eitaa logo
ثامن شهید بهشتی (ره)۳۴۶
281 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
6هزار ویدیو
460 فایل
جهت اطلاع رسانی و مطالب فرهنگی ارتباط با مدیر کانال @alimohammadi213 @Zynab72 کانال دیگر ما https://eitaa.com/SAboozar313
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام هرکس دوست داشت میتونه همراه بیاره ان شالله برنامه مداحی هم داریم 🌹
آمارگیری مكرر بعثی ها در اردوگاه ۱۸ در شهر بعقوبه، ما را کلافه کرده بود. آن ها می خواستند وضع ما را نا آرام کنند و این گونه آزار برسانند. یكی از همان روزها، نیم ساعت پس از آمار ظهر در حالی که چند تن از بچه ها به نماز ایستاده بودند، ناگهان یكی از نگهبانان فریاد زد: آمار، یاالله آمار! با فریاد او چند نفر از سربازان، وحشیانه به بچه ها هجوم آوردند. همه سریع خود را به صف آمار رساندند به جز یكی از بچه ها که هم چنان نمازش را می خواند. یكی از سربازان با پرخاش از او خواست که نماز را رها کند و به صف آمار بیاید؛ اما او گویا نمی شنید. هم چنان با متانت و خشوع نمازش را ادامه داد. سرباز عراقی هم با کابل به او حمله کرد. ضربه های پی در پی بر بدن او فرودمی آمد و آن نمازگزار نماز خود را قطع نكرد؛ بلكه دو رکعت باقیمانده ی نماز را زیر ضربه های کابل آن بعثی خشن خواند. پس از نماز بی آن که به آن نوکر صدام نگاهی کند، با گام هایی محكم و چهره ای خون آلود به سوی صف آمار حرکت کرد و در کنار دیگران ایستاد. ۲۸-خاطره ی غلام رضا کریمی 📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۸۷ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
ثامن شهید بهشتی (ره)۳۴۶
سلام هرکس میاد جشن بوستان ولایت تا فردا شب (پنجشنبه ) به من یا خانم احمدیان خبر بده ماشین هماهنگ کنم. فقط هزینه ماشین ۶۰۰۰تومان ممنونم خدادادی
هیچ وقت آن شب وحشتناک را در ماه های نخستین اسارت در اردوگاه موصل یک، فراموش نمی کنم. آن شب بچه ها در حال نماز جماعت بودند که عراقی ها بلندگوها را روشن کردند و با صدای سرسام آوری موسیقی پخش کردند. وقتی که دیدند نماز قطع نشد و صدای ناهنجار موسیقی، بچه ها را از ذکر خدا غافل نكرد، با خشم و کینه به درون آسایشگاه ریختند و به ما حمله کردند. آن شب واقعاً شب وحشتناکی بود. خیلی ها سر و دستشان شكست. چند نفر قفسه ی سینه شان آسیب دید. آن شب صدای ـ یا حسین ـ و ـ یا زهرا ـ از غربتكده ی اسارت بلند بود. اذان گفتن و دعا خواندن هم ممنوع بود. بچه ها دعا را پنهانی و زیر پتو می خواندند. بعثی ها وقتی دیدند نمی توانند جلوی نماز و دعا را بگیرند، به بهانه های مختلف در نماز ما دخالت می کردند. یک روز آمدند و گفتند: «حالا که می خواهید نماز بخوانید، حق ندارید روی مُهر سجده کنید و دیگر این که وقت نماز تعدادتان از دو نفر بیشتر نباشد.». کار زشت دیگری که برای جلوگیری از نماز خواندن ما انجام می دادند، این بود که چوب هایی را آغشته به نجاست می کردند و آن را به لباس اسرا می مالیدند. ۳۰- خاطره ی اسماعیل حاجی بیگی 📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۸۰ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
با مجروحیت کمی در بیمارستان مشهد بستری شدم. عبدالحسین ایزدی هم آنجا بود. از ناحیه سر مجروح شده بود و حال خوبی نداشت. یكی از شبها مادرش سراسیمه به اتاقم آمد و گفت: حالش اصلا خوب نیست. با عجله به اتاقش رفتم، تكان های شدیدی می خورد. دکتر، آمپول آرام بخشی به او تزریق کرد و او آرام شد. بعد از لحظاتی نشست روی تخت و به من گفت: خاک تیمم بیاور. خاک تیمم بردم، مُهر را هم به دستش دادم. نمازش را شروع کرد. با حالتی عجیب با خدا حرف می زد. منتظر بودم که سلام نماز را بدهد تا کمی با او حرف بزنم. اما سلام نماز او با لحظه شهادتش هم زمان شد. همه کسانی که در اتاقش بودند گریه می کردند. ۳۲- 📚زیر این حرف ها خط بكشید؛ ص ۵۸ .╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
