KayhanNews75979710412149514951155.pdf
7.93M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
امروز چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#روانشناسی_و_مشاوره
#ایام_امتحانات ۱
#هدف_از_درسخواندن
💠انگیزههای قوی:
«ای خدا من باید از نظر علم نیز از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده، به دیگران فخر میفروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همهی آن تیرهدلان مغرور و متکبّر را به زانو درآورم، آنگاه خود خاضعترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم»
📚شهیدچمران
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📖 فرنگیس
#خاطرات_فرنگیس_حیدریپور
🖋قسمت ۶۷م
مرداد ۱۳۶۳ بود. ساعت شش صبح بود که صدای در آمد. در را باز کردم و دیدم پسرعمویم است. پرسیدم: «چی شده؟»
گفت: «چیزی نیست. جبار کمی زخمی شده.»
رنگش پریده بود. فهمیدم اتفاق بدی افتاده. گریه کردم و گفتم: «حتماً جبار مرده. راستش را بگو
قسم خورد و گفت: «نه، به خدا نمرده. فقط زخمی شده. بیا برویم و ببینش. او را بردهاند کرمانشاه.»
با عجله لباسهایم را پوشیدم. همراه پسرعمویم به طرف کرمانشاه حرکت کردیم. توی راه آنقدر پسرعمویم را قسم دادم تا راستش را گفت. تعریف کرد: «پدرت به جبار گفته برو و گوسفندها را ببر تا آب بخورند و آنها را برگردان.»
جبار که آن وقتها ده سالش بیشتر نبود، گوسفندها را برده بوده تا آب بخورند. از آن طرف، یکدفعه صدای فریاد بلند شده
ومردم فریاد زده بودند که خرمن حیدرپور آتش گرفته. دود و انفجار از سمت خرمن پدرم بوده. وقتی رفته بودند خرمن را نگاه کنند، میبینند جبار سر تا پا خونی است؛ مخصوصاً دستهایش. لیلا، جبار را بغل کرده و دیده دستش زخمی و پر از خون است. جبار نمیتوانسته حرف بزند. لیلا، روسریاش را به دست جبار بسته و بغلش کرده و برده خانه.
با نگرانی پرسیدم: «الآن کجاست؟ باز هم مین بوده؟»
پسرعمویم سرش را تکان داد و گفت. اره مین بوده. توی دستش ترکیده و دستش خیلی آسیب دیده.»
به سینهام چنگ انداختم و خودم را زدم. توی راه بیمارستان، همهاش دعا میکردم. از خدا میخواستم حال جبار خوب باشد. مرتب نذر و نیاز میکردم. راه به نظرم خیلی طولانی شده بود. دلم برای مظلومیت این بچهها میسوخت.
وقتی به کرمانشاه رسیدیم، به بیمارستان طالقانی رفتیم. هراسان از ماشین پیاده شدم. ابراهیم و رحیم را دیدم که جلوی بیمارستان ایستادهاند و گریه میکنند حالشان خیلی بد بود. وقتی آنها را با آن حال دیدم، من هم شروع کردم به شیون. پاهایم بیحس شده بود و نمیتوانستم جلو بروم. از دور شیون کردم. صورت کندم. فریاد زدم: «براگم، براگم...»
برادرهایم که گریههای مرا دیدند، روی زمین نشستند و هایهای گریه کردند. بعد دو تایی جلو آمدند، دستم را گرفتند و دلداریام دادند. مرتب میگفتند: «چیزی نیست، نگران نباش.»
وقتی رفتم کنار تخت جبار و دستش را دیدم، فهمیدم دستش قطع شده است.
دست چپش از آرنج قطع شده بود. دندانهایش شکسته بود. تمام بدنش پر از ترکش بود. ترکشهای سیاه توی بدنش، دلم را به درد میآورد.
ادامه دارد...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#پرونده_ویژه_جنگ_جهانی_غذا (۷)
مقاله سوم
#نظریه_اصلاح_نژاد_بشر
🖋قسمت دوم
"جنبش بهنژادی" طی دهههای اول تا سوم قرن بیستم، بسیار محبوب بود و تأثیرات عمیق سیاسی و اجتماعی برجای گذاشت.
نمونه بارز این تأثیرات، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در قالب سازمانهای مردمی بود.
برای مثال میتوان به فعالیتهای افرادی مانند مارگارت سَنگر (۱۰) اشاره کرد.
سنگر در سال ۱۹۱۴ ضمن پیگیری فعالیتهای اجتماعی در زمینهی جلوگیری از بارداری، ماهنامهای با نام «د وومن ربل» (۱۱) (یا زن شورشی) منتشر میکرد که پیشگیری از بارداری را با شعار «بدون خدایان، بدون اربابها» (۱۲) ترویج میکرد.
غرض اینکه جنبشهای فرهنگی و اجتماعی گستردهای بر اساس نظریات گالتون فعال شد.
سطح بالای سیاسی برنامه اصلاح نژاد
این خیزش اجتماعی در سطح جنبشهای مدنی باقی نماند و تا آنجا پیش رفت که اهداف آن در بالاترین سطوح سیاسی و دانشی آمریکا پیگیری شد.
