eitaa logo
⁦🇮🇷 سنگر بصیرت 🇮🇷
327 دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
20.5هزار ویدیو
1.3هزار فایل
🇮🇷 جوانان ایرانِ اسلامی، تاریخ‌سازند. در این کانال با همراهی شما، آرمانهای انقلابِ اسلامی را پی‌ می‌گیریم. با ما همراه باشید. ‏‏🌸🇮🇷🌸‏
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جهش ایران
تو ماشین نشستم گفتم ببخشید عزیز ،میشه ضبط و خاموش کنی؟؟؟؟ .گفت حاجی بخدا مجازه چیز بدی هم نمیخونه..... گفتم میدونم .....ولی عزادارم! گفت :شرمنده و ضبط و خاموش کرد.... گفت تسلیت میگم اقوام نزدیک؟؟؟؟ گفتم بله. از دنیا رفته.... گفت واقعا متاسفم.داغ خیلی بده.... .منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید .بنده ی خدا راحت شد. . بعد پرسید مادر شما هم مریض بودن؟ گفتم نه.مجروح بود.... پرسید یعنی چی؟؟؟ گفتم یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد کتکش زدن. گفت جدأ؟شما هیچکاری نکردی؟ گفتم ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم..... گفت خدا لعنتشون کنه یعنی اینقد بود؟؟؟ گفتم آره.مادرم ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت.... گفت حاجی ببخشیدا عجب آدمای بی ناموسی بودن!من خودم هر غلطی میکنم ؛گاهی عرق هم میخورم . ولی پای که وسط باشه رگ غیرتم نمیزاره دست از پا خطا کنم .... بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرق خور مثل تو بودن مدینه..... نمیذاشتن به   جسارت بشه......سکوتم و که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم.... گفتم نه خواهش میکنم ...واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه باشه... گفت اخی جوون بودن؟ گفتم اره بود... پرسید گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟شما که خودت بیشتر از هیجده سالته چطور مادرتون.... حرفش و قطع کردم و گفتم مادر شما هست...این هجده ساله همه ی ما شیعه ها،..... مکث کرد و با تعجب نگام کرد و بعد خیره شد به جاده.... گفت آها ببخشید تازه متوجه شدم..... نمیدونستم اینجور احساس نزدیک بودن بین آدما به حضرت فاطمه هم وجود داره...راستی حاجی یه سی دی مداحی هم دارم البته برا محرمه ولی خب اگه دوس دارین بذارم.... جواب ندادم..داشبورد و وا کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط .نوای آشنایی بود. من بودم و راننده و صدای بلند سید جواد ذاکر و نگاه خیسم به اطراف.... . .
🌴نوجوون بودم و محله مون تازه دسته راه انداخته بود، خیلی داشتیم برا زدن طبل و زنجیر جلو مسجد آقایی پشت وانت بلندگوها پخش میکرد تا دسته راه بیفته... 🌲نوبت به رسید و منم مثل بقیه پسرها خودمو کشیدم جلو، رفتم رو سپر وانت و دستم رو دراز کردم برا گرفتن که... 🔘یکی از هیئت با صدای زمختش داد زد: به این پسر نده!!! گفت چرا حاجی؟ منم که چشام سیاهی رفت به زور شنیدم که این پسر پیرهن نپوشیده، نمیخاد تو دسته ها باشه!!! ◼️نمی دونم چه جوری خودمو رسوندم خونه و چی به گفتم که بلند شد رفت خونه مادربزرگم و با پبراهن کهنه و گشاد داییم برگشت... ✔️فردا تو هیئت برا منم دادند و محله هم لابد خوش خوشانش شد که کرده یه بچه سیزده ساله رو 👌پس فردا که از نماز جماعت برگشت رو پاک کرده بود ولی معلوم بود گریه کرده، گفتم چی شده مامان؟ 🌴گفت خانوم اومده که به بگو رو حلال کنه🙏 👈پرسیدم چی شده مگه؟ گفت دقیق نمی دونم، فقط گفت دیشب خواب دیده که زنجیرزنان محله بوده و یه عده رو داخل راه نمی دادند ولی نوجوانی با داخل حرم آقامون بوده!!!! 🌲🌲🌲🌲 👌الان بعد سی سال اون هیئت، پیرمردی دوست داشتنی شده و بچه های .. همون داداشی که اتفاقا 😉😉 🖊آره.... اینم که چه جوری میشه از که زنجیر بهت نداد بیست سال بعدش تا دختر گرفت، خودش داستان دیگری است!!!! ========================= 🚨انتخابات نزدیک است. 💠به جمع بزرگ دوستداران امام خامنه‌ای و مدافعین انقلاب اسلامی در مجموعه‌ی بپیوندید و دیگران را هم پیوند دهید. کانال 👇 🇮🇷 @sangarevvas🇮🇷