قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم حسن رجائی فر:
" ببخشید،تا خداوند ببخشد شما را،
بپوشانید گناهان یکدیگر را
تا خداوند بپوشاند گناهان شما را....."🌹
📸 شهید حسن رجائیفر
آرایشگر : شهید مدافع حرم محمد بلباسی
#شهدای_خان_طومان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹@samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ذهنتان_را_آزاد_کنید🌸🍃
روزانه چند دقیقه از وقتتان را به خودتان اختصاص دهید و آرام و ساکت گوشه ای خلوت بشینید و برای چند لحظه ذهنتان را از تمام مشکلات و سختی ها آزاد کنید.
و بعد افکاری که باعث نشاط و انرژی شما می شوند را آرام آرام وارد ذهنتان کنید.
این کار باعث می شود که قدرت ذهنی شما برای جذب خواسته هایتان بیشتر شود و سریع تر به خواسته هایتان برسید.
در واقع بعد از این کار و مبرّی کردن ذهنتان از همهی سختیها کم کم سیگنالهای منفی ذهنتان کم شده و مثبت ها بیشتر...!
یادتان باشد تاجایی که می توانید مثبت باشید و افکار منفی و استرس به خودتان وارد نکنید.
╭┅──────┅╮
🍃 🍃@samen_meraj
╰┅──────┅
🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
#حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴شاگرد و عابد
شاگردی از عابدی پرسید::
تقوا را برایم توصیف کن؟
عابد گفت:
اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود مجبور به گذر شدی چه می کنی؟
شاگرد گفت:
پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه می روم تا خود را حفظ کنم.
عابد گفت:
در دنیا نیز چنین کن تقوا همین است
از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار
زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شده اند.
╭┅──────🍃
╰┅──@samen_meraj───┅
🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
#قسم_حضرت_عباست_را_باور_کنم_یا_دم_خروس_را
ریشه این حکایت از کجا آمده؟
مردی خروسی داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایه ها رفت. صاحب خروس هم در خانه ی همسایه ها را میزد و دنبال خروسش میگشت. مردی که خروس در خانه اش بود ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس باشد، آن را بلافاصله زیر عبایش پنهان کرد و در را باز کرد. تا مرد را دید که نشانی خروس را میگرفت سریع گفت: "به حضرت عباس قسم خروست به خانه ی من نیامده است." ولی دم خروس که از گوشه عبای مرد بیرون زده بود بهترین شاهد بر دروغ بودن حرف آن مرد داشت. صاحب خروس هم نگاهی به مرد انداخت و گفت: "دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس"
حکایت سرا
گویند شخصی ده خر داشت
روزی بر یکی از آنها سوار شد
و خران خویش را شمرد،
چون آن را که سواربود شماره
نمی کرد حساب درست در نمی آمد.
پیاده شد و شمار کرد.حساب درست
و تمام بود.چندین بار در سواری
و پیادگی شمارش را تکرار کرد.
عاقبت پیاده شد و گفت:سواری
به گم شدن یک خر نمی ارزد.
#علی_اکبر_دهخدا
╭┅──────┅╮
🍃 🍃@samen_meraj
╰┅──────┅
🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
درختی را که در غیر فصل بار بدهد باید از ریشه درآورد.
روزی بود روزگاری بود، زمستان و برف بود . صاحب باغ که از خانه ماندن خسته شده بود با خودش گفت:
برم به باغم سری بزنم. به باغش رفت برف روی زمین نشسته بود باغبان گفت:
دو سه ماه دیگر درختانم دوباره به بار می نشیند. ناگهان چشمش به درخت انجیری افتاد که بر شاخه هایش چند تا انجیر روییده بود.
باغبان با تعجب گفت:
نکند خواب می بینم؟ این فصل و میوه انجیر؟ باغبان با خودش گفت:
بهتر است میوه ها را به پادشاه هدیه کنم تا جایزه ای به من بدهد. با این فکر به طرف قصر پادشاه راه افتاد. دربانها پرسیدند:
با شاه چکار داری؟ باغبان گفت:
آمده ام هدیه مخصوص به شاه تقدیم کنم. شاه از دیدن انجیرها خوشحال شد. دو سه تا انجیر خورد و گفت:
از این باغبان در قصر پذیرایی کنید تا برگردم. باغبان فکر کرد که شاه برمی گردد و جایزه ی خوبی به او می دهد موضوع این بود که شاه به شکار می رفت. شکار شاه چند روزی طول کشید وقتی به قصر برگشت دلخور و ناراحت به اتاق خوابش رفت. چون نتوانسته بود شکار کند، کسی هم جرات نکرد درباره باغبان با او حرفی بزند.
