هدایت شده از خبردار 🚨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سعیدیسم از خونه ابوعباس که مورد هدف موشکهای صهیونیستها قرار گرفته گزارش گرفته.
ابوعباس خودش در عراق در بند هست و استکبار حتی به خونه اش در ضاحیه هم رحم نمیکنه.
اینه خاصیت یک مجاهد تمام عیار 👌✌️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🚨همیشه « خبردار » باش 👇👇
@khabardar_ir
سنگر نوشته 🌹
مصاحبه با دکتر بشری سعد؛ همسر اسیر مدافع حرم و وطن محمدرضا نوری (ابوعباس) ⬇️
روزی که صهیونیستها خانه ابوعباس را نشانه گرفتند!
خبر را که شنید غم نبودن محمدرضایش بیشتر روی دلش سنگینی کرد. یاد فرشهای نویی افتاد که تازه خریده بودند، یاد وسایل دستدومی که با هزار عشق و زحمت در خانهشان چیده بودند. اما همه آنها چه ارزشی داشت وقتی محمدرضا نبود؟!
خبرگزاری فارس : اسرائیل تصویری از محلهای در ضاحیه که قصد بمباران آن را داشت منتشر کرده بود و هشدار تخلیه به ساکنان منطقه داده بود. تصویری که قرمزی موشک نقطه زنش دقیقاً روی ساختمان خانه بشری و ابوعباس نشسته بود و رژیم ادعا میکرد آنجا انبار موشکهای حزبالله است. انبار موشکهای حزبالله؟! برای بشری این اتهام خندهدار بود. آنجا فقط سرپناه کوچک خانوادهای بود که مرد خانهشان مدتها در اسارت آمریکاییها به سر میبرد. خانهای که چشمانتظار بود تا ابوعباس، جانباز و رزمنده مدافع حرم ایرانی آزاد شود و دوباره همه را دور خودش جمع کند.
بشری طبق معمول هر صبح که هراسان از خواب بیدار میشد و دلواپس خانواده و خانه پدریاش در ضاحیه اخبار لبنان را از ایران دنبال میکرد، آن روز هم مدام با تلفن همراهش در کانالهای خبری لبنان چرخ میخورد. خبر را که شنید غم نبودن محمدرضایش بیشتر روی دلش سنگینی کرد. یاد گوشه گوشه خانه ای افتاد که همه جایش خاطرات یار بود
اما همه آنها چه ارزشی داشت وقتی محمدرضا نبود؟!
چند ساعت بعد تصویر آوار شده خانهشان روی گوشیاش نشست. یاد قرآن عقدشان افتاد، یاد یادگاریهایی که محمدرضا از همرزمانش داشت. دلش میخواست خودش را برساند به لبنان و یکییکی آن آوارها را با دست کنار بزند و آن چند یادگاری ارزشمند را با خودش به ایران بیاورد، دلش میخواست دست خاطرهها را بگیرد و از زیر آوار نجات بدهد.
همسایه، دوست و آشنا وقتی فهمیدند موشک نشسته روی لوکیشن محبوبشان، روی خانه مردی مهماننواز و ایرانی، مدام از لبنان با بشری تماس میگرفتند و حسرت آن خانه باصفا را میخوردند. حسرت خانهای را که همیشه عطر قرمهسبزی ایرانی و برنج شمالی میپیچید در اتاقهایش و هوش از سر آدم میبرد. ازدستدادن آن خانه بیش از همه برای بشری سخت بود اما خوب یاد گرفته بود در هر سختیای تکیه کند به بزرگی خدا و بگوید:«حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ»
این بار مینشینم پای صحبتهای دکتر بشری سعد همسر لبنانی جانباز اسیر مدافع حرم محمدرضا نوری که ۱۹ ماهی میشود در بند اسارت است، دختری که پای شاخههای زیتون قد کشیده است و کوچه پسکوچههای ضاحیه را بیشتر از هرکسی میشناسد، مینشینم پای صحبتهایش تا حال و هوای این روزهای مردم لبنان را او برایم روایت کند.
