eitaa logo
مرکز مشاوره و روانشناسی اسلامی سماح گلستان
1.3هزار دنبال‌کننده
862 عکس
149 ویدیو
92 فایل
ارایه مشاوره در زمینه های : #خانواده #ازدواج #کودک_نوجوان #تحصیلی #اضطراب #افسردگی #جهت_ارتباط_با_مشاوره @hamidzareisamangan #ارتباط_با_مدیر_کانال @hamidzareisamangan تبادل لینک و تبلیغات 09101104246
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان؛ معجونی از عقل و غریزه انسانها، بر خلاف حیوانات، محکوم غریزه نیستند و می توانند با ظرفیتی که خدای تعالی در وجود آنها قرار داده است، راه اعتدال را انتخاب نمایند. امام على -عليه السلام- در گفتارى مى ‏فرمايند: «خداوند فرشتگان را به عقل اختصاص داد (و آنها تكويناً محكوم به اطاعت عقل هستند) و حيوانات را به شهوت و غضب، اختصاص داد. (و آنها به طور تكوينى محكوم به ارضاى غرائز حيوانى هستند)؛ اما انسان را با اعطاء همه (عقل و خشم و شهوت) شرافت بخشيد. پس هرگاه پيروى از عقل كند، مقامش برتر از فرشتگان خواهد شد؛ زيرا با بودن خشم و شهوت، اطاعت از عقل نموده است، و اگر اطاعت از شهوت و غضب كند، از حيوانات، پست‏ تر است؛ زيرا با داشتن عقل، پيروى از خشم و شهوت نموده است.» 💥قرآن در مورد كسانى كه از عقل بی بهره اند و تنها از غرائز حيوانى پيروى مى‏ كنند، مى‏ فرمايد: «أُولئِكَ‏ كَالْأَنْعامِ‏ بَلْ‏ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ ؛ آنان همچون چهارپايان، بلكه گمراه ‏ترند، آنان همان غافلانند.(أعراف/ ۱۷۹) و مشاوره اسلامی(رایگان) @ravanshenaseslami
💠 دربزرگراه زندگی، «راهت» راحت نخواهد بود. 💠 هرچاله ای، چاره ای به تو خواهد آموخت. 💠 برای جلوگیری از پسرفت، پس باید رفت. 💠 راه موفقیت همیشه در حال ساخت است، 💠 موفقیت پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن... 🆔@ravanshenaseslami🌿🌹
هر وقت پدرم می‌دید لامپ اتاق یا پنکه روشن مانده و من بیرون اتاقم ،، می‌گفت چرا اسراف ؟ چرا هدر دادن انرژی؟ 🤔 آب چکه می‌کرد ،، می‌گفت :: اسراف حرام است پسرم !!😔 اتاقم که بهم ریخته بود می‌گفت: تمیز و منظم باش ؛ نظم اساس دین است ..🙄 حتی درزمان بیماریش نیز  تذکر می‌داد مدام حرفهای تکراری و عذاب‌آور ،، 😤 تا اینکه روز خوشی فرا رسید ؛ چون می‌بایست در شرکت بزرگی برای کار ، مصاحبه بدهم. با خود گفتم اگر قبول شدم ،، این منزل کسل کننده و پُر از توبیخ را ، ترک می‌کنم.😅 صبح زود حمام کردم ، بهترین لباس های خودم را پوشیدم و خواستم بروم بیرون که پدرم به من پول‌ داد و با لبخند گفت : فرزندم ۱-مُرَتب و منظم باش؛ ۲-همیشه خیرخواه دیگران‌ باش ۳-مثبت اندیش باش ؛ ۴-خودت را باور داشته باش ؛ دز دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم می‌کنه !😔 با سرعت به شرکت رویایی‌ام رفتم، به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود! به محض ورود ،، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته ، یاد حرف پدرم افتادم؛ آشغال ها را ریختم تو سطل زباله .. آمدم داخل راهرو ، دیدم دستگیره درب کمی از جای خودش در آمده ، یاد پند پدرم افتادم که می‌گفت : خیرخواه باش؛ دستگیره را سر محکم کردم تا نیافتد ... از کنار باغچه رد می‌شدم ، دیدم آبِ سر ریز شده و دارد می آید داخل راه رو ، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرام است ؛ لذا شیر آب را هم بستم ..