#خاطرات_شهدا | #سیره_شهدا
🔻 از تهران تا سوریه برای دوستانش فرازهایی از خطبه جهاد نهج البلاغه را میخواند. قرآن تلاوت میکرد، گاهی ذکر میگفت، شعر و مداحی زمزمه می کرد:
سائل بی دست و پایم آقا پناهم می دهی... شهید گمنام سلام...
🔅 خیلی شوخ طبع بود. بعضی از حرفهای جدی را هم به شوخی میزد. نشاط مجلس بود طوری که وقتی نبود جای خالی اش حس می شد. شوخی هایش هم حساب شده بود.
برا حمایت از دین جانش را میداد. نترس و شجاع بود. جایی رد پایی از افراطی گری مذهبی دیده، و تمام قد کمر به روشن گری بسته بود. در دفاع از ولایت فقیه حتی از آبرویش مایه گذاشت.
📍شبی به شدت تهدیدش کردند، رفقای محسن نگران بودند مبادا آسیبی ببیند، توصیه کردند تنها رفت وآمد نکند ولی در جواب با همان لحن همیشگی گفته بود: «آدم یک بار بیشتر نمی میرد، من تا خدا را دارم از کسی ترسی ندارم» و با شجاعت، تنها در مسیر تردد کرد.
#شهید_مدافع_حرم_محسن_حیدری
🔰 #سیره_شهدا |#استراحت
🌟خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند..اطرافیان همیشه اعتراض میکردند و به من میگفتند که شما چگونه تحمل میکنید بچهها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمیخواهی استراحت کنی؟؟
گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است...
#جاویدالاثر_شهید_رحیم_کابلی
🔰 #سیره_شهدا | #مراقبت
🔻 پدر شهید: در تمام این مدتی که قدیر در پادگانها و هیئتها فعالیت میکرد، فقط به دنبال راه شهادت بود؛ راه قدیر از راه ما جدا و آرزویش فقط شهادت بود، او کسی بود که تحت هیچ عنوانی از بیتالمال جهت مصارف شخصی استفاده نمیکرد؛ حتی همسرش را سوار ماشین بیتالمال نمیکرد، خیلی برای کارهای پادگان تلاش میکرد؛ گاهی من میگفتم مگر شما پادگان را کنترات گرفتهای که جای چند نفر کار میکنی؟ میگفت؛ پدرجان! من چون دو روز در هفته دانشگاه هستم، باید چندین ساعت اضافهکار بمانم تا حقوقی که میگیرم حلال باشد تا خدایی نکرده روز قیامت مدیون نشوم و پیش حضرت زهرا علیهاالسلام روسیاه نشوم.
🌟 دوست شهید: قدیر به حلال و حرام خیلی اهمیت میداد؛ هیچوقت به بیتالمال خیانت نمیکرد، حتی من یکبار پیاده بودم و شهید سرلک سوار بر موتور سپاه بود؛ به او گفتم مرا برسان! گفت پیاده بیا! این موتور بیتالمال است و من نمیتوانم در قیامت جواب بدهم، اگر قدیر شهید نمیشد، باید تعجب میکردیم.
🌷 شهید قدیر سرلک🌷
4_5789907770920671442.pdf
حجم:
4.46M
📚 عنایت حضرت معصومه به شهدا
✏️ نویسنده: ناصر کاوه
📄 تعداد صفحات: ۶۰
📣 زبان: فارسی
#شهدا
#سیره_شهدا
#ناصر_کاوه
#کتابخانه_تسنیم
#حضرت_معصومه
#کانال_ثامن_المهدی
@samenolmahdi
#سیره_شهدا
ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد ، بلافاصله می گفت ،
سلام الله علیها.
یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد.
ابراهیم همینطور که شنا میرفت با صدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد.
روزی که از بیمارستان مرخص شد ، حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ، ابراهیم گفت ،
وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم.....
راوی : حسین جهانبخش
#شهیدابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم
📕کتاب ابراهیم هادی ۲