غروب کم کم از راه می رسید؛ در حالی که ما هنوز نماز ظهر و عصر را اقامه نكرده بودیم. فكر می کردم از آن ها اجازه بگیرم که نماز بخوانم، اما هیبت شیطانی شان مانع می شد. نماز را باید می خواندیم و برای نخواندن آن هیچ بهانه ای پذیرفته نبود. دل به دریا زدم و گفتم: «وقتُ الصّلوه »از میان آن جمع عراقی، کسی برخاست و با مهربانی بند دست هایمان را گشود. سر و صورت را به آب وضو طاهر ساختیم و هر کدام در گوشه ای دور از هم به نماز ایستادیم. عراقی ها انگار صحنه ای باورنكردنی و عجیب را تماشا می کردند. حق داشتند؛ چرا که ایرانیان را نزد آنان غیر مسلمان وآتش پرست خوانده بودند. نماز را به پایان رساندیم و به شكرانه ی برپایی آن به سجده افتادیم. دوباره دست ها و چشم هایمان را بستند و هر کدام از ما را برای بازجویی به سوی سنگری بردند. ۳۳- خاطره ی علی رضا دهنوی 📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۲۸ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
ما را به اردوگاه رمادی منتقل کردند. آن جا جو عجیبی حاکم بود. متأسفانه عده ای نماز نمی خواندند و برای عراقی ها خبرچینی می کردند. روز سوم ورودمان، من در حال نماز بودم که سربازی درون اتاق آمد و با نوک پوتین محكم به ساق پایم زد. واقعاً از شدت درد سوختم؛ اما هر طور بود، نماز را تمام کردم. او با تشر گفت: چرا بدون اجازه نماز خواندی؟ گفتم: مگر برای نماز هم باید از تو اجازه بگیرم. گفت: بله، این جا برای هر کاری باید اجازه بگیرید و نماز خواندن هم ممنوع است. کمی درنگ کرد و ادامه داد: مگر شما نماز هم می خوانید؟ گفتم: بله گفت: شما که آتش پرستید.من هم در جوابش گفتم: شما هم بت پرستید. آن قدر عصبانی شد که سیلی محكمی به صورتم زد و بعد پرسید: روزانه چند رکعت نماز می خوانی؟ گفتم: هفده رکعت گفت: از حاال باید روزی پنج رکعت نماز بخوانی. در حالی که از گوشم خون می آمد، مرا رها کرد و رفت. روز بعد دوباره به سراغ من آمد و گفت: چند رکعت نماز خواندی؟ گفتم: هفده رکعت داد زد: مگر نگفتم بیشتر از پنج رکعت نخوان! و شروع کرد به کتک زدن من. من هم طاقت نیاوردم و سر او داد زدم و گفتم: به فرمانده تان گزارش می دهم و از تو به صلیب هم شكایت می کنم. او رفت اما ممانعت ها و کتک هایش قطع نشد؛ دشمن نماز بود. ۳۴- خاطره ی محمد درویشی 📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۸۵ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
یک روز با پسرم حسن به مزرعه جهت کار کشاورزی رفتیم چون حسن فرزند بزرگ خانواده بود به او گفتم: حسن جان این زمین ها را که می بینی همه را خریده ام بیا قسمتی از این زمین ها را برای خودت بردار و در آن زعفران کاری کن. رویش را به سوی آسمان کرد و گفت: خداوندا من در چه فكری هستم و پدرم برای من از زمین حرف می زند. پدر جان این زمین ها هیچ ارزشی برای من ندارد و گفت: می خواهم بروم نمازم را بخوانم و فقط تنها چیزی که در آن دنیا به درد من خواهد خورد خواندن نماز است. ۳۶- شهید حسن مهاجری جوین 📚اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و ۳۲۰۰۰ شهید استانهای خراسان .╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
کلاس آموزش تخصصی اینستاگرام📱 ویژه تمام بسیجیان و شورا و فرماندهی دوستانی که تمایل به شرکت در کلاس را دارن باید با بخش فضای مجازی پایگاه همکاری موثری داشته باشند. لذا اسامی خودتون رو به مسول فضای مجازی پایگاه ، خانم پورحسینی ارسال کنید. شماره تماس 09382173388 تلگرام 🆔 zahraeyam313
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 برای اطعام عید غدیر برنامه‌ریزی کردید؟ 🤔 کافیه خانم‌ها به همسران‌شان اصرار کنند که برای غدیر سفره بندازند.. ❤️ نذری عید غدیر نذری محبته...اثرش از ۱۰۰تا سخنرانی بیشتره! 👈🏻 کمتر از ۱۵ روز تا عید غدیر؛ از امروز برای شرکت در این ثواب عظیم برنامه ریزی کنیم ... @Panahian_ir