🔹لبنانیها به دلکندن از خانهشان عادت دارند
حال و هوای این روزها، بشری را پرت میکند میان خاطرات جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶. آن زمان بشری مجرد بود و دانشجوی سال سوم داروسازی، مادرش برای اولینبار قصد کرده بود برای زیارت امام رضا علیهالسلام به ایران بیاید. خانه و خواهر و برادرها را به او سپرد. حتی قرار شد بشری بهجای مادر چند روزی در داروخانهای که او کار میکرد، کار کند. چند ساعت بعد از رفتن مادر زمزمههای شروع جنگ و بمباران ضاحیه در شهر پیچید. باید شهر را تخلیه میکردند. بشری فقط فرصت کرد چند وسیله ضروری بردارد، از خانه و خاطرههایش دوباره دل کند و به همراه ۷۵ نفر از فامیل به جبیل رفتند. ۷۵ نفری که مجبور بودند در یک اتاق کوچک زندگی کنند.
کلمات فارسی را با لهجه عربی ادا میکند و برایم میگوید: «مادرم تازه از زیارت حضرت معصومه سلاماللهعلیها به هتل برگشته بود که دقیقاً همان موقع تلویزیون تصویر همسایهمان را پخش کرده بود که میگفت خانهمان را بمباران کردهاند. مادرم بیخبر از همهجا، مدام تماس میگرفت و نگران ما بود. مردم قم ده روز تمام از مادرم و دیگر زائران پذیرایی کرده بودند و به آنها اسکان داده بودند، بعد از آن هم به سوریه آمد. چرا که پدرم تصمیم داشت ما زنها و بچهها را که کاری از دستمان در آن شرایط برنمیآمد به سوریه ببرد.
چندوقتی را در سوریه ماندیم و بعد از اعلام آتشبس حتی یک ساعت هم صبر نکردیم و به لبنان برگشتیم. مسیرهای منتهی به ضاحیه، غوغا بود. همه داشتند به خانههایشان برمیگشتند. اما چه خانهای؟! تصویری که شما در تلویزیون میبینید هزار بار با واقعیت فاصله دارد، درواقع واقعیت بسیار سختتر و غمانگیزتر است. تصور کنید خانه امنی که نقطه به نقطهاش را دوست دارید و خاطرههای خوشتان را در قلبش نگه داشته، خراب شده باشد. خانهای که تا به آن برسی باید از آوار هزار ساختمان ریخته دیگر رد بشوی و پا روی خاطرات عزیز دیگران بگذاری.
سنگر نوشته 🌹
مصاحبه با دکتر بشری سعد؛ همسر اسیر مدافع حرم و وطن محمدرضا نوری (ابوعباس) ⬇️
البته خانه ما موشک نخورده بود ولی دود همهجایش را گرفته بود، خاک نشسته بود روی همهٔ وسایل و موش و سوسکها برای خودشان جولان میدادند.
بااینحال مجبور بودیم زندگی را از نو شروع کنیم. از بالا تا پایین همه چیز را تمیز کردیم و خانه دوباره زنده شد. خانوادههایی هم که خانههایشان خراب شده بود به خانه اقوامشان رفتند تا با کمک حزبالله خانههایشان دوباره ساخته شود. سید حسن نصرالله همیشه میگفت: ضاحیه برمیگردد قشنگتر از آنچه که بود.»
پیام مردم لبنان برای اهالی ایران
از شرایط مردم کشورش که میپرسم برایم از قصه پر رنج آوارگی میگوید از این که خیلی از خانهها ویران شده است و خانوادههای زیادی مجروح و شهید دادهاند. مردها جیبشان خالی است و مغازههایشان از بین رفته است و یا دیگر نمیتوانند به دلیل شرایط پیشآمده به سرکار بروند. مردم در مدرسهها و چادرها اسکان پیدا کردهاند و هیچچیز همراه خودشان نبردهاند. آب و غذا میخواهند لباس و پتو و... نیاز دارند. بیماریهای واگیردار شیوع پیدا کرده است و وسایل بهداشتی، پزشکی و دارو واقعاً برای مردم آواره ضروری است. مخصوصاً افرادی که داروی خاص مصرف میکنند و در این شرایط داروهایشان کمیاب میشود. بشری میگوید حتی در این مواقع جز ضروریات زندگی، دوست داری چیزی باشد که حواست را پرت کند تا یادت نیاید بر سر خانه و یا خانوادهات چه آمده است و بچهها بهانه اسباببازیهایشان را میگیرند.
