#کلام_شھـــــید
📔 #به_رنگ_خاک خاطرات #شهیدسیدمحمدحسین_علم_الهدی
✍️ یک سال از او کوچکتر بودم، همبازی و همراه شیطنت هایش.
توی گرمای تابستان اهواز باهم فوتبال بازی می کردیم.
بعد از چند ساعت بازی، از نفس می افتادم و رها می کردم، اما حسین کوه انرژی بود.
سر و لباسش خیس عرق می شد، اما انگار نه انگار.
خودش تنها ادامه می داد.
پشت هم توپ را می کوبید به دیوار و می شمرد، صد ویک، صد و دو...
از مدرسه که می آمد، کیف و کتاب را می گذاشت توی کمد شخصی اش.
توپ پلاستیکی اش را برمی داشت و با پای برهنه می رفت توی کوچه.
تا غروب یک نفس با بچه های محله فوتبال بازی می کرد.
همین که صدای اذان می آمد، سوت پایان بازی را می زد و می گفت:«بچه ها بریم نماز جماعت. »
همه با هم می رفتند مسجد مرعشی اهواز.
خودش مکبّر بود.
بعد از نماز، دسته جمعی قرآن می خواندند.
تمام که می شد، می رفتند برای ادامۀ بازی.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#شهید_علم_الهدی
#خاطره_شهدا
#در_راه_فتح_قله_ایم
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110