eitaa logo
سنگر نوشته 🌹
4هزار دنبال‌کننده
199 عکس
217 ویدیو
0 فایل
🕊️اللهم فک کل اسیر اسیر مدافع حرم و وطن محمدرضا نوری (ابوعباس) سنگر نوشته در شبکه ها اجتماعی مختلف 👇🏼: https://zil.ink/sangar_neveshteh
مشاهده در ایتا
دانلود
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ارسالی از مدینه منوره آی حاجی ها ، حاجیِ در اسارتِ ما رو پشت دیوار بقیع و در صحرای عرفات خیلی یاد کنید مخصوص بر مزار حضرت ام البنین سلام الله علیها 💔 💔 نثار وجود مقدسشان و به نيت آزادي ابوعباس يك حمد و صلوات هديه بفرماييد لطفا @sangar_neveshteh_313
سنگر نوشته 🌹
🔺بهترین هدیه 🤲🏼 ۹ سال پیش لبنان - ضاحیه اجاره نشینی خیلی سختی داشتیم هر سال خونه عوض میکردیم ماه هشتم بارداری ام البنین بود که مجبور شدیم بازم خونه رو عوض کنیم اکثر ماه های بارداری ام البنین رو تنها بودم و شاید در کل چند روزی ازش رو اومد مرخصی یکی از بارها برا همین اثاث کشی بود که براش چند روزی رو از جبهه برگشت .   اثاث کشی رو تموم کردیم وسایل دختر توراهی رو چیدیم ، چون لبنان گاز کشی نداره ، برای آب گرم کن یک کپسول اضافه خریدیم  که یه وقت وسط حموم دختر خانم گاز تموم نشه و بچه سردش نشه. همه این کار ها را کردیم و خدا حافظ … رفت … اون موقع دغدغه ی فوعا وكفريا رو داشت برميگشت خونه عذاب وجدان می گرفت ... که زن و بچه شیعه در محاصره ان ، مرخصی معنا نداره. هنوز ته دلم احساس می کنم می تونست بمونه ، میدونست همین روزا قراره ام البنین به دنیا بیاد . ولی نموند… همیشه فراری بود از اینکه به هرچیزی وابسته بشه نخواست ام البنین رو ببینه فکر کرده وابسته میشه شهادت رو از دست میده از اونور هم عذاب وجدان داشت بچه های مردم بی پناهن احساس مسوولیتش خیلی بالا بود روزهای خیلی سختی بود ، ام البنین به دنیا اومد ، چون خودش اینترنت نداشت ، عکس هاش رو برای همسر یکی از همکارهاش فرستادم و گفتم اگه ممکنه بدید به شوهرتون تا به ابوعباس نشون بده بعدا تعریف میکرد که وسط عملیات سابقیه بودیم ، رفیقم که مقر فرماندهی بود از پشت بیسیم صدام زد و گفت قدم نو رسیده مبارک ، ام البنینت به دنیا اومد اما عکس هاشو نشونت نمیدم تا شیرینی ندی . عملیات که تموم شد و سابقیه آزاد شد ، ابوعباس رفت سوار موتور بشه تا برگرده عقب و عکسای دخترش رو ببینه ، شهید عمار به شوخی بهش میگه کجا ؟ داری جبهه امام زمان رو ول میکنی بری دختر بازی ؟ اگه بری عکس دخترت رو ببینی بهت قول میدم شهید نشی ول کرد و نشست سر جاش عمار گفت شوخی کردم بابا پاشو برو گفت دیگه لفظش رو اومدی نمیرم یک هفته گذشت و هنوز عکسهایی که برا خودش فرستاده بودم ، دو تیک نشده بود تا اینکه بعد از یک هفته با شهید عمار و آقا اسماعیل برمی‌گردن عقب برا جلسه و همونجا عکسها رو میبینه چند روز بعدش ، توی یکی از جلسات ، شهیـ.د عمار به حـ.اج قاسـ.