بشری عروس لبنانی مردم ایران پیغامی هم از هموطنانش برایمان دارد و میگوید: «در این چند وقت گروههای جهادی ایرانی در کنار گروههای جهادی لبنانی در ضایحه حضور پیدا کردند و مرهم بر زخم مردم جنگزده گذاشتند. مردم لبنان واقعاً قدردان این زحمات هستند و بارها از من خواستند که تشکر و ابراز علاقهشان را به مردم ایران برسانم، میگویند که ما از ایرانیها جز این بزرگواری توقعی نداشتیم، التماس دعا داریم تا روزی که انشاءالله این روزها تمام بشود و در خانههایمان از شما مردم ایران پذیرایی کنیم، همان روزی که قرار است شانهبهشانه هم در قدس نماز بخوانیم.»
البته این عشق و علاقه دوطرفه است بشری بارها به چشم خود پیوند دلهای مردم ایران و لبنان را دیده. بارها پیشآمده که مردم ایران به او پیام دادند و از او راه و رسم رفتن به لبنان و جنگیدن در خط مقدم را پرسیدهاند، پیام دادهاند و طلا از دستهایشان درآوردهاند تا بشری از طریق گروههایی که میشناسد هدیه کند به لبنان. اصلاً چرا راه دور برویم مادر محمدرضا یکی از همان بانوانی ایرانی است که طلایش را به مقاومت بخشیده است.
🏴 وقتی خبر شهادت سیدحسن در زندان به ابوعباس رسید!
دوری از ضاحیه برای بشری سخت است، هر روز که اخبار را دنبال میکند تصویر آشنایی میبیند که شهید شده. خیلی از اهالی روستایشان به شهادت رسیدهاند، همسایهها، همبازیها و...غیر از آن غم دوری محمدرضایش هم روی سینهاش سنگینی میکند، نمیداند موقع دلتنگی و بیقراری بچهها برای پدر چه کند. به قول خودش این غمها هیچوقت عادی نمیشوند ولی آدمی مجبور است صبوری کند و طاقت بیاورد. اما سختترین داغی که طاقتشان را گرفت شهادت سید حسن نصرالله بود. آن روز که بشری تلفنی به ابو عباس خبر داد که خانهشان آوار شده ابوعباس خم به ابرو نیاورد اما وقتی شنید سید مقاومت شهید شده فقط تلفن زد و هایهای گریه کرد، حتی کلمهای هم حرف نزد!
بشری میگوید: «چیزی که دل آدم را بعد از شهادت سید حسن آرام میکند، برکت خونی ایشان است. شجاعت دولت مردان ایرانی، آقای قالیباف، آقای عراقچی و.. در میدان. قوت و اقتدار حزبالله. عملیات وعده صادق ۲ که صهیونیستها را به عزا نشاند، همدلی مردم و....»
🔹۲ هزار نفری که فقط عدد نیستند
طبق اعلام وزارت بهداشت لبنان از ۸ اکتبر سال گذشته تاکنون بیش از ۲ هزار نفر در اثر حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به لبنان به شهادت رسیدهاند. ۲ هزار نفری که فقط عدد نیستند، هر کدام روایت یک زندگیاند، پشت تصویر چهرههای معصومشان که قاب عکس شهادت میشود هزار آرزو است و در چشمهایشان که برای همیشه بسته میشود انبوه ذوق زندگی.
دکتر بشری سعد چندتا از این عددها را برایمان معنا میکند: «در همسایگیمان مردی بود که بهتازگی مدرک دکترایش را گرفته بود، دو بچه کوچک داشت و شهید شد. بعد از شهادتش تازه خانوادهاش متوجه شدند او کفالت چند خانواده نیازمند را به عهده داشته. دختری بود که یک هفته دیگر مجلس عروسیاش به پا میشد اما قبل از آنکه لباس عروسش را بپوشد شهید شد و گیفتهایی که برای مراسمش از مدتها قبل آماده کرده بود، هدیههای مراسم تشییع پیکرش شد.
سنگر نوشته 🌹
مصاحبه با دکتر بشری سعد؛ همسر اسیر مدافع حرم و وطن محمدرضا نوری (ابوعباس) ⬇️
مادر و پدری را میشناختم که در حادثه تروریستی پیجرها مجروح شده بودند، فرزندان کوچکشان را در لبنان خانه مادربزرگ و پدربزرگشان گذاشته بودند و برای درمان به ایران آمدند اما خانه مادربزرگ موشک خورد و همه با هم شهید شدند. خبردار شدم برادر دوستم نیز شهید شده. دوستم میگفت ثانیههای قبل از شهادتش خواسته که اعضای بدنش اهدا شود و حالا قلبش به بیماری در این شرایط جان بخشیده.»
