#آئین_همسرداری
❤️به همسرتان برچسب نزنید!!!❤️
❤️ برچسب زدن در واقع زیر سوال بردن هویت کلی همسرتان است. او را کودن، دیوانه، تنبل، بیخاصیت، خنگ و... خطاب نکنید.
نتیجه این برچسب زدنها از بین رفتن اعتماد، صمیمیت و نزدیکی بینتان میشود.
👈 #خوشبختی برای یک #زن بدست آوردن قلب یک مرد و نگهداری آن برای همیشه
👈 و خوشبختی برای یک #مرد آن است که همسرش به او اعتماد داشته باشد، نه اینکه از او مراقبت نماید.
✅ هیچ وقت، هیچ یک از اعضای خانواده همسرت را با الفاظ بد یا تمسخر کنار همسرت خطاب نکن؛ این رفتار بد بسیاری از اختلافها و تنشهای زندگی #زناشویی را رقم خواهد زد
#همسران_مثبت
━━🍃💠🍃🔸🍃🌹🍃━━━
#تفاوت_زنان_و_مردان
▪️گوش مردها كلمات را مثل شما #نمیشنود.
▫️براي مردها يك جمله فقط يك جمله نيست! بلكه #تفسيري است براي كل روزهايي كه با هم بودهايد.
▪️هيچ مردي طاقت #مقايسه شدن را ندارد. پس حتي كم اهميتترين كار او را با ديگران قياس نكنيد.
▫️مردها از شنيدن جملات مبهم بيزارند. پس هيچوقت دوپهلو با همسرتان صحبت نكنيد.
▪️اگر انتظار داريد او حرفهايتان را رمزگشايي كند، برايتان متاسفيم. آنها سادهتر از اين حرفها هستند.
▫️هيچوقت از همسرتان بهعنوان ابزاري براي لشکركشيهايتان در جنگهاي عروس و مادرشوهري استفاده نكنيد.
▪️هرگز با حرفهايتان استقلال همسر خود را زير سوال نبريد حتي اگر واقعا استقلالي در كار نباشد.
▫️مردها به اينكه قويتر از آنچه هستند به نظر برسند نياز دارند. اين نياز همسرتان را برآورده كنيد.
براي قدرت دادن به او كافي است از هيچ مرد ديگري صحبت نكنيد، نه اينكه از مردهاي ديگر بد بگوييد.
#همسران_مثبت
━━🍃💠🍃🔸🍃🌹🍃━━━
#اصول_زندگی_شاد 🦋
به خدا که وصل شوی
آرامشی وجودت را فرا می گیرد
که نه به راحتی میرنجی،
و نه به آسانی میرنجانی….
آرامش،
سهم دلهایی ست
که نگاهشان به سمت خداست….
#انرژی_مثبت
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡
🧡🌱
📚ࢪمآن
🧡خیـــآلتــــــــــو🧡
#بہ_قلم_بانو
#قسمت34
#غزال
شایان گفت:
- خودت داری می گی مومن من که مومن نیستم .
شونه ای بالا انداختم و گفتم:
- می تونی باشی.
لب زد:
- می دونستی خیلی پرویی؟کسی جرعت نمی کنه توی روی ارباب زاده ها حرف بزنه جز چشم گفتن ولی تو خیلی راحت صاف تو چشم ادم نگاه می کنی حرف هاتو می زنی!
لباس مو مرتب کردم و گفتم:
- چرا مگه ارباب زاده ها کین؟من و تو رو توی قبر بزارن تو از جنس طلایی من از جنس خاک؟نه هر دومون خاک ایم خدا گفته انسان مرد با مرد زن با زن زن با مرد همه برابر ان پس دلیلی نمی بینم ارباب زاده ها رو بالا تر از خودم بدونم و مثل پادشاه جلوشون خم و راست بشم شما فقط پول تون بیشتره بقیه چون پیشتون کار می کنن و از نظر مالی زیر دستت تون ان نمی تونن جز چشم چیزی بگن.
شایان به پایین تخت تکیه داد و گفت:
- چطور خدا تو دوست داری وقتی این همه بدبختی برات فرستاده؟پدرت نداری مادر نداری برات موعتاده و خودت مجبور شدی زن من بشی و تازه دقیقا خودت با پای خودت بیای پیش کسی که توی قمار تو رو برنده شده!
لب زدم:
- مرگ حقه و همه روزی می میرن پدر و مادر من هم یکی وقت ش شده روی پای خودم وایسم برادرمم موعتاد شده چون خودش این فلاکت رو انتخاب کرده و اگر هم من اینجام کار خداست و جای شکرش باقیه می تونستم اینجا نباشم و و با شما برخورد نمی کردم شاید الان کارتون خواب شده بودم یا یه بلای بدی سرم می یومد هیچ کار خدا بی حکمت نیست ما بنده هاییم که چشم بصیرت نداریم.