م میگه ابوعباس خیلی وقته مرخصی نرفته این وسط دخترش هم به دنیا اومده . حاجی خواسته بود برای من و ام البنین هدیه بده که ابوعباس گفته بود دعاشون کن حاجی ، بهترین هدیه دعای شماست . این فیلم که میبینید ، همون بهترین هدیه است که بهش خیلی امیدواریم هم ابوعباس هم من هم بچه هامون ... اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا  حالا چرا دغدغه اون روزها رو دارم وخاطراتش زنده شده برام! چون میزنه قلبم ، داره میاد دوباره باز بوی محرم... ام البنین هم داره ۹ سالش میشه ام البنین ما متولد پنجم محرم هست، امسال تکلیف میشه ، مسوول میشه ، استعداد خلیفه الله علی الارض بودن رو پیدا می کنه . برای به دنیا اومدنش که نبود ، وقتی اومد سه ماهش شده بود رفت جبهه و برگشت ، غذا خور شده بود رفت و برگشت چهار دست و پا می رفت رفت و برگشت  راه می رفت  همش می گفت چرا اینقدر زود داره بزرگ میشه ، من هیچی ازش نفهمیدم تورو خدا اینقدر زود بزرگ نشی دختر بابا دخترت خیلی بزرگ شده 🆔 @sangar_neveshteh_313
سنگر نوشته 🌹
🔹الحمدلله که عروس ایران شدم🇮🇷 با دیدن این تصاویر و صحنه ها ، کلی اشک ریختیم سفره حضرت ام البنین سلام الله علیها در منطقه ریوند مردمی که اصلا نه ابوعباس را دیده اند و نه او را می شناسند یک جمع از قلب های آسمانی برای محمدرضا مراسم گرفته اند این تصاویر را می دیدم و فقط اشک می ریختم و من مطمئنم ، با رشته درست کردنشون ، رشته ی این ظلم رو از ریشه خواهند کند زیر تیغ آفتاب دعا می کردند و آش هم می زدند نه ببخشید ، یک دنیا محبت و پاکی و بزرگی و وفا بود که هم میخورد ، آش نبود. زیباترین سفره را انداختن با زیباترین نام و مقام حضرت ام البنین سلام الله علیها 💔 چه دل های پاکی مثل این بزرگواران چقدر زیاد هستند این روزها در کنارمان دلهای پاکی که هر روز پیام میدهند و عکس میفرستند از شهرهای مختلف و از نذری ها و سفره ها و قربانی ها که برای آزادی ابوعباس کرده اند چه دلهای زلالی چه نیت های صافی چه مردم با وفایی چه قدر من خوشبختم که عروس چنین سرزمینی شدم که همه چیزش بوی وفای به اهل بیت علیهم السلام میدهد . ابوعباس توی اتاقش در خونه پدری اش ، یک تابلو داره ، خیلی زیباست روش نوشته « شَه باوفاست عباس » محمدرضا خیلی اباالفضلیه خداییش هم خیییییلی باوفاست ویژگی های اربابش حضرت اباالفضل علیه السلام  بخصوص باوفا بودنشون ، در ریز و بزرگ زندگی ابوعباس پیداست. مخصوصا در این ده سال اخیر که کل دار و ندارش را فدا کرد خدایا…این بنده ات را از لبنان ، سرزمین مقاومت و ایستادگی آوردی و قسمتش کردی تا همسر مردی از سرزمین عزت و شرف و وفاداری ، شود ممنونتم ممنونتم برای داشتن این همه باوفایی که بفهمم غربت معنایش دوری از شهر و خانه پدری نیست غربت یعنی بی وفایی غربت یعنی جایی که ٤٤٥ روز جدايي بين من و محمدرضا انداخت غربت يعني جايي که ۱۰ سال از پدر و مادر و فرزند و خانواده بزنی و برای کمکشان بروی ، آخرش ببینی دست در دست دشمن گذاشته و خنجر از پشت میزنند . خلاصه که آقای ابوعباس ، خوشبحالت برای این همه دعایی که پشت سرت هست برای چنین یی با دعای این مردم با وفا و خوش قلب برمیگردی ان شاء الله ، یقین دارم و همیشه به خودت و خودم یادآوری میکنم که مدیون بهترین مردم دنیا هستیم. خدایا به حق خانم حضرت ام البنین سلام الله علیها ، ایران عزیز و مردم پاک و خوش قلب و با وفایش را از شر دشمنان محفوظ بدار ، سایه رهبرش را بر سر این کشور و ملت حفظ کن ظهور حضرت ولیعصر عجل الله فرجه الشریف را برسان ❤️ 🆔 @sangar_neveshteh_313