بشری سعد اگر چه در ضاحیه نیست اما هر چه از دستش بربیاید دورادور برای مردم کشورش انجام میدهد. خانهشان در قم این روزها مهمانسرای جنگزدههای لبنانی است و پذیرای آنهاست. میان گفتوگویمان یکلحظه هم لبخند از روی لبانش محو نمیشود با اینکه قلبش حسابی غمدار است اما او با گوشت و استخوان اعتقاد دارد به آنکه خداوند میفرمایند: «فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ يُسۡرًا. إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ يُسۡرࣰا.»
یقین دارد روزی میرسد که لبنان و غزه از ردپای صهیون پاک شده است، ویرانیهای شهر آباد شدهاند و به قول سید حسن خانهها را بهتر از روز اول ساختهاند. آن روز ابو عباس آزاد شده. ایرانی، عراقی، لبنانی، سوری و... همه اهل دنیا خودمان را رساندهایم به قدس شریف تا حلاوت نمازی را بچشیم که پشت سر آقایمان صاحبالزمان «عج» خواهیم خواند و به راستی بعد از آن دنیا دگر چه آرزویی دارد؟!
هدایت شده از عقیق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آخرین وضعیت محمدرضا نوری در عراق از زبان سخنگوی وزارت خارجه
سخنگوی وزارت امور خارجه:
🔹 رسیدگی به وضعیت اتباع خود را در هر دیدار وظیفه خود می دانیم. آقای عراقچی قبل از سفر با خانواده ایشان دیدار کردند و در سفر عراق این موضوع را پیگیری کردند امیدواریم در روزهای آینده خبر های خوبی بشنویم.
✅کانال عقیق
@aghigh_ir
هدایت شده از کانال حسین دارابی
💔دلنوشته مادر محمدرضا نوری (ابوعباس):
اللهم عجل لولیک الفرج
عزیز دل مادر!
قربونت برم، میدونم که چه لحظات سخت و دشواری رو در کنج اسارت مظلومانه سپری میکنی و این روزها چقدر بیقرار اتفاقات غزه و لبنان و جبـهه های مقـاومت هستی و تمام وجودت در تب و تابه برای یاری رسوندن بهشون
فدای اون قلب شکسته ات پسر دربند قهرمانم
بخاطر این دغدغه که همیشه برای خدمت به اسلام و مسلمین داشتی، نیت کردم که هدیه ی زیبایی که چند سال پیش زحمت کشیدی و از #لبنان به مناسبت روز مادر برایم آوردی را از طرفت هدیه کنم به جبـهه های مقاومـت (هرچند یادگاری عزیزی چون تو …) تا شاید بتونم ذره ای تسلای خاطر ناآرامت باشم.
اللهم فک کل اسیر
فدایت، مادر چشم انتظارت
ابوعباس یکسال و نیم قبل در عراق توسط نظامیان آمریکایی اسیر شد
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
🏴 سلام به سيد برسون ، سيد
" أشبه النّاس خُلقاً وخَلقاً ومنطقاً " بودي به سيد حسن
#سید_هاشم_صفی_الدین شهیداً🩸
🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نترس جانم
که دستانم ، جدا شدنی نیست ز دستانت
نه یک دل که صد دل به تو دادم
بدان که در بندِ تو باشم ، آزادِ آزادم
…
٥٨٤ روز اسارت در غربت 💔🕊️
بابایِ ام البنین و ابوالفضل
#محمدرضا_نوری
#ابوعباس
#مهمانی_اسارت
🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
🔴 نشر حداکثــری لطفا
-در عراق مهمان رسمی را شهید کردند (حاج قاسم)
-در عراق مهمان رسمی را به اسارت گرفتند( #محمدرضا_نوری )
-از حریم هوایی عراق بر علیه ایران بارها استفاده کردند
و بسیار خیانت های دیگر
تا کی قرار است فرش قرمز عراقی ها برای اشرار،پهن باشد و رسم همسایگی را به جا نیاورده وپاسخگو هم نباشند؟
🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
🔺سنگرنوشته را در ویراستی دنبال کنید 🔻
https://virasty.com/Sangar_neveshteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷درود بر شرف تمام ارتشیان زحمتکش و دلاور کشورم
سلام خدا بر شهدای مظلوم ارتش 🌹
🆔 https://zil.ink/sangar_neveshteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«نسل چهارم از فرزندان خمینی کبیر»
یادش بخیر…
ابوالفضل تازه راه رفتن یاد گرفته بود
محمدرضا گفت پاشیم بچه هارو ببریم تفریح
بابای ام البنین و ابوالفضل،عشق های کوچولوش رو برداشت و اومد صفر مرزی لبنان و سرزمین های اشغالی تا پسرش راه رفتن رو اینجا یاد بگیره😊
مهم بود براش
برمیگردی و برمیگرده اون روزها
باذن الله
#محمدرضا_نوری
#ابوعباس
#مهمانی_اسارت
🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
#توییت
شیخ نعیم قاسم و پسرش در حال فرار به ایران 😂😂
اینو سردبیر یک نشریه معروف عربی میگه (بهتره بگیم عِبری) نه یک کاربر عادی
در این سطح پَلَشت
و پَلَشت تر ملتی که لایک کردن
https://zil.ink/sangar_neveshteh
اومد درستش کنه ، خرابترش کرد 😂😂
زده اشتباه گفتم ، پسر شیخ نعیم نیست ،
پسر حمید نوری که در سوئد زندانی بوده است
https://zil.ink/sangar_neveshteh
🔺#توییت همسر ابوعباس
اکانتی که دیروز ادعا کرده بود شیخ نعیم با پسرش ( امیر نوری بازیگر) در حال فرار به ایران است ، حالا راجع به این توییتم که پسرم ابوالفضل درش هست ، نوشته که من گفتم حضرت اباالفضل العباس در عملیات جنوب لبنان به حزب کمک کرده
😄😄😄
واقعا در حماقت این جماعت ، آدمی میمونه
الحمدلله
🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #شنبههایامالبنینی ، این هفته به نیت آزادی اسیر مدافع حرم و وطن #محمدرضا_نوری (ابوعباس)
خادمان با معرفت و باوفای هیئت #لواء_حیدر_کرار
هر هفته شنبه ها از ساعت ۷ صبح
امامزاده حسن کرج
🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
🔺 بعضی ها نتونسته بودن #برنامه_مهلا رو در روبیکا ببینن و پیام داده بودن که کجا میشه دید
الان در یوتیوب هم قرار دادند و میتونید تماشا کنید : ⬇️
https://youtu.be/zh-oAQFSBiY?si=5s_3NlGRbXkEOtUk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 خاطره ی #ابوعباس از روز شانزدهم آبان ۹۴
بنا بود شب باشه عمليات
من و عمار و ميثم ٣ نفري كنار هم زير يه دونه پتو دراز كشيده بوديم و آسمون تماشا ميكرديم و منتظر دستور شروع
خيلي سرد بود اون شب
يهو شيخ مالك از راه رسید
زور چپون خودش رو جا كرد زير پتو و هِرهِر با اون خنده ی مخصوصش زد زیر خنده
شیخ توپول يه تكون به خودش داد و كُل پتو رو کشید رو خودش
عمار پاشد پرت کرد خودش رو روی شیخ که آخه توپول تو از كجا پيدات شد
خلاصه
كل شب رو چهار نفري دراز كش زير آبله مرغونِ ستاره ايِ آسمون ، جوك گفتيم و خنديديم
بعد نماز صبح بود که ندا اومد ، عمار بگو يا علي و راه بيفت
عمار گفت پاشو بچه هارو راه بنداز بريم
گفتم چيو راه بنداز
كجا بريم
الان آفتاب ميزنه
خورشيدُ چيكارش كنيم
گفت:
ما هم ميزنيم
رويِ خورشيدم كم ميكنيم
نفهميدم چي ميگه اون موقع
با يه گردان راه افتاديم
هوا روشن شد
كربلا بپا شد
عاشورا
مكن اي صبح طلوع
با طلوع خورشید ،اولین شهید معرکه فرمانده بود
دو دقیقه بعد میثم
و ...
و ...
و ...
بعد از یه روزِ کامل جنگ عاشورایی ، خورشید داشت غروب میکرد که ته مونده هاي گردان ، خاکریز دشمن رو فتح كرد
الحق که روی خورشید رو کم کرد فرمانده
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار
#شهید_میثم_مدواری
#شهيد_شیخ_جابر_زهیری
#شیخ_مالک
#تیپ_همیشه_پیروز_سیدالشهدا
#حلب
#محرم_۹۴
🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
سنگر نوشته 🌹
🔺 خاطره ی #ابوعباس از روز شانزدهم آبان ۹۴ بنا بود شب باشه عمليات من و عمار و ميثم ٣ نفري كنار هم ز
🔹 خاطره ابوعباس از شهيد ميثم مدواري
چند روز بود که قدیر و روح الله (شهيد سرلك و شهيد قرباني) شهید شده بودن
دایما توی فکر بود ، همش یه گوشه گیر میاورد و تنهایی با خودش و چشمهای بارونی اش خلوت میکرد
میرفتم پیشش ، میگفتم چیه ؟
هنوز درگیری ؟ خودش رو جمع و جور میکرد و میگفت درگیر خودمم نه اونا
اونا که شهید شدن و رفتن ، این منم که پام قفلِ زمين شده
یه بار بهم گفت ؛ مطمئنم و قسم میخورم این همه مدت تا حالا خالص برا خودِ خدا کار نکردم
همش کارهام یه حاشیه هایی داشته
و نيت ام پاک و خالص برا خدا نبوده
...
شب عملیات رسید
منتظر دستور بودیم
من و میثم و عمار (شهید محمدحسین محمدخانی) و شيخ مالك (شهيد جابر زهيري) بالای یه ساختمون پیش همدیگه و زیر یه پتو دراز کشیده بودیم و از سرما میلرزیديم
خیلی خیلی سرد بود
حدود ساعت 2 شب و توی اوج سرما و باد شدید میثم پتو رو زد کنار و پاشد رفت
گفتیم خدا رو شکر ، جا باز شد و یه تیکه پتو بیشتر گیرمون اومد
چند دقیقه بعد دیدیم رفته وضو گرفته داره نماز شب میخونه
عمار به خنده گفت : خوب دیگه میثم هم کارش تموم شد ...فاز شهادت گرفته ، روحت شاد
نمازش رو که خوند برگشت پيشمون بخوابه ؛ ما هم شروع کردیم به مسخره بازی که جونِ میثم برگرد یه دو رکعت دیگه بزن بذار ما قشنگ زیر اين پتو صفا کنیم ، این پتو گنجایش نداره و ...
خلاصه
كلي گفتيم و خنديديم
اذان صبح شد و پاشدیم برا نماز
همون موقع دستور به شروع رسید
نماز رو که خوندیم رفتیم سراغ بچه ها که حرکت کنیم
وسط راه یهو شیخ مالک به میثم گفت : هاااان میثم ؛ نیتت صاف شد ؟ خالص شد ؟
میثم با یه لبخند توی اون چهره ی معصوم اش برگشت و گفت :
صااااااافِ صاااااااف
از اين صافِ صاف گفتنش تا چند دقيقه بعدش كه اومدم بالای سرش و دیدم چه خوشگل پر کشیده و خدا تمام زيبايي هاي اون چشم و ابروها رو يكجا ازش خريده ، متوجه نشدم که چقدر با خلوص گفته بود صاااافِ صااااف
میثم همه ی دنیاش رو طلاق داد
طلاق داد و پر کشید
شادیِ روح #مدافع_حرم #شهید_میثم_مدواری
صلوات
🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 میگفت ، آخرین باری که توی حرم حضرت زینب دیدمش ، یه نگاه به گنبد بی بی جان کرد و گفت :
ما همه چی رو چشیدیما ، اسارت رو نچشیدیم
امشب و فردا
ختم ٦٩ صلوات نثار خانم حضرت زينب سلام الله عليها به نيت گشايش مشكلات تمام شيعيان و آزادي اين نوكر بي بي حضرت زينب از بند اسارت
لطفا شما هم در این ختم صلوات شرکت کنید و این پیام رو برای بیشتر شدن سیل صلوات برای دیگران ارسال کنید
🆔 https://zil.ink/sangar_neveshteh
🏴 مراسم نهمین سـالروز شهـادت
شهید محمدحسین محمدخانی
فیض منبر:
حجتالاسلام استاد سید حسین مومنی
مرثیه سرایی:
حاج حمیدرضا علیمی
کربلایی محمدحسین پویانفر
کربلایی سید محمدرضا نوشهور
پنجشنبه ۱۷ آبانماه؛ از ساعت ۱۴
بهشت زهرا سلام الله علیها، قطعه ۵۳
تلگرام | ایتا | اینستاگرام
🆔 @Haj_Amar_Abdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 دنیای من بی تو
سوت و کور و پوچه …
یا زهراء 💔
#فاطمیه
#مافرزندانمادرپهلوشکستهایم
🆔 https://zil.ink/sangar_neveshteh