هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/19089
◀️ قسمت ۶۳م
وزیر رو به پسرش کرد و گفت:
تو هم با ما بیا. میتوانی قدری تفریح کنی. شاید هم مجبور شوی شهادت دهی که قنواء مرا به مسموم کردن تهدید کرد.
از ایوان و حیاط و پلهها و چند راهرو و سرسرا گذشتیم و به خلوت سرای حاکم رسیدیم.
وزیر خبر نداشت که رشید همه ماجراهای پشت پرده را برای من و قنواء تعریف کرده است.
شاید رشید برای همین مضطرب بود و با اکراه قدم بر میداشت.
طوری که پدرش نشنود به او گفتم:
جان چند بیگناه در خطر است. اگر ساکت بمانی، خداوند تو را هرگز نخواهد بخشید. تصمیم خودت را بگیر. امتحان سختی در پیش داری.
او نیز به من گفت:
چرا بازگشتی؟! تو واقعا” ابلهی!
با لبخند گفتم:
یا همه میمیریم یا همه نجات پیدا میکنیم.
گاهی فرار یا سکوت، دست کمی از خیانت یا جنایت ندارد
……. خلوت سرای حاکم زیباترین جای دارالحکومه بود.
حاکم روی تختی بزرگ به بالشهای ابریشمی تکیه داده بود و از اینکه مجبور شده بود ما را به حضور بپذیرد نا خشنود بود.
پشت تخت، پردهای آویزان بود و شبحی از همسر حاکم در پس آن دیده میشد.
کنار حوض زیبایی که از سنگ یشم ساخته شده بود، ایستادیم.
زیر پایمان بزرگترین فرش ابریشمی بود که تا آن زمان دیده بودم.
رنگ روشنی داشت و نخهای طلا و نقره در میان گلهای ارغوانی آن دیده میشد.
قنواء قویی را که در دست داشت، آرام در حوض رها کرد.
قوی دیگر را نیز از من گرفت و به سوی حاکم رفت.
گوشه تخت نشست و گفت:
نگاهش کنید، پدر! هیچ پرندهای تا این اندازه ملوس و زیبا نیست.
چشمهای حاکم از خوشحالی درخشید؛
اما بدون آنکه خوشحالیاش را نشان دهد، گفت:
این یکی را هم در حوض رها کن. به اندازه کافی فرصت خواهم داشت آنها را تماشا کنم.
قنواء لبخند نمکینی زد و به من اشاره کرد که قو را بگیرم و در حوض رها کنم.
پیش رفتم، حاکم لب ورچید و با چشمانی هراسانگیز به من خیره شد.
قو را که درون حوض رها کردم، حاکم اشاره کرد که از جلوی حوض کنار برویم.
همه کنار رفتیم.
قوها از رسیدن دوباره به آب خوشحال شده بودند، به آرامی در حوض چرخ زدند.
حاکم لبخندی زد و همسرش نیز از کنار پرده به قوها نگاه کرد.
دیوارها و ستونها با پردهها و قالیچهها و تصاویر و سلاحهای گرانبها پوشیده شده بود.
سقف نیز کاشیها، آینهها و گچبریهای زیبا و رنگارنگی داشت؛
اما آن دو قوی سفید اکنون به آنجا جلوهای دیگر داده بودند.
حدسم درست بود. حاکم با دیدن قوها اندکی نرم شده بود.
حاکم پاهایش را از تخت به پایین آویزان کرد و ایستاد:
"حیف که این دو پرنده زیبا مال ابوراجح هستند!
او دشمن من و حکومت بود.
ساعت تلخی را گذراندم.
چقدر گستاخ و بی پروا بود.
مرگ را به بازی گرفته بود.
کاش در شهری بودم که در آن شیعهای یافت نمیشد و ای کاش آدمهای فهیم و با جربزهای چون ابوراجح، شیعه نبودند!"
وزیر چاپلوسانه گفت:
"قصد مزاحمت نداشتم.
دخترتان اصرار داشت که به همراه این جوان گمراه و خائن به حضور شما برسند.
وقتی به ایشان گفتم که صلاح نمیدانم چنین موجود خطرناکی را با خود به نزد پدرتان ببرید، مرا به مسموم شدن تهدید کردند.
ترس من این است که این جاسوس خائن، به بهانه تسلیم شدن و آوردن این دو پرنده، قصد سوء و شومی داشته باشد.
کسی که از جانش ناامید است، هرکاری ممکن است انجام دهد.
جرم او و دستیارانش روشن و آشکار است.
اجازه دهید او را به نگهبانها بسپارم."
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/19189
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
✳️ دستور پیامبر (ص) به جداشدنِ #یهودیان همپیمانِ عبدالله بن ابی از سپاه اسلام در #غزوهٔ_احد
چون پیامبر صلیاللهعلیهوآله [در مسیر اُحُد] به دروازهٔ ثنیه رسیدند؛
متوجه گروهی از سپاهیان سراپا مسلّح شدند که هیاهوی زیادی داشتند؛
فرمودند:
اینها چه کسانی هستند؟!
گفتند:
همپیمانان #یهودی عبدالله بن اُبَیّ هستند. [طبق نقلی، اینان ۶٠٠ نفر از همپیمانان عبدالله بن اُبَیّ و از یهودیان #بنیقینقاع بودند.]
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
"برای مقابله با مشرکان از اهل شرک یاری خواسته نمیشود!"
و آنان را برگرداندند.
📚 المغازى، ج۱، ص۲۱۵.
📚 الطبقات الکبری، ج٢، ص٣٧.
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
12.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
✡️ دروغ سوم:
صهیونیسم همان دین یهود است!
💥 کتاب «ده دروغ مشهور دربارهٔ اسرائیل» نوشتهٔ #ایلان_پاپه است و در آن به بررسی ده گزارهٔ مشهور اما نادرست دربارهٔ اسرائیل پرداخته است.
🔸 در ۱۰ ویدئو نگاهی به این ۱۰ دروغ خواهیم انداخت.
دروغهای قبلی:
🎬 دروغ اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/19053
🎬 دروغ دوم؛ https://eitaa.com/salonemotalee/19087
🔗 ادامه دارد ...
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
هدایت شده از روشنا قم
32.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 ایستگاه جشن صلواتی بچه های پایگاه شهید قلی زاده در حمایت از عملیات #تنبیه_متجاوز
☀️ @roshanaqom
هدایت شده از قرارگاه خادمیاران مهدوی
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#سلام_امام_زمانم
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا صَاحِبَ الاَمرِ
میدانم این را
عاقبت یک روز غوغا میشود
عدل و امید و دوستی
چون گل شکوفا میشود
بر خاک خشک سینهها پیغام باران میرسد
بر کام سرد جانمان بوی بهاران میرسد
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
به شوق دیدار امام، مسافر بغداد شده بود.
به هر زحمتی بود، خودش را رساند.
امام، تازه از نماز عصر فارغ شده بود.
نشسته بر سجاده،
رو به قبله،
دستهایش سمت آسمان.
مناجات امام را میشنید:
«خدایا!... در فرج منتقم شتاب کن!
و آنچه را به او وعده دادهای، به انجام رسان!»
با خودش گفت:
«امام چه کسی را دعا میکند؟
تحقق کدام مژده را از خدا میخواهد؟»
سوالش را پرسید.
امام کاظم علیهالسلام فرمود:
«او، مهدی ما آل محمّد است...
پدرم فدای او باد!
صورتی گندمگون دارد؛
اما با این حال، زردی شبزندهداری در چهرهاش پیداست!...
شبهایش با رکوع و سجود به صبح میرسند...
اوست چراغ روشنِ تاریکیها...
پدرم فدای او باد که روزی به امر خدا قیام خواهد کرد...»
📚فلاح السائل، ص۲۰۰.
📚بحارالانوار، ج۸۳، ص۸۰.
🔸🌺🔸 --------------
قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
@khademyaran_mahdavi
هدایت شده از سالن مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
عملی که سرنوشت انسان را تغییر میدهد!
کدام بخش از مفاتیحِ #امام_خمینی بیشتر استفاده شده بود؟!
🔸🌺🔸--------------
قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
@khademyaran_mahdavi