#رمان
🌷﷽🌷
☪️#عاشقانه_های_نیمه_شب💟
#دعای_ابوحمزه_ثمالی 🤲🏻
5️⃣1️⃣ فدایی داری
🌷إِلٰهِى رَبَّيْتَنِى فِى نِعَمِكَ وَ إِحْسانِكَ صَغِيراً ، وَنَوَّهْتَ بِاسْمِى كَبِيراً ، فَيا مَنْ رَبَّانِى فِى الدُّنْيا بِإِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ ، وَأَشارَ لِى فِى الْآخِرَةِ إِلىٰ عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ ، مَعْرِفَتِى يَا مَوْلاىَ دَلِيلِى عَلَيْكَ ، وَحُبِّى لَكَ شَفِيعِى إِلَيْكَ ، وَأَنَا واثِقٌ مِنْ دَلِيلِى بِدَلالَتِكَ ، وَساكِنٌ مِنْ شَفِيعِى إِلىٰ شَفاعَتِكَ🌷
🔺خدایا، مرا در کودکی در میان نعمتها و احسانت پروریدی و در بزرگسالی نامم را بلند آوازه ساختی، ای آنکه مرا در دنیا به احسان و فضل نعمتهایش پرورید و برایم در آخرت به گذشت و کرمش اشاره نمود، ای مولای من معرفتم راهنمایم بهسوی تو و عشقم به تو واسطهام به پیشگاه توست، من از دلیلم به دلالت تو مطمئن و از واسطهام به شفاعت تو در آرامشم🔺
➖معمولا آدما مادرشونو خیلی دوست دارن 💜. چون از اول بچگی همش از مادر خوبی و محبت دیدن .
🔵 اما این مادر مهربونو کی به ما داده❓خب معلومه خدا داده
✔️فقط یکی از خوبیهاش به من این مادر مهربونه . هرچی نگاه میکنم میبینم از اول زندگیم تا حالا چقدر خدا به من محبت کرده ! بیخود نیست من اینقدر خدا رو دوست دارم 💗
📣 تازه اینا مال دنیاست ، خودش بهم گفته که توی آخرت هم هواتو دارم . برای همینم خیالم راحته چون خیلی دوسش دارم ❣️
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
سلام امام زمانم✋❤️🩹
خدا ڪند ڪہ ڪسے حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش ڪسے رها نشود
خدا ڪند ڪہ نیفتد ڪسی ز چشم نگار
بہ نزد یار چو ما پسٺ و بے بها نشود
جواب نالہ ے ما را نمےدهد "دلبر"
خدا ڪند ڪہ ڪسےتحبس الدعا نشود
سلام حضرت باران🌧
صبحت بخیر مولای من!
#السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضه
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
Tahdir joze22.mp3
4.06M
🔊 گوش کنیم| تند خوانی #جزء_بیست_و_دوم قرآن کریم
#صدای_آسمان
⏯ 🎙#ترتیل
🎤 استاد معتز آقایی
⬅️ با #ختم_قرآن 🌹🌸 با ما همراه باشید
بأبي أنت و اُمي یا اباعبـــــدالله
به فدایت همه مادر پدر نوکرها
#صلےالله_علیڪ_ایها_اربابــــ
به تو از دور سلام آقا✋
🔴 تصاویری از مستشاران سپاه پاسداران که در حمله جنایتکارانه روز گذشته جنگنده های رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در سوریه به شهادت رسیدند.
خون شهدا هدر نمی رود و به زودی ان شاالله ، آیه إنا من ٱلۡمجۡرمين مُنْتَقِمُونَ
محقق خواهد شد ..
#انتقام
┗━━ °•🍃🌺🍃🌸🍃🌺 •°━━┛
#اصول_زندگی_شاد 🦋
❇️ برای خودت تعیین کن
آن قدر هیجان انگیز و خواستنی
که هر صبح اشتیاق جدا شدن از رختخواب را به تو بدهد
#انرژی_مثبت
#ریحانه_بهشتی 🌱
وظیفه شما تربیت کودک نخبه نیست!
امروزه بسیاری از والدین تمام تلاش خود را میکنند تا کودکشان نخبه و به اصطلاح موفق شود. غافل از این که وظیفه والدین تربیت کودک نخبه نیست بلکه تربیت کودک شاد و راضی است.
کودکی که توان حل مشکلات روزمره را داشته باشد، توان ارتباط موثر با همسالان را داشته باشد، از همان چیزی که دارد لذت ببرد و به دیگران حسادت نکند، موفقترین کودک است.