‌ پله‌ها را بالا می‌رفتم ،، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ‌ها روشن است ،، نصیحت پدرم هنوز داخل گوشم زمزمه می‌شد ، لذا همه شان را خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدند و منتظرند نوبت شان برسد چهره و لباس شان را که دیدم ، احساس خجالت کردم ؛ خصوصاً آنهایی که از مدرک دانشگاههای غربی‌شان تعریف می‌کردند ! عجیب بود ؛ هر کسی که می‌رفت داخل اتاق مصاحبه ،، کمتر از یک دقیقه می‌آمد بیرون ! با خودم گفتم : اینها با این دَک و پوز شان رد شدند ،، مگر ممکنه من قبول بشوم ؟ عُمراً !! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرم را نخواستند !!! باز یاد پند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبت ام شد 🍃🌺 آن روز حرفهای پدرم به من انرژی می‌داد* توی این فکر ها بودم که اسم‌ مرا صدا زدند ... وارد اتاق مصاحبه‌ شدم ،، دیدم۳نفر نشستند و به من نگاه می‌کنند😳 یکی‌ از آنها گفت: کِی می‌خواهی کار را شروع کنی ؟؟ لحظه‌ای فکر کردم ، داره مسخره‌ ام می‌کند یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت را باور کن و اعتماد به نفس داشته باش! پس با اطمینان کامل به آنها جواب دادم: ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده‌ام یکی از آنها گفت: شما پذیرفته شدی !! باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید؟! گفت: چون با پرسش که نمی‌شود مهارت داوطلب را فهمید ،، گزینش ما عملی بود ... با دوربین مداربسته دیدیم ،، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا ،، نقصها را اصلاح کنی .... در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد ، کار ، مصاحبه ،،، شغل و.. هیچ چیز جز صورت پدرم را ندیدم، کسی که ظاهرش سختگیر، اما درون اش پر از محبت بود و آینده نگری .... عزیزانم !!! در ماوراء نصایح و توبیخ های‌ مادرها و پدرها محبتی نهفته است که روزی حکمت آن را خواهید فهمید ... 🆔@ravanshenaseslami🌿🌹
✨﷽✨ ✨ همیشه یادمون باشه که نگفته هارو میتونیم بگیم اما گفته هارو نمیتونیم پس بگیریم … خودبینی ، دیدن خود نیست ، خودبینی ،،،، ندیدن دیگران است ... هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمی پوشاند ✅ مرکز مشاوره اسلامی سماح_گلستان @ravanshenaseslami
خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد... هرکسی که قدم به زندگی شما می‌گذارد، یک معلم است.‌حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است، زیرا محدودیت‌های شما را نشانتان داده است.‌ پس آگاهانه و با آرامش با اطرافيان رفتار كنيد و از تنش و درگيرى و بحث بپرهيزيد. هرگز فکر نکنید که اگر فلان مرحله زندگی بگذرد، همه‌چیز درست می‌شود. از همه‌ چالش‌ها لذت ببرید. 🔹هنر زندگی، دوست‌داشتن مسیر زندگی است. خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد. ✅ مرکز مشاوره و روانشناسی اسلامی سماح_گلستان @ravanshenaseslami
اگر میدانستید که افکارتان چقدر قدرتمند هستند و در خلق رویدادهای زندگیتان چه نقشی دارند حتی برای یک لحظه ی دیگر هم منفی فکر نمیکردید! ✅ مرکز مشاوره و روانشناسی اسلامی سماح_گلستان https://eitaa.com/samah_golestan
از هــر دستے بدے از همون دست پس ميگيرے ﻣﮕﺮ مےﺷﻮﺩ قلبے ﺭﺍ بشکنے ﻭ قلبت شکسته ﻧﺸﻮد؟! ﻣگر مےﺷﻮﺩ چشمے ﺭﺍ گرﯾﺎﻥ کنے ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ؟! مگر می شود؟ خدا همیشه هست .... مرکز مشاوره و روانشناسی اسلامی سماح_گلستان https://eitaa.com/samah_golestan
🔰 اگـر چیزی را با گوش‌هایت نشنیدی و با چشم‌هایت ندیدی ، آن‌را با ذهنی کوچک ابداع نکن و با دهانی بزرگ به اشتراک نگذار ... ❤️ ✅ مرکز مشاوره و روانشناسی اسلامی سماح_گلستان https://eitaa.com/samah_golestan