برای مادر محمدرضا نوری که پس از ماه ها دلتنگی ، برای ملاقات پسرش به عراق رفته بود ، اما به جای ملاقات ، راهی بیمارستان شد ، دعا کنید . لطفا یک سوره حمد و صلوات به نیت شفای این سادات ، نثار حضرت ام البنین سلام الله علیها بخوانید . 💔🤲🏼 @sangar_neveshteh_313
این روزها اتفاق هایی افتاده که نمیدونم راجع به کدوم‌یکی حرف بزنم از خواهر بزرگ محمدرضا بگم؟ یا از پدرش؟ از مادرش؟ یا بچه‌هاش؟ یا از خود محمدرضا؟ بعد از چندین ماه قرار بود دوشنبه بریم ملاقات محمدرضا ، مدت هاست منتظر ملاقات بودیم با کلی اشکِ ذوق، بی‌قرار ملاقات بودیم مادر محمدرضا هم همراه‌مون بود؛ مادری که از وقتی تک پسرش اسیر شده ، چند بار حمله قلبی کرده و نیاز داشت به دیدن پسرش... میگفت: "ببینمش قلبم خوب میشه قد و بالاشو تماشا کنم حالم خوب میشه" رسیدیم بغداد. شب قبل از ملاقات ، مامان یکدفعه حالش بد شد، اونقدر حالش رو به وخامت رفت که... با اورژانس عتبات حرم کاظمین علیهم السلام بردیمش بیمارستان اکسیژنش خیلی پایین اومده بود و اصلا حال‌ خوبی نداشت بستری اش کردن و برای ملاقات دیگه نتونست بیاد من و بچه ها و خواهرش رو اجبار کرد که شما برید ملاقات محمدرضا. چشم انتظاره بچه ام . پدر هم موند پیش مامان و دنبال بلیط برای برگردوندن فوری مامان به ایران من و خواهر و بچه‌ها رفتیم سمت محل اسارت برای ملاقات همین که دم در رسیدیم، پدر زنگ زد و گفت خواهرش سریع برگرده، بلیط پیدا شده و باید خودمون رو سریع برسونیم به پرواز. اون لحظه رو نمیدونم چطور توصیف کنم خواهرش له شد... میدونی یعنی چی خواهری که مدت‌هاست برادرش رو ندیده و برای دیدنش بی‌قراره میکنه در فاصله چند متری برادرش باشه اما مجبور باشه به خاطر مادر برگرده؟؟ میدونی یعنی چی پدری که مشتاق پسرشه نتونه اونو ببینه؟؟ فقط خدا میدونه الان تو سینه اش چه درد و اندوهیه.. مادرش… با اون قلبش.. ناراحت اینه‌که همرو به زحمت انداخته و نتونسته پسرشو ببینه اونم درحالی که میدونه محمد رضا منتظرش هست، بفهمه چرا نیامده بهم میریزه تا وارد شدیم و ابوعباس همین که دید ما تنها اومدیم ملاقاتش، رنگش زرد شد. گفت "مامان کجاست پس؟" هرچی سعی کردیم ازش پنهون کنیم نشد.. اون از بغض‌مون و از حالت چشمامون فهمید اتفاقی افتاده.. دیگه از ملاقات‌مون نگم که چه حال و هوایی داشت.. فعلا بذارید من میون این همه، قلب مادر رو انتخاب کنم چون پیشِ خدا از هرچیزی عزیزتر و مقدس‌تره اونم قلب یه سادات خانوم مومن قلب بیمارشون قلب نگرانشون قلب دلتنگشون دوستان رسانه‌ای همیشه به ما تاکید کردن که برای همدلی مخاطب، به هیچ وجه صداقت‌مون رو زیر سوال نبریم و همیشه جواب من این بود: این ماجرا اینقدر دراماتیک و دردآوره که نیاز به هیچ‌ شکلی از افسانه‌سازی نداره ! واقعیت داستان ابوعباس کافیه که وجدان هر انسانی رو تکون بده.. فکر مادرش ولی امشب شبیه یه دریای خروشانه که موج میزنه.. موج. امشب توو دلش غوغایی به‌پاست… چهار سال پیش دوران کرونا، مامان وقتی مبتلای ویروس شد، محمد رضا با دل و جون، با تمام وجود، نوکری مادرشو کرد.. محمدرضا الان کجاست؟ کافیه بفهمه مادرش حالش بده و بستری شده ... خدایا ، به داد دلمون برس و همه دشمنان و خائنانی که در این ظلم شریک هستند رو ، به هزار بلا ، بدتر از اینها دچار کن خانم جان یا ام البنین ، حواله ی همه شون به دستان بریده ی پسرت لطفا تا میتونید حمد شفا بخونید بلا نبینید
دعا برای یک مادر دلتنگ 🤲🏼 💔
13.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇱🇧من جنوب لبنان الصامد في ليلة أبو الفضل العباس ليلة الأوفياء ليلة الرغائب لعشاق أم البنين عليها السلام نرفع الأيادي بالدعاء و نلطم الصّدور معزّين بقمر العشيرة فخر أم البنين باللّطم نطرق باب الحوائج حاشا أن يردّنا خائبين نيابة عن الأسير المقاوم الجريح محمدرضا نوري (أبو عباس) و على نيّة تحريره من براثن القوات الأمريكيّة في السجون العراقية 🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 دو مرتبه ، اربعین ها ، مجروح بود و روی تخت بیمارستان یکبارش حتی تا دو سه روز قبل از اربعین ، در آی سی یو بستری بود اما بالاخره ارباب طلبیدش و از همون بیمارستان ، با عصا و کمک رفقاش راهی مشایه و کربلا شد خواستم بگم آقا جان یا اباعبدالله ، شما که با اون حال و از آی سی یو و خلاف نظر دکتر ها ، طلبیدینش به بهشتتون پس الانم از کنج اسارت ، بطلبیدش رفقاش هم که مثل اون دفعه با دعا و استغاثه هاشون اومدن به کمکش پس آقا جان ، صداش کنید چشم انتظار گوشه چشمی از شما و برادرتون هست توی غربت دو ساله اربعین رو توی زندان و اسارته و این براش مثل جهنم میمونه نیم نگاهی ارباب 🤲🏼 🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
31.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 دعا دعا دعا … مطمئنیم با دعای خیر شما خوبان و بند از این اسارت باز میشه چشم امید ما و ابوعباس ، به دعای خیر شما مردم با محبت و با معرفته اجر همه تون با خانم حضرت ام البنین سلام الله علیها 🔺لطفا این ویدیو رو تا انتها ببینید و در گروه ها و کانال هاتون منتشر کنید و برای اطرافیانتون هم بفرستید تا سیل این دعاها ادامه دار باشه ، تا لحظه آزادی 🤲🏼 🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ای مادرم کنیز و … بابای من غلامت ای مادر اباالفضل … جانها فدای نامت ماشاءالله مَرد 🔹https://zil.ink/sangar_neveshteh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فریب اخبار دروغ رو نخورید و زود وا ندید⁩ 🎬 ⁩ - سال ۹۵ ‏صدا و‌ روایت ⁧ ⁩ رو می شنوید ‏خوب گوش کنید … این لحن و صدای کسی است که در محاصره کامل دشمن است ‏وقتی خبرها را میشنیدم که حلب سقوط کرده ، با هزار بدبختی تماس میگرفتم ؛با خنده جواب میداد و میگفت هییییچ خبری نیست ‏و اون جمله معروفش که «به ما نمیخورن» ‏⁧ 🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh
20.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دو ساله که اسیر آمریکایی ها و دروغ حقوق بشر شون هستی و خبری از این خنده های از ته دل نیست خبری از این بغل های عاشقانه نیست خبری از اسب بازی نیست دو ساله جای این قهقهه زدنها رو ، بغض توی گلو گرفته دو ساله جای خوابیدن روی سینه بابا رو ، خوابیدن روی بالش خیس شده از اشک گرفته دو ساله همه چیز کم رنگ تر از قبل شده به غیر از دو چیز که هر روز پر رنگ و پر رنگ تر میشه توی زندگیمون -کینه و نفرت از آمریکا و نوچه های منافق و خائنش - امید به خدایی که داره نگاهمون میکنه حواله همه کسایی که این خنده ها رو از این خونه گرفتن ، به صاحب اسم بچه هامون از دشمن گرفته تا … ❣️ ❣️ 🕊️ 🆔https://zil.ink/sangar_neveshteh