر نجاح طایی، معتقد است که منظور از "فلانی" در این روایت همان ابوبکر است و این روایت در تایید کلام ابن حزم می‌باشد. مشابه این جریان از قول ام المومنین، ام سلمه (علیها السلام)، نیز بیان شده است. (تاریخ ابن عساکر ج۴۴ ص۳۰۷) این همه نگرانی عمر بن خطاب برای چه بوده است؟؟؟؟ آیا وی از خود مطمئن نبوده است که منافق است یا خیر؟؟!!!!! منابع ۱. نوادر و متفرقات، محمد امینی گلستانی ج۲ ص۱۴۴ببعد از مدارک فراوان از جمله ۲. سیر اعلام النبلاء ج۲ ص۳۶۳ ۳. حاکم نیشابوری در" المستدرک" ج۳ ص۳۸۱ ۴. ابن اثیر در" اسد الغابه" ج۱ ص۳۹۱ ۵. ابن حزم اندلسی در" المُحلّی" ج۱۱ ص۲۲۵ ۶. ابن سعد در" الطبقات الکبری" ج۳ ص۲۰۶ ۷. ابن منظور در" مختصر تاریخ ابن عساکر" ج۶ ص۲۵۳ ۸. تاریخ ابن عساکر ج۱۲ ص۲۷۶ ۹. عمده القاری" ج۲ ص۱۲ ۱۰. بن عبدالبر در" الاستیعاب" ج۱ ص۳۳۵ ۱۱. ره توشه عتبات عالیات؛ جمعی از نویسندگان ۱۲. حسین بن روح نوبختی ۱۳. وفات حذیفة بن یمان/ فردی که جسدش پس از سیزده قرن سالم بود ۱۴. شخصیتهای اسلامی شیعه، ج۲، ص۲۳۷ ۱۵. ویکی شیعه. ۱۶. اسلام کوئیست. ۱۷.ر 15SHIA- NEWS. COM - شیعه نیوز: کتاب علما به عنوان الگو و اسوه نوشته سید محمد شیرازی. (و مدارک و منابع فراوان دیگرکه برای رعایت اختصار ورده نشد). والحمدلله 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺کارتون (۱۵) 🎞این قسمت: شکارچی خرس -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
در خدمت: ✅ تحکیم خانواده 💠 قسمت یازدهم ✅روش‌های تحکیم خانواده؛ ☑️ادامه ویژگی‌های افرادی که سلامت (بهداشت) روانی دارند: 1⃣1⃣ از اوقات فراغت خود به خوبی استفاده میکنند. ▫️اوقات فراغت شامل: 🔸رسیدگی به خانواده که باعث تامین خانواده میشود. 🔸رسیدگی به خود 🔸تفریح 2⃣1⃣ در مواجهه با مشکلات اجتماعی کنترل خود را از دست نمیدهند. 3⃣1⃣ استعدادهایشان هماهنگ رشد میکند. 🔵استعداد 4 بُعد دارد: 🔺جسمی 🔺عقلی 🔺اجتماعی 🔺عاطفی 🔴انواع هوش: 🔹جسمی 🔹کلامی 🔹اجتماعی 🔹خلاقیتی 🔹موسیقیایی 🔹درون فردی 🔹محاسباتی 🔹طبعیت گرایی 4⃣1⃣ بنده خلق خداوند نیستند. 5⃣1⃣ دنیا را گذرگاه می دانند. 6⃣1⃣ رابطه ی آنها با دیگران سازنده است(فعال و اثر گذار اند). 7⃣1⃣ نیاز هایشان را از راه سالم برآورده میکنند. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 💠 ؟ قسمت پنجم: چه کسی باید به تکلیف عمل کند؟ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
درخدمت در "سالن مطالعه محله زینبیه" @salonemotalee
1401.05.08-Panahian-Uni-Emam-Sadeq-Mokhtasat-Zaman-Ma-Va-Ayande-Zohur-02-High_YasDL.com.oga
31.83M
🎙سخنرانی دهه محرم سال ۱۴۰۱ ✨ مختصات زمان ما و آینده‌ای که تا ظهور در پیش داریم 🏴 شب دوم: قدرت؛ مهمترین عامل تعیین‌کنندۀ ویژگی‌های زمان -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۹۹ قرآن کریم
(۱۸۰) به نام خدای مهربان سلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام .... اَحبُّ الامور الیک اَوسطها فی الحق و اَعمّها فی العدل و اَجمعها لرضی الرعیة فاِنّ سُخْط العامّة یُجْحف بِرَضی الخاصة و اِنَّ سخط الخاصة یغتفر مع رضی العامّة خطاب به مالک وقتی حاکم مصر شد فرمودند: باید از کارها، آن را بیشتر دوست بداری که حد میانه ای از حق باشد و عدالت بیشتری را فرا بگیرد و مردم نیز از آن خشنودتر و آن کار برایشان دلپذیرتر باشد، (مبادا خشنودی نزدیکانت را بر خشنودی مردم ترجیح دهی) که ناخشنودی مردم، خشنودی نزدیکان را بی اثر گرداند و خشم نزدیکان، خشنودی همگان را زیانی نرساند. (خلاصه فرمایش حضرت اینه که مردم را بر نزدیکانت مقدم بدار و از نارضایتی نزدیکانت نترس) نهج البلاغه نامه ۵۳ حضرت در امور اقتصادی، وظیفه حکومت را مراعات حال عموم مردم می داند، نه گروههای خاص و هر جا ضرری متوجه عموم مردم گردد، بر حاکم لازم است با برقراری مقررات و حتی مجازات، حقوق عامه رعایت شود. به مالک اشتر می‌فرمایند همواره کاری را در پیش گیرد که رضایت توده مردم را فراهم کند، هر چند موجب ناخشنودی خواص گردد. امام با ضمیمه کردن رضایت توده به عدالت، این نکته را بیان فرموده اند که اگر کاری به سود عموم مردم باشد، به عدالت نزدیکتر است، تا کاری که تنها منافع عده خاصی را در بر داشته باشد. حضرت به مالک می‌فرمایند یادت باشد رضایت عمومی مردم نارضایتی نزدیکانت را بی‌اثر می‌کند و خشم و ناراحتی نزدیکانت به رضایت مردم خللی وارد نمی‌کند. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121485456101304.pdf
9.41M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز سه‌شنبه‌ ۸ شهریور ۱‌۴۰۱. ۲ صفر ۱۴۴۴ ۳۰ آگوست ۲۰۲۲ ذکر روز سه‌شنبه؛ یا اَرحَمَ الراحِمینَ تمام صفحات -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📰 دکه روزنامه‌ - سه‌شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