eitaa logo
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
475 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
45 فایل
بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:🌿- سمتِ آرامش👇 کانال 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان²²•¹²•¹⁴⁰² https://eitaa.com/samte_aramesh محتوا؟! شاید دلے 🌚🫀! ڪپے؟! حلال ِبٰا ذڪرِ صلواٰت :)"♥️:♥️" - وقف ِ حضرت ِ حجت ؛ ⎞🔗💛⎝‌↫-_ "عــــــشق فقط خــــدا"
مشاهده در ایتا
دانلود
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻 👻😬👻😬 👻😬👻 👻😬 👻 ࢪمآن⇩
👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻 👻😬👻😬 👻😬👻 👻😬 👻 ࢪمآن⇩ 👋👀بچھ‌مثبٺ👀👋 ولی بدجوری فکر و ذهن م درگیر این شهید روح الله شده بود. چقدر مظلومانه شهید شد. اخه چطور یکی می تونه یه ادم دیگه رو بکشه،؟ سمت در دیگه اتاق سامیار رفتم و درو باز کردم حمام و دستشویی بود. بستمش و اون یکی رو باز کردم که چشام گرد شد. یه سالن با نمای کاملا متفاوت مثل تو فیلم ها برای تیراندازی بود. با هیجان داخل رفتم یه اصلحه بود با تیر و یه نشونه و هدفون. سریع هدفون و پوشیدم و اصلحه رو برداشتم نشونه گرفتم اما نمی زد. هر چی ماشه رو فشار می دادم نمی زد. که دستی هدفون رو از روی گوش هام برداشت برگشتم سامیار بود. دست به سینه نگاهم کرد که گفتم: - می گم که اصلحه ات خرابه نمی زنه. ریلکس گفت: - خالیه! منم گفتم: - بهم تیر می دی؟ به دیوار تکیه داد و گفت: - نه! ابرویی بالا انداختم و گفتم: - چرا؟ دستشو زیر چونه اش گذاشت و گفت: - چون فضولی! منم دستامو به کمرم گرفتم و طلبکارانه گفتم: - خوب اونوقت منم تصمیم می گیرم برم شمال همین الان به هم می گم منو ول کردی اونجا و خواستن بکشنم که دیگه خودم نخوام هیچ بابام نزاره من کمکت کنم! لب زد: - چند تا تیر می خوای؟ نیش مو وا کردم و گفتم: - 20 تا. توی اصلحه گذاشت و گرفت سمتم. به زبون خودش باید باهاش صحبت کنی و گرنه بچه ام خیلی نفهمه. حالا انگار من زایده مش! هدفون و گذاشتم و اصلحه رو گرفتم نشونه گرفتم اما هر چی می زدم نمی خورد وسط فقط دو تا خورد اطراف ش. که سامیار از پشتم دست هاشو رد کرد و حالت دست هامو دست کرد و کمکم تفنگ رو گرفت و گفت: - نباید دستت بلرزه اگر زور نداشته باشی اصلحه رو ثابت نگه داری وقتی تیر بزنی دستت تکون می خوره و هدف نمی زنی! سری تکون دادم و شلیک کردم که صاف خورد وسط. با هیجان جیغی زدم و سامیار دست شو برداشت. همون طور که گفته بود عمل کردم و تمام تیر هام صاف خورده بود وسط. هدفون و برداشتم با ابرو های بالا رفته نگاهم کرد و گفت: - افرین خوب زدی زود یاد می گیری. پشت چشمی براش نازک کردم که گوشیش زنگ خورد مامان بود. بهم نگاه کرد و گفت: - بهش نگو چه اتفاقی برات افتاد باشه؟ دلم براش سوخت بس که من مهربووووونم. باشه ای گفتم و گوشی و دودل سمتم گرفت. با مامان حرف زدم و وقتی دید کاملا سالمم قطع کرد. بیرون اومدیم و با دیدن خوراکی ها نشستم روی تخت ش و شروع کردم به خوردن.
در زندگی هیچ چیز قیمتی تر و مهم تر از این نیست که قلباً در آرامش باشیم الهی همیشه قلبتون پر ازآرامش باشه امیدوارم اون اتفاق قشنگ که منتظرشید براتون بیفته ،یه خبر خوش یه دلخوشی بزرگ شبتون سرشار از آرامش 🌙
به مو میرسه، پاره هم میشه اما باز گره میزنی و ادامه میدی چون زندگی همینه😊🫀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🌿- بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:
🍃 صفحه ۳۳ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با 🌹🌸 با ما همراه باشید
033.mp3
زمان: حجم: 3.03M
🍃 صفحه ۳۳ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با 🌹🌸 با ما همراه باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤝 عهد روزانه ✋ سلام آقاجان. با شما عهد می بندم امروز زبانم را کنترل کنم وحرفی نگویم که شما رنجیده شوید 🤲 هر صبح، روزِ خود را با سلام به امام زمان(ع) و قرائت دعای عهد آغاز کنیم و با امام زمان(ع) قول و قراری بگذاریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️❣️ سلام اے همه ، تمام دلم سلام اے ڪه به ،سرشته آب و گلم سلام دلبر، بیا و رحمے ڪن به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم.. امام خوب هر ڪجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ صبحتون معطر به عطر صلوات بر مهدی صاحب زمان (عج)❤️