برای نمونه تئودور روزولت (۱۳)، ۲۶مین رئیسجمهور آمریکا در تاریخ ۳ ژانویه ۱۹۱۳ در نامهی تندی خطاب به چارلز داونپورت – مسئول شاخه آمریکایی جنبش بهنژادی – بر لزوم «بقای ژنتیکی آدمهای خوب» تصریح میکند؛ (۱۴)
خلاصه نامه او از این قرار است:
اگر یک کشاورز به بهترین دامهای خود اجازهی زاد و ولد ندهد و بدترین آنها را تکثیر کند، باید به تیمارستان فرستاده شود.
ما هنوز این درک را نداریم که این رفتار (فرستادن به تیمارستان) در برابر ملیتی که اجازهی پرورشِ بدترین افراد را میدهد، عقلایی است.
یک روز متوجه میشویم که وظیفهی غیراجتنابی داریم که «انسانهای خوب و از نوع مناسب»، خونشان را بعد از خودشان در جهان باقی بگذارند، و نباید اجازهی تداوم نسل انسانهایی را بدهیم که از نوع «نامناسب» هستند.
مسألهی بزرگ تمدن ما این است که امکان افزایش افرادِ با ارزش را در مقابل عناصر کمارزش یا مضر، تأمین کند. (۱۵)
سطح سرمایهگذاری علمی بر موضوع
در قسمتهای بعدی خواهیم دید که ابرکمپانیهای تجاری، نبض این حرکت را در دست داشتند.
این کمپانیها با تکیه بر نهادهای پیشتاز دانشی آمریکا، آزمایشهای گستردهای بر ژنتیک انسانی انجام دادند.
برای مثال میتوان به برخی اقدامات فناورانه «بنیاد موقوفه کارنگی» (۱۶) با پشتیبانی مالی «بنیاد خیریه راکفلر» (۱۷) در زمینهی ژنتیک گیاهی و انسانی اشاره کرد. (۱۸)
افول ایده «اصلاح نژاد» و پایهگذاری طرحی نو
ایدهی برنامه «اصلاح نژاد» دیری نپایید.
در دهه ۱۹۴۰ میلادی پس از اینکه هیتلر بهصورت افراطی بر تفکرات ناسیونالیستی و نژادی پای فشرد، این تفکر محبوبیتش را در سراسر جهان از دست داد و ابرکمپانیهای بینالمللی را برای ادامهی این برنامه با چالش جدی مواجه کرد.
گذشته از اینکه رفتارهای نژادپرستانه هیتلر موجب شد ایدهی «اصلاح نژاد» محبوبیتش را از دست بدهد، ابرکمپانیهای آمریکایی دریافتند که جنگ نیز – بهعنوان بخشی از برنامه – نمیتواند تأثیرات جدی در ترکیب جمعیتی جهان داشته باشد و اهداف آخرالزمانی آنان را تأمین کند؛ (۱۹)
بنابراین گرچه جنگ کماکان بهعنوان یکی از راهکارها، باقی ماند و ادامه یافت، اما برای ادامهی برنامه راهکارهای دیگری مورد نیاز بود.
در بخش بعد به بررسی برنامههای عملیاتی طراحی شده پس از جنگ دوم جهانی خواهیم پرداخت.
ادامه دارد ...
قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/1786
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۱۱۱
روزی چوپانی از گوسفندان خود پرسید :
چه چیز باعث شده که از گرگ تا این حد بترسید و سگ را همچون خانواده خود ببینید؟ 🤔
گوسفندان همه با هم گفتند : بعبعععبعع 😐
نه واقعا انتظار داشتی گوسفندا حرف بزنند مثلا چیزی بگند؟ 😂
حتما دانشگاهم رفتی 🤓
حتما یارانه هم میگیری 😒😂
*به نام خدای خالق قدرت*
*سلام*
*خداوند متعال در قرآن کریم فرمودند*
*قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ*
*فرزندان یعقوب گفتند: اگر گرگ او را بخورد، با آنکه ما گروهی قوی هستیم، در آن صورت ما زیانکار و بی کفایت خواهیم بود.*
*(آیه ۱۴ سوره یوسف)*
هر چی ضمانت را بیشتر می کنند و برای کارشان بیشتر قسم می خورند بیشتر از قبل معلوم میشه نقشه دارند
با توجه به این آیه می توان نکات زیر را برداشت نمود:
۱. گاهى بزرگترها از روى تجربه و آگاهى، احساس خطر مىكنند، امّا جوانها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخى مىگيرند. (پدر نگران، ولى فرزندان مغرور قدرت خود بودند.)
۲. قوى بودن، دليلى بر امين بودن نيست. (برادران يوسف قوى بودند، ولى امين نبودند)
۳. برادران از اين كه گرگ يوسف را پاره كند ابراز نگرانى نكردند ولى در برابر اين كه نيرومندى و قدرت آنان مخدوش گردد عكس العمل نشان دادند
۴. اگر كسى مسئوليّتى را بپذيرد و خوب انجام ندهد، سرمايه، شخصيّت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده و زيانكار خواهد بود.
۵. ظاهر فريبى و ابراز احساسات دروغين، از دسيسههاى افراد دو رو و منافق است.
۶. برخى براى رسيدن به اهداف شوم خود حتّى حاضرند از آبرو و شخصيّت خود صرف نظر كنند.
۷. غرور جوانان را نشکنید ولی به غرور آنها اعتماد هم نکنید
۸. به فرزندان خود بیاموزید که امانت دار باشند حتی برای دشمنانشان*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews75979710412149515052156.pdf
10.09M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
امروز پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۱
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee