eitaa logo
سالن مطالعه
212 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
1.2هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 بخش چهارم: سکولاریسم مقدس آمریکایی مقاله سوم: ناشران سکولار و رنسانس صهیونیسم ۲. قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29640 ◀️ قسمت ۸۴م 🔹در ایامی که گفتمان «نابودی اسرائیل» دوباره در جهان طنین‌انداز شد، فکوهی در روزنامه سرمایه به معرفی آثار آرنت در دفاع از صهیونیسم پرداخت. و از این فرمانده عملیات اشغال فلسطین به عنوان «فیلسوف رنج انسانی» یاد کرد. (۱۲۷) 🔹محسن ثلاثی نیز کوشید تا روایتی عمل‌گرایانه از نظریه‌های آرنت را برای سرنگونی! جمهوری اسلامی به دست دهد. او که هنگام برگزاری بزرگداشت خود در سازمان میراث فرهنگی (۱۲۸) یک برنامه‌ی پژوهشی کاربردی را پیرامون «نیروی سازمان براندازی نرم» در بنیاد باران (به ریاست سیدمحمد خاتمی) پیش می‌برد، (۱۲۹) با اتکاء به تئوری‌های هانا آرنت از «سرمایه‌داران» خواست تا با «روشنفکران» برای سرنگونی حکومت ایران متحد شوند: "حکومتی که مانع جریان آزاد سرمایه باشد، به نفع «سرمایه‌داران» و «جامعه» رفتار نمی‌کند. پس علاوه بر نویسندگان و اهالی کتاب و روشنفکران، نیروهای بزرگ اقتصادی هم باید دست به دست هم دهند تا از به وجود آمدن حکومت دیکتاتوری جلوگیری کنند… در ایران باید نیروهای اجتماعی مشخص شود و بزرگترین مشکل ما این است که نیروهای اجتماعی ما شکل و شمایل مشخصی ندارد. البته وقتی که یک حکومت دیکتاتوری وجود دارد، همین نیروهایی که شکل و شمایل مشخصی ندارند، براساس یک نوع حوادث و هیجان‌های خاصی می‌آیند و وارد صحنه می‌شوند و ممکن است که از «غافلگیری حکومت» استفاده کنند و حکومت را سرنگون کنند." (۱۳۰) 🔹زیرساخت‌های عملیاتی پروژه ناکام «کودتای سبز» که در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران به ائتلافِ «روشنفکران سکولار» و «سرمایه‌داران لیبرال» با کارگزاران «اسلام آمریکایی» انجامید، به تدریج از لابه‌لای این گفتارها خود را نشان می‌داد و نقش تزهای آرنت نیز در تحقق آن روشن‌تر می‌شد. 🔹کلکسیون سکولارها دیگر تکمیل به نظر می‌رسید. مجله بخارا با همکاری نشر ماهی فاز جدید تبلیغ هانا آرنت را آغاز کرد. نشر ماهی به مدیریت زهرا زرکش‌فرد نقشی کلیدی در این پروژه پیچیده داشت. این ناشر از سال ۱۳۸۰ فعالیت خود را در حوزه «ادبیات کودک و نوجوان» کلید زد و با برگزیدن خشایار دیهیمی به عنوان مشاور عالی و پیوند با مترجمانی چون عبدالحسین آذرنگ، عزت‌الله فولادوند و ژاله آموزگار خیلی زود تبدیل به مرکز نشر آثار جاسوسان لیبرال مانند سِر آیزایا برلین شد و در جغرافیای پروژه جنگ نرم جای گرفت. 🔹سیاست این انتشارات یک حرکت تدریجی برای «صید مخاطب از میان نوجوانان ایرانی» و «تربیت آنان به عنوان کتابخوان‌های بزرگسال» بود. (۱۳۱) به گفته مدیران نشر ماهی «سیاست‌گذاری ما فقط ترجمه بوده است. دنبال مؤلفه‌ی ایرانی نرفته و نمی‌رویم. چارچوب کاری ما فقط ترجمه بوده و خواهد بود.» (۱۳۲) 🔹این سیاست، یادآور اساسنامه انتشارات آمریکایی فرانکلین در دهه ۱۳۴۰ است که خود را فقط موظف به ترجمه و نشر تالیفات غربی در ایران می‌دانست. اگرچه فرانکلین با بودجه وزارت خارجه آمریکا تغذیه می‌شد، با این حال به صراحت از سیاست حذف «مولفه‌ی ایرانی» سخن نمی‌گفت، اما نشر ماهی می‌کوشید تا رویکردهای غرب‌گرا و صهیونیستی را به رخ مخاطبانش بکشد و یک نقطه کانونی در گسترش «علوم انسانی سکولار» به حساب آید. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29726 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 بخش چهارم: سکولاریسم مقدس آمریکایی مقاله سوم: ناشران سکولار و رنسانس صهیونیسم ۳. قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29692 ◀️ قسمت ۸۵م 🔹سیاست ترجمه در نشر "ماهی"، یادآور اساسنامه انتشارات آمریکایی فرانکلین در دهه ۱۳۴۰ است که خود را فقط موظف به ترجمه و نشر تالیفات غربی در ایران می‌دانست. اگرچه فرانکلین با بودجه وزارت خارجه آمریکا تغذیه می‌شد، با این حال به صراحت از سیاست حذف «مولفه‌ی ایرانی» سخن نمی‌گفت، اما نشر ماهی می‌کوشید تا رویکردهای غرب‌گرا و صهیونیستی را به رخ مخاطبانش بکشد و یک نقطه کانونی در گسترش «علوم انسانی سکولار» به حساب آید. 🔹این انتشارات ابتدا در دوم اردیبهشت ۱۳۸۵ با همکاری انجمن علمی – دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران «نشست آراء و افکار هانا آرنت» را با حضور خشایار دیهیمی برگزار کرد. (۱۳۳) سپس دوم اسفند ۱۳۸۵ نشر ماهی و مجله بخارا «شب هانا آرنت» را به عنوان اولین «شب فلسفه» در خانه هنرمندان ایران با حضور عزت‌الله فولادوند، احسان نراقی، خشایار دیهیمی، محمد علی موحد، داریوش شایگان، محمد قائدشرفی (م. قائد)، مصطفی ملکیان، محمود دولت‌آبادی، فرزانه طاهری و ترانه مسکوب سامان دادند. (۱۳۶) 🔹هر کدام از شرکت کنندگان، یک طیف سیاسی اپوزیسیون را نمایندگی می‌کردند. نراقی مشاور شاه مخلوع و رابط جاسوسان موساد با محافل اصلاح‌طلب، شایگان نماد برجسته روشنفکران سکولار و دولت‌آبادی هم از اعضاء مرکزیت کانون نویسندگان ایران به شمار می‌رفت. مصطفی ملکیان از رهبران جناح «روشنفکری دینی» نیز در ابتدای این مراسم و در حالی که برخی حاضران دورش حلقه زده بودند، در گفتگویی اختصاصی با خبرنگار رادیو زمانه از «جایگاه آرنت در پروژه روشنفکران دینی» گفت: "آرنت امروزه نیز ما را از خشونت اطرافمان آگاه می‌کند و آثارش راه‌های مبارزه با خشونت موجود را به ما می‌آموزد. من در «پروژه معنویت و عقلانیت» از «هانا آرنت» الهام گرفته‌ام. من معتقدم او و «آلبر کامو» دو شخصیتی هستند که بیشترین تاکید را بر دخالت اخلاق در سیاست داشته‌اند و الهام‌بخش من بوده‌اند. (۱۳۵) 🔹گفتارهای ملکیان نشان می‌داد که ۲ جناح «روشنفکران دینی» و «روشنفکران سکولار» در بستر یک ائتلاف استراتژیک با یکدیگر برای مبارزه با جمهوری اسلامی قرار دارند؛ استراتژی‌ای که فولادوند و دیهیمی در مقام سخنرانان آن شب، معنایش را بیشتر شکافتند. آنان کوشیدند تا از نگاه آرنت «مسئولیت‌ها و تکالیف فردی و جمعی» نیروهای اپوزیسیون را در مبارزه با جمهوری اسلامی یادآور شوند. سپس در لابه‌لای گفتارهایشان به دفاع بی‌پرده از اسرائیل پرداختند. و ضمن مقایسه جمهوری اسلامی با رژیم هیتلری، اساس گفتمان اصول‌گرایی را نشانه رفتند؛ چون آن هنگام یکی از گفتمان‌های برجسته اصول‌گرایان افشای روایت‌های جعلی صهیونیست‌ها پیرامون «افسانه‌ی هولوکاست» (قتل عام یهودیان در آلمان نازی) و احیاء تفکر «نابودی اسرائیل» بود که مبانی‌اش از بطن اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی (ره) بر می‌خاست. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29752 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 بخش چهارم: سکولاریسم مقدس آمریکایی مقاله پنجم: ایرانیان به مثابه "آلت شر" ۱. قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29726 ◀️ قسمت ۸۶م 🔹عزت‌الله فولادوند سخنرانی خود در «شب هانا آرنت» را با عنوان «مفهوم شَر در فلسفه هانا آرنت» به بازخوانی ماجرای هولوکاست و بررسی عملکرد آدولف آیشمان، رئیس سازمان امنیت آلمان نازی و یکی از روسای اردوگاه‌های یهودیان، اختصاص داد. 🔹او می‌خواست ابتدا از «رژیم صهیونیستی» چهره یک «نظام خشونت‌پرهیز» را نزد مخاطبانش بیافریند: "به رغم حذف مجازات «اعدام» از قوانین کیفری «اسرائیل»، آیشمان عاقبت چند دقیقه پس از نیمه شب اول ژوئن ۱۹۶۲ در زندان به دار آویخته شد. او تنها کسی بود که در اسرائیل به مجازات اعدام رسید. آنچه افرادی مثل آیشمان را به افرادی آدمکش و ویرانگر تبدیل می‌کند، همین عجز از تفکر است. نشانه‌های این افراد، زبان و بیانشان است به جای فکر، در مغزشان مشتی عقاید تقلیدی، ایدئولوژی و پیشداوری جا گرفته و این عقایدِ قالبی، مانع تفکر اصیل می‌شود." (۱۳۶) 🔹هدف فولادوند القاء این معنا بود که یک «نظام ایدئولوژیک» بر پایه‌ی عقاید و آرمان‌های فرابشری شکل گرفته است تا زمینه‌ساز پیدایش «آرمانشهر» باشد. این نظام، ناگزیر به بازتولید شخصیت‌های جنایتکاری مثل آیشمان و رژیم‌هایی چون نازی‌ها می‌انجامد. (۱۳۷) 🔹سخنان فولادوند پُر از ارجاعات پیدا و پنهان به ایران بود و می‌خواست ذهن مخاطبان را به مقایسه تطبیقی جمهوری اسلامی با رژیم هیتلری وادارد، چون براساس سند رسمی آکادمی علوم سیاسی آمریکا «نظام مذهبی ایران شرّی بدتر از رژیم آلمان نازی» است و «علم سیاست دموکراتیک» علمی است برای براندازی رژیم‌های شرور مانند ایران. (۱۳۸) 🔹خط تبلیغاتی روشنفکران سکولار پس از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز حول‌وحوش چنین مقایسه‌ی تطبیقی‌ای می‌گشت. 🔹نخستین‌بار در مرداد ۱۳۸۴ رامین جهانبگلو در فستیوال تابستانی دفتر تحکیم وحدت باب بحث پیرامون کارکردهای مشابه جمهوری اسلامی و رژیم نازی را گشود (۱۳۹) ناصر فکوهی نیز در روزنامه سرمایه آن را ادامه داد. (۱۴۰) عزت‌الله فولادوند هم از رهگذر همین فرضیه آمریکایی و ضمن یک شبیه‌سازی نمادین می‌گفت: «وقتی جامعه بقای خود را در حفظ آن عادات و رسوم و آداب (ایدئولوژی) می‌بیند، شهروندان را تشویق به تفکر مستقل نمی‌کند. [در یک نظام ایدئولوژیک] شهروند خوب کسی است که از مجموعه‌ای از رسوم و عادات که به نام اخلاق معرفی شده، پیروی کند.» (۱۴۱) بنابراین وقتی یک انقلاب، ایدئولوژی جدیدی را همراه خود می‌آورد، «شهروند خوب باید بی‌چون و چرا پیرو اخلاق جدید شود.» (۱۴۲) این شهروندان «آلت دست شَر و همرنگان با جماعت و افرادی مبتذل‌اند.» (۱۴۳) از دل آنان جنایتکارانی مانند آدلف آیشمان بیرون می‌آید، اما «دگراندیشان، ناسازگاران با عقاید ایدئولوژیک قالبی و کسانی که همرنگ جماعت نمی‌شدند، از مشارکت در نظام اخلاقی نوظهور سرباز زدند.» (۱۴۴) 🔹در همین نقطه، مفهوم «نافرمانی مدنی برای مشروعیت‌زدایی» از نظام متولد می‌گردد. به روایت عزت‌الله فولادوند، غیر از دگراندیشان و روشنفکران بقیه شهروندان «آلت شَر» هستند، زیرا «با رژیم هماهنگ شدند و همگی باید در جایگاه متهمان بنشینند.» (۱۴۵) یعنی، «اکثریت» شهروندانی که یک انقلاب را پذیرفتند (فارغ از این‌که انقلابی بودند یا نه) افرادی مبتذل، آلت شَر و متهم به جنایت هستند؛ فقط به این دلیل که از «اقلیت» روشنفکران لیبرال و ناسازگار با این نظام اخلاقی نوظهور پیروی نکردند! 🔹در واقع، فولادوند نسخه سیاسی جیمز برنهام، پدر تئوریک بزرگترین عملیات جاسوسی قرن بیستم در عرصه علوم انسانی و روشنفکری (عملیات PSB) را یادآوری می‌کرد. خاستگاه این سیاست، حکومتِ مطلق «گروه نخبه‌ی روشنفکران» – موسوم به طبقه اربابان اندیشه – بر اذهان عمومی بود. (حکومت اقلیتِ نخبگان بر اکثریتِ عوام) و هدفش؛ «نابودی تمام الگوهای رایج اعتقادی جهان به نفع ایدئولوژی لیبرالیسم» تعریف شد. (۱۴۶) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29786 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 بخش چهارم: سکولاریسم مقدس آمریکایی مقاله پنجم: ایرانیان به مثابه "آلت شر" ۲. قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29752 ◀️ قسمت ۸۷م 🔹اکنون برای «براندازی» یک نظام ایدئولوژیک و نابودی الگوهای اعتقادی‌اش، چه راهی پیش پای شهروندان خطاکاری است که به رژیم برآمده از «انقلاب اخلاقی» مشروعیت دادند؟ در واقع، آنان چگونه باید «جنایت علیه روشنفکران سکولار» و «اشتباه تاریخی» خود را جبران کنند؟ 🔹فولادوند برای گریز از این وضعیت، کتابی از هانا آرنت را تبلیغ می‌کرد که CIA شش ماه قبل‌تر و همزمان با سالگرد سلسله کودتاهای مخملی اروپای شرقی، نسخه فارسی آن را با مقدمه لادن برومند به عنوان دستورالعمل «مبارزه مدنی» در ایران انتشار داد؛ (۱۴۷) کتاب «مسئولیت شخصی در رژیم‌های دیکتاتوری»: "این کتاب دومین متن از مجموعه‌ای است که به مناسبت روز جهانی ضدفاشیسم و سالروز سقوط دیوار برلین (فروپاشی اروپای شرقی) در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد. از بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی (۱۳۷۷) تا به امروز (۱۳۸۵)، هر روز برگی به تاریخ ایران افزوده شده که عنوانش «اشتباه کردیم» بوده است. اما اگر گامی به پیش نگذاشته و از خود نپرسیم «چرا و چی شد که اشتباه کردیم؟» تکرار این اقرار به خودی خود راه‌گشا نخواهد بود. در رابطه با چنین پرسشی است که می‌توان از اندیشه‌های «هانا آرنت» یاری گرفت، که در پی پاسخ به پرسشی مشابه مطرح شده است." (۱۴۸) 🔹سخنرانی فولادوند با تحلیل کتاب آرنت به پایان رسید. او تأکید کرد که: "برای رهایی از قید یک رژیم توتالیتر «از نظر اخلاقی باید خیر را از شر تشخیص دهیم» و سپس بپرسیم «چرا متهم (شهروند غیرروشنفکر و حامی رژیم) به خدمت این دستگاه درآمد؟»" 🔹مفهوم «خیر و شر» در تفکر سکولار همان مفهومی است که ساموئل هانتینگتون با ارائه‌ی رساله‌ی راهبردی «علم سیاست و اصلاحات سیاسی» آن را شرح و بسط داد؛ عمل خیر یعنی «اصلاحات ترقی‌خواهانه‌ی آمریکایی به عنوان هدف بنیادین علم سیاستِ دموکراتیک برای فروپاشی حکومت‌های توتالیتر و شرور» (۱۴۹) که اصلاح‌طلبان آن را به عنوان یگانه الگوی «گذار به دموکراسی» برگزیدند. 🔹خشایار دیهیمی (۱۵۰) نيز از ابتدای مراسم «شب هانا آرنت» در تالار بتهوون خانه هنرمندان ایران حضور داشت و پس از عزت‌الله فولادوند به پشت تریبون رفت تا از «شست‌وشوی مغزی در رژیم‌های وحشت» بگوید. او بدون مقدمه چینی گفت: "باید ببینیم در کدام جوامع و در چه شرایطی جنایتکارانی مثل آیشمان تولید می‌شوند و «مسئولیت جمعی» ما در این موقعیت چیست؟" سپس دیهیمی ادعا کرد که: "«چنین تهدیدهایی در جامعه ما» در حال افزایش است." و به توصیف نظام سیاسی ایران از منظر هانا آرنت پرداخت. (۱۵۱) نقطه آغاز توصیفش، انکار ظریف نقش دین و عرفان در سیاست‌ورزی بود و نتیجه گرفت: «آنها که در جستجوی چیزی ماوراء این جهان مشترک انسانی هستند، راه را برای از میان بردن همبستگی انسانی هموار می‌کنند.» (۱۵۲) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29845 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 بخش چهارم: سکولاریسم مقدس آمریکایی مقاله پنجم: ایرانیان به مثابه "آلت شر" ۳. قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29786 ◀️ قسمت ۸۸م 🔹نگاه ماوراء طبیعی به سیاست، از منظر دیهیمی نقطه‌ی زایش توتالیتاریسم و  خودکامگی است، چون منجر به پیدایش یک «ایدئولوژی» می‌شود و می‌خواهد به تبیین هستی و تاریخ بپردازد. از دل ایدئولوژی هم «حکومت وحشت مطلق» در می‌آید. 🔹دقیقاً در همین نقطه، همه‌ی ابهام‌ها زاده می‌شود. چرا باید پذیرفت که هر ایدئولوژی‌‌ای ناگزیر به وحشت مطلق می‌انجامد؟! آیا چون کمونیسم، نازیسم و لیبرالیسم در تجربه تاریخی خود به نظامی‌گری (میلیتاریسم) و خشونت‌ورزی راه برده‌اند، دیگر ایدئولوژی‌ها و مکاتب نیز الزاماً چنین مسیری را خواهند پیمود؟! آیا جنس ایدئولوژی‌ها و شیوه‌ تبیین آن‌ها از هستی، سبب تفاوت در کارکردشان نمی‌شود؟ دیهیمی به هیچ کدام از این پرسش‌ها پاسخ نمی‌دهد و به آسانی از کنارشان می‌گذرد، زیرا جوابی ندارد. 🔹وانگهی، برمبنای استقراء که در علم مدرن فاقد اعتبار است، نظریه خود را ارائه می‌کند و می‌گوید: «حکومت توتالیتر» در همه جا از «توده مردم» حرف می‌زند: توده مردم چنین می‌خواهند، توده مردم چنین می‌گویند؛ با آن عنصر ایدئولوژیکی که پیشاپیش به این توده مردم، به این کل نامعلوم، آرزوهای دروغ القاء کرده است. خواسته‌ها و مطالباتی که؛ مطالبات آن‌ها نیست، اصلا مطالبات واقعی انسانی نیست، بلکه فقط به شکل شعار، به شکل یک «حق مسلم» که معلوم نیست کجاست و چیست، به آدم‌ها حقنه می‌شود. 🔹موقعی که حکومت توتالیتر ظاهر می‌شود، انسان‌ها از هم جدا می‌شوند. انسان‌های منزوی و تک‌افتاده، یک توده عظیمی که یک شعار را تکرار می‌کنند، اما کوچکترین ارتباط میانشان وجود ندارد. وقتی که سیل جمعیت راه می‌افتد، گویی بیانیه‌ای قرائت می‌شود، خواسته‌هایی گفته می‌شود، احسنتی گفته می‌شود. ولی این آدم‌ها واقعاً نمی‌دانند که با هم چه نسبتی دارند. (۱۵۳) 🔹عنصر مشترک تحلیل‌های فولادوند و دیهیمی  «شورش روشنفکرانه» علیه خواست تاریخی یک ملت است. یک سرخوردگی کهنه گریبان سکولارها را چسبیده است، چون ایرانیان در انقلاب اسلامی هم به هویت روشنفکران غرب‌زده پشت کردند و هم آنان را از گردونه سیاست‌ورزی کنار نهادند. 🔹فولادوند غیر از عده قلیلی از روشنفکران، بقیه شهروندان را «آلت شر» و «گناهکار» نامید، چون به وضع موجود تن داده‌اند. دیهیمی نیز به همین راه رفت؛ اما چرا این طایفه از روشنفکران همواره رویاروی مردم ایستاده‌اند و از شکست‌های پیاپی درس نمی‌گیرند؟ یا شعور عبرت‌آموزی ندارند، یا از فهم تحولات تاریخ عاجزند. هر دو گزینه‌ نشان از قواره ذهنی تنگ آنان برای درک جامعه‌شان دارد. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29873 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
🍃🌹🇮🇷🌹🍃 مجاهدین خلق؛ تطور از «سازمان» به «کالت» ◀️ شبکه‌های سرّی و «استراتژی تنش» در ایران گفت‌وگو با استاد عبدالله شهبازی 🔶🔸درآمد: 🔹استاد عبدالله شهبازی مورّخ و مبارز پیش از انقلاب است. وی از اوائل دهه‌ی ۱۳۶۰ در عرصه‌ی تحقیقات مردم‌شناختی، تاریخی و سیاسی فعال بود. دو کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» و «خاطرات نورالدین کیانوری» از جمله آثار اوست. 🔹اما کتاب پنج جلدی «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» مهم‌ترین اثر ایشان در سال ۱۳۸۵ به‌عنوان «کتاب سال» برگزیده شد. استاد شهبازی از جمله مورّخانی است که نگاهی تحلیلی و انتقادی به تاریخ معاصر دارد. 🔹تحلیل‌های او نسبت به ترورهای دهه ۶۰ متفاوت است. استاد شهبازی در این گفت‌وگو سیر تطوّر «سازمان» به «کالت» را شرح می‌دهد. 🔶🔸موگویی: 🔹آیا سازمان مجاهدین خلق بر مبنای ساختار فرقه‌ای تأسیس شد یا ابتدا بر مبنای یک سازمان یا حزب دمکراتیک بنا شد، ولی در ادامه شکل و ساختار «فرقه» به خود گرفت؟ نظم تشکیلاتی، فرمانبری از ساختار و بالادستی، وفاداری به سازمان و از این دست موارد در خاطرات بسیاری از اعضای سازمان درباره‌ی وضع سازمان در پیش از انقلاب وجود دارد؟ آیا این‌ها نشانه‌ی گرایش یا شبیه‌سازی از فرقه نیست؟ ◀️ استاد شهبازی: در کارهای اخیرم در رابطه با سازمان‌هایی چون مجاهدین خلق (از دهه ۱۳۶۰ نه پیش از آن) از عنوان «کالت» Cult استفاده می‌کنم نه «فرقه» علت این است که «کالت» در عُرف بین‌الملل مفهوم جاافتاده و تعریف‌شده‌ای است. 🔹«فرقه» دقیقاً ... 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ 👇👇👇 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- 📚 @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 بخش چهارم: سکولاریسم مقدس آمریکایی مقاله پنجم: ایرانیان به مثابه "آلت شر" ۴. قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29845 ◀️ قسمت ۸۹م 🔹فولادوند غیر از عده قلیلی از روشنفکران، بقیه شهروندان را «آلت شر» و «گناهکار» نامید، چون به وضع موجود تن داده‌اند. دیهیمی نیز به همین راه رفت؛ اما چرا این طایفه از روشنفکران همواره رویاروی مردم ایستاده‌اند و از شکست‌های پیاپی درس نمی‌گیرند؟ یا شعور عبرت‌آموزی ندارند، یا از فهم تحولات تاریخ عاجزند. هر دو گزینه‌ نشان از قواره ذهنی تنگ آنان برای درک جامعه‌شان دارد. 🔹محمد درخشش، وزیر فرهنگ کابینه علی امینی، در سال ۱۳۷۷ پاسخ تکان دهنده‌ای به دلایل بی‌اعتباری روشنفکران ایرانی می‌دهد. او که یکی از تئوریسین‌های اپوزیسیون برانداز‌‌ و از جاسوسان برجسته CIA است، در فصلنامه مهرگان به بیان عقده‌های تاریخی آنان می‌پردازد و با اعترافات ناخواسته خود، باب یک نقد درون گروهی را می‌گشاید. (۱۵۴) درخشش، انقلاب اسلامی را «سنگ محکی برای اثبات بی‌اعتباری روشنفکران چپ و راست و میانه‌روی ملی در میان مردم» می‌داند: «روشنفکران ایرانی» فقط در بین خودشان می‌لولند و به همین دلیل مستمعین سخنرانی‌های آنان فقط خودشانند و هیچ‌گاه اثری از شرکت «توده‌های مردم» در این محافل وجود نداشته است. روشنفکران ما هیچ‌گاه و در هیچ زمانی کوچکترین پایگاهی در میان توده‌های مردم نداشته‌اند؛ زیرا آن‌ها همواره به صورت یک طبقه ممتاز و تافته جدا بافته، خرج خود را از خرج توده‌های مردم جدا ساخته‌اند. به همین دلیل آنچه می‌گویند و آنچه می‌نویسند در محدوده دید و افکار و تأمین «منافع طبقاتی» خویش است و مشهورترین نوشته‌های نویسندگان به نام، کوچکترین جاذبه‌ای برای توده مردم ندارد. مردم حتی معروف‌ترین نویسندگان و اهل قلم را نمی‌شناسند، زیرا در ایران اصولاً نویسنده مردمی وجود ندارد. (۱۵۵) 🔹حالا، چه کسی به ناحق از «توده مردم» دم می‌زند و به زور و تزویر خود را به جای «سخنگوی مردم» می‌نشاند؟ یک نظام متکی به مشروعیت توأمان مردمی و الهی یا روشنفکرانی که حتی به اعتراف محمد درخشش نیز «از زندگی، دردها، رنج‌ها و عادات و رسوم توده‌ها بی‌اطلاع هستند.» (۱۵۶) 🔹برای همین، سرخوردگی تاریخی سکولارها گاه‌گاهی از لابه‌لای تزهایشان بیرون می‌زند و راهی جز فحاشی به شهروندان نمی‌یابند. تعارض تکان‌دهنده‌ای است؛ روشنفکرانی که خود را «سخنگوی مردم» و «وجدان جامعه» می‌دانند، به همان مردم و وجدان‌شان ناسزا می‌گویند! 🔹مردم پیشرو که روشنفکران واپسگرا را طرد کرده‌اند، نزد فولادوند و دیهیمی تبدیل به یک «کل نامعلوم» می‌شوند که با «آرزوهای دروغ» فریب خورده‌اند. شگفت‌انگیزتر این‌که وقتی برای حمایت از آرمان‌های انقلابی «سیل جمعیت به راه می‌افتد، کوچک‌ترین ارتباطی میانشان وجود ندارد و این آدم‌ها نمی‌دانند که با هم چه نسبتی دارند.» 🔹در نگاه آنان همه‌ی مردم «آلتِ شر» خودکامگان هستند و جمهوری اسلامی نیز جز یک «حکومت وحشت مطلق» نیست؛ چون این نظام بر پایه‌ی آموزه‌های امام خمینی رضوان‌الله‌علیه اعتقاد دارد: "ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این زودی‌ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرت‌ها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‌شوند؛ و هم اکنون با تمام ورشکستگی‌ها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمی‌دارند." (۱۵۷) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/30030 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
🍃🌹🇮🇷🌹🍃 ◀️ https://eitaa.com/salonemotalee/28577 ◀️ ؛ تطور از «سازمان» به «کالت» https://eitaa.com/salonemotalee/29869 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- 📚 @salonemotalee
🍃🌹🇮🇷🌹🍃 ؛ تطور از «سازمان» به «کالت» شبکه‌های سرّی و «استراتژی تنش» در ایران قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29869 ◀️ قسمت دوم 🔹ابتدا احزاب پیرامون سلایق و علایق شکل گرفتند و احزاب loose (باز) هستند. این‌طور نیست که احزاب دمکرات و جمهوری‌خواه آمریکا، مثل احزاب کمونیست، حوزه‌ی حزبی داشته باشند و تابع اکید سلسله‌مراتب حزبی باشند. احزاب باز فقط بیان‌گر علایق و گرایشی هستند که در انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمان‌ و نهادهای محلی بروز پیدا می‌کند. این نوع احزاب خلاصه می‌شوند در چهره‌های سیاسی سرشناس و حامیان قدرتمند مالی آن‌ها و میلیون‌ها نفر رأی‌دهندگان هوادار. کارکرد این احزاب در انتخابات نمایان می‌شود و همین که کسی به نامزد فلان حزب رأی بدهد کفایت می‌کند تا هوادار آن حزب شناخته شود. آن‌چه این احزاب را متمایز می‌کند، مشی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی چهره‌های شاخص این احزاب است که به‌طور سنّتی برای آنان پایگاه اجتماعی ایجاد کرده است. 🔹در ایران زیاد شنیده می‌شود که می‌گویند ما حزب و فرهنگ تحزّب نداریم و این امر به‌عنوان عاملِ توسعه‌نیافتگی سیاسی عنوان می‌شود. کسانی که چنین حرف‌هایی را بیان می‌کنند مدل احزاب کمونیست یا فاشیست و سازمان‌های متمرکز سیاسی شبیه به این دو الگو را مدّنظر دارند. وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، اوج جنگ سرد میان «بلوک شرق» (بلوک سوسیالیستی به رهبری اتحاد شوروی) و «بلوک غرب» (بلوک کاپیتالیستی به رهبری ایالات متحده آمریکا) بود. در مقابل احزاب غربی «باز»، مانند حزب دمکرات یا حزب جمهوری‌خواه آمریکا، احزاب مارکسیستی قرار داشتند که شکل عالی آن احزاب کمونیست جهان بودند که به‌طور عمده در پیرامون حزب کمونیست شوروی مجتمع بودند. در دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی ما با یک پدیده‌ی جدید مواجه می‌شویم. 🔹در دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی برابر با ۱۳۴۰ شمسی به تأثیر از انقلاب کوبا موج مبارزات چریکی، ابتدا چریک روستایی و بعد چریک شهری، در آمریکای لاتین شروع شد و سازمان‌های چریکی شهری پیدا شدند که یکی از معروف‌ترین آن‌ها «جنبش توپاماروها» (Tupamaros Movement) در اروگوئه بود که اوج فعالیتش سال‌های ۱۹۷۰-۱۹۷۱ میلادی است برابر با سال‌های ۱۳۴۹-۱۳۵۰ شمسی، یعنی مصادف است با شروع فعالیت‌های چریک شهری دو سازمان چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق در ایران. 🔹در این دوران الگوی جدیدی از سازمان‌دهی رایج شد که منطبق بود با نوع مبارزه‌ی جریان‌های چریکی. این نوع سازمان، مخصوص مبارزه‌ی مخفی در فضای خفقان پلیسی است و به تبع آن بسیار متمرکز و بسته است؛ بسیار بسته‌تر و با حاکمیت بسیار بیشتر مرکزیت و تشکیلات بر اعضا در مقایسه با احزاب کمونیست. این شکل سازمان‌دهی در مجاهدین خلق با برخی سنن مذهبی بومی آمیخته شد، از جمله با فرهنگ تصوّف، به این معنی که «پرستش سازمان» جای «قطب» و «مراد» را گرفت، و همین‌طور با فرهنگ سَلَفی رایج در میان بخشی از فعالین مذهبی دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ ایران. 🔹محمد حنیف‌نژاد در وارد کردن این فرهنگ به سازمانی که خود بنیان گذارد نقش مهمی داشت. او در دوره‌ی دبیرستان عضو «مکتب قرآن» تبریز و از شاگردان حاج یوسف شعار و پیرو جریانی بود که به «شعاریون» معروفند. 🔹در اواخر دهه‌ی چهل شمسی در ایران دو جریان اصلی بر بستر موج جهانی تروریسم انقلابی، که به «جنبش چریکی» معروف شد، شکل گرفت؛ یکی چریک‌های فدایی خلق و دیگری سازمان مجاهدین خلق. 🔹پرستشِ تشکیلات و ذوب شدن در سازمان در هر دو وجود داشت، ولی در مجاهدین خلق بسیار شدیدتر از چریک‌های فدایی خلق بود. به همین دلیل، در درون مجاهدین خلق پدیده‌ی «قتل‌های درون‌گروهی» را شاهد هستیم، ولی در چریک‌های فدایی خلق خیر. در گذشته در حزب توده نیز، که حزب قدیمی کمونیستی ایران بود، این پدیده را به شکل جدّی نداشتیم. در حزب توده چند مورد متعلق به اواخر سال‌های ۱۳۲۰ دیده می‌شود که کار گروه خسرو روزبه بود که یک سازمان مخفی در درون حزب توده به‌شمار می‌رفت. معروف‌ترین آن قتل حسام لنکرانی است که عضو گروه مخفی روزبه بود و او را به‌خاطر اعتیاد و تهدید سایر اعضای گروه و ترس از لو دادن کشتند. 🔹در هیچ سازمانی به‌جز مجاهدین خلق پدیده‌ی «قتل‌های درون‌گروهی» برای «تصفیه‌ی ایدئولوژیک» را نمی‌بینیم. یعنی در حزب توده نیز انگیزه‌ی این ۴ یا ۵ قتل، اختلافات ایدئولوژیک نبود. این بستری است که بعداً زمینه را برای تبدیل شدن «سازمان» به «کالت» فراهم کرد. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29937 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌹🇮🇷🌹🍃 ؛ تطور از «سازمان» به «کالت»
🍃🌹🇮🇷🌹🍃 ؛ تطور از «سازمان» به «کالت» شبکه‌های سرّی و «استراتژی تنش» در ایران قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29899 ◀️ قسمت سوم 🔹هر چند فرهنگ و روان‌شناسی تشکیلاتی بنیان‌گذاران مجاهدین خلق بستری بود تا سازمان پس از انقلاب به‌دست مسعود رجوی به کالت تبدیل شود، ولی نمی‌توانیم سازمان مجاهدین خلق را قبل از دهه‌ی ۱۳۶۰ «کالت» بدانیم، چون مختصّات کالت را ندارد. اگرچه پرستش تشکیلات در آن خیلی شدیدتر از چریک‌های فدایی خلق بود، ولی مختصّاتش در کلیّت خود شبیه به سایر سازمان‌های انقلابی یا چریک شهری مشابه در تمام دنیا بود. این خیلی فرق می‌کند با آن حالت فرقه‌گونه و شبه‌دینی که مسعود رجوی ایجاد کرد. 🔹مسعود رجوی به‌تدریج به‌عنوان رهبر کاریزماتیک به خودش اجازه داد که مبانی دینی و عرفی را دستکاری کند و حتی در مسائل خانوادگی، به آن وضع عجیبی که در ماجرای موسوم به «انقلاب ایدئولوژیک» شاهد بودیم، همسران اعضا را عوض کند!! 🔹این وضعیت سازمان از دهه‌ی ۱۳۶۰ را نمی‌توان بر سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب و حتی سال‌های ۱۳۵۷-۱۳۶۰ منطبق کرد. وضعیت دهه‌ی ۶۰ وضع جدیدی است که مسعود رجوی، بر بستر فرهنگ «تصوّف تشکیلاتی» پیشین، به آن شکل نهایی داد. 🔶🔸موگویی: پس زمینه‌ی کالت‌محوری سازمان از چه مقطعی در سازمان شکل می‌گیرد؟ 💥استاد شهبازی: 🔹این کالت پیرامون رهبری مطلقه و کاریزماتیک شکل گرفت که همان مسعود رجوی است که طی فرایندی از درون زندان (قبل از انقلاب) جایگاه خود را تحکیم کرد. و پس از انقلاب این موقعیت را یافت تا خودش را به رهبر کالت تبدیل کند. 🔹او توانست سازمان را در کوران فضای جدید ناشی از ترورهای دهه ۱۳۶۰، که طبعاً زیرِ ضربه بود، به یک کالت تمام‌عیار تبدیل کند؛ به‌خصوص در دوران اقامت در عراقِ تحت حکومت صدام که محیطی کاملاً بسته و پلیسی بود. 🔶🔸موگویی: 🔹آیا شاکله‌ی سازمان این زمینه را ایجاد کرده بود و رجوی بر مبنای این شاکله و با گذشت زمان سازمان را به کالت تبدیل کرد؟ یا خیر، کلاً کالت شدن سازمان با زمینه‌سازی و طراحی رجوی شکل گرفت؟ 🔹عرضم این است که آیا خود سازمان این زمینه را داشت یا این اتفاق محصول تصمیم و طراحی و بدون زمینه‌ی قبلی و توسط رجوی انجام گرفت؟ 💥استاد شهبازی: 🔹بله، قطعاً سازمان این زمینه را داشت. این بستر در درون سازمان وجود داشت که به کالت تبدیل شود. 🔹اشاره کردم به کیشِ پرستش تشکیلات در مجاهدین که حتی در مقایسه با سازمان مارکسیستی چریک شهری چون چریک‌های فدایی خلق بسیار شدید بود یا قتل‌های درون‌سازمانی که در فدائیان خلق وجود نداشت. 🔹مثالی می‌زنم: در ماه‌های اولیه پس از انقلاب شخصی به نام مسعود بطحایی به‌عنوان عاملِ پرویز ثابتی، مدیرکل سابق امنیت ساواک، لو رفت. بطحایی از زندانیان سیاسی سرشناس زمان شاه بود که به منبع ساواک در زندان تبدیل شد. و پس از انقلاب گویا در رهبری سازمان چریک‌های فدایی خلق مسئولیت مهمی گرفت. 🔹چریک‌های فدایی او را در ساختمان خیابان میکده، که دفتر سابق ساواک بود، بازجویی کردند ولی او را «اعدام انقلابی» (آن‌طور که در سازمان‌های چریکی دنیا معمولاً درباره‌ی خائنین عمل می‌شد) نکردند. چون در بحث‌های درونی خود سرانجام به این نتیجه رسیدند که نظام سیاسی جدیدی مستقر شده که باید قوانین آن را مراعات کرد. در نتیجه بطحایی را به کمیته انقلاب تحویل دادند و کمیته کمی بعد او را آزاد کرد. 🔹مسعود بطحایی به فرانسه رفت و در آنجا تا پایان عمر در سکوت زندگی کرد. اگر فردی شبیه به بطحایی در درون سازمان مجاهدین خلق کشف شده بود، قطعاً خودِ مجاهدین او را اعدام و سربه‌نیست می‌کردند، چون این رویه در سازمان فوق وجود داشت. پرستش تشکیلات و قتل‌های درون‌سازمانی نماد بسترهای فکری است برای تبدیل شدن «سازمان» به «کالت». 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/29978 🇵🇸🔸🌺🔸 -------------- "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📚 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌹🇮🇷🌹🍃 ؛ تطور از «سازمان» به «کالت»