✍️ پنج قدم تا خوشبختی: ❣️قلبت را مملوء از مهربانی کن .. ❣️ذهنت را از نگرانی رها کن .. ❣️ساده زندگی کن .. ❣️بیشتر ببخش .. ❣️کمتر توقع داشته باش .. ✅ مرکز مشاوره و روانشناسی اسلامی سماح_گلستان https://eitaa.com/samah_golestan
🔴با کلمه زیبای «نمی‌دانم» آشنا شوید 🔹روزی امتحان جامعه‌شناسی ملل داشتیم. 🔸استاد سر کلاس آمد. فقط یک سوال داد و رفت: مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟ 🔹از هر که پرسیدم نمی‌دانست. تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما به‌راستی کسی نمی‌دانست. 🔸همه دو ساعت نوشتیم؛ از صفات برجسته این مادر، از شمشیرزنی او، از آشپزی برای سربازان، از برپاکردن خیمه‌ها در جنگ، از عبادت‌های او و... 🔹استاد بعد از دو ساعت آمد و ورقه‌ها را جمع کرد و رفت. 🔸تیرماه برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. روی تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود: «مردود». 🔹برای اعتراض به ورقه، به سالن دانشسرا رفتیم. 🔸استاد آمد و گفت: فردی اعتراض دارد؟ 🔹همه گفتند: آری. 🔸گفت: خب چرا پاسخ صحیح را ننوشتید؟ 🔹پرسیدیم: پاسخ صحیح چه بود استاد؟ 🔸گفت: در هیچ کتاب تاریخی‌ای نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده. پاسخ صحیح «نمی‌دانم» بود. 🔹همه پنج صفحه نوشته بودید اما فردی شهامت نداشت بنویسد: نمی‌دانم. 🔸کسی که همه‌چیز می‌داند ناآگاه است. بروید با کلمه زیبای «نمی‌دانم» آشنا شوید، زیرا فرداروز گرفتار نادانی خود خواهید شد. ✅‌‌ مرکز مشاوره و روانشناسی اسلامی سماح گلستان
💠 گله ها و ناراحتيهاي خود را با متانت و نرمي با شوهر در ميان بگذاريد:👇👇 ❌در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.تحمل كنيد تا وقتي شما و شوهرتان در آرامش روحي وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد و ❌اينكه تنها باشيد فقط شما و شوهرتان ❌اينكه لحن حرف زدن شما تند نباشد و بوي تحكم وبرتري جويي ندهد ❌اينكه طريقه گفتن شما طوري باشد كه واقعايكراست برويد سر اصل مطلب . و ساعتها مقدمه چيني نكنيد و رنجش خود را به شوهرتان بفهمانيد. مثلا بگوييد:"من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانوادت به من زدي رنجيده خاطر شدم. " و در ادامه بگوييد" چه خوب بود كه اگر هم حرفي داري وقتي تنها هستيم به خودم بگويي" وامثال اينها . ❌ اينكه عاقل و متين و منطقي باشيد.
🔅 ✍️ داشتن هدف و تمرکز، لازمه موفقیت 🔹پادشاهی مادرزادی لنگ بود و یک پایش کوتاه‌تر از دیگری بود. 🔸یک روز همۀ سرداران لشکرش را گرد تپۀ پوشیده از برف که بر فراز تپه، یک درخت بلوط وجود داشت، برای مشخص‌کردن جانشینش جمع کرد. 🔹سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند. 🔸پادشاه گفت: تک‌تک به‌سمت درخت حرکت کنید. هرکس رد پایش یک خط راست باشد، جانشین من می‌شود. 🔹همه این کار را کردند و به درخت رسیدند. 🔸وقتی پادشاه به رد پای به‌جامانده روی برف پشت‌سرشان نگاه می‌کرد، دید درست است که به درخت رسیدند، ولی همه زیگزاگی و کج‌ومعوج. 🔹تا اینکه آخرین نفر خود پادشاه به‌سمت درخت راه افتاد و در کمال تعجب با اینکه لنگ بود در یک خط راست به درخت رسید. 🔸پادشاه به سرداران گفت: هدف رسیدن به درخت بود، من هدف را نگاه می‌کردم و قدم برمی‌داشتم، اما شما پاهایتان را نگاه می‌کردید، نه هدف را. 💢 تمرکز داشتن و هدف داشتن هر دو لازمه موفقیت است. مرکز مشاوره و روانشناسی اسلامی سماح گلستان