مراقب ایجاد رقابت های ناسالم باشیم ...
#تربیت_فرزند
┅┅┄┄┅✾🌸🍃🌸✾┅┄┄┅┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 #گوهر_ناب 💎 🍀
🔴 پیشنهاد ویژه و مهم استاد پناهیان برای سومین شب قدر
🔺 هشدار عجیب و جدی آیت الله بهجت (ره)
🔵 لطفا تا جایی که توان دارید این کلیپ را قبل از شب ۲۳ ام به دست همه برسونید...
ا🥀🖤🏴🥀🖤🏴🥀🖤🏴🥀
🥀 التماس دعا🙏 🥀
ا🥀🖤🏴🥀🖤🏴🥀🖤🏴🥀
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡🌱🧡
🧡🌱🧡🌱
🧡🌱🧡
🧡🌱
📚ࢪمآن
🧡خیـــآلتــــــــــو🧡
#بہ_قلم_بانو
#قسمت35
#غزال
با حرف هام حسابی تعجب کرده بود.
نمی دونست باید چه جوابی بهم بده!
نمی دونم داشت به چی فکر می کرد اما عمیق توی فکر بود.
وقتی دیدم حالا حالا ها از فکر در نمیاد گفتم:
- می شه بیای محمد و بلند کنی بریم؟این تخت ها کثیفه مریض میشه.
سری تکون داد و بلند شد.
محمد و بغل کرد نگاهی به من کرد و گفت:
- محمد دستمه نمی تونم کمکت کنم بیای پایین بازومو بگیر خودتو اویزون کن بیا پایین.
سری تکون دادم پیراهن شو گرفتم و اروم از تخت اومدم پایین.
چادر مو برداشتم و سرم کردم.
خداروشکر دردش بهتر شده بود.
اروم اروم پشت سر شایان راه افتادم.
محمد و عقب خوابوند و منم جلو نشستم.
حرکت کرد سمت ویلا اما همین که رسیدیم گفت:
- شما در نیاین می ریم تهران بشینین تا من وسایل و بیارم.
سری تکون دادم و پیاده شد.
بعد از ۵ دقیقه اومد ساک ها رو عقب گذاشت و سوار شد.
راه افتادیم و برگشتم عقب به محمد نگاه کردم که راحت خوابیده بود هوا هم خوب بود.
می خواستیم از شمال بزنیم بیرون دیگه و شایان گفت:
- خوراکی نمی خوای؟
فقط سری تکون دادم که خودمم معنی شو نفهمیدم.
راستش ازش خجالت می کشیدم هنوز.
خودش پیش یه فرودگاه وایساد و رفت خرید کرد.
وسایل هایی که خرید رو توی بغلم گذاشت و حرکت کرد.
خودم اول بستنی رو انتخاب کردم خواستم بخورم که تازه یادم افتاد شایان هم هست!
یکی باز کردم گرفتم سمت دهن ش خواستم ازم بگیره که گفتم:
- نه خطرناکه پشت فرمون نشستی.
لب زد:
- چیزی نمی شه بده من.
دستمو عقب اوردم و گفتم:
- اگه قراره خودت بگیریش نمی دم بهت.
نگاهی بهم انداخت و دوباره به جلو نگاه کرد و گفت:
- خیلی خب!
گرفتم سمت ش و گاز زد منم از مال خودم خوردم.
که گوشیش زنگ خورد در اورد و جواب داد نمی دونم طرف کی بود که عصبیش کرد منم دستم همین جور جلوش مونده بود یهو نمی دونم اون پشت خط چی گفت که این عصبانیت شو روی من خالی کرد و محکم زد توی دستم که پیشش بود و بستنی افتاد روی لباسم.
دستمو با اون دستم گرفتم درد بدی توش پیچید.
اخ دستت بشکنه الهی.
اشک تو چشام از درد جمع شد و با نعره ای که زد از جا پریدم.
به محمد نگاه کردم که فقط تکون خورد و دوباره خوابید.
به دستم نگاه کردم که جای انگشت هاش روش مونده بود.
مثلا قبل از عقد قول داده بود مهربون باشه فقط امروز دوبار مهربونی شو به رخم کشید.
با بغض به بیرون نگاه کردم و اشکام ریخت روی گونه ام.
نه به شوهری که توی تصوراتم بود نه به شوهر الانم که یاد جلوی بقیه خوردم می کنه یا هم کتکم می زنه.
قطع کرد و گوشی رو پرت کرد جلوش رو فرمون.
پنج دقیقه ای گذشت که صدام کرد:
- غزال
#رمان