چند روز گذشت. صاحب باغ با اعتراض گفت: به شاه بگویید مرا مرخص کند ولی آنها جواب درستی به او ندادند. باغبان صدایش بلند شد. داد و بیداد راه انداخت و خودش را به در و دیوار کوبید. آنها هم ناراحت شدند و او را بعنوان دیوانه به تیمارستان فرستادند صاحب باغ مدتها در تیمارستان ماند دیگر کسی باور نمی کرد که او سالم است و دیوانه نیست.
از قضای روزگار یک روز شاه با درباریانش برای بازدید از تیمارستان به آنجا رفت باغبان او را دید و تمام ماجرا را برای شاه تعریف کرد. شاه خندید و گفت: چه سرنوشت بدی داشته ای. حالا دستور می دهم که تو را آزاد کنند. و بعد تو را به خزانه من ببرند و هر چه خواستی بردار باغبان به خزانه جواهرات شاه رفت.
مدتی در خزانه گشت و به خزانه دار گفت: آنچه من می خواهم در اینجا نیست. پرسیدند:
تو چه می خواهی؟ باغبان گفت: به دنبال یک تبر تیز و یک جلد قرآن می گردم. خبر به پادشاه رسید. باغبان را صدا کرد و گفت: چرا به جای جواهرات ( تبر و قرآن ) می خواهی !
صاحب باغ گفت: تبر را به دلیل این می خواهم که با خود به باغ ببرم و درختی را که بی موقع میوه داد و مرا به این درد و رنج انداخت ببُرم و قرآن را هم به این دلیل که پیش فرزندانم ببرم و آنها را به قرآن قسم بدهم که به طمع مال و دنیا و جایزه به کارهایی مثل کاری که من کردم دست نزنند.
از آن به بعد، به کسی که می خواهد محبت و لطف بی موقع انجام دهد می گویند:
درختی را که در غیر فصل بار بدهد باید از ریشه درآورد.
@samen_meraj
🔴وعده صادق حاج قاسم باز هم محقق شد
🛑شهید حاج قاسم سلیمانی در دیدارش با خانواده شهدا وعده داد که پیکرهای آنها بازخواهد گشت، این جمله سردار وعده صادقی بود که امروز در روزهایی که حاج قاسم نیست باز هم به وقوع پیوست، همسر شهید کمالی از شهدای خانطومان گفت در دیداری که با حاج قاسم داشتیم به او گفتم: «ببخشید سردار میتونم یک سوال بپرسم؟ گفت: بله. پرسیدم: از شهدای خانطومان خبری نیست، پیکر همسرم و چند شهید دیگر هنوز برنگشته، و با حالت مستأصل گفتم: بالاخره برمی گردن؟! حاجی دوباره چند لحظه سکوت کرد و بعد سه مرتبه گفت: میان، میان، میان.
حاج قاسم در بهشت هم به فکر نیروهایش هست
حاج قاسم گوش چشمی هم به ما جاماندها کن
#مکتب_حاج_قاسم
@samen_meraj
رئیس جمهور اعلام کرد که هرکس از درب منزل ماسک نزند ۵۰ هزار تومان جریمه خواهد شد.
طبق گفته مسئولان بهداشت مدت زمان استفاده از هر ماسک ۴ ساعت است و پس از هر ۴ ساعت لازم است تعویض شود.
هزینه هر عدد ماسک حدود ۱۵۰۰ تومان است و هر نفر در طول روز در محیط عمومی حداقل به ۲ ماسک نیاز دارد که روزانه ۳۰۰۰تومان و در ماه برای هر نفر ۹۰ حدود هزارتومان خواهد بود.
این درحالیست که مبلغ یارانه هر فرد ماهیانه ۴۵ هزار تومان است و این تصمیم فشار مضاعفی بخصوص به اقشار کم درآمد است.
چگونه است در ایام ترویج کنترل جمعیت، در تمامی مراکز بهداشتی، وسائل پیشگیری از بارداری به رایگان توزیع میشد ولی اکنون برای این امر حیاتی حتی دولت ماسک را نیز به رایگان در اختیار حداقل اقشار کم درآمد نمیگذارد؟
#ارسالی_مخاطبین
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تیر خلاص دکتر انوشه به #کاسبان_کرونا در برنامهی زندهی صدا و سیما
